لطفاً اخم نکنید
امتحان ریاضی
کیوان همیشه در درس ریاضی، صعیف بود. یک روز به آشپزخانه رفت. می خواست یواشکی چند تا کتلت بردارد و پشیمان شد و این کار را نکرد.
- این هم امتحان ریاضی است... باید به مادرم جواب بدهم که : چند تا کتلت این جا بوده؟ چند تا خورده ام و چند تا باقی مانده؟ بعدش هم باید بگویم به هر مهمان چند تا کتلت می رسد.
سوپ
- گارسون! آهای گارسون! من توی این سوپی که برایم آورده ای، هشت تا موچه ی مُرده پیدا کردم.
- خب معلوم است قربان! مورچه ها فقط توی خشکی زندگی می کنند.
مگس
دو تا مگش داشتند ناهار می خوردند. مگس اولی به دومی گفت: « آه ! ... حالم را به هم زدی... باز که داری با دست های تمیز غذا می خوری !
زیرشلواری
آقا پرویز با کت و شلوار خوابیده بود. صبح که بیدار شد، به او گفتند: « آقا پرویز، چرا نگفتی برایت زیر شلواری بیاوریم تا راحت بخوابی؟ »
«گفت : راحت خوابیدم. چون که خودم زیر شلوارم، شلوار راحتی پوشیده بودم...»
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع:مجله رشد