تبیان، دستیار زندگی
مجالست با نیکان، همچون کیمیا است؛ زیرا هاله‏اى که در اطراف بدن اولیاء خدا وجود دارد، همچون اکسیر که داراى قوّه کاسره است، ضعف و کمبودى را که در شخص مقابل وجود دارد درهم مى‏شکند؛ به او شهامت خوب شدن مى‏بخشد؛ به او پر مى‏دهد تا او را به پرواز درآورد و در فض
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرآیند کارساز و ساده تصفیه روح


همنشینى با پاکان، پاکى مى‏آفریند و بودن با خوبان، خوبى ایجاد مى‏کند. همراه بودن با مردان خود ساخته، انسان را مى‏سازد و توجّهاتى که به آنان مى‏شود، همراهانشان را نیز فرا مى‏گیرد.


هم نشین

راه براى رسیدن به مقاصد معنوى زیاد است؛ ولى مهمّ این است که کدام یک از راه‏ها نزدیکتر، و انسان را زودتر به مقصد مى‏رساند.(1)

در این باره، عقاید گوناگون و گفته‏ها مختلف است. هر گروهى راهى را به عنوان اقرب الطرق پذیرفته و آن را نزدیکتر و سیر در آن را سریعتر و بهتر مى‏دانند. در این میان برخى مصاحبت با نیکان را اقرب الطرق مى‏دانند.

آنچه به نظر صحیح مى‏رسد، اینست که همنشینى با کسانى که خدا را براى خدا مى‏خواهند نه براى خود و مجالست با آنان که حقیقت ایمان را در خود به مرحله واقعیّت رسانده‏اند، اثرى فوق العاده دارد.

به این جهت اوّل مظلوم عالم حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام در کلامى دلنشین چنین فرموده‏اند:

لَیْسَ شَیْ‏ءٌ اَدْعى لِخَیْرٍ وَاَنْجى مِنْ شَرٍّ، مِنْ صُحْبَةِ الْاَخْیارِ.(2) ؛ چیزى نیست که از صحبت اخیار، انسان را بیشتر به سوى خوبی ها بخواند و از بدی ها نجات دهد.

زیرا نشستن در پیشگاه صالحان و شرافتمندان جامعه، براى انسان شرف و هدایت به ارمغان مى‏آورد؛ دلهاى زنگار گرفته را نورانیّت و صفا مى‏بخشد و ناخودآگاه انسان را به سوى معنویّت جذب مى‏کند. حضرت امام زین العابدین‏علیه السلام مى‏فرمایند:

مُجالَسَةُ الصَّالِحینَ داعِیَةٌ اِلَى الصَّلاحِ.(3)

همنشینى با افراد صالح، آدمى را بسوى صلاحیّت دعوت مى‏کند.

انرژى و نیروهاى معنوى که این گونه شخصیّت ها از آن برخوردارند در همنشینانشان نفوذ کرده و با مرور زمان اعمال و رفتار آنان را تحت سیطره خود درمى‏آورد.

گاهى نفوذ معنوى آنان در دیگران سریع مى‏باشد و احتیاج به زمان طولانى ندارد؛ بلکه یک نشست، یک نگاه و یک گفتار فوق‏العاده، وضعیّت فکرى و اعتقادى دیگران را تغییر مى‏دهد و حیاتى جاویدان در آنان ایجاد مى‏کند.

آرى در مجمع نیکان، دیگران هم عطرآگین شده و به صف خوبان مى‏پیوندند. روشنائى و صفا، نورانیّت و پاکى پاکان، دیگران را نیز فراگرفته و قلب و جان آلودگان را بسوى خود جذب مى‏کند.

همنشینى با پاکان، پاکى مى‏آفریند و بودن با خوبان، خوبى ایجاد مى‏کند. همراه بودن با مردان خود ساخته، انسان را مى‏سازد و توجّهاتى که به آنان مى‏شود، همراهانشان را نیز فرا مى‏گیرد.

معمولاً افرادى که صاحب یقین مى‏باشند و داراى اراده و نفوذ هستند، در دیگران بیشتر اثر مى‏گذارند. و خصوصیّتهاى فکرى و اعتقادى خود را در آنان ایجاد و یا تقویت مى‏نمایند

این حقیقتى است که در دعاها نیز به آن اشاره شده است. مرحوم شیخ مفید در کتاب مزار، دعائى را نقل کرده و فرموده: مستحبّ است پس از زیارت ائمّه معصومین‏علیهم السلام قرائت شود. در قسمتى از آن دعا چنین آمده است:

یا وَلِیَّ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ اِجْعَلْ حَظّی مِنْ زِیارَتِک تَخْلیطی بِخالِصی زُوَّارِک الَّذینَ تَسْأَلُ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فی عِتْقِ رِقابِهِمْ، وَترْغَبُ اِلَیْهِ فی حُسْنِ ثَوابِهِمْ.(4)

اى ولى خدا، بهره مرا از زیارتت، مخلوط بودن با زوّار خالص خود قرار ده؛ آن افرادى که از خداوند آزادى آنان را مى‏خواهى و در داشتن آنان ثوابِ نیک را، به خداوند رغبت نشان مى‏دهى.

همان گونه که تر و خشک با هم مى‏سوزند، همان گونه که گلها و خارها از یک چشمه سیراب مى‏شوند، همان گونه که نگاه هاى مهرآمیزى که باغبان بر گلستان خویش مى‏افکند، خارهاى باغ را نیز فرا مى‏گیرد و نسیم عطرآگین گلها، خارها را نیز معطّر مى‏سازد و همان گونه که گل فروشان گل را با خار مى‏فروشند و خریداران نیز گل را با خار خریدارى مى‏کنند، فردى که در خدمت پاکان حضور یافته، از انوار تابناکى که بر آنان مى‏تابد بهره‏مند مى‏شود.

به این جهت در دعاى بعد از زیارت، خدمت امام‏علیه السلام عرض مى‏کنیم: اى ولىّ خدا؛ این را بهره من از زیارتت قرار ده که در میان زوّار خالص تو و آمیخته با آنان باشم.

مجالست با نیکان، همچون کیمیا است؛ زیرا هاله‏اى که در اطراف بدن اولیاء خدا وجود دارد، همچون اکسیر که داراى قوّه کاسره است، ضعف و کمبودى را که در شخص مقابل وجود دارد درهم مى‏شکند؛ به او شهامت خوب شدن مى‏بخشد؛ به او پر مى‏دهد تا او را به پرواز درآورد و در فضاى بیکران معنویّت سیر کند و از لذایذ نگفتنى عالمِ معنى بهره‏مند شود.

هاله‏اى که اطراف بدن انسان را فرا گرفته است، عبارت از میدانهاى انرژى است. انسانها به وسیله وجود همین هاله‏ها مى‏توانند در اثر همنشینى و مجالست با یکدیگر اثرات مثبت و منفى بر یکدیگر داشته باشند. هاله به خاطر اختلافى که انسانها در اعتقادات و روحیّات دارند از لحاظ کیفیّت و چگونگى، تفاوت فراوان دارد. همین طور از لحاظ مقدار و کمیّت تأثیر گذارى افراد بر یکدیگر اختلاف درجه وجود دارد.

بر اثر مصاحبت و همنشینى و رفاقت، این هاله‏ها با یکدیگر برخورد نموده و خصوصیّات فکرى و اعتقادى افراد به یکدیگر نقل و انتقال پیدا مى‏کند.

هم نشین

معمولاً افرادى که صاحب یقین مى‏باشند و داراى اراده و نفوذ هستند، در دیگران بیشتر اثر مى‏گذارند. و خصوصیّتهاى فکرى و اعتقادى خود را در آنان ایجاد و یا تقویت مى‏نمایند.

مجالست با افراد معنوى، در خصوصیّات فکرى طرفِ مقابل تحوّل ایجاد مى‏کند و افکار غیر سالم را تبدیل به اندیشه‏ها و اعتقادات صحیح و انسانى مى‏گرداند؛ ولى این یک قانون کلّى نیست. به این جهت همان گونه که دین به یک شخصیّت آگاه و عالم دستور مى‏دهد در میان مردم جاهل و ناآگاه رفته و آنان را به سوى دین و مذهب فرا خواند و آنان را به دستورات حیاتبخش تشیّع آشنا سازد؛ همین گونه فرمان مى‏دهد از همنشینى با افراد پست و منحرف - اگر رفت و آمد با آنان در او مؤثّر است - دورى جوید.

این وظیفه شخص عالم و آگاه است که تشخیص دهد اثرات مثبت و منفى همنشینى با افراد ناآگاه و ارشاد آنان داراى چه میزانى است؟ آیا او بر دیگران نفوذ مى‏کند و رفتار و عقاید آنان را به سوى کمال مى‏برد، یا روحیّه آنان بر او مسلّط شده و همنشینى با آنان اثرات منفى بر او مى‏گذارد؟ آیا هاله‏اى که در اطراف بدن اوست، بر دیگران اثر مى‏گذارد یا خود تحت تأثیر هاله دیگران قرار مى‏گیرد؟ از این جهت وظیفه اهل علم است که هم به ارشاد مردم بپردازند و هم توجّه به حالات روحى خود داشته باشند تا تحت تأثیر دیگران قرار نگیرند.

افرادى که مجالست با آنان باعث تعالى روح است

درباره افرادى که معاشرت و همنشینى با آنان، براى پیشرفت و سیر علمى و عملى انسان زیان آور است، به زودى بحث مى‏کنیم و اینک به ذکر نمونه‏هایى از افرادى که معاشرت با آنان سیر معنوى را سرعت مى‏بخشد مى‏پردازیم:

1 - مجالست با علماى ربّانى

از آنجا که مجالست و همنشینى با افراد آثار فراوانى دارد، مخصوصاً اگر انسان احترام و محبّت خاصى براى آنان قائل باشد، پیغمبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم مى‏فرمایند:

لاتَجْلِسُوا عِنْدَ کلِّ عالِمٍ اِلاَّ عالِمٌ یَدْعُوکمْ... اِلَى الْاِخْلاصِ.(5)

نزد هر عالمى ننشینید! مگر دانشمندى که شما را از ریا باز مى‏دارد و به سوى اخلاص فرا مى‏خواند.

شما را به سوى خدا مى‏خواند؛ به سوى آل اللَّه دعوت مى‏کند و هدفش از گفتار و راهنمائیش دعوت به سوى خود نیست.

همنشینى و مجالست با این گونه علماى ربّانى در شما اثر مى‏گذارد و شما را با معارف نورانى اهل بیت‏علیهم السلام آشنا مى‏سازد. آنان قلب شما را با محبّت خاندان وحى پیوند مى‏زنند و با اعمال ننگینِ منافقان تاریخ، آشنا ساخته و نفرت شما را از آنان بیشتر مى‏کنند.

مجالست با نیکان، همچون کیمیا است؛ زیرا هاله‏اى که در اطراف بدن اولیاء خدا وجود دارد، همچون اکسیر که داراى قوّه کاسره است، ضعف و کمبودى را که در شخص مقابل وجود دارد درهم مى‏شکند؛ به او شهامت خوب شدن مى‏بخشد؛ به او پر مى‏دهد تا او را به پرواز درآورد و در فضاى بیکران معنویّت سیر کند و از لذایذ نگفتنى عالمِ معنى بهره‏مند شود

2 - مجالست با ابرار و صلحا

پیغمبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم در فرمایشات خود دوستان و یاران خود را در مورد مصاحبت و مجالست راهنمایى و ارشاد نموده‏اند و به آنان تأکید فرموده‏اند که همنشینان خود را از میان افراد پرهیزکار و مؤمن انتخاب نمایند و از مجالست با افراد دنیاپرست و بى‏هدف پرهیز کنند. در سفارش مفصّلى که آن حضرت به عبداللَّه بن مسعود نموده‏اند، این چنین فرموده‏اند:

یَابْنَ مَسْعُودِ فَلْیَکنْ جُلَساؤُک الْاَبْرارَ وَاِخْوانُک الْاَتْقِیاءَ وَالزُّهَّادَ، لِاَنَّ اللَّهَ تَعالى قالَ فی کتابِهِ: «اَلْاَخِلاَّءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ اِلَّا الْمُتَّقینَ «(6).(7)

اى پسر مسعود، همنشینان تو باید افراد نیک باشند و برادران تو باید اشخاص متقى و زاهد باشند؛ زیرا خداوند در قرآن فرموده است: در آن روز (روز قیامت) دوستان، بعضى با بعضى دیگر دشمن هستند، مگر پرهیزکاران.

همان بزرگوار در وصیّتى که به اباذر نموده‏اند، فرموده‏اند:

یا اَباذَرِّ لاتُصاحِبْ اِلاَّ مُؤْمِناً.(8) ؛ اى اباذر هم سخن براى خود انتخاب مکن، مگر فرد مؤمن را.

زیرا شیرینى زندگى، همنشین بودن با اولیاء خدا و مردان خودساخته است. در گفتارى حیاتبخش حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام به پیغمبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم مى‏گویند:

هَلْ اُحِبُّ الْحَیاةَ اِلاَّ لِخِدْمَتِک وَالتَّصَرُّفِ بَیْنَ اَمْرِک وَنَهْیِک وَلِمَحَبَّةِ اَوْلِیائِک.(9)

آیا زندگى را دوست دارم؛ جز براى خدمت تو و اطاعت امر و نهى تو و براى محبّت دوستان تو؟!

ارزش زندگى و ماندن در جهانى که همه‏اش رنج است، به خاطر وجود اولیاء خدا و مردان خودساخته‏اى است که در دنیا به سر مى‏برند. وگر نه، همان گونه که دنیا در نظر حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام بى‏ارزش مى‏باشد، زندگى در آن نیز بى‏ارزش، رنج آور و ناراحت کننده است. بنابراین تنها وجود مردان خداست که مردان خدا را به زندگى در دنیا - نه خود دنیا و زر و زیور آن - علاقه‏مند مى‏سازند.

بنابراین آنچه که زندگى در دنیا را براى مردان خدا شیرین مى‏کند، وجود اولیاءاللَّه و افراد خودساخته‏اى است که برخوردِ با آنان، یاد خدا و اهل بیت‏علیهم السلام را در دل انسان زنده مى‏کند. این است شیرینى و شادى و نشاط زندگى در دنیا براى شخصیّتهایى که دنیا را فروخته‏اند.

پی نوشت ها : 

(1) در دعاى مأثور چنین وارد شده است: اَللَّهُمَّ اَوْصِلْنی اِلَیْک مِنْ اَقْرَبِ الطُّرُقِ اِلَیْک وَاَسْهَلِها عَلَّیَ ...«بحارالأنوار: 406/95 .

(2) شرح غررالحکم: 87/5.

(3) اصول کافى: 20/1.

(4) بحار الأنوار: 173/102 و 183.

(5) بحار الأنوار: 205/1.

(6) سوره زخرف ، آیه 67.

(7) بحار الأنوار: 102/77.

(8) بحار الأنوار: 76/77.

(9) بحار الأنوار: 81/19.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : کتاب اسرار موفقیّت ، جلد اول سید مرتضى مجتهدى سیستانى

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.