تبیان، دستیار زندگی
قیام‌ها و انقلاب‌هایی که طی یک سال و نیم اخیر منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به خود دیده و یا در حال پیگیری است، به این جهت که می‌تواند بر معادله قدرت و نفوذ سیاسی این کشورها و فراتر موازنه و نظام جهانی تاثیرگذار باشد و همچنین حاکمیت سیاسی و راهبردی بسیاری
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : قبس زعفرانی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا انقلاب سوریه را نباید از جنس انقلاب‌های عربی برشمرد


قیام‌ها و انقلاب‌هایی که طی یک سال و نیم اخیر منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به خود دیده و یا در حال پیگیری است
سوریه

به این جهت که می‌تواند بر معادله قدرت و نفوذ سیاسی این کشورها و فراتر موازنه و نظام جهانی تاثیرگذار باشد و همچنین حاکمیت سیاسی و راهبردی بسیاری از کشورهای صاحب قدرت مانند آمریکا را در این منطقه و حتی جهان با خطر مواجه کند، یکی از مهمترین رخدادهای سیاسی سال‌های اخیر جهان است که باید با درکی عمیق به آنها نگریست تا به تحلیلی درست و واقع‌گرایانه درباره این قیام‌ها دست یافت.

یکی از کشورهایی که حدود یک سال و نیم است، درگیر این قیام‌ها شده، کشور سوریه است که به اعتراف بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران جنس انقلاب در آن با جنس انقلاب‌های جهان عرب تفاوت بسیار دارد.

پس از وقوع موج بیداری در کشورهایی مانند مصر، تونس و لیبی وقایعی در کشور سوریه به وقوع که در نظر اول حاکی از سرایت موج بیداری اسلامی به این کشور بود، ولی با نگاهی عمیق‌تر به جزئیات این قیام تفاوت‌های اساسی آن با موج بیداری اسلامی کاملا آشکار می‌شود.

یکی از کشورهایی که حدود یک سال و نیم است، درگیر این قیام‌ها شده، کشور سوریه است که به اعتراف بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران جنس انقلاب در آن با جنس انقلاب‌های جهان عرب تفاوت بسیار دارد

در کشورهایی مانند مصر و تونس قیام‌های مردمی در ابتدا به صورت مسالمت‌آمیز و مردمی از پایتخت آن کشورها شروع شد، ولی در کشور سوریه قضیه کاملا برعکس رخ داد، بدین صورت که این اعتراض‌ها همان اول با درگیری‌های مسلحانه و خشونت‌آمیز و آن هم از مرزهای این کشور به وقوع پیوست، جایی که قومیت‌های مختلف در آنها وجود دارند.

جنس شعارهای که در سوریه سر داده شد، با شعارهایی که در کشورهای درگیر انقلاب سر داده شد، نه تنها متفاوت، بلکه به نوعی متضاد نیز بود، به طوری که بخشی از شعارهای اصلی مردم در مصر و تونس و... مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل بود و این پرچم رژیم صهیونیستی و آمریکا بود که به آتش کشیده می‌شد، امّا اعتراضات در سوریه نه تنها چنیی خط مشی را دنبال نمی‌کرد، بلکه شعارهایی مانند "لا غزه..." و یا شعارهای ضد ایرانی نشان دهنده تفاوت بنیادین با شعارهایی داشت که در کشورهای درگیر دیگر در حال سر دادن بود (یمن و بحرین) یا سر داده شده بود (مصر و تونس).

تفاوت دیگر در نوع رویکرد کشورهای عربی و همسایه سوریه است. در حالی‌که کشورهایی مانند عربستان، بحرین، کویت، اردن و... آشکارا با حرکت بیداری اسلامی به مقابله برخواسته‌اند و نمونه‌های این اقدام را می‌توان در واکنش رژیم عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس در قبال بحرین ملاحظه کرد، در قبال سوریه شاهد چرخش 180درجه‌ای هستیم و این کشورها صرف نظر از کشورهای غربی با حمایت از معترضان خواستار سرنگونی حکومت بشار اسد هستند.

اما برخورد دوگانه کشورهای غربی در برابر قیام سوریه نیز می‌تواند تفاوت دیگری باشد که قیام سوریه را از قیام‌های دیگر منطقه جدا می‌کند. کشورهایی مانند انگلیس و آمریکا که آشکارا از رژیم‌های دیکتاتور آل‌خلیفه و علی عبدالله صالح حمایت کرده و عملاً موجب ریخته شدن خون هزاران بی‌گناه در بحرین و یمن شدند، در سوریه به بزرگترین حامیان مردم سوریه تبدیل شدند و با تمام وجود در صدد سرنگونی حکومت سوریه به بهانه دفاع از مردم هستند. تصویب قطعنامه‌های اخیر شورای امنیت علیه حکومت سوریه که به ابتکار ایشان به تصویب رسید،‌ دلیل این مدعاست.

سوریه

رصد کانون اصلی ناامنی‌ها و ناآرامی‌ها در سوریه نیز قابل تامل است، زیرا قیام سوریه از دو شهر "درعا" و "لاذقیه" آغاز و درگیری‌های مسلحانه از این دو شهر شروع شد. در واقع لاذقیه به این علت که زادگاه "بشار اسد"، رئیس جمهوری سوریه بود و همواره یکی از بهترین شیوه‌های تضعیف و ضربه زدن به یک نظام ایجاد آشوب در زادگاه رئیس حکومت آن است، به شدت مورد توجه قرار گرفت و از سوی دیگر شهر درعا نیز به دلیل موقعیت جغرافیایی خاصش و قرار داشتن برسر مرزهای رژیم صهیونیستی و سوریه کانون توجهات واقع شد.

نکته قابل تامل دیگر اینکه ناآرامی‌های سوریه و قیام مردمی آن هیچ گاه برخلاف ناآرامی‌های تونس، مصر، بحرین و ... یک سویه نبوده است، به عبارتی تمام اعتراض‌ها به سمت حکومت نبوده است، بلکه پس از چند روز از آغاز ناامنی‌های خیابانی، مردم دمشق و حلب در حمایت از بشار اسد در یک راهپیمایی چند صد هزار نفری شرکت کرده و علیه معترضین بشار اسد راهپیمایی کردند.

در کشورهایی چون مصر و تونس و لیبی یا یمن و بحرین حکومت اسلام‌گرایی در راس امور دیده نمی‌شد، بلکه گرایش‌های حکومت‌های فوق الذکر به سمت لائیک و دوری از اسلام بوده است، در حالی‌که نظام سوریه اگرچه نظامی لائیک معرفی می‌شود، ولی رویکرد بشار اسد بیشتر به سمت اسلام‌گرایی متمایل است. در سوریه علوی‌ها زمانی جایی در ساختار سیاسی حاکمیت نداشتند، 40 سال پیش آنها موفق شدند قدرت را در کشور به دست گیرند و حافظ اسد موفق شد، در یک کودتای بدون خونریزی حکومت را از دست سفیانی‌ها و عثمانی‌ها خارج کند.

در طول این سال‌ها همواره درگیری بین این دو جریان مخالف وجود داشته است، به عنوان مثال در سال 1982 سلفی‌ها با کمک صدام حسین، دیکتاتور معدوم عراق، ملک حسین و ملک خالد پادشاهان مقبور اردن و عربستان جبهه قدرتمندی علیه دولت علوی سوریه تشکیل دادند. حمله سلفی‌ها و اخوان المسلمین سوریه به نظامیان علوی و کشتار 180 دانشجوی نیروی هوایی شهر "حلب" سوریه اوج کینه‌توزی سلفی‌ها در آن سال‌ها را نشان داد و این باعث شد، حافظ اسد آنها را به شدت سرکوب کند. در ادامه همین دشمنی دیرینه سلفی‌ها و اخوان المسلمین در شهرهای درعا، حمص، ادلب و حماة بار دیگر تحت عنوان دموکراسی مطالباتی مطرح کنند که این مطالبات در ظاهر مشروع به نظر می‌رسد، اما هدف و انگیزه چیز دیگر و جای دیگری است.

در کشورهایی چون مصر و تونس و لیبی یا یمن و بحرین حکومت اسلام‌گرایی در راس امور دیده نمی‌شد، بلکه گرایش‌های حکومت‌های فوق الذکر به سمت لائیک و دوری از اسلام بوده است، در حالی‌که نظام سوریه اگرچه نظامی لائیک معرفی می‌شود، ولی رویکرد بشار اسد بیشتر به سمت اسلام‌گرایی متمایل است

در این میان رژیم سعودی و ترکیه نقش کاملا تخریبی جهت سرنگونی دولت بشار اسد ایفا می کنند، عربستان سعودی که به علت ترس از محور تهران-دمشق مقاومت اسلامی لبنان و همینطور خطرناک دیدن موضع خود و موضع کشورهای هم پیمان خود مثل آمریکا و انگلیس دست به اقدام علیه سوریه زده، ترکیه در صدد احیاء حاکمیت عثمانی است.

اما ریشه های واقعی و دقیق ایجاد این نوع تنش در سوریه را باید در جایی دیگری نیز جستجو کرد، جایی که موضع‌گیری کاملا متفاوت غرب مخصوصا آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی ما را به حقیقت امر بسیار نزدیک می‌کند که این نوع عملکردهای معترضانه، از طرف این کشورها به شدت حمایت مادی و معنوی می‌شوند.

به همین دلیل آنچه که می‌توان نتیجه گرفت این است که قیام‌های موجود در سوریه تفاوت بنیادینی با قیام‌های منطقه دارد و در مسیری غیر از مسیر مقدس خیزش اسلامی گام برمی‌دارد و دارای محتوا و ماهیت استعماری است. بدیهی است مشابه دانستن این قیام با دیگر قیام‌های موجود امر کاملا نادرست بوده و فاقد پایه و اساس است.

قبس زعفرانی

بخش سیاست تبیان