تبیان، دستیار زندگی
دیدگاه مقام معظم رهبرى، ص 9 ابزارهاى هنرى،بى‏شك،رساترین،بلیغ‏ترین و كارى‏ترین ابزار ابلاغ و تبلیغ پیام است. (1) ...هنر یك شیوه‏ى بیان است،یك شیوه‏ى ادا كردن است.منتها این شیوه‏ى بیان از هر تبیین دیگر رساتر،دقیق‏تر،نافذتر و م...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اهمیت، محتوا و قالب هنر


كتاب: هنر از دیدگاه مقام معظم رهبرى، ص 9

ابزارهاى هنرى،بى‏شك،رساترین،بلیغ‏ترین و كارى‏ترین ابزار ابلاغ و تبلیغ پیام است. (1)

...هنر یك شیوه‏ى بیان است،یك شیوه‏ى ادا كردن است.منتها این شیوه‏ى بیان از هر تبیین دیگر رساتر،دقیق‏تر،نافذتر و ماندگارتر است.دقت در هر یك از این چند تعبیرى كه عرض كردم:رساتر بودن،دقیق‏تر بودن،نافذتر و ماندگارتر بودن،در فهم معناى هنر كمك كند.اى بسا كه یك گزارش غیر هنرى،گر چه علمى و تحقیقى و دقیق،خاصیت ارائه‏ى هنرى را نداشته باشد.

بارها گفته‏ام كه هر پیامى،هر دعوتى،هر انقلابى،هر تمدنى و هر فرهنگى تا در قالب هنر ریخته نشود،شانس نفوذ و گسترش ندارد و ماندگار نخواهد بود و فرقى هم بین پیام‏هاى حق و باطل نیست. (2)

شك نباید كرد كه انقلاب،به هنر نیازمند است،و هنر انقلاب از آنجا كه باید حامل مفاهیمى نو و قهرا ناآشنا باشد،و از آنجا كه باید با همه‏ى معارضه‏ها و خصومتهایى كه هیچ انقلابى از آن مصون نیست،درگیر شود و از آنجا كه باید معارف نوین را در ذهن‏ها راسخ و ماندگار سازد،ناگزیر باید هنرى ممتاز و فاخر و پیشرو باشد. (3)

شعر و هنر،زیباترین قالب براى همه‏ى پیام‏هاى نوین و مایه‏ى گسترش و نفوذ این پیام‏ها تا هر سوى خطه‏ى وسیع دلها و جانهاى انسانى است و شاعران و سخنسرایان آگاه همیشه توانسته‏اند والاترین معارف انسانى را در كتیبه‏ى روزگار با نقشى جاودانه،به نسل‏هاى بعد از خود بنمایانند. (4)

امروز حركتى جدى و مستمر براى تعالى هنر در جامعه ضرورت دارد،این حركت را آغاز كنید.دست‏خدا با شما و حمایت مردم و امكانات كشور در اختیار شماست. (5)

شاعر و هنرمند متعهد،حله فاخر خلاقیت‏خود را جز بر اندام ارزش‏ها و اصالت‏ها نمى‏پوشاند.و این همان معرفت درست از لطیف‏ترین نمودهاى روح آدمى است. (6)

زبانى كه مى‏تواند پیام انقلاب را به اعماق جامعه رسوخ دهد،زبان شعر و ادبیات است،زبان هنر است...شعر انقلاب باید بتواند لب لباب انقلاب و مضمون حقیقى انقلاب را در بهترین قالبها منعكس كند...شعر امروز آئینه‏ى آینده است،انسانهاى قرنهاى بعد چطور بفهمند در جامعه‏ى امروز ما چه مى‏گذشته است...واقعا پنجاه سال دیگر خیلى مشكل است‏به آیندگان این جامعه و فرزندان ما كه این روزگار را ندیده‏اند فهماند كه در روزگار انقلاب،در روزگار جنگ تحمیلى،...هنگام پیروزى انقلاب،هنگام ورود امام،در این سالهاى عجیبى كه هر لحظه‏اش یك حادثه است،در این مملكت و در این جامعه چه گذشته است...تنها چیزى كه مى‏تواند این پیام را به نسلهاى بعد منتقل كند،همین شعر و هنر و ادبیات است. (7)

باید هنرمند به عنوان رساترین زبان براى انتقال ایده‏هاى شریف مورد توجه باشد و تشویق هنرمندان متعهد جامعه و نیز پرورش هنرمند یك اقدام اساسى تلقى گردد. (8)

مى‏دانید هنر این خصوصیت را دارد كه به خاطر ملایمت‏با طبع آدمى،بى‏شك در طبع او اثر مى‏كند.هر هنرى در طبع آدمى اثر مى‏گذارد،اگر چه آن كسى كه مورد اثر قرار گرفته،نتواند آن هنر را تحلیل كند.هنر اثر خود را مى‏گذارد،یعنى دل را منقلب مى‏كند و...اثرى در روح باقى مى‏گذارد،هر چه مایه‏ى هنرى كم‏تر باشد،این اثر هم كم‏تر مى‏شود. (9)

پیام انقلاب باید به زبان شعر و هنر كه اصیل‏ترین و خالص‏ترین و گیراترین زبانهاست،منتقل شود.انقلاب در قالب هنر و ادبیات آسانتر و صادقانه‏تر از هر قالب دیگرى قابل صدور است. (10)

محتواى هنر

اسلامى بودن بعضى از كارهاى هنرى به محتواى آن بستگى دارد،مثل قصه و نمایشنامه.براى یك قصه،با یك مقاله اسلامى چه تعریفى ارائه مى‏كنید؟اینكه معیارهاى اسلامى یا مفاهیم اسلامى را درست‏بیان كند.اگر هم مسائل،مذهبى به معناى خاص آن، نیست‏بلكه اجتماعى یا سیاسى و امثال آنهاست،در آنها هم نباید با اصول اسلامى مغایرتى وجود داشته باشد.اینها را كه تامین كردید،آن مقاله اسلامى است،حداقل ضد اسلامى یا غیر اسلامى نیست. (11)

از جنبه‏ى هنرى كه در قصه‏نویسى هست،هیچ چیز خاصى كه بتوان آن را معیار اسلامى یا غیر اسلامى بودن دانست،وجود ندارد، هر چه كه بتواند قصه را زیباتر و هنرمندانه‏تر كند،نه تنها اشكالى ندارد،بلكه بهتر است.نمایشنامه هم همینطور. (12)اما اگر بد آموزى در آن بود،كج اندیشى در آن بود،اغوا در آن بود و تهمت و افترا و فحاشى و بد زبانى در آن وجود داشت،غیراسلامى است.

تئآتر و دیگر هنرهایى كه در نیم قرن اخیر یعنى در روزگار غربت و محكومیت ارزشهاى اسلامى و تهاجم همه جانبه به آن،وارد كشور ما شد،طبیعة بر پایه‏اى غیر اسلامى بنا گشت و در جهت مغایر و حتى متضاد با مفاهیم اسلامى رشد كرد.غربزدگانى كه نخستین رویش این رشته‏هاى اساسى هنر را در كشور اسلامى ما ارائه كردند،از اسلام كاملا بیگانه و شاید با آن معاند بودند.لذا بتدریج این تصور را در ذهن همه،مخصوصا نسل‏هاى نوخاسته برمى‏انگیختند كه تئآتر و سینما داراى طبیعتى غیر مذهبى و ضد مذهبى است و نمى‏توان و نباید از آن براى ارائه‏ى پیامهاى اسلامى بهره گرفت. (13)

...آن دو نوع تفكر یكى عبارت است از تفكر اسلام منهاى گرایش‏هاى انقلابى.لذا شما مى‏بینید در باره‏ى مفاهیم گوناگون اسلامى اشعار بسیار خوب و عالى گفته شده،منتها اینها زمینه‏هایى از فكر اسلامى‏ست كه جنبه‏هاى انقلابى و رگه‏هاى انقلابى ندارد... ترجیع بند معروف جمال الدین عبد الرزاق،ترجیع بند هاتف و برخى از شعرهاى دیگر،از لحاظ هنرى ممتاز است و واقعا بعضى در حد اوج هنرى است.آنچه در مقدمه‏ى نظامى یا در برخى كتب عرفانى وجود دارد،یا قصائد سعدى در توحید و اخلاقیات،اینها همه مفاهیم اسلامى‏ست كه گفته شده،اما اینها على رغم داشتن حیثیت و بعد بالاى هنرى،شعر انقلاب نیست.اگر چه بعدا عرض خواهم كرد كه انقلاب مى‏تواند از آنها استفاده كند.اما شعر انقلاب نیست.اسلامى است،هنرى هم هست اما انقلابى نیست.زیرا ابعاد انقلابى اسلام در این شعرها دیده نمى‏شود. (14)

در زمینه‏ى معیار اسلامى یا غیر اسلامى،غیر از محتواى،شكل هم مؤثر است مثلا در هنرهاى تجسمى.یك وقت است كه عكس یك زن عریان كشیده مى‏شود یا فرض بفرمایید یك شكل اغواگر دیگر یا یك منظره‏ى دروغ و تهمت آمیز،اینها محتوى است.اما ظاهر و شكل هم مى‏تواند معیار اسلامى بودن قرار بگیرد،یعنى خود مجسمه،منهاى اینكه این مجسمه انسان پوشیده است‏یا عریان،كه از نظر بعضى فتاوى درست كردن آن خلاف شرع است.اینجا دیگر بحث این نیست كه این مجسمه‏ى زن،روسرى دارد یا ندارد،بحث این است كه خود تهیه‏ى این عكس یا مجسمه‏ى انسان اشكال دارد یا ندارد. (15)

در اجراى نمایشنامه،منهاى محتواى آن،نوع بازى مى‏تواند در اسلامى بودن یا نبودن اثر بگذارد.فرضا زنى كه لباس مردى را پوشیده یا مردى كه لباس زنى را پوشیده،این شرعا حرام است.چه آن زن بیاید آیه‏ى قرآن بخواند،یا سخن شهوت‏انگیزى بر زبان بیاورد. (16)

هنر اسلامى اساسا غیر از هنر مسلمانان است.این را من بارها در صحبتهایم گفته‏ام،غالبا هنر مسلمانان با هنر اسلامى اشتباه مى‏شود.خوب اگر یك مسلمانى یك آهنگ یا یك فیلم ساخت،آن آهنگ یا فیلم ساخته‏ى یك مسلمان است اما لزوما اسلامى نیست. هنر اسلامى آن چیزى است كه در آن عنصر سازنده‏اى از اندیشه‏ى اسلامى وجود داشته باشد...یعنى در قالب هنرى آن،نه فقط در محتواى،چیزى از اسلام و اندیشه‏ى اسلامى وجود داشته‏باشد.این مى‏شود هنر اسلامى...بروید دنبال این كه بتوانید سر رشته هنر اسلامى را پیدا كنید. (17)

پیام همین خونها و حكایت پر ماجراى ایثارگریهاى رزم آوران تاریخ‏ساز اسلام،بهترین موضوع و محتوایى‏ست كه به كمك هنر و ابزار و تكنیك مناسب آن،رسالت تئآتر در جمهورى اسلامى را به نحو شایسته‏اى به انجام مى‏رساند (18) .

اگر مساله‏ى هنر براى مردم،و«در خدمت مردم‏»،یك چیز جدى است و فقط شعار نیست،یقینا یكى از چیزهایى كه باید محتواى هنر امروز را تشكیل دهد،مساله‏ى جنگ است،در حقیقت جنگ مظهرى است از بزرگ‏ترین حماسه‏ها و هنرنمایى‏ها و ارزش آفرینى‏هاى مردم ما در این دوران. (19)

اما در مورد سینما و تئآتر كه سؤال شد آیا در آن زن مى‏تواند وجود داشته باشد یا نه؟در جواب باید گفت:اگر زن در فیلم یا نمایش به آن شكلى ظاهر بشود كه در غیر فیلم و نمایش حرام نیست،اینجا هم حرام نیست.پس نقش بازى كردن زن در فیلم و نمایش حرمت ندارد.منتها یك وقت هست كه زن و مرد نامحرم یكدیگر را در آغوش مى‏گیرند كه این كار در همه جا حرام است از جمله در فیلم و نمایش.یا اگر زن به شكلى ظاهر شود یا به لحنى سخن بگوید یا حركاتى انجام دهد كه شهوت انگیز باشد،این حرام است.لذا ظاهر شدن زن در فیلم یا تئآتر در صورتى كه از موجبات اشكال خالى باشد،هیچ مانعى ندارد. (20)

...براى مثال:آهنگ‏هاى قرآن یك هنر اسلامى و یك موسیقى كامل است،مثلا در برخى از كشورهاى عربى خوش ذوق‏ترین و هنرمندترین خواننده‏ها (در این زمینه) وجود دارند.این همان كیفیت‏خواندن قرآن است.

قرآن به همین كیفیت‏باید خوانده شود تا درست مضمون خودش را برساند.

مدتى پیش،مقاله‏اى از یك نویسنده‏ى خارجى مى‏خواندم.او در این باب خیلى خوب تشبیه كرده و نمونه‏ها و مثالهایى آورده بود.از جمله هنر اسلامى را در مسجد نشان داده و گفته بود كه گنبد مسجد دقیقا یك هنر اسلامى است و این نشان دهنده‏ى جهان بینى اسلام بر محور توحید است،یعنى همه چیز در جهان بینى اسلام بر یك محور حركت مى‏كند كه آن‏«الله‏»است.وقتى انسان زیر آن گنبد مى‏نشیند خود را در مركز عالم احساس مى‏كند و خود را با همه‏ى كائنات مرتبط مى‏داند.محراب جایى‏ست كه پیشنماز مى‏ایستد و قاعدة قرآن یا كتاب در دست مى‏گیرد تا چیزى را به مردم یاد بدهد.

جایى كه مردم او را مى‏بینند.لذا بالاى سر محراب حتما یك چراغ هست كه به مرور در محرابهاى جدید به شكل چراغها و لوسترهاى زیبا مشاهده مى‏شود.

حتى در محراب‏هاى قدیمى هم،چراغى از یك زنجیر آویزان است،این همان مفهوم‏«الله نور السموات و الارض‏»است كه‏«مثل نوره كمشكوة فیها مصباح،المصباح فی زجاجة‏»یعنى آن چراغ داخل یك شیشه است.یا پاى ستون مساجد به صورت سنتى مقدارى پهن‏تر است‏یعنى با یك قاعده‏ى استوانه‏اى مستقیم بطرف پایین نیامده،این نخل‏هاى ستون مسجد پیغمبر اكرم (ص) را تداعى مى‏كند.چون مسجد الرسول را با ستونهایى از نخل ساخته‏اند،و همینطور گلدسته‏ها و چیزهاى دیگر را كه در معمارى،هنر اسلامى به حساب مى‏آیند. (21)

قالب هنر

كار هنر با محتوى پایان نمى‏یابد،قالب نیز ارزش بسیار دارد.ظرف نازیبا،مظروف زیبا را زشت جلوه مى‏دهد.و براى ساختن ظرف زیبا در عرصه‏ى هنر تنها استعداد كافى نیست،آموزش هم ضرورت دارد.هنرمندانى كه قدرت آموزش اصول هنرى را در خود مى‏بینند،باید به یارى جوانان بشتابند. (22)

شعر و نیز همه‏ى قالب‏هاى هنرى،موهبت‏هاى خدایى‏اند كه باید در خدمت‏خلق خدا و حامل آرمان‏هاى والاى خدایى باشند. (23)

یك نكته را هم اینجا عرض كنم:آن هنرى،آن شعرى این خصوصیات را دارد كه استخوان‏بندى هنرى آن واقعا محكم باشد یعنى واقعا هنر باشد،چون اگر هنر نباشد،نمى‏ماند،اصلا منتقل نمى‏شود...آنكه جاذبه دارد،زیبایى است،زیبایى اگر نبود كسى نگاه نمى‏كند تا از آنچه كه در آن وجود دارد،چیزى بفهمد. (24)

...دیگر آنكه باید در زبان و تعبیر و زیبایى و آرایش،و اگر لازم شود،در شیوه و قالب،ابتكار و نوآورى شود.و بسى بایدهاى دیگر...كه كمال مطلوب در باب شعر این زمان،از آن بى‏نیاز نیست. (25)

این نوجوانان حقیقة مثل خواننده‏هاى حرفه‏اى سرود خواندند،ژست‏ها و حركات و كارهایشان نشانه‏ى پختگى است.صداهایشان نیز خیلى متناسب است چون در همخوانى صداى نامتناسب كار را خراب مى‏كند،لیكن شما (26) صداهاى متناسب را پیدا كرده‏اید. (27)

اگر بهترین مضامین در یك قالب شعرى بد ریخته شود،اثر مطلوب را نخواهد بخشید،البته ما در یك شعر نمى‏توانیم مضمون را درجه دوم بگیریم.

خیر،مضمون در درجه‏ى اول است.منتها آن مضمون خوب،بدون تكنیك خوب شعرى اصلا فایده‏اى ندارد،مفید نیست و تبلیغ را كه كار اساسى هنر است،نمى‏توان انجام داد. (28)

شعر و هنر،زیباترین قالب براى همه‏ى پیام‏هاى نوین و مایه‏ى گسترش و نفوذ این پیام‏ها تا همه جاى خطه‏ى وسیع دلها و جانهاى انسانى‏ست و شاعران و سخنسرایان آگاه همیشه توانسته‏اند والاترین معارف انسانى را در كتیبه‏ى روزگار با نقشى جاودانه،به نسل‏هاى بعد از خود بنمایانند. (29)

...مخاطب من آن كسانى هستند كه مى‏توانند كار هنرى فعال و پر تلاش كنند و پیام هنرى را ابلاغ كنند.البته باید از قالب‏هاى خوب و تكنیك‏هاى خوب و قابل قبول و قابل ارائه در همه رشته‏ها و شعبه‏هاى هنر استفاده كنند. (30)

پى‏نوشتها:

1) -سخنرانى در مراسم‏«سالگرد تاسیس سازمان تبلیغات اسلامى‏»،1/4/1366.

2) -گفتگو با اعضاى‏«سومین كنگره‏ى شعر و ادب دانشجویان سراسر كشور-جهاددانشگاهى‏»،27/9/1365-این گفتگو به علت اهمیت آن به عنوان ضمیمه‏ى بخش‏«شعر»تماما نقل شده است.

3) -پیام به‏«دومین جشنواره‏ى تئآتر دانشجویان كشور»،14/8/1365.

4) -پیام به‏«نخستین كنگره‏ى دانشجویى شعر و ادب‏»،27/9/1363.

5) -پیام به‏«چهارمین كنگره‏ى شعر و ادب و هنر»،26/2/1363.

6) -پیام به‏«كنگره‏ى شعر و ادب نهضت‏سواد آموزى خراسان‏»،9/7/1364.

7) -سخنرانى در كنگره شعر شاهد (در حسینیه‏ى ارشاد) ،14/11/1365.

8) -پیام به مناسبت‏«آغاز چهارمین سال فعالیت‏حزب‏»،29/11/1360.

9) -سخنرانى در«جمع شعراى مشهد»،4/1/1365.

10) -پیام به‏«پنجمین كنگره‏ى شعر و ادب‏»،15/2/1364.

11) -گفتگو با اعضاى‏«واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،16/11/1360.

12) -همانجا.

13) -پیام به‏«دومین جشنواره تئآتر دانشجویان كشور»،14/8/1365.

14) -گفتگو با اعضاى‏«سومین كنگره شعر و ادب دانشجویان سراسر كشور-جهاددانشگاهى‏»،27/9/1365.

15) -«گفتگو با واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،16/11/1360.

16) -همانجا.

17) -گفتگو با اعضاى‏«واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،16/11/1360.

18) -پیام به‏«یادواره تئآتر 17 شهریور»،17/6/1361.

19) -سخنرانى افتتاحیه‏«مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ‏»،30/6/1363.

20) -مراسم دیدار اعضاى‏«واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،16/11/1360.

21) -گفتگو با اعضاى‏«واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،26/11/1360.

22) -پیام به‏«چهارمین كنگره‏ى شعر و ادب و هنر»،26/2/1363.

23) -پیام به‏«نخستین كنگره‏ى دانشجویى شعر و ادب‏»،27/9/1363.

24) -پیام به‏«كنگره‏ى شعر و ادب نهضت‏سواد آموزى خراسان‏»،9/7/1364.

25) -سخنرانى در«كنگره شعر شاهد» (حسینیه ارشاد) ،14/11/1365.

26) -خطاب به رهبر گروه سرود.

27) -صحبت پس از اجراى‏«برنامه سرودخوانى در استاندارى شیراز»،7/9/1366.

28) -مصاحبه با معاونت‏سینمایى وزارت ارشاد اسلامى-مجله صحیفه-یكم اردیبهشت 1364.

29) -پیام به‏«نخستین كنگره دانشجویى شعر و ادب‏»،27/9/1363.

30) -سخنرانى در مراسم‏«سالگرد تاسیس سازمان تبلیغات اسلامى‏»،1/4/1366.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.