تبیان، دستیار زندگی
از دیدگاه مقام معظم رهبرى، ص 23 هنر در نظام قدیم،مظلوم بود،چون از ارزشها و آرمانهاى انسانى جدایش كرده بودند...آنها كه به زور و زر تكیه داشتند،ابزارى براى استوار ماندن تخت و قدرت خود مى‏خواستند.هنر محكوم بود كه در خدمت هدفهاى...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هنر در گذشته، امروز و آینده


كتاب: هنر از دیدگاه مقام معظم رهبرى، ص 23

هنر در نظام قدیم،مظلوم بود،چون از ارزشها و آرمانهاى انسانى جدایش كرده بودند...آنها كه به زور و زر تكیه داشتند،ابزارى براى استوار ماندن تخت و قدرت خود مى‏خواستند.هنر محكوم بود كه در خدمت هدفهاى زورگویان و زراندوزان در آید،هر جا لازم شد توجیه‏گر راه و كار آنها و هر گاه نیاز افتاد حربه‏اى بر ضد ارزشهاى اصیل و در همه حال مخدر و گمراه كننده باشد.تنها هنگامى كه ایمان و گستاخى در هنرمندى به هم مى‏رسید،هنر در خدمت اصالتها و ارزشهاى حقیقى در مى‏آمد و این بسى كمیاب و زودگذر بود. (1)

انقلاب اسلامى،زنجیر ستم را از گردن هنر هم گشوده است.اما طوق فرهنگ منحط و اغواگر غربى را از گردن آنها كه به آن خو گرفته و دل بسته‏اند،به آسانى نمى‏توان گشود.هنرمندان تربیت‏یافته در نظام منحط ستمشاهى از این جمله‏اند و چنین است كه امروز هم باید هنر روئیده در گلخن ارزش‏هاى طاغوتى را به چشم یك خطر دید. (2)

در اواخر دهه‏ى 30 و در طول دهه‏ى 40 كه تئآتر و سینماى پیشرو تدریجا به گرایشهاى چپ نیز آمیخته شد،صحنه‏ى ضد دینى در آن برجسته و واضح‏تر گشت.و باید دانست كه پس از شعله‏ور شدن نهضت روحانیت در سال 41،دستگاه جبار هر گرایش ضد دینى، هر چند چپ را،براى مقابله با رواج اسلام انقلابى در میان نسل جوان،مغتنم مى‏شمرد و تایید مى‏كرد. (3)

در طول سالهاى قبل از پیروزى انقلاب،هنر در نوعى غربت‏بسر مى‏برد،زیرا در مجرا و بستر اصلى خود قرار نداشت.نه این كه هنر مردمى هیچ نداشتیم.

چون به هر حال همیشه هستند كسانى كه آنچه سرمایه دارند،انفاق مى‏كنند،یعنى آن را در جاى خود خرج مى‏كنند،اما نمود عمومى هنر در جامعه،اینگونه نبود...هنر در خدمت ارباب قدرت و صاحبان حكومت‏بود...تمام ابزارهاى هنر و همه‏ى سرچشمه‏هاى خلاقیت‏هاى هنرى در وجود انسانها،در گوشه و كنار و از هر جنسى و از هر صنفى در اختیار آن دستگاهها قرار داشت. (4)

وقتى انقلاب شد،همه چیز ما عوض شد...همه‏ى جریانها تغییر پیدا كرد،هنر هم همینطور.بگذریم از یك تعداد هنرمندى كه باز هم حاضر نشدند با مردم راه بیایند و در خدمت مردم قرار بگیرند و آرزوهاى مردم و عشق‏هاى مردم و درخواستهاى مردم را اولا بفهمند،ثانیا آنرا پاسخ بگویند. (5)

این سؤال پیوسته براى مردم محفوظ است كه چرا پاره‏اى از هنرمندان در روزگارى كه میان آنان و مردم دیارشان هیچ حائل و مانعى نبود،از مردم‏مهربان و قدردان سرزمین‏شان بریدند؟این یك سؤال تاریخى‏ست:در زبان و بینش پاره‏اى از هنرمندان چه نارسایى و نقصانى وجود داشت كه در روزگارى كه عظمت‏حركت‏هاى انسانى مردم میهنشان،دنیا را به اعجاب و تحسین واداشته بود،زبان و قلم برخى از آنانكه پیش از این داعیه‏ى هنرمندى داشتند،یكباره از گفتن و نوشتن فرو ماند...یا به یكباره بر خلاف اعتقادات و خواستهاى ملتشان گفتند و نوشتند؟ (6)

بى‏شك شعر و هنر نیز مانند همه‏ى جلوه‏هاى زیباى زندگى،دیر زمانى با وسوسه‏هاى زور و زر به تصرف گردنكشان و طاغوتیان اعصار در آمده و به زیان خلق خدا و در خدمت هوسها و خواسته‏هاى خداوندان ملك و ثروت بكار رفته است.ولى با وجود این پیرایه‏هاى زشتى كه بدخواهان و بد آموزان بر قامت این موهبت آسمانى بستند،هرگز نخواهند توانست لطف و ارزش حقیقى آن را از بین ببرند.در تاریخ آنها كه زبان به ستایش ستمگران گشودند یا شعر را وسیله‏ى ترویج فساد و تباهى و قاصد زشتى و نامردمى كردند،نتوانسته‏اند آبروى شعر را ببرند،بلكه فقط آبروى خود را برده‏اند. (7)

در گذشته،تشویق به شعر و هنر خدعه‏اى بیش نبود.اولا گروهى خاص و تنها كسانى را شامل مى‏شد كه آماده بودند،آن‏«حله تنیده ز دل،بافته ز جان‏»را زیر پاى جباران فرش كنند و با هدیه ارزشمند خدا،دل خداوندان زور و زر را به دست آورند...ثانیا دستهاى زر و زور و تزویر،چشمها را از دیدن افق روشن و زیبایى كه مفهوم الهى جامعه و انسان بر آن ترسیم شده است،بسته بودند. (8)

شاعر و هنرمند كه مى‏تواند با چشم تیز بین و موشكاف خود حقایق را ببیند و آن را در كارگاه معجزه‏آساى ذهن خلاق خود،به شكل بدیعى در آورد و در منظر انسانها بگذارد،وقتى در واقعیت زندگى جامعه‏ى خود مى‏نگریست،آن را سرشار از پوچى و فساد و ظلم و تجاوز و زحمت و جهالت و عصبیت جاهلانه و خواسته‏هاى حقیر و آرزوهاى خواب و خیال گونه مى‏یافت.پول و شهوت جنسى و عیش حیوانى را مرغوبترین كالاى آن نظام ارزشى مى‏دید...شاعر و هنرمند مجبور بود یا تسلیم شود یا منزوى بماند یا به آن سمتى كه سلطه‏ى سیاسى مایل بود،رانده شود.كسان زیادى بودند كه هر چند رسما به دست‏سلطه‏گران بوسه نزدند،عملا غبار راه آنان را سرمه‏ى چشم كردند.بدین ترتیب،سرگذشت‏شعر و ادب و هنر در دوران گذشته به راستى تاسف انگیز و مایه‏ى دریغ و افسوس است. (9)

هزاران چشمه‏ى جوشنده را دستهاى پلید و خائن آلوده كردند،نه فقط در دوران رژیم ستمشاهى وابسته-كه اوج محنت و كبت‏بود-بلكه در طول قرنها.ما از لحاظ هنرى ملتى هستیم كه استعدادمان از ملت‏هاى دیگر كمتر نیست...تا آن حد كه من با هنر و هنرمندى آشنا هستم،مى‏بینم كه ما خیلى سابقه داریم...مضامینى كه در شعرهاى ما،در قصه‏هاى ما و در برخى از انواع دیگر هنر در كشور و ملت ما هست و از دیر زمان وجود داشته،برجسته است.در زمان خودمان هم،آن دوران محنت‏بزرگ تاریخ ملت ایران...كه آمده بودند همه چیز را غارت كنند و ببرند و خورده بودند،مى‏دیدیم استعدادهاى بسیار برجسته‏اى در زمینه‏ى شعر،در زمینه قصه‏نویسى و در زمینه‏ى فیلم و عكس و چیزهاى دیگر وجود داشت،اما این سرچشمه‏ها را با دستهاى آلوده‏ى خودشان آنچنان آلودند كه نه فقط تشنگى را برطرف نمى‏كرد،نه‏فقط شفا بخش نبود،كه كشنده بود. (10)

...یك نوع هم ایده‏هاى غیر اسلامى و ضد اسلامى‏ست.مثل آنچه در این چهل پنجاه سال اخیر داخل ادبیات ما شد،كه بعضى ایده‏هاى ماركسیستى و بعضى ایده‏هاى ضد اسلامى است و به فرهنگ غربى و تجدد غربى گرایش دارد،مانند شعرهایى كه در سروده‏هاى بعضى شعراى اوائل این قرن مشاهده مى‏شود.اینان شعرهایى دارند،كه در آنها حرفى را مى‏خواهند بزنند.اما این حرفها بهیچوجه رنگ و بوى اسلامى ندارد و گاهى بطور واضح ضد اسلامى هم هست...امروز هم هستند شعرایى كه همان خط را ادامه مى‏دهند...پس شعرى كه مى‏خواست در دوره‏ى گذشته ایده‏اى،هدفى را تعقیب كند-اگر اسلامى بود،از گرایشهاى انقلابى اسلام خالى و اگر غیر اسلامى بود كه،تكلیفش روشن بود:هیچكدام به درد انقلاب ما نمى‏خورد و شعر انقلاب ما نیست. (11)

هنر امروز و آینده

صحنه‏اى را كه قلم‏هاى بد سابقه یا بد دل (از انقلاب شما) چه در داخل كشور یا در هر جاى دنیا،ارائه كردند،چهره‏هاى معروف، آلوده‏كنندگان صفاى طینت انسانى...شما پاك كنید،مدعى شما فقط هنرمندان بدبخت‏سیه رویى نیستند كه از انقلاب رو برگرداندند و خود را محكوم به فنا كردند،بلكه پیكر عظیم هنرى دنیا،تا آنجا كه در مشت‏سیاست‏هاى استكبارى‏ست،مدعى شماست (12).

مسلم است كه:اگر جوانان معتقد ما با ذخیره‏اى ارزشمند استعداد كه در آنان هست،و با زمینه‏ى مساعدى كه انقلاب براى آنان فراهم آورده و با بهره‏گیرى از سوژه‏هاى بدیع و بى‏نظیرى كه صحنه‏هاى انقلاب و جنگ تحمیلى در اختیار آنان نهاده،و نیاز مبرمى كه امروز به هنر نمایشى براى رسوخ و گسترش مفاهیم انقلابى احساس مى‏شود،همت‏خود را صرف تئآتر و سینما كنند و تكنیك و محتوى را به پیش ببرند،پس از چندى انقلاب اسلامى خواهد توانست‏برجسته‏ترین آثار هنرى در این رشته را به دنیا عرضه كند وبشریت‏به یكى از ارزشمندترین هدایاى اندیشه الهى و اسلامى دست‏یابد. (13)

...خواه و ناخواه آنچه امروز در جامعه‏ى ما مى‏گذرد،در آیینه روشن ذوق و استعداد هنرمندان و ادیبان این روزگار منعكس خواهد شد.منتها هنرمند و ادیب با فرهنگ این وظیفه را هم دارد كه این آیینه را هر چه صیقلى‏تر و صاف‏تر و روشن‏تر كند...همیشه این آیینه منعكس كننده‏ى دقیق واقعیات نیست.

گاهى كج و معوج نشان مى‏دهد. (اما) یك روز سرانجام حقیقت روشن خواهد شد و آنان كه سعى كرده‏اند آن را زشت و منحرف نشان دهند،افشاء خواهند شد. (14)

ما عقیده داریم كه هنرمند جوان امروز كه صادقانه دل به انقلاب سپرده و در خدمت انقلاب و در خدمت آرمانها و ارزشهاى انقلاب قرار گرفته است و مؤمنانه از انقلاب حرف مى‏زند،همان گزارشگر جاودانه‏ى تاریخ این روزگار و حقایق این روزگار است. (15)

روزى كه ادبیات انقلابى ما روند كنونى رشد و تعالى را پیموده باشد،مى‏تواند الگوى تازه‏اى براى ادبیات این عصر شود.تصویر آرمانى زندگى و تشریح نقاط زشت و زیباى انسان امروز،و ترسیم راهى كه آدمى را به آسایش و رستگارى و تعالى حقیقى مى‏رساند، بیش از همه،از آن شاعر و هنرمندى ساخته است كه در مهد انقلابى خدایى و مردمى زیسته و نظام ارزشى متعالى را در صفا و قداست فضایى كه وحى الهى بر آن حاكم است،آموخته باشد. (16)

البته هنر انقلابى هنوز جوان است،از پیش آزموده و تجربه نشده.این طبیعت جوان و این نهال تازه روییده،بتدریج رشد مى‏كند. شما عزیزان،همه هنرمندان،همه شاعران،قصه نویسها،سازندگان نمایشنامه‏ها و فیلمنامه‏ها و تابلوها و همه‏ى آثار هنرى و نمودارهاى زیبایى‏هاى آفرینش موظفید،نه به وظیفه‏اى خارج از الهام درونى خودتان،بلكه به وظیفه‏ى هنرى،به وظیفه‏ى اخلاقى، این نهال جوان را بارور و شكوفا سازید. (17)

عزیزان،توجه داشته باشید هنرى كه امروز به نام هنر اسلامى و هنر انقلابى ارائه مى‏شود،آبروى جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى‏ست،لذا باید هم از لحاظ تكنیك هم از لحاظ محتوى،همواره در منتهاى قوت باشد...

ما امیدوار هستیم كه آن اوج و جهش را بعد از چند سال بدست‏بیاوریم...باید محتواى هنر و قالب هنر هر دو با هم و به موازات هم ترقى و پیشرفت داشته باشد. (18)

انقلاب اسلامى ماندگار است چرا كه هدایت الهى و حمایت مردمى پشتوانه‏ى آن است.هنر شما باید در راه تعمیق ارزش‏هاى آن بكار رود.شما باید از ابزار هنر خود شمشیرى بسازید تا ناپاكى‏ها و ناخالصى‏ها را بزداید،تا راه رشد پاكى و خلوص و تقوى در جامعه باز و هموار شود. (19)

امروز با حاكم شدن ارزشهاى الهى و با ورود توده‏هاى مردم در صحنه‏هاى جدى و واقعى زندگى میدان هنر آزمایى به روى همه باز است.فضاى انقلاب‏آنهم انقلابى كه به معناى حقیقى كلمه،متكى به دست و دل مردم است،خود بزرگ‏ترین مشوق است.مفاهیم انقلابى و حماسه‏هاى مردمى و آرمانهاى انقلاب،وسیع‏ترین عرصه‏ى جولان ذهن شاعر و هنرمند است.هر ذهن آفریننده مى‏تواند: در شرف و شجاعت این مردم،در مبارزه به خاطر زندگى شایسته با گرگان درنده‏ى استكبار،در شكستن بت‏هاى زر و زور و تزویر،در صفاى دل جوانان،در استحكام و مقاومت مادران...در افراشتن پرچم حمایت از مستضعفین و در صدها جلوه‏ى انقلاب اسلامى، مسحور كننده‏ترین زیبایى‏ها را ببیند و با سرانگشت ذهن خلاق خود براى دیگران ترسیم كند.این طبیعى‏ترین توقعى‏ست كه انقلاب از شاعر و هنرمند امروز دارد،انقلاب بى‏شك چشم به راه آنها كه مى‏گفتند«بر طاغوت‏»اند اما در عمل‏«با طاغوت‏»رفتند، نخواهد ماند.بیشترین تكیه‏ى انقلاب بر نیروهاى زاییده از انقلاب و پرورش یافته در مهد آن است. (20)

هزاران چشمه‏ى جوشنده هنرى را دستهاى پلید و خائن آلوده كردند...ما امروز آثار فرهنگى حركت‏به اصطلاح هنرى دوران گذشته را از نزدیك مى‏بینیم.شما مسؤولیت‏سنگینى بر دوش دارید،بخصوص شما هنرمندان،و همه‏ى هنرمندانى كه اكنون در این جمع حضور ندارند.كار بسیار دشوار است.منتها به فضل الهى یك امتیاز داریم-و آن انقلاب است.امتیاز انقلاب،امتیاز عجیبى است...مثل هواى بهارى‏ست...گل را در گلدان،در گلخانه و در اتاق هم مى‏توان رشد داد،اما با صحراى باز قابل مقایسه نیست و با طراوت گسترده‏اى كه باران بهارى بر او مى‏بارد و آفتاب بر آن مى‏تابد و زمین حاصلخیز آن را...با سرعت و شتاب بارور مى‏كند... (21)

استعدادهاى مردم گنجى پایان ناپذیر و معدنى بى‏انتها و قیمتى‏ست.كسانى مایل بودند از آن استفاده‏هاى سوء بشود.امروز این معدن قیمتى در اختیار انقلاب است،در اختیار اسلام است.این معدن قیمتى،ذوق و استعداد و خلاقیت و هنر انسان است:«الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه‏»...هر چه ممكن است‏بهتر و خالص‏تر و بى‏غش‏تر آن را استخراج كنید،بسازید و تولید كنید. (22)

بنده از ته دل و از بن دندان ایمان راسخ و قطعى دارم كه هنر آینده‏ى این كشور،هنرى جوشنده و هنرى برتر خواهد بود.همانطور كه در میدانهاى دیگر مشاهده كردیم.مثلا،شما خیال مى‏كنید،نیروهاى نظامى ما،در جنگ چقدر هنر رزمندگى مى‏توانستند داشته باشند؟...ملت ما چقدر مى‏توانست‏بجنگد،چقدر مى‏توانست مقاومت كند؟حالا شما ببینید چه خبر است،حماسه‏هاى بى‏نظیر در میدان‏ها...شما گزارشگران این صحنه‏ها هستید...گزارش این صحنه‏ها كار هر كس نیست.شما هستید كه روایتتان و حكایتتان مى‏تواند این زیبایى‏ها را به چشم بكشاند...باید مایه‏هاى هنرى‏تان را هر چه ممكن است قوى كنید،ضعف‏هاى مختلف را برطرف كنید،اغماض نكنید. (23)

بدون مجاهدت وقفه ناپذیر شما شاعران آگاه و متعهد،جبران خسارتهاى دوران سلطه‏ى فرهنگى میسر نخواهد شد و شعر انقلابى آن شكوفایى و جهش متناسب را نخواهد یافت.باید:

اولا:همه‏ى ظرفیت‏شعرى جامعه به كار بیفتد،استعدادهاى جوشان شناخته و تربیت‏شود و فعلیت‏هاى فراموش شده و به دست‏غفلت‏یا تغافل سپرده،در صورت سلامت‏به صحنه باز گردانده و نواخته شوند.

ثانیا:باید شعر به فخامت و شیوایى لازم برسد و سخافت و سستى و خشكى مطلقا از آن زدوده شود.

ثالثا:در موضوعات و اهداف شعرى‏«بیشتر به مسائل مهم كنونى جامعه و نیز به معارف اسلامى كه مایه‏ى رسوخ پایه‏هاى نظام اسلامى‏ست،پرداخته شود و شعر كاملا در جهت هدفهاى انقلاب حركت كند.

رابعا:در زبان و تعبیر و زیبایى و آرایش،و اگر لازم شود،در شیوه و قالب،ابتكار و نوآورى شود.و بسى بایدها كه كمال مطلوب در باب شعر این زمان،از آن بى‏نیاز نیست. (24)

هنر امروز ایران هنر«مقاومت‏»است،نه هنر«تسلیم و سازش‏».اینگونه هنر،شرط اصلى آگاهى و زمان شناسى و نیز شجاعت و گستاخى در برابر تهاجم وحشیانه‏اى‏ست كه در آن از همه‏ى ابزارها براى سركوبى و به ذلت كشانیدن ملت ما استفاده مى‏شود. (25)بقایاى هنر دوران طاغوت كه تسلیم در برابر تهاجم فرهنگى بیگانگان،روح و ویژگى اصلى آن بود،نمى‏تواند در بناى فرهنگ و هنر انقلابى این روزگار نقشى و سهمى داشته باشد. (26)باید به كارى همه جانبه و خستگى ناپذیر در زمینه‏ى آموزش و پرورش هنرى پرداخته شود و مسؤولان و دست اندركاران امور فرهنگ و هنر در دولت جمهورى اسلامى همه‏ى امكانات لازم را براى این رویش و پرورش در اختیار هنرمندان و هنر پژوهان بگذارند. (27)

استمرار و تداوم این حركت دانشجویى،نوید بخش آن است كه نهال شعر جوان و انقلابى،در كار بالندگى و شكوفایى‏ست...همزمانى این اجلاس با جنبش راهیان كربلا...مضمون تازه و شور و حالى مخصوص به آن مى‏بخشد.روح و تپش این حركت فداكارانه... مخصوصا در مضمون و قالب شعر و ادب فارسى باید نمودى برجسته و واضح داشته باشد.در حقیقت،شعر دوران انقلاب باید چاووش خوان قافله‏ى انقلاب باشد. (28)

شاعران جوان مى‏توانند منعكس كننده‏ى همه‏ى آرمانها،سیاستها،روشها و واقعیتهاى انقلابشان در آثار شعرى خود باشند...امروز ملت‏ها همچون الگویى به انقلاب ما و ملت ما و كشور ما و نظام ما مى‏نگرند،بسیارند آنها كه مى‏خواهند سرنوشت‏خود را در آیینه‏ى این انقلاب ببینند.پیام انقلاب باید به زبان شعر و هنر كه اصیل‏ترین و خالص‏ترین و گیراترین زبانهاست،به آنان منتقل شود.انقلاب در قالب هنر و ادبیات آسان‏تر و صادقانه‏تر از هر قالب دیگر قابل صدور است. (29)

ما باید قرص و محكم مواضع خودمان را بگوییم كه:اى نویسنده!فیلمساز!نمایشنامه نویس!تو اگر واقعا مى‏خواهى براى این انقلاب و با مردم باشى،ایدئولوژى این مردم را بفهم و با این ایدئولوژى حركت كن و شاعر مردمى و هنرمند مردمى باش.اما اینكه تو بخواهى در برج عاج خودت بنشینى و همان ذهنیات قدیمى را مطرح كنى،از مردم جدا مى‏مانى و منزوى مى‏شوى،و چون این حكومت،حكومتى مردمى‏ست وقتى از مردم جدا شدى از همه جا منزوى و بیگانه خواهى شد. (30)

...جزو نامه‏هایى كه برایم آمده بود،یك نامه از شاعر معروفى بود،نمى‏خواهم اسمش را بیاورم...او ضمن تقدیر از اینكه شما به شعر پرداخته‏اید...از باب گله نوشته بود كه ما بعد از انقلاب شعرهایى گفتیم و چنین و چنان...و كسى به سراغمان نیامد...وقتى به شعرش نگاه كردم دیدم در همان شعرها نوید مى‏دهد كه این خزان خواهد گذشت!...من به یكى از برادران گفتم در جوابش بنویسد:تو اینقدر دید ضعیفى دارى كه گمان مى‏كنى حالا دوران خزان است،و این بهارى را كه دمیده نمى‏بینى...آنوقت گله مى‏كنى كه چرا از مردم جدا هستم.بهار آمده منتها بهارى‏ست كه دست تطاول گلچین در آن بیداد مى‏كند،لذا كارى كه باید كرد اینست كه باید رفت جلو دست گلچین را گرفت و الاغى را كه در میان گلزار افتاده،بیرون كرد،نه اینكه منكر وجود بهار شد.بهار با همه‏ى سرسبزى و زیبایى دمیده،لكن تو نمى‏توانى آنرا ببینى،یا اینكه گفته‏اى:صبح خواهد دمید!این چه دیدى‏ست كه صبح دمیده را نمى‏توانى ببینى؟!...او مجددا نامه نوشت و خیلى خوشحال شده بود و توضیحاتى داد...و آن برادر ما هم مجددا درجوابش یك نامه‏ى بسیار جالبى فرستاد... (31)

به هر حال،این قشر هنرمند از معدود قشرهایى‏ست كه بیش از هر كس مى‏خواهد قدرش شناخته شود،اینكه مى‏بینید اینها زود رنج و زود قهر و حساس هستند بخاطر همین است.بنابر این وقتى با یك نفر صحبت مى‏كنند و مى‏بینند كه او حرف آنها را نمى‏فهمد،به خودشان مى‏گویند به كسى كه حرف مرا نمى‏فهمد،چه بگویم؟!لذا قهر مى‏كنند و مى‏روند و به خودشان دردسر بحث و مباحثه نمى‏دهند. (32)

...موضوع را مى‏توان داد به یك نویسنده یا هنرمند تا او به صورت ابتكارى از هنر خود استفاده كند...این جزو مصادیق محدود كردن هنر هنرمند نیست كه یك عده‏اى پیدا شده‏اند...و مى‏گویند:شما دارید هنرمندان را به زنجیر مى‏كشید،دارید محدودشان مى‏كنید،هنرمند آزاد است،هنر در چارچوب عقاید و تفكرات و ایدئولوژى‏ها قرار نمى‏گیرد!این دروغ محض است...هنر همواره بهترین زبان تبیین ایدئولوژیها بوده است.بنابر این...اولویتهایى را كه مخاطب امروز به آنها احتیاج دارد،باید به هنرمند ارائه بدهیم.(33)

لازم است عرض كنم كه در زمینه‏ى هنر و تربیت هنرى و كار هنرى،در گذشته،پیش از انقلاب،متاسفانه خیلى كم كارى داشته‏ایم، این بایدجبران شود. (34)

مخاطب من كسانى هستند كه مى‏توانند كار هنرى فعال و پر تلاش انجام دهند و پیام هنرى را ابلاغ كنند.البته باید كار كنند، باید تلاش كنند،باید از قالبهاى خوب و تكنیك‏هاى خوب قابل قبول و قابل ارائه در همه‏ى رشته‏ها و شعبه‏هاى هنر استفاده كنند. (35)

...بى‏شك معارف كنونى كه در اختیار ماست،به خاطر ضعف و انحطاط فرهنگى دوران گذشته با برخى زواید مضر همراه است،باید فرهنگ ملت ما كه بر پایه‏هاى اسلامى و بینش اسلامى متكى‏ست از آنها خلاص بشود.

بنده به عنوان یك مسؤول و یك ایرانى انتظارم از وضع كنونى اجتماع خودمان اینست كه حالا دیگر به طریقى عمل كنیم كه بتوانیم عقب ماندگى فرهنگى خود را كه بتدریج در طول چند قرن مخصوصا همین اواخر به آن دچار شده‏ایم،جبران كنیم...آیا واقعا نمى‏توانیم در زمان كنونى و در جامعه علمى خود،فلاسفه‏اى داشته باشیم مثل فارابى و ابن سینا،و دانشمندانى داشته باشیم چون خوارزمى و زكریاى رازى و ابو ریحان بیرونى و خیام و شعرا و ادبا و هنرمندانى داشته باشیم مثل فردوسى و سعدى و حافظ و فقهایى مانند شیخ طوسى و محقق و علامه حلى...آیا ما حق نداریم توقع داشته باشیم كه در دوره‏ى خود فلاسفه‏اى،دانشمندانى، فقهایى،شعرا و ادبایى و مورخانى و محققانى آنچنان،باز هم داشته باشیم؟چرا،مگر چه اتفاق افتاده؟

ایرانى همان ایرانى‏ست،سرزمین همان سرزمین است،شرایط تاریخى و اوضاع‏اجتماعى بهتر از آن دورانهاست.پیشرفت دانش و علوم نیز به ما كمك مى‏كند.زبان ما زبانى غنى و رسا و پر ظرفیت است و خود زبان در پیشرفت دانش و علوم و معارف و گسترش و ارائه‏ى آن و تبادل آن نقش مؤثرى دارد.با این زبان،با این استعداد،با این وضع،با آگاهى از پیشرفتهاى جدید جهانى چه دلیلى دارد كه ما این انتظار را در دلمان نپرورانیم كه ایران همان نبوغ و همان برجستگى‏هاى علمى و شكوفایى فرهنگى اسلامى قرون میانه‏ى اسلامى را امروز هم ارائه كند.

یك سلسله اتفاقها روى داد...و دانش در غرب آن جوشش را پیدا كرد.آنها نه استعدادشان بیشتر از مردم مشرق زمین است،نه سابقه‏ى تمدنى مانند شرق دارند،و نه اوضاع اجتماعى و وضع حكومتها و اوضاع سیاسى و تشكیلات سیاسى‏شان بهتر از تشكیلات سیاسى شرق بود،بلكه گاهى ظالمانه‏تر و سخت‏تر هم بوده است.

بنابر این،بر حسب یك سلسله امكانات،غرب در مسابقه‏ى دانش از شرق جلو افتاد،از شرق اسلامى و از ایران.ایران مهمترین و گرم‏ترین كانون دانش و معرفت.در طول این چند قرن در بین كشورهاى اسلامى دیگر بود.حالا چرا باید تصور بكنیم كه تا ابد باید اوضاع همین گونه باشد؟به چه دلیل؟

اولین قدم این است كه ما محتاج دیگران نباشیم،البته همه‏ى انسانها به هم محتاجند،در حقیقت متكى به دیگران نباشیم یعنى اگر عصایشان را از زیر بغل ما كشیدند،ما به زمین بیفتیم!!این اولین قدم است. (36)

پى‏نوشتها:

1) -پیام به‏«نخستین جشنواره سراسرى تئآتر دانشجویان‏»،16/5/1364.

2) -همانجا.

3) -پیام به‏«دومین جشنواره‏ى تئآتر دانشجویان كشور»،14/8/1365.

4) -سخنرانى افتتاحیه‏«مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ‏»،30/6/1363.

5) -همانجا.

6) -پیام به‏«چهارمین كنگره‏ى شعر و ادب و هنر»،26/2/1362.

7) -پیام به‏«نخستین كنگره‏ى دانشجویى شعر و ادب‏»،27/9/1363.

8) -همانجا.

9) -پیام به‏«نخستین كنگره‏ى دانشجویى شعر و ادب‏»،27/9/1363.

10) -سخنرانى افتتاحیه در تالار«حوزه‏ى اندیشه و هنر»،15/12/1363.

11) -گفتگو با اعضاى‏«سومین كنگره‏ى شعر و ادب دانشجویان سراسر كشور»-جهاد دانشگاهى،27/9/1365.

12) -سخنرانى افتتاحیه‏«تالار حوزه اندیشه و هنر»،15/12/1363.

13) -پیام به‏«دومین جشنواره تئآتر دانشجویان كشور»،14/8/1365.

14) -بازدید از«مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ‏»در میدان آزادى،30/6/1364.

15) -همانجا.

16) -پیام به‏«نخستین كنگره‏ى دانشجویى شعر و ادب‏»،27/9/1363.

17) -سخنرانى افتتاحیه‏«مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ‏»،30/6/1363.

18) -سخنرانى افتتاحیه‏«مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ‏»،30/6/1363.

19) -پیام به‏«چهارمین كنگره‏ى شعر و ادب و هنر»،26/2/1363.

20) -پیام به‏«نخستین كنگره‏ى دانشجویى شعر و ادب‏»،27/9/1363.

21) -سخنرانى افتتاحیه در«تالار حوزه اندیشه و هنر»،15/12/1363.

22) -همانجا.

23) -سخنرانى افتتاحیه در«تالار حوزه اندیشه و هنر»،15/12/1363.

24) -پیام به‏«كنگره شعر و ادب نهضت‏سواد آموزى خراسان‏»،9/7/1364.

25) -پیام به‏«پنجمین كنگره‏ى شعر و هنر»،15/2/1364.

26) -همانجا.

27) -همانجا.

28) -پیام به دومین‏«كنگره‏ى شعر و ادب دانشجویان سراسر كشور»،27/9/1364.

29) -همانجا.

30) -گفتگو با اعضاى‏«واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،26/11/1360.

31) -گفتگو با اعضاى‏«واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،26/11/1360.

32) -همانجا.

33) -سخنرانى در مراسم‏«سالگرد تاسیس سازمان تبلیغات اسلامى‏»،1/4/1366.

34) -همانجا.

35) -همانجا.

36) -سخنرانى در مراسم‏«چهارمین دوره‏ى كتاب سال‏»جمهورى اسلامى ایران،دهه‏ى فجر 1365.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.