ساعات تاخت و تاز شیطان
از جمله کسانى که دعایشان هرگز به استجابت نمى رسد، کسانى هستند که تنى سالم دارند و گوشه خانه نشسته و تنها براى گشایش روزى دعا مى کنند .
بیکاری معضلی است که این روزها گریبان جامعه جوان ما را گرفته است و همگی شاهد آثار شوم آن هستیم ، اما باید بدانیم که به هر طریقی که می توانیم باید خود را از شمول دایره بیکاران برهانیم و به کاری مفید سرگرم شویم ولو اگر فایده مادی در بر نداشته باشد ، حداقل فایده آن اینست که از اثرات سوء بیکاری در امان می مانیم، این بیکاری هاست که بسیاری از ما را بیچاره کرده است، زمان هایی که در خلوت خود فکر و خیال ما به هر آن کجا که نباید ،ما را می برد و در نهایت این تفکرات سوء چنان عمیق می شود که رنگ واقعیت به خود می گیرد و دیر یا زود جامه حقیقت می پوشد و آثار آن دامن ما را تا ابد خواهد گرفت .
کسی که بیکار است فرصت دارد تا سوء ظن ها را تقویت کند به آن ها پر و بال دهد و دنیایش را تیره کند، او فرصت دارد تا به همه امیال نفسش فکر کند و آنچه از خبائث در وجود خود نهفته دارد به وجد بیاورد و این چیزی نیست مگر وسوسه های شیطان که با کمترین زحمت بیشترین نتیجه را می گیرد و تمام هوش و حواس و توان شخص را یک جا در اختیار می گیرد و توهمی خود ساخته را در ضمیر آدم بیکار چنان پرورش می دهد که گویی این توهمات جزئی جدایی ناپذیر از ذات شخص است و راهی به جز همراهی با آن ندارند، و نتیجه این شرایط این اعتیادها، قتل ها، و آسیبهای اجتماعی است که میبینیم .
صد البته که قبول داریم دولتمردان و سیاستمداران باید به هوش باشند و اگر داعیه دار حکومت اسلامی هستند هر چه زودتر زمینه اشتغال جوانان عزیز را فراهم کنند، با این حال جوانان عزیزی که از این بیکاری تحمیلی رنج می برند نباید در انتظار بنشینند تا کسی بیاید و کاری به آن ها بدهد تا انجام دهند ما شمه ای از قدرت خدا را در وجود خودمان داریم به یقین اگر بکوشیم تبلورش را در زندگی خود خواهیم دید. اگر کاری نداریم انجام دهیم می توانیم وضویی بگیریم و نمازهای قضایمان را به جا بیاوریم، اگر تمایلی به عبادت نداریم و مدام دنبال هم صحبتی هستیم نیازی نیست حتما به دنبال یک گفتگوی عشقی و فساد انگیز باشیم ، می توانیم تلفن را برداریم و صله رحمی به نیت خدایی به جا بیاوریم ، سری به خانه سالمندان بزنیم و نگاه منتظری را با وجودمان از ناامیدی برهانیم و دعایی خیر برای خود تدارک ببینیم .
کتاب های زیادی هست که حرفه ها و مشاغل مختلف را نشان می دهد با ریزه کاری ها و فوت و فن ها ، اگر مدرک فوق لیسانس داریم و بیکاریم ابایی نداشته باشیم از اینکه نجاری، مکانیکی خیاطی و ... را هم بیاموزیم و از هدر دادن عمر عزیزمان جلوگیری کنیم .
باز هم حال و حوصله اش را نداریم می توانیم به خدمات اجتماعی بپردازیم، حتما در خیابان کسی هست که به کمک ما نیازی داشته باشد، حتما در گوشه گوشه خیابانمان کارهایی هست که می توانیم به آن ها برسیم، زباله ای را از زمین برداریم، باغچه ای را سر و سامانی بدهیم، و ....
و این ها عنایت خدا را به دنبال دارد نباید ساده از کنار فرصت ها بگذریم سرگذشت افراد موفق در زمینه های مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی را مطالعه کنیم و ببینیم چگونه از قدم های کوچک به اوج موفقیت ها رسیده اند، یکی از علمای اخلاق می گفت می دانم معیشت مردم تنگ شده، می دانم کار نیست، اما شما نیتتان را خدایی بکنید بروید به دنبال کار خدا، اگر مشکلاتتان حل نشد ! خدا قهار است منّت نمی پذیرد اگر بنده ای قدمی در راهش بردارد خداوند متعال ده قدم به سوی او بر می دارد.
انتخاب با ماست یا بنشینم زانوی غم بغل بگیریم و روحمان را عرصه تاخت و تاز شیطان کنیم، یا یک یا علی مردانه بگوییم کمر همت ببندیم و به دنبال کار خدایی قدم بر داریم، شاید مشقت داشته باشد اما روحمان را از گزند در امان نگه داشته ایم و آخرتی می سازیم که خواه ناخواه به سویش در حرکتیم .
امام علی(علیه السلام): «إنْ یَکُنِ الشُّغْلُ مَجْهَدَةً، فَاتِّصالُ الفَراغِ مَفْسَدَةٌ».(1)
حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: «اگر کار کردن مایه رنج و زحمت است، همیشه بیکار بودن نیز موجب فساد و تباهى است».
بحث «کارکردن» و نتیجه آن و هم چنین «بیکارى» و اثراتش بسیار مهم است چرا که «کار» جلوى بسیارى از مفاسد اجتماعى را مى گیرد که یکى از مهمترین عوامل این فساد بیکارى است.
در روایات آمده که بهترین زمان فعّالیّت شیطان بعد از نماز مغرب و عشا است و ساعات اوّل شب به عنوان ساعات غفلت شمرده مى شود که فریضه نماز غفیله نیز به این منظور است، چون این ساعات پایان کار و ساعت بیکارى است.
حدیث مذکور کار را یک عامل در مقابل فساد و بیکارى را همراه با فساد ذکر مى کند. ولى گذشته از این، کار در جاى خودش اهمیت زیادى دارد. علماى بزرگ همه فعّال بودند و سفر و حضر براى آنها فرق نمى کرد.
در روایات اسلامى، به مسأله تلاش و کوشش براى کسب روزى اهمیّت فوق العاده اى داده شده و از سستى و تنبلى نهى شده است، امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:
«لا تَکسَلوا فى طَلَبِ مَعایِشِکُم، فاِنّ آباءَنا کانوا یَرکُضُونَ فیها و یَطلُبُونَها؛ در تحصیل روزى تنبلى نکنید، زیرا پدران ما در این راه مى دویدند و آن را طلب مى کردند».(2)
و در جایى دیگر مى فرماید: «الکادُّ على عِیالِهِ کالمُجَاهِدِ فى سَبیلِ اللهِ ؛ کسى که براى روزى خانواده خود، تلاش مى کند، مانند مجاهد در راه خداست».(3)
حتّى دستور داده شده است که مسلمانان، صبح هر چه زودتر از خانه خارج شوند و به دنبال تأمین معاش براى زندگى بروند.(4)
از جمله کسانى که دعایشان هرگز به استجابت نمى رسد، کسانى هستند که تنى سالم دارند و گوشه خانه نشسته و تنها براى گشایش روزى دعا مى کنند. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: خداوند به داوود(علیه السلام) وحى فرمود: اگر از بیت المال نمى خوردى و با دستت کار مى کردى، البتّه نیکو بنده اى بودى، حضرت فرمود: پس داوود(علیه السلام)چهل بامداد گریست، آنگاه خداوند به آهن وحى کرد: براى بنده ام داود نرم شو. پس خداوند متعال، آهن را در دست داوود نرم گردانید. از آن پس داوود، روزى یک زره مى بافت و آن را به هزار درهم مى فروخت.
پس (در یک سال) سیصد و شصت زره بافت و آن را به سیصد و شصت هزار درهم فروخت و بدین ترتیب از بیت المال بى نیاز شد.(5)
امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «اِنّى لاَُبْغِضُ الرجُلَ أن یَکونَ کَسْلاناً عن أمرِ دُنیاهُ، وَ مَن کَسِلَ عَن أمرِ دُنیاهُ فهُو عن أَمرِ آخِرَتِهِ أَکسَلُ ؛ من از مردى که در کار دنیایش تنبل باشد متنفر هستم، کسى که در کار دنیا سهل انگار و تنبل باشد، در کار آخرتش نیز چنین است».(6)
در روایات آمده که بهترین زمان فعّالیّت شیطان بعد از نماز مغرب و عشا است و ساعات اوّل شب به عنوان ساعات غفلت شمرده مى شود که فریضه نماز غفیله نیز به این منظور است، چون این ساعات پایان کار و ساعت بیکارى است
و امام موسى بن جعفر(علیه السلام) مى فرماید: «اِنَّ اللهَ تعالى لَیُبْغِضُ العَبدَ النَّوّامَ، اِنَّ اللهَ تعالى لَیُبْغِضُ العَبدَ الفارِغَ; خداوند بنده پر خواب و انسان بى کار را دشمن مى دارد».(7)
به این نکته باید توجّه داشت که آنچه اهمیّت دارد کیفیّت کار است نه کمیّت آن; و این حقیقت به خوبى از آیات قرآن به دست مى آید که اسلام در هیچ موردى روى «زیاد بودن عمل» تکیه نکرده است، بلکه همه جا به «کیفیّت عمل» اهمیّت داده است. همچنین عامل اصلى سعادت انسان سعى و تلاش است و تنها با اظهار ایمان و سخن به دست نمى آید: «(کُلُّ نَفْس بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ)؛ پاداش هر انسانى در گرو اعمال خودش است».(8)
«(وَأَنْ لَّیْسَ لِلاِْنسَانِ إِلاَّ مَا سَعَى)؛ و اینکه براى انسان بهره اى جز سعى و کوشش او نیست».(9)
خداوند خطاب به پیامبرش مى فرماید: «(فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ)؛پس هنگامى که از کار مهمّى فارغ مى شوى به کار دیگرى مشغول شو».(10)
هرگز بیکار نباش، تلاش و کوشش را کنار مگذار، پیوسته مشغول مجاهده باش و پایان کارى را آغاز کار دیگرى قرار بده. هدف آیه این است که پیامبر را به عنوان یک الگو و سرمشق از اشتغال به استراحت بعد از پایان یک امر مهم باز دارد، و تلاش مستمر و پیگیر را در زندگى به او گوشزد کند، چون اصولاً بیکار بودن و فراغت کامل مایه خستگى، کم شدن نشاط، تنبلى و فرسودگى و در بسیارى از مواقع مایه فساد و تباهى و بروز انواع گناهان است.(11)
فرازهایى از کار در زندگى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام):
پیامبر(صلى الله علیه وآله) و همه امامان(علیهم السلام) به کار و کوشش براى تأمین معاش، علاقمند بودند و به دنبال آن مى رفتند و آن را عبادت خدا مى دانستند. در اینجا به ذکر چند فراز از زندگى آنها مى پردازیم:
1. روزى شرایط مادّى زندگى بر امام على(علیه السلام) به قدرى تنگ شد که دچار گرسنگى شدید گردید. از خانه بیرون آمد و به جستجوى کار پرداخت. در مدینه کار پیدا نکرد، تصمیم گرفت به حوالى مدینه برود تا شاید در آنجا کار پیدا شود، به آنجا رفت، ناگاه دید زنى خاک الک کرده و منتظر کارگرى است که آب بیاورد و آن را گل نماید. حضرت على(علیه السلام) با او صحبت کرد و دریافت که او در انتظار کارگر بوده است. پس از قرارداد در مورد مزد کارگرى، على(علیه السلام)مشغول آب کشیدن از چاه وآماده کردن گل براى ساختمان شد و در پایان کار، مزد خود را که مقدارى خرما بود از آن زن گرفت و به مدینه بازگشت. وقتى به محضر رسول خدا(صلى الله علیه وآله)رسید، ماجرا را بیان نمود. پیامبر(صلى الله علیه وآله) و على(علیه السلام) با هم نشسته و از آن خرما خوردند و گرسنگى آن روزشان برطرف گردید.(12)
2. شخصى مى گوید: على(علیه السلام) را دیدم، مقدارى خرما خریدارى کرده و خود شخصاً آن را بر دوش گرفته و مى برد، به جلو رفتم و عرض کردم: اى امیرالمؤمنین اجازه بده من به جاى شما این بار را حمل کنم فرمود: «اَبُوالْعِیالِ اَحَقُّ بِحَمْلِهِ؛ سرپرست اهل و عیال، شایسته تر است که خود بار زندگى را به سوى خانه اش حمل کند».(13)
توجّه به این نکته در اینجا لازم است که امیرمؤمنان على(علیه السلام) با کار و کوشش و کشاورزى و احداث چشمه ها و نخلستانها، از ثروتمندترین افراد عصرش گردید و هزار برده از مزد دسترنج خود خرید و آزاد کرد و همه باغهاى احداثى خود را وقف مستمندان و تهیدستان نمود.(14)
3. انس بن مالک مى گوید: پس از آنکه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از جنگ تبوک بازگشت، سعد انصارى به استقبال آن حضرت شتافت و با پیامبر(صلى الله علیه وآله)دست داد و مصافحه کرد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او فرمود: چه صدمه و آسیبى به دست تو رسیده که دستت زبر و خشن شده است؟ سعد عرض کرد: اى رسول خدا با طناب و بیل کار مى کنم و درآمدى براى معاش زندگى خود و خانواده ام به دست مى آورم و به این علت دستم خشن شده است. «فَقَبَّلَ یَدَهُ رسولُ اللهِ وَ قال: هذهِ یَدٌ لا تَمَسُّهَا النّارُ؛ پیامبر(صلى الله علیه وآله)دست سعد را بوسید و فرمود: این دستى است که آتش دوزخ با آن تماس پیدا نمى کند».(15)
پی نوشت ها :
1. بحارالانوار، ج 74، ص 419.
2. من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 157 ، وسائل الشیعه، ج 12، ص 38 .
3. وسائل الشیعه، ج 12، ص 43 .
4. همان مدرک، ص 50.
5. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 326.
6. وسائل الشیعه، ج 12، ص 37 .
7. الفقیه، ج 3، ص 169.
8. مدّثر، آیه 38.
9. نجم، آیه 39.
10. شرح، آیه 7.
11. تفسیر نمونه، ج 27، ص 128.
12. بحارالانوار، ج 41، ص 33.
13. مجموعه ورام، ج 1، ص 23 .
14. فروع کافى، ج 5، ص 74.
15. اسدالغابه، ج 2، ص 269 .
فرآوری : محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع :سایت آیت الله مکارم شیرازی