تبیان، دستیار زندگی
اول ‌ماه ‌می ‌(دوازدهم ‌اردیبهشت‌ماه) ‌روز ‌جهانی ‌كارگر ‌مناسبتی ‌است ‌تا ‌اهمیت ‌نیروی ‌كار ‌در گردش چرخ های ‌صنعت و علم ‌ ‌گوشزد ‌شود. ‌این ‌مسأله ‌اغلب ‌مورد ‌فراموشی ‌‌قرار ‌می‌‌گیرد ‌و ‌تنها ‌به ‌مناسبت‌هایی ‌در ‌حد ‌تعارف ‌و ‌اظهارات ‌مبهم ‌و ‌تعر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به نام تو به کام دیگران!


اول ‌ماه ‌می ‌(دوازدهم ‌اردیبهشت‌ماه) ‌روز ‌جهانی ‌كارگر ‌مناسبتی ‌است ‌تا ‌اهمیت ‌نیروی ‌كار ‌در گردش چرخ های  ‌صنعت و علم ‌ ‌گوشزد ‌شود. ‌این ‌مسأله ‌اغلب ‌مورد ‌فراموشی ‌‌قرار ‌می‌‌گیرد ‌و ‌تنها ‌به ‌مناسبت‌هایی ‌در ‌حد ‌تعارف ‌و ‌اظهارات ‌مبهم ‌و ‌تعریف ‌و ‌تمجیدهای ‌بی‌‌پشتوانه ‌و ‌گاهی ‌از ‌جانب ‌كسانی ‌ ‌كه ‌شاید خود درك واقع بینانه و كافی هم ‌از ‌واقعیت ‌زندگی ‌كارگران ‌نداشته باشند، ‌ ‌مورد‌ «عنایت» ‌قرار ‌می‌‌گیرد.


کارگر

کارگر واژه ای مأنوس با هر دستی که قلم بدست می گیرد تا آلامش را به زبان قلم تبیین نماید . کارگر مأنوس با هر زبانی است که به قدرت بیان، دردهای دمل زده اش را به گوش صاحبان قدرت می رساند. کارگر واژه ای مأنوس با هنر هنرمندانی است که به قدرت رنگ های خاکستری زجرهای بی صدایش را بر بوم سیاه روزگار نقاشی می نماید تا در دید کسانی قرار دهد که دل در گرو قدرت طلبی ها و ثروت اندوزی های سیری ناپذیر آن هم از دست پینه بسته کارگران دارند . کارگر برای پزشکانی که به قدرت تیغ بارها و بارها زخم ها ، شکستگی ها و آماس های چرکین بدن آنان را جراحی ، مداوا و شاید هم در معالجه درد آنان موفقیتی نداشته اند مأنوس می باشند و آشنا . کارگر برای معلمین نیز واژه ای بس آشناست از آن رو که شاهد وناظر دخترکان و پسرک هایی بوده و هستند که بی هیچ نشانی از لوازم ابتدایی خواندن ونوشتن با لباسی مندرس و سر و وضعی به غایت ژولیده در کلاس درس حاضر شده و در توضیح انشائی که عنوانش علم بهتر است یا ثروت برای نشئگی ظاهری هم که شده می نوشتند و می نویسند ثروت بهتر از علم است .

کارگر واژه ای آشنا برای همه است اما برای خانواده بیش از سایرین مأنوس است. چرا که نداری ، کمبود ، درد، و خستگی پدر و مادر کارگر را با گوشت و پوست و استخوان خویش لمس نموده اند. آنان با بیکاری ، بیماری ، بی پولی ، بی نانی و بی خوابی آشنایی نزدیکی دارند و با واژه هایی چون پینه بر دست و وصله بر البسه و خوابیدن با شکمی خالی آشنا هستند و رفیق شفیق . آنان به خوبی طعم تلخ فقر و تنگ دستی را نه یک بار نه ده بار نه صد بار که یک عمر چشیده اند و می توانند بیش و بهتر از تئورسین های علوم اجتماعی و جامعه شناسی فقر را معنا و تقسیر و تصویر کنند. آنان می دانند گرانی چیست کمبود چه مزه ای دارد شکستن کمر زیر غول گرانی چگونه دردی است. آنان خیلی بهتر می توانند بیمار شدن و بهبود نیافتن و درد کشیدن را تحلیل نمایند.

گویند پیامبر اکرم (ص) که حضرتش نیز سالهایی از عمر خویش را به کشاورزی و کارگری سپری نمودند بر دستان پینه بسته کارگر بوسه زدند. همان پیامبری که قیامش برای دعوت به وحدانیت خداوند و برقراری قسط و عدل و رفع ظلم و تبعیض های آشکار و حذف استثمار واستعمار بندگان خدا به دستان خدایانی بود از جنس بشری بودند که نه خدا را می دیدند و نه عقلشان را یارای درک آن لایزال هستی بخش

آری کارگر واژه ای به غایت مأنوس و آشنا برای همه است جز برای اربابان قدرت وثروت اندوزان و مرفهان بی درد. کارگر همان که با حضور و با نام او و با بهانه قرار دادن آلام ، آرزوها و خواسته های آنان ، انقلابی خلق می شود و هموست که عاقبت زیر چرخ های صاحبان قدرت له می شود بی آنکه صدایش شنیده شود و بی آنکه دردهای کهنه اش التیام یابد، آرزو ها و رؤیاهایش تعبیر و خواسته هایش و آن چیز هایی که به خاطرش جان داده و هستی ناچیزش را فدا نموده دست یابد. عجیب است به نام کارگر حزب می سازند و بنامش خانه می سازند و گروه ها و اتحادیه های گوناگونی بنامش بنا می گذارند اما او همچنان کارگر است و کارگر مانده و کارگر خواهد ماند . آری روز کارگر در راه است نه برای پاسداشت دستان پینه بسته یا پاهای درمانده و خسته یا دل های غمگین یا کمر شکسته اش در زیر فشارهای نداری و گرانی و بیکاری ، بلکه بهانه ای است برای شرح دردها و تشریح تبعیض ها و تفسیر استثمار نوینی که در لایه های مختلف جامعه شاهدش می باشیم.

کارگر

با این وصف چگونه می توان روز کارگر را گرامی داشت و این روز را تبریک گفت . تبریک برای که و برای چه ؟ آیا برای آنانی که به یمن اجرای طرح ها و برنامه های ناپخته از کار بیکار گشته اند و زانوی غم بغل گرفته اند ؟ یا برای آنانی که تحت شرایط سخت و رنج آور از جسم آنان کار کشیده می شود بی آن که توانایی آن را داشته باشند که دست از کار بکشند ؟ یا برای آنانی که کار را دو سه روز در ماه تجربه می نمایند و بقیه ایام روزگار را با بیکاری سپری می کنند و در نزد خانواده شان عرق شرم بر جبین و خانواده شان در رنج بیکاری او با تنگناهای متعددی دست به گریبان ؟ چگونه می توان این روز را برای زنانی که با کمترین دستمزد روز را به شب و شب را به روز می رسانند تا بتوانند شکم چند فرزند را از یوغ گرسنگی نجات بخشند تبریک گفت ؟ به چه کسی و به چه بهانه ای این روز را تبریک گفت وقتی شعله های آتش فقر و تنگدستی و بیماری سراسر وجود او را فرا گرفته بی آنکه کسی را یارای خاموش کردن این آتش باشد . گویند پیامبر اکرم (ص) که حضرتش نیز سالهایی از عمر خویش را به کشاورزی و کارگری سپری نمودند بر دستان پینه بسته کارگر بوسه زدند. همان پیامبری که قیامش برای دعوت به وحدانیت خداوند و برقراری قسط و عدل و رفع ظلم و تبعیض های آشکار و حذف استثمار واستعمار بندگان خدا به دستان خدایانی بود از جنس بشری بودند که نه خدا را می دیدند و نه عقلشان را یارای درک آن لایزال هستی بخش . کسانی که هیمنه جهل و جهالت در وجودشان غلبه پیدا کرده بود و انسانهای زمان خویش را به شدید ترین وضع به استثمار می کشیدند و هستی و وجود آنان را به یغما می بردند. هستی و وجود همان هایی که نامشان در دنیای امروز کارگر نام گرفته است . اگر آن روز چنین شرایطی بر جامعه حاکم بود ملالی نبود چرا که جهل بر عقل سوار بود و لباس جهالت فخروجودشان اما اینک چه ؟

عجیب است به نام کارگر حزب می سازند و بنامش خانه می سازند و گروه ها و اتحادیه های گوناگونی بنامش بنا می گذارند اما او همچنان کارگر است و کارگر مانده و کارگر خواهد ماند . آری روز کارگر در راه است نه برای پاسداشت دستان پینه بسته یا پاهای درمانده و خسته یا دل های غمگین یا کمر شکسته اش در زیر فشارهای نداری و گرانی و بیکاری ، بلکه بهانه ای است برای شرح دردها و تشریح تبعیض ها و تفسیر استثمار نوینی که در لایه های مختلف جامعه شاهدش می باشیم

حکایت کارگر امروز حکایت زنبوران عسل کارگری است که شبانه روز کار می کنند و کیلومتر ها راه را طی می نمایند و با انواع خطرات، مشکلات ، ناملایمات و هجوم سایر جانوران دست و پنجه نرم می نمایند تا حاصل و دسترنج خویش را تحت عنوان ژل رویال در اختیار ملکه ای قرار دهند که کارش خوردن و خوابیدن و لذت بردن و ایجاد نسل است. اما سهم کارگران زنبور چیست؟ همان شیره ای از جنس شکر که در طول روز برای تأمین انرژی مصرف می نمایند. آری کارگر همان کسی است که با دستانش کاخهایی در کنار کوخهایی که خود در آنها سکونت دارد بنا می کند و فخرش را صاحبان قدرت و ثروت می برند .....

عجیب نیست که در دنیای امروز حتی سکونتگاه های کارگران و ثروتمندان هم منفک از هم هستند. حتی خاک و مصالح مناطق کارگرنشین با خاک و مصالح مرفه نشینان دارای اختلافات گسترده ای است. پایین شهری ها به کارگرانی اطلاق میشود که محل سکونتشان منطقه ای در حاشیه شهرها با پیشوند آباد اما فاقد آبادانی و امکانات بهداشتی و رفاهی و خدماتی و البته مکانی مملو از نخاله ها و چاله چوله ها می باشد اما بالا شهری ها به کسانی اطلاق می گردد که از تمامی امکانات و بلوارها و خیابانهای عریض و طویل و در مناطقی از شهرها با چشم اندازی زیبا برخوردار می باشند . اغراق گونه نخواهد بود اگر بگوییم این مکانها نه تنها محل سکونت ثروتمندان که محل سکونت اکثریت قریب به اتفاق مسئولینی هستند که به تظاهر و دروغ سنگ دفاع از کارگران و محرومین را به سینه می زنند.

کارگر

در چنین دوران و روزگارانی چگونه می توان روز کارگر را تبریک گفت و گرامی داشت ؟ بسیار سخت است.

در این بین تنها قلم است که خاضعانه و خاشعانه در مقابل کارگر سر تعظیم فرو می آورد و نام و یادش را گرامی می دارد و هم اوست که آرزو می نماید روزی فرا برسد که کارگران به دور از هر گونه تبعیض، بی عدالتی ، استعمار، استثمار و فقر و فقارت زندگی آزادانه ای توأم با رفاه و آسایش و خوشبختی داشته باشند و منزلت و ارج و ارزش خویش را باز یابند.

به عنوان یک انسان، وظیفه خود می دانم که با اندک سواد و قلم شکسته ای که دارم و به هنگام به دست گرفتن قلم، سوگند خداوند به آن را فرا راه خویش قرار داده ام یاد و نام انسانهایی که جبرا" یا به اختیار ، کارگری را پیشه ی خود نموده اند گرامی بدارم و تا جان در وجود و نفس در جسمم جاریست به قدرت قلم از حقوق آنان دفاع نمایم و روایتگر درد ها و خستگی های آنان باشم.

فرآوری: نسرین صفری

بخش اجتماعی تبیان


منابع:وبلاگ اسفندیار سپهری/ ایران پرینت