تبیان، دستیار زندگی
خداوند که به وسیله ی بلایا و شدائد امتحان می کند به معنی این است که به وسیله ی اینها هر کسی را به کمال لایق آن می رساند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا امتحان می شویم؟

امتحان

در آیات قرآن و روایات تعبیر "امتحان الهی" به چشم می خورد و به این معناست که خداوند بندگان را به وسیله سختی ها و بلایا امتحان می کند. سؤالی که ذهن انسان را مشغول می سازد آن است که مگر خداوند از باطن کار مردم بی خبر است که با امتحان می خواهد از آن باخبر شود؟ مگر قرآن مجید نمی فرماید که هیچ حرکتی و جنبشی و هیچ امر کوچک و بزرگی در عالم هستی نیست مگر آنکه معلوم و مکشوف حق است ، پس امتحان چه معنایی دارد؟ قبل از پاسخ به سؤال مورد نظر ابتدا واژه امتحان و مفهوم آن را بررسی می کنیم.

یک وقت چیزی مورد امتحان قرار می گیرد برای اینکه مجهولی را تبدیل به معلوم کنند، برای این کار، شئی را به عنوان میزان و مقیاس به کار می برند، مثل اینکه متاعی را در ترازو می گذارند تا بفهمند که وزن واقعی آن چقدر است؟ ترازو فقط وسیله توزین است، اثرش فقط این است که وزن واقعی جسم را معلوم می کند، ترازو خود تأثیری در زیاد کردن یا کم کردن آن جسم ندارد، سایز میزانها و مقیاس ها نیز همینطور است.

امتحان اگر فقط به معنی به کار بردن میزان و مقیاس برای کشف مجهول باشد، درباره ی خداوند صحیح نیست. اما امتحان معنای دیگری هم دارد، و آن از قوه به فعل در آوردن و تکمیل است، خداوند که به وسیله ی بلایا و شدائد امتحان می کند به معنی این است که به وسیله ی اینها هر کسی را به کمال لایق آن می رساند. فلسفه شدائد و بلایا فقط سنجش وزن و درجه و کمیت نیست، زیاد کردن وزن و بالا بردن درجه و افزایش دادن به کمیت است. خداوند امتحان نمی کند که وزن واقعی و حدود درجه ی معنوی و اندازه شخصیت کسی معلوم شود، امتحان می کند یعنی در معرض بلایا وشدائد قرار دهد که بر وزن واقعی و درجه ی معنوی و حد شخصیت آن بنده افزوده شود. امتحان نمی کند که بهشتی واقعی و جهنمی واقعی معلوم شود بلکه با ایجاد مشکلات و سختی ها آنها که مشتاق بهشت هستند در خلال این سختی ها خود را شایسته و لایق بهشت می کنند و آنکه لایق نیست برجای خود باقی بماند.

خداوند که به وسیله بلایا و شدائد امتحان می کند به معنی این است که به وسیله اینها هر کسی را به کمال لایق نمی رساند

"حضرت علی علیه السلام در نامه ای که به والی بصره عثمان بن حنیف نوشت پس از آن که او را نصیحت می کند که گرد تنعم نرود و از وظیفه ی خودش غفلت نکند، وضع زندگی ساده و دور از تجمل و تنعم خودش را ذکر می کند که چگونه به نان جوی قناعت کرده است و خود را از هر نوع ناز پروردگی دور نگه داشته، آنگاه می فرماید: شاید بعضی تعجب کنند که چطور علی با این خوراکها، توانائی برابری و غلبه برشجاعان را دارد؟ قاعدتا باید این طرز زندگی او را ضعیف و ناتوان کرده باشد. خودش اینطور جواب می دهد که اینها اشتباه می کنند، زندگی سخت نیرو را نمی کاهد، تنعم و نازپروردگی است که موجب کاهش نیرو می گردد. می فرماید: چوب درختها ی صحرایی و جنگلی که نوازش باغبان را ندیده است محکمتر است، اما درختهای سرسبز و شاداب که مرتب تحت رعایت باغبان و نوازش او می باشند نازکتر و کم طاقت تر از کار در می آید. گیاهان صحرائی و وحشی نسبت به گلهای خانگی هم قدرت افروزش بیشتری دارند و هم آتش شان دیرتر خاموش می شود، مردان سرد و گرم چشیده و فراز و نشیب دیده و زحمت کشیده و با سختیها و شدائد و مشکلات دست و پنجه نرم کرده نیز طاقت و قدرتشان از مردهای نازپرورده بیشتر است. فرق است بین نیروئی که از داخل و باطن بجوشد با نیروئی که از خارج کمک بگیرد، عمده این است که استعدادها و نیروهای بی حد و حصر باطنی بشر بروز کند."

به هر نسبت که مواجهه با شدائد، مربی و مکمل و صیقل ده و جلا بخش و کیمیا اثر است، پرهیز کردن اثر مخالف دارد. لذا دانشمندان گفته اند بزرگترین دشمنی هائی که درباره ی اطفال و کودکان می شود همان است که پدران و مادران به عنوان محبت واز روی کمال علاقه انجام می دهند یعنی نوازشهای بی حساب، مانع شدن از برخورد با سختی، نازپرورده کردن آنهاست. اینها طفل را بیچاره و ناتوان بار می آورد. او را در صحنه زندگی خلع سلاح می کند، کاری می کند که کوچکترین ناملایمی آنها را از پا در آورد و کمترین تغییر وضعی سبب نابودی آنها گردد. او را مثل کسی بار می آورند که هرگز در همه عمر به داخل آب نرفته و شناوری نکرده، یک مرتبه مواجه شود با دریا و بخواهد در آن شناوری کند، کسی که شناوری هیچ نمی داند اولین باری که به آب بیفتد غرق می شود، شناوری یک مهارت عملی است و با درس کتاب یاد گرفته نمی شود، بلکه باید داخل آب رفته و ضمن عمل و تلاش و زیر آب رفتن و بالا آمدن به تدریج آموخت.

به هر نسبت که مواجهه با شدائد، مربی و مکمل و صیقل ده و جلا بخش و کیمیا اثر است، پرهیز کردن اثر مخالف دارد

خداوند نیز وقتی که بنده ای را دوست بدارد او را در شدائد فرو می برد و به میان سختی ها می اندازد، برای اینکه راه بیرون شدن از شدائد، راه شناوری در دریای گرفتاری را یاد بگیرد. لطف و محبت خداست که با مواجه ساختن بنده با مشکلات، وسیله ی آموختن فن شناوری در دریای حوادث و سالم بیرون آمدن از میان آنها را فراهم می کند و راهی نیز جز این نیست.

درباره بعضی از پرندگان می نویسند وقتی که جوجه آنها پر در می آورد برای اینکه حیوان به جوجه خود فن پرواز را یاد بدهد او را با خود از آشیانه بیرون می آورد و در فضا بالا می برد، آنگاه او را رها می سازد، جوجه مدتی تلاش می کند و پرپر می زند تا خسته می شود همین که در اثر خستگی می خواهد به زمین بیفتد مادرش او را روی بال خود می گیرد. پس از لحظه ای دو مرتبه او را از اوج بلندی رها می کند و این عمل دوباره تکرار می شود تا فرزندش عملا بر پرواز کردن مسلط گردد. این اصل طبیعی فطری باید در تربیت فرزند آدم مورد استفاده قرار بگیرد، طفل از اول باید با کار و زحمت و سختی و شدت آشنا باشد.

"ژان ژاک روسو" در کتاب "امیل" می گوید: اگر جسم زیاد درآسایش باشد روح  اوفاسد می شود. کسی که درد و رنج را نشناسد نه لذت شفقت را می شناسد و نه حلاوت ترحم را، چنین کسی قلبش از همه چیز متأثر نخواهد شد و به این دلیل قابل معاشرت نیست، بلکه مانند دیوی خواهد بود در میان آدمیان.

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع:

شهید مطهری، بیست گفتار، شدائد گرفتاریها، ص183-174

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.