تبیان، دستیار زندگی
دانشجو، ص 51 تألیف: دفتر مقام معظم رهبرى ویژگیهاى نسل دانشجو دانشجویان، فلسفه‏ى محورى وجود دانشگاه هستند.با آنان، سلسله‏ى تعلیم و تربیت نسل فرهیخته‏ى جامعه تداوم مى‏یابد و آینده‏ى علمى جوامع رقم مى‏خورد.این نسل، داراى خصلتهاى...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دانشگاه و دانشجو (2)


كتاب: دانشگاه و دانشجو، ص 51

تألیف: دفتر مقام معظم رهبرى

ویژگیهاى نسل دانشجو

دانشجویان، فلسفه‏ى محورى وجود دانشگاه هستند.با آنان، سلسله‏ى تعلیم و تربیت نسل فرهیخته‏ى جامعه تداوم مى‏یابد و آینده‏ى علمى جوامع رقم مى‏خورد.این نسل، داراى خصلتهاى خاص هستند .بدون شناخت آن، نمى‏توان به این مجموعه راه برد و در تعلیم و تربیت و همراهى و همدلى با آنان توفیق یافت.

پیش از بازشمارى برخى از ویژگیهاى این نسل، دو نكته را بایستى یادآور شد:

اولا: نسل دانشجو، گرچه بخشى از نسل جوان جوامع است، اما محكوم ضوابط و قواعد روان شناخت نسل جوان نبوده و نیست؛ به عنوان یك گروه بزرگ اجتماعى، از خصلتها و روحیات خاص و متمایز نیز برخوردار است:

محیط دانشجویى، محیطى با خصلتهاى خاص خودش است.این محیط بایستى حقیقتا مورد احترام باشد؛ یعنى كسانى كه با دانشگاهها سر و كار دارند، بدانند كه این مجموعه چه كسانى هستند و چه خصال جمعى ویژه‏یى دارند.در هیچ جمعى غیر از اینها، این خصال نیست.حتى در جمعهاى جوانى كه دانشجو نیستند، این خصوصیات نیست؛ این خصوصیات متعلق به جمع دانشجویى است.اینها را باید بشناسند و با آنها تعامل صحیح داشته باشند. (1)

ثانیا: فضاى دانشگاه، به نسل دانشجو ویژگیهایى مى‏بخشد و آنان را به اوصافى متصف مى‏كند كه در خارج از آن ارتباط، از آن اوصاف بى‏بهره‏اند و یا شكل كمرنگى از آن در ایشان وجود دارد.یك جوان دانشجو، درخارج از محیط دانشگاه ممكن است خصلتها و خلقیاتى داشته باشد كه در جمع دانشجویى در دانشگاه، چنان نباشد.بنابراین، صرف ارتباط با دانشجویان، در شناخت درست آنان كفایت نمى‏كند.دانشجو را بایستى در محیط دانشگاه دید و شناخت و او را در آن جایگاه درك كرد:

محیط دانشجویى و فرهنگ دانشجویى كه بر یك جا حاكم است، غیر از روحیات و خصلتهاى تك تك دانشجویان است.ممكن است كسى با چند نفر دانشجو مربوط باشد، اما وقتى كه وارد محیط دانشجویى شد، آن‏جا چیزهاى دیگرى وجود دارد كه آن دانشجو در خانه‏اش یا در ملاقاتش با زید و عمر ـ خارج از محیط دانشجویى ـ آنها را ندارد. (2)

با توجه به دو نكته‏ى یاد شده، به بازشناخت خصایل نسل دانشجو اشاراتى صورت مى‏گیرد:

1ـ دانشجویان، قشر پیشتاز جوامع هستند.اندیشه‏هاى نو و نهضتهاى اجتماعى در سده‏هاى اخیر، عمدتا در بستر جنبشهاى دانشجویى شكل گرفته‏اند و یا به گونه‏یى با آن مربوط بوده‏اند .

مقام معظم رهبرى، ضمن تأكید بر این نكته، به چون و چرایى آن پرداخته‏اند و تحلیل روشنى از این خصلت ممتاز نسل دانشجو ارایه فرموده‏اند:

در همه جاى دنیا، دانشجویان یكى از قشرهاى پیشرو هستند؛ علت هم واضح است.روح ناآلوده‏ى جوان، هنگامى كه با ذهن و فكر روشن ناشى از تحصیل و با دید بصیر و آگاه همراه مى‏شود، تركیب خیلى ممتاز و فاخرى به وجود مى‏آورد.آن تركیب، همان‏دانشجو است.به همین خاطر است كه دانشجویان همیشه از قشرهاى پیشتازند.در مملكت ما هم همین طور بوده است. (3)

2ـ تركیب سن جوانى و طبقه‏ى روشنفكرى، موجب مى‏شود كه نسل جوان دانشجو، نسل حساس و آماده‏ى برانگیختگى باشد.نسل دانشجویى، باروت آماده‏ى انفجار را مى‏ماند كه با تلنگرهاى نامساعد، مى‏تواند به آشفتگى و درهم‏ریزى اوضاع جارى رو بیاورد:

مادامى كه دانشگاه جاى جوانانى است كه فاصله‏ى سنى تقریبا مشخص هفت، هشت، ده ساله دارند، و مادامى كه در دانشگاه، دانش و به تبع آن روشنفكرى، در این سن به این نسل منتقل مى‏شود، همواره باید از دانشگاه انتظار برانگیختگى داشت. (4)

3ـ دانشجو، طالب آگاهى است؛ براى حضور خود در دانشگاه، منزلت مى‏بیند؛ رهیابى به راههاى پرپیچ و خم را فضیلت مى‏شمرد و در تلاش بر مى‏آید كه از دیدگاهها، مكاتب و نظریات گوناگون اطلاع یابد:

دانشجو، غیر از آن جوان در بازار است كه نه از مجله‏ى خارجى، نه از كتاب خارجى و نه از معارف بیرون این مرز اصلا مطلع نیست.دانشجو، قاعدتا اطلاع پیدا مى‏كند و آگاه و هوشیار است و معارف دنیا برایش مطرح مى‏شود. (5)

4ـ دانشجو، با تعبد مطلق نمى‏تواند زندگى كند؛ ابهام براى او خوره‏یى است كه روح وجود او را مى‏خورد و درهم مى‏ریزد؛ در تعبد هم به دنبال فلسفه و حكمت مى‏گردد، تا ظرف اندیشه و روان خود را از آن مملو و سیراب سازد.این عطش مستمر، خصلت و فضیلت نسل دانشجوست:

دانشجو، به طور طبیعى روشنفكر است؛ یعنى جزو گروههاى‏روشنفكر قهرى است و نسبت به اوضاع جارى كشور، صاحب نظر و صاحب فكر و صاحب عقیده است و مى‏خواهد اظهار نظر بكند.دانشجو، به این قانع نیست كه بگویند ما این طور تشخیص داده‏ایم و مى‏خواهیم عمل بكنیم.دانستن و اظهار نظر او، با تعبد هم منافات ندارد.تعبد هم مى‏كند، اما دلش مى‏خواهد وجه این كارى را كه به آن تعبد كرده است، بداند.اگر ندانست، تدریجا دچار شبهه و ابهام مى‏شود .این ابهام، او را حتى در نفس تعبد هم تضعیف مى‏كند و تعبدش رفته رفته ضعیف مى‏شود. (6)

5ـ دانشجو، روحیه‏ى انقلابى دارد؛ تسریع در امور را مى‏طلبد؛ محافظه‏كارى و عملكرد گام به گام را نمى‏پذیرد؛ آرمانگرایى، او را به اندیشه‏ها و تلاشهاى حاد فرا مى‏خواند و در جذبه‏ى شعارهاى تند و داغ قرار مى‏گیرد:

در محیط دانشگاه، بایستى به این نكته خیلى توجه كرد؛ آنگاه روحیه‏ى انقلابى دانشجویان را در نظر گرفت.این دانشجویان بایستى مثل قشر دانشجو در همه جاى دنیا، كسانى باشند كه جزو پیشبرندگان انقلاب و جزو پایه‏هاى اصلى انقلاب باشند و نسبت به مسایل انقلابى هرگز احساس سردى نكنند...روحیه‏ى انقلابى اینها در دانشگاه نباید ضربه بخورد. (7)

6ـ دانشجو، به طور طبیعى پرسشگر است؛ با تفكر انتقادى با مسایل پیرامونى برخورد مى‏كند؛ شیوه‏ى اعتراض و پرخاش را پیش مى‏گیرد و در برابر كژیها و لغزشها ـ كه مى‏بیند یا مى‏پندارد ـ واكنش سریع و عاطفى نشان مى‏دهد: ما نباید انتظار داشته باشیم كه دانشجو جماعت، سیاستهاى دستگاههاى اجرایى را به طور كامل و با همه‏ى وجود بپذیرد و قبول بكند.البته باید در مقابل سیاستهاى مسؤولان دستگاه تسلیم شد؛ در این شكى نیست.وقتى كه دستگاهها و مجریان كشور تصمیمى مى‏گیرند، آن تصمیم براى افرادى كه در محدوده‏ى كار آنها هستند، واجب الاطاعه است.اما باید این حق را به آن دانشجو داد كه به مقتضاى جوانى و به مقتضاى آن روحیه‏ى شور و نشاط و شوقى كه دارد، حالت سؤالى داشته باشد، احیانا اعتراضى داشته باشد، پیشنهادى داشته باشد.در محیط دانشگاه، اینها را بایستى تحمل كرد و پذیرفت.این، از جمله‏ى عواملى است كه آن شور و نشاط را در آنها زنده نگه مى‏دارد. (8)

7ـ نسل دانشجو، اهل درد و دغدغه است؛ با آن مى‏زید و در آن تنفس مى‏كند؛ و همین نكته؛ شاخص سلامت روح و روان این نسل است.حیات و ممات نسل دانشجویى كشور را مى‏بایست با این میزان سنجید و در این آیینه، قامت استوار و یا خمیده و فرسوده‏ى آن را به تماشا نشست.

ساده‏بینان، سكوت و قعود نسل دانشجویى را علامت رضا و دلیل راست و درستى امور مى‏شمرند و گمان مى‏برند كه نسل رام و آرام دانش پژوهى، دلیل ثبات و تثبیت نظام و كشور است؛ اما واقع‏بینان، آن را نه تنها شاخص سلامت سیستم نمى‏شمرند، بلكه دلیل آن مى‏دانند كه سلولها و عناصر هشدار دهنده از كار افتاده‏اند و یا در معرض از كارافتادگى قرار دارند.

مقام معظم رهبرى، با همین عنایت و توجه، به مخاطبان دردمنددانشجوى خود بذل توجه داشته و دارند:

هر وقت كه دانشجویان، بخصوص دانشجویانى كه در زمینه‏ى مسایل اسلامى و گرایش اسلامى، به یك اهتمام ویژه شناخته شده‏اند ـ مثل انجمنهاى اسلامى و امثال اینها ـ بیایند نسبت به برخى از مسایل اظهار دغدغه بكنند، من خوشحال مى‏شوم.ما از این كه شما نگران باشید، خوشحال مى‏شوم؛ این را شما بدانید.ما آن وقتى نگران مى‏شویم كه ببینیم شما جوانان اصلا نگرانى ندارید و نسبت به آنچه كه در جامعه مى‏گذرد، هیچ حساسیتى ندارید. (9)

خطرات و مخاطرات براى نسل دانشجو

نسل دانشجو، هم بایستى وجوه ممتاز و تشخص‏بخش خود را بشناسد، و هم نقطه‏هاى ضعف خودیش را پیدا كند، تا با تیرهاى زهرآگین، رویین‏تن بودن خود را از دست ندهد.

مخاطرات زیر، حداقل خطراتى است كه مى‏بایست این نسل به آن توجه كند و براى رفع آن به چاره‏جویى برخیزد:

1ـ نسل دانشجو، به عنوان گروهى از نسل جوان، داراى امتیازات آن نسل و نیز آفتها و مشكلات آن مجموعه‏ى سنى است؛ از جمله‏ى آن، مى‏توان به «بى‏تجربگى» و یا «كم‏تجربگى» اشارت داشت.

فاصله‏ى سنى با دوره‏ى پختگى و بلوغ اندیشه، موجب تصمیمها و یا عملكردهاى خام و سطحى نسل جوان است.این نسل هنوز در معرض حوادث مشابه و مكرر قرار ندارد، تا با جمع‏بندى آن، به نتیجه‏گیرى روشن دست یابد.او اولین برخوردها و حادثه‏ها را در پیش دارد و بر آن‏اساس، به تحلیل و تعمیم مى‏پردازد و در نتیجه، در نوسان اندیشه و رأى قرار مى‏گیرد؛ قطعیت و جزمیتهاى سریع پیدا مى‏كند و به سهولت در دام دیدگاهها، اندیشه‏ها و یا جذب و انجذاب در اشخاص و گروهها فرو مى‏غلتد:

نسل جوان، همه چیزش خوب است؛ جز بى‏تجربگى.هر چه هم كه شما بگویید نه، بى‏تجربه نیستیم، همان اصرارتان دلیل بى‏تجربگى است! یك ده، پانزده سال دیگر این را قبول مى‏كنید.آنهایى كه در سن كنونى شما هستند، بى‏تجربه‏اند.این سخن را بایستى از آن كسانى كه دوران شما را گذرانده‏اند، چشم بسته قبول كنید؛ چاره‏یى هم ندارید؛ چون این دورانى را كه شما در آن هستید، آنها دیده‏اند، و آن دورانى را كه آنها در آن بودند، شما ندیده‏اید. (10)

2ـ روحیه‏ى آمادگى دانشجو براى اعتراض و برانگیختگى، هم سكوى پرش دانشجو و جامعه است، و هم مى‏تواند موجب زوال و انحطاط اجتماعى باشد.در مواردى، افراد و یا گروههاى داخل و یا بیرون دانشگاه، با استفاده از همین روحیه و خصلت، ممكن است بذر آشفتگى و اغتشاش را بپاشند و اهداف خاص حزبى و گروهى خود را از آن تمنا كنند:

همواره باید از دانشگاه انتظار برانگیختگى داشت.برانگیختگى بد نیست ـ چیز خوبى است ـ اما در شرایطى هم ممكن است بر این برانگیختگى، آثار بدى مترتب شود.در چنین محیطى كه برانگیختگى آسانترین چیز است، هر كسى باید سعى كند كه این در آن‏جا انفجار ایجاد نكند و برانگیختگى بد را زمینه‏سازى ننماید. (11)ـ كنجكاوى فكرى، ارتباط فرهنگى با مراكز فكر و اندیشه و...، مزیتى است كه نسل دانشجو از آن برخوردار است؛ اما همین مزیت، گاه و بیگاه نقطه‏ى ضعف مى‏شود و نسل یاد شده را در معرض آسیبهاى فكرى، فرهنگى قرار مى‏دهد.سیاستمداران هواپرست، احزاب قدرت‏طلب و مكاتب انحرافى، بیشترین طعمه‏ى خود را از این نسل گرفته و برمى‏گیرند؛ از خصوصیت روح كنجكاو و اندیشه‏ى پرسشگرا سود مى‏جویند و دام مى‏نهند و فوج فوج در كمند خویش مى‏افكنند:

دانشجو، غیر از آن جوان در بازار است كه نه از مجله‏ى خارجى، نه از كتاب خارجى و نه از معارف بیرون این مرز اصلا مطلع نیست.دانشجو، قاعدتا اطلاع پیدا مى‏كند و آگاه و هوشیار است و معارف دنیا برایش مطرح مى‏شود.پس این فرد، در معرض نفوذ آسیبهاى فرهنگى و بى‏مبالاتى در مقابل دین و بى‏تفاوتى در مقابل ارزشهاى دینى و انقلابى است.این، یكى از مشكلات محیط دانشجویى و دانشجوست.

یكى از مشكلات دیگر ـ كه نزدیك به مشكل قبلى است ـ آسیب‏پذیرى در مقابل لغزشها و انحرافات فكرى است.در گذشته كه ماركسیزم خیلى فعال و پرنشاط بود، هر كسى كه با دانشگاه ارتباط داشت، واقعا این را بروشنى مى‏یافت.اصلا در دانشگاه، حتى آن دانشجوى مسلمانى كه سوهان تفكرات ماركسیزم به مغزش نخورده بود، خیلى بندرت مى‏شد پیدا كرد. (12)

4ـ نظام آموزشى جدید، بر پایه‏ى دنیامدارى شكل گرفت.در این نظام، تحصیل براى پول و شهرت، نه تنها مذموم تلقى نمى‏شد، بلكه‏ممدوح و پسندیده شناخته مى‏شد.این روحیه، همچنان خود را مى‏نمایاند و نسل دانشجو را در تب و تاب خود همراه مى‏برد.بخشى از آفات و مخاطرات اخلاقى، فرهنگى در این نسل، برخاسته از این روحیه‏ى حاكم است:

مشكل سوم، همین مشكل مدرك گرایى و توجه وافر به زندگى مادى و اضغاث و احلام جوانى است .در حوزه‏ها، به شكل سنتى چنین چیزى نیست ـ اگر چه گاهى به شكل عارضى هست ـ اما جوان دانشجو كه كارش تحصیل علم است، به این سمت كشانده و رانده شده كه به فكر آینده و دكان آینده و كار آینده و پول و این كه كدام رشته پردرآمدتر است و كدام رشته تواناییهاى بیشترى به آدم مى‏دهد، باشد.این هم مشكل بزرگى است كه بایستى به فكرش بود؛ چون به علم لطمه مى‏خورد. (13)

5ـ همان‏گونه كه پیشتر اشارت شد، دانشجو تعبدپذیر مطلق نیست؛ در تعبد خود، گونه‏یى تعقل ورزى را مى‏جوید؛ به فلسفه‏ها و علتها توجه مى‏دارد و درصدد ارضاى عقل و خرد خویش در امور دین و دنیاى خود بر مى‏آید.این ویژگى موجب مى‏شود كه از زندگى در ابهام رنج برد؛ كمبود و یا فقدان اطلاعات را برنتابد و بنیاد تعبد خویش را از كف دهد:

دانشجو دلش مى‏خواهد وجه این كارى را كه به آن تعبد كرده است، بداند.اگر ندانست، تدریجا دچار شبهه و ابهام مى‏شود.این ابهام، او را حتى در نفس تعبد هم تضعیف مى‏كند و تعبدش رفته رفته ضعیف مى‏شود.پس، یكى از مشكلات دانشجو، این است.دانشجویان چون غالبا از جریانات هم بى‏خبرند و از بطون كارها اطلاع‏ندارند، چنانچه خبرى در رادیو یا در روزنامه پخش مى‏شود، ذهنشان شروع به كار مى‏كند.این در صورتى است كه مؤثر خارجى هم نباشد؛ اگر باشد، كه دیگر واویلاست!(14)

6ـ دانشجو، اهل درد و دغدغه است؛ از ضعفها و نارساییها برمى‏آشوبد و توان خویشتندارى از كف مى‏دهد.این خصوصیت، فضیلت این نسل است؛ اما مى‏تواند به منقصت بینجامد؛ زیرا طاعنان و خرده‏بینان سعى و تلاش مى‏دارند كه از همین ویژگى سود جویند و با تلقین و القاى ضعفها و كمبودها، روح امید و تلاش را از این نسل برگیرند و بذر ناامیدى و دلسردى را در مزرع وجودى این نسل آینده‏ساز بپاشند:

جوانان عزیز! دشمن روى شما سرمایه گذاریهاى زیادى مى‏كند؛ حواستان جمع باشد.عده‏یى را به بى‏تفاوتى مى‏كشاند، وعده‏یى را دلسرد و مأیوس مى‏كند.یأس، بزرگترین آفت جوان است .جوانها بدانند كه متأسفانه یأس به روح جوان زودتر راه پیدا مى‏كند؛ همچنان كه امید این گونه است.در مقابل یأسى كه دشمن مى‏خواهد به جوانها تلقین و تزریق كند، خودتان را مصونیت بدهید. (15)

در سخنى دیگر، مقام معظم رهبرى، ضمن تمجید و تحلیل از دغدغه‏ها و دردهاى این نسل، این هشدار را داده‏اند كه مبادا یادكرد نابسامانیها و ضعفها، چنان دلمشغولى پدید آورد كه روحیه‏ى نشاط و امید را از این نسل پرتكاپو برگیرد و آنان را به خمودى و افسردگى سوق دهد:

بعد از این كه دغدغه‏ى شما را ما مجموعا بجا مى‏دانیم، مى‏خواهیم این توصیه را هم بكنیم كه برادران عزیز! تا وقتى كه مشاهده مى‏كنید در وجود خودتان انگیزه و نشاط براى تحرك اسلامى‏و سازندگى اسلامى هست، به آینده با چشم خوشبینى نگاه كنید.دغدغه خوب است؛ ناامیدى بد است. (16)

7ـ روحیه‏ى انقلابى، در دانشجو روح تكاپوى اجتماعى ایجاد مى‏كند؛ او را به فعالیت و تلاش حاد فرا مى‏خواند؛ او را به تغییرات جهشى سوق مى‏دهد؛ و این همه، بذر مساعدى براى سیاستبازان حرفه‏یى پدید مى‏آورد، تا از انبوه جوانان آماده و مشتاق، فوج فوج سرباز برگیرند و فدایى راه خود سازند.

تأكید مقام معظم رهبرى بر حفظ نشاط سیاسى در دانشگاه همراه با پرهیز از سیاستبازى، توجهى اساسى و اصولى به این مخاطره است كه دانشجو نباید خود را طعمه‏ى اغراض سیاستبازان قرار دهد و نردبان ترقى و شهرت خواهى آنان گردد:

باید این حق را به آن دانشجو داد كه به مقتضاى جوانى و به مقتضاى آن روحیه‏ى شور و نشاط و شوقى كه دارد، حالت سؤالى داشته باشد، احیانا اعتراضى داشته باشد، پیشنهادى داشته باشد.در محیط دانشگاه، اینها را بایستى تحمل كرد و پذیرفت.این، از جمله‏ى عواملى است كه آن شور و نشاط را در آنها زنده نگه مى‏دارد و آنها را همچنان دانشجو نگه مى‏دارد .البته این را هم باید مراقبت كرد كه محیط دانشجویى، میدانى براى تاخت و تاز سیاستبازان حرفه‏یى نشود.این كه یك نفر از آن طرف بلند شود، براى خاطر یك غرض سیاسى و یك هدف ناسالم، دانشگاه را به هم بریزد و عده‏یى از دانشجویان را مشوش كند، این هم اصلا قابل قبول نیست . (17)

8ـ نسل دانشجو در شرایط كنونى، گرفتار مشكل اساسى دیگرى‏است.او نمى‏داند كه در كدامین نقطه از پرگار وجودى جامعه جاى دارد.در سلولهاى حیات‏ساز جامعه، نه خود را مى‏شناسد و نه به نقش خود باور دارد.او در موج زمانه مى‏زید، بى آن كه بداند موجها ره به كدام سو مى‏پویند و او در ساخت و ساز موجها و یا تغییر جهت آن، چه مى‏تواند بكند و چه باید بكند.این مشكل، در دانشجوى امروزین، بحران هویت ایجاد مى‏كند و او را از «خود» بیخود مى‏كند و در پیچ و تاپ اثبات هویت مى‏افكند:

آن مشكلى كه به نظر بعضیها شاید مهمترین مشكل است، مشكل بى‏هویتى و عدم درك رسالت واقعى در قبال جامعه، در قبال خودش و در قبال تاریخ و آینده است.دانشجو، حقیقتا نمى‏داند كه چكاره است.او نمى‏داند كه الان چكاره است و در آینده چه نقشى خواهد داشت؛ مثل كاسبى كه به دنبال نان و نام مى‏دود و زندگى مى‏كند.به عبارت دیگر، رسالت حقیقى دانشجو، براى خود او درست روشن نیست. (18)

نهضت اسلامى و دانشجویان

جنبش سیاسى دانشجویى در كشورمان، چند دهه سابقه دارد.دانشجویان، چه در جنبشهاى ملى، دینى ـ مانند نهضت ملى نفت و قیام پانزده خرداد ـ و چه در حركتهاى خالص دانشجویى در سطح دانشگاههاى كشور، در مبارزه و اعتراض علیه رژیم حضور داشتند.تا این جاى سخن، نكته‏ى نهفته‏یى نیست؛ اما سخن در تحلیل و چند و چون حركت سیاسى دانشجویى در كشور است.مقام معظم رهبرى در تحلیلى جامع، سه مرحله‏ى تاریخى براى جنبش دانشجویى بیان داشته‏اند:

مرحله نخست: در این مقطع، جنبش دانشجویى در كشور، با جریان روشنفكرى پیوند خورده است؛ از این منبع برخاسته و به آن وابسته است.حركت دانشجویى، رشته‏یى از جریان عام روشنفكرى شناخته شده و خود را به آن گره زده است:

دانشجویان قبلا در موضع دانشجویى، یعنى چیزى شبیه روشنفكرى قرار داشتند و در آن موضع، چه دختر و چه پسر مبارزه مى‏كردند. (19)

البته بایستى یادآور شد كه حركت دانشجویى، در عین وابستگى و یا ارتباط به جریان روشنفكرى، ویژگیهاى خاص خود را نیز داشت؛ ویژگیهایى كه برخاسته از شرایط و روحیات نسل دانشجو بود؛ نسلى كه به واسطه‏ى سن جوانى، داراى التهابهاى خود بود و به خاطر روح پاك، از صداقت بیشتر برخوردار، و از دوز و كلكهاى سیاسیكاران پیچیده به دور بود:

روشنفكران، رهبران گروهها و احزاب و حتى دانشجویان، به شعار و مقابله‏ى سیاسى و احیانا جنگ و گریز در مقابل نظام حاكم مى‏پرداختند، و على اختلاف مراتبهم، دانشجویان خیلى بیشتر، صمیمانه‏تر و صادقانه‏تر عمل مى‏كردند؛ اما رهبران احزاب و گروهها، نه به این حد از صداقت و نه به این حد از پیگیرى مبارزه مى‏كردند. (20)

مرحله‏ى دوم: با انقلاب اسلامى و مردمى 57ـ 56، جنبش روشنفكرى و دانشجویى كشور كه خود را پیشتاز جنبش سیاسى مى‏انگاشت، ناگهان‏خود را عقب‏مانده یافت.مشتهاى برافراشته و صداهاى آهنگین مردم در اعتراض علیه رژیم، خرده احزاب و گروههاى سیاسى و نیز جریان روشنفكرى و جنبش دانشجویى را به تعجب واداشت و آنان را در برابر موج جدید، به اعلان موضع فرا خواند.در این شرایط و احوال، جریان روشنفكرى عمدتا در سردرگمى بود و چندان به عمق، گستره و ماندگارى قیام باور نداشت و به گونه‏هاى مختلف تلاش مى‏كرد كه آن را حركتى نافرجام و كور تعبیر كند و عقب‏ماندگى خود را از جامعه موجه نشان دهد.مقام معظم رهبرى، در تحلیل موضع جریان روشنفكرى فرموده‏اند:

احزاب و گروههاى مبارزى كه سالها مبارزه‏ى سیاسى كرده بودند و عاقبت مبارزه‏ى سیاسى باید چنین چیزى مى‏شد، حالا كه آن چیز را به چشم خودشان دیدند، تخطئه كردند و كنار كشیدند .بعضیها گوش خواباندند ببینند چه مى‏شود، بعضیها تخطئه هم كردند.در همان اوقات غوغاى سالهاى 56 و 57، به نظرم در همین دانشگاه تهران یا شاید در دانشگاه كنونى شریف بود كه چند نفر از این روشنفكران سخنرانى كردند؛ روشنفكرانى كه الان از همه‏ى زمین و زمان طلبكارند، بعضیهایشان فراریند، بعضیشان هم كه در ایران هستند، از جناب‏عالى و بنده و این ملت و همه طلبكارند كه چرا آنها را به بازى نمى‏گیریم! صریحا گفتند مشت است و درفش.یعنى حرفى را كه ما از پدران پیرمان مى‏شنیدیم و آنها را تخطئه مى‏كردیم و برایشان استدلال مى‏كردیم، تا ذهن پدر پیر و مادر پیر را برگردانیم كه نه، مشت و درفش نیست، و بعلاوه مشت بر درفش مى‏تواند پیروز بشود، و اگر آن پیرمردان و پیرزنان قبول نمى‏كردند، رویمان را از آنها برمى‏گرداندیم ودر دوران مبارزه، بى‏اعتنا كار خودمان را ادامه مى‏دادیم، این حرف را جوانان مدعى، روشنفكران حرفه‏یى و قلم به دستان پرگو و یاوه‏گو صریحا گفتند!(21)

در این مرحله، اهمیت و حرمت حركت سیاسى دانشجویى در آن بود كه خود را از بند ناف روشنفكرى گسست و از همراهى با مردم، احساس شرم و آزرم نكرد و پا به پاى مردم پیش آمد.

این مرحله، حساسترین مقطع براى جنبش دانشجویى كشور بود.این جنبش، در برابر دو راه قرار داشت: راه روشنفكرى را در پیش گیرد، در برج عاج بنشیند و با طعن و طنز، قیام مردم را به سخره و استهزا گیرد.این راه فاجعه‏آمیزى بود كه جنبش دانشجویى مى‏توانست پى‏گیرد .

مقام معظم رهبرى، در همین خصوص و در ادامه‏ى تحلیل حركت روشنفكرى در برابر قیام گسترده‏ى مردمى در سالهاى 57ـ 56، چنین فرموده‏اند:

دانشجو مى‏توانست این كار را بكند.قشر دانشجو اگر دچار یك اشتباه تاریخى مى‏شد، آن اشتباه تاریخى همین بود كه در موضع دانشگاه بایستد و بگوید به من چه، ما كه نگفتیم این مردم به میدان بیایند؛ دنبال ما كه نیامدند، دارند اشتباه مى‏كنند؛ این‏طورى راهش نیست، بگذارید ما جلو بیاییم، شما پشت سر ما بیایید، تا هم تلفات كمترى بدهیم و هم پیش برویم!(22)

اگر جنبش دانشجویى، چنان راهى را مى‏پیمود، جامعه و نهضت را دچار مخاطرات سخت مى‏كرد و آسیبهاى متعددى را در روابط درون اجتماعى و نیز مسیر قیام و مبارزه ایجاد مى‏نمود؛ زیرا جریان دانشجویى‏برخلاف جریان حزبى و روشنفكرى، از درون جامعه و مرتبط با آن مى‏زیست .كناره‏گیرى چنان موجى، براى قیام مردمى بى‏آسیب نبود و از آن سوى، دانشگاه و دانشجو را با فاجعه‏ى دیگر مواجه مى‏كرد و فاصله‏ى تاریخى دانشگاه و محیط اجتماعى را افزون مى‏ساخت:

نتیجه‏ى آن، یك فاجعه‏ى تاریخى مى‏شد، كه این فاجعه عناصرى دارد.اولین عنصرش، جدا ماندن قشر جوان دانشجو از توده‏ى مردم است؛ یعنى همان دیوارى كه همیشه بین دانشگاه و بین مردم در طول سالها وجود داشت.شما خوب مى‏دانید كه دانشجو علم بلد بود، اصطلاحى بلد بود، لغت و واژه‏یى بلد بود كه پدر و مادر پیرش و همسایه‏هایش و بقال سر محله‏اش بلد نبودند، و اینها به خاطر همین واژه‏ها از هم جدا مى‏شدند؛ نتیجتا این حصار پولادین‏تر، قطورتر، و غیر قابل نفوذتر مى‏شد و دیگر قشر دانشجو میان مردم بیا نبود، و این هم براى مردم مصیبتى بود؛ چون مردم از یك مشت جوان تحصیلكرده‏ى فعال پر انرژى محروم مى‏ماندند.این فاجعه عناصر دیگرى هم دارد كه حالا كارى نداریم؛ آن هم باز تحلیل جداگانه‏یى دارد. (23)

راه دیگر براى حركت دانشجویى، همراهى بى‏ادعا با مردم بود؛ و این راه را جنبش دانشجویى برگزید و براى خود، افتخارى بس عظیم در تاریخ سیاسى ایران كسب كرد.

رهبرى معظم انقلاب، با عباراتى روشن و گویا، این حضور تاریخى را ارج نهادند و اهمیت این انتخاب بزرگ را گوشزد فرمودند:

راه دومى كه دانشجو مى‏توانست انتخاب بكند، این بود كه تا دیداین روند یك جست و یك خیز برداشت، نگذارد عقب بماند و فورى خودش را جلو برساند؛ هر كس مى‏خواهد شعار را بدهد، هر كس مى‏خواهد حرف درست را بزند.وقتى درست است، وقتى همان نهایتى است كه من براى او داشتم خودم را مى‏كشتم و تلاش مى‏كردم و شعار مى‏دادم، حالا این به وسیله‏ى مردم دارد انجام مى‏گیرد، به وسیله‏ى عوام دارد انجام مى‏گیرد؛ به وسیله‏ى فلان روحانى‏یى كه اصلا نمى‏شناختمش، دارد انجام مى‏گیرد، حالا كه آن چیزى كه مى‏گفتیم بشود، دارد مى‏شود، پس جلو برویم.این، راه دوم بود.خوشبختانه دانشجویان این راه دوم را انتخاب كردند؛ درست بر عكس یهود صدر اسلام...كه منتظر بعثت یك پیامبر بودند و آمده بودند در مدینه ساكن شده بودند، براى این كه مى‏دانستند این پیامبر از مدینه ظهور خواهد كرد و مى‏گفتند این امیین و این بى‏سوادان كه در مدینه زندگى مى‏كنند ـ بت‏پرستان و كفار ـ اینها كه قابل نیستند پیامبر در میانشان ظاهر بشود؛ پیامبر اگر هم بیاید، متعلق به ماست، مریدانشان هم ماییم.وقتى پیامبر آمد، ...چون متعلق به آنها نبود، از قشر آنها نبود، از میان آنها نبود، به او كفر ورزیدند! این، آن شق اول بود.خوشبختانه دانشجویان آن شق را انتخاب نكردند .دانشجو به میدان آمد.هنگامى كه دید مردم محله‏اش حركت كرده‏اند، دارند با علم و كتل و شعار مرگ بر فلان و درود بر فلان به طرف مسجد مى‏روند، او هم قاطى مردم شد و رفت؛ نگفت من دانشجویم.این، یك تجربه‏ى تاریخى و یك موضعگیرى دقیق تاریخى بود. (24)

مرحله‏ى سوم: با پیروزى انقلاب اسلامى، حركت سیاسى دانشجویى، در برابر رخداد و تجربه‏ى تاریخى نویى قرار گرفته است.از یك سو، رگه‏هاى ارتباطى تاریخى خود را با جریان روشنفكرى دارد، و به همین علت، احزاب و گروههاى سیاسى در تلاش بودند كه با این موج قوى و پر نفوذ ارتباط یابند و از نیروهاى مستعد، توانمند و پر انرژى آن سود جویند؛ و از سوى دیگر، با اتصال جنبش دانشجویى به نهضت مردمى، ایده‏ها و آرمانهاى انقلاب به داخل دانشگاه آمد و جریان سیاسى دانشجویى را تحت تأثیر خود قرار داد.

در چند و چون وظایف جنبش دانشجویى در این مرحله، سخن بسیار است و مقام معظم رهبرى در پیامها و سخنان خود، به نكات متعددى اشارت داشته‏اند كه در فصلى مستقل به آن خواهیم پرداخت.اما در این مقام، به اختصار دو نكته‏ى اساسى و اصلى را یادآور مى‏شویم:

1) وظیفه‏ى هدایتگرى: با اتصال جنبش دانشجویى به قیام مردمى در سالهاى 57ـ 56، گاه این اندیشه پدید آمد كه حركت سیاسى دانشجویى نباید چونان شاخه‏یى مستقل از قیام مردمى، ادامه‏ى حیات یابد.نگاه توده‏یى و فراگیر به انقلاب مردمى، این تصور را پدید آورد كه دانشجو همانند آحاد مردم است؛ با مسؤولیتى مشترك و نقشى همانند.در این تصور، تشكلهاى دانشجویى، تنها یك هویت صنفى پیدا كردند؛ گروههایى كه چونان دیگر تشكلهاى صنفى، به بهسازى محیط خود موظف و مكلفند و آحاد آن در زندگى اجتماعى، نقشى فراتر از مسؤولیت یك شهروند نداشته و ندارند.

رهبرى معظم انقلاب، مكررا این خطاى نابخشودنى را مورد نقد قرار داده، از مسؤولیت مضاعف نسل دانشجو و نقش ویژه‏ى دانشجویان در مشاركت اجتماعى و سیاسى سخن گفته‏اند، و از جمله :

من آن روز مى‏گفتم كه دانشجو پریروزى دارد و دیروز و امروزى.امروزمان چه باشد؟ آیا دانشجو باز هم مثل بقیه‏ى مردم منتظر باشد تا شعار جبهه صادر بشود، به جبهه برود؛ شعار جهاد سازندگى صادر بشود، به جهاد سازندگى برود؛ شعار تظاهرات صادر بشود، به تظاهرات برود؟ آیا دانشجو باید به همین بسنده بكند؟ این خوب است؟ این كافى است؟ یا نه، دانشجو به مقتضاى این كه درس خوانده و جزو یك قشر متحرك فعال به طبیعت قشر هست، مسؤولیت بیشترى هم به عهده دارد...یعنى علاوه بر وظایفى كه مردم معمولى و عادى بر عهده دارند، قشرهاى روشنفكر و اندیشمند و درس خوانده و تیز و كسانى كه امكان یك تحرك فوق‏العاده دارند، یك مسؤولیت اضافى هم دارند و آن مسؤولیت اضافى، مسؤولیت هدایت است....در زمینه‏ى حركت سیاسى و انقلابى، شما وظیفه‏ى هدایت را هم به عهده دارید؛ همچنان كه روحانیون هم وظیفه‏ى هدایت را به عهده دارند.چرا؟ براى خاطر این كه شما امكان بیشترى دارید، و آن امكان بیشتر در روز قیامت سؤال دارد....دانشجو كه دارد درس مى‏خواند، فكر مى‏كند و كارش این است، مى‏تواند بفهمد، مى‏تواند قضاوت كند، مى‏تواند هدایت كند، مى‏تواند آینده‏نگرى كند، مى‏تواند قشرهاى عمومى مردم را از اشتباهات برحذر بدارد...آیا این یك مسؤولیت بیشترى ندارد؟(25)

2) حفظ نقش پیشتاز و پیشروى اجتماعى: نسل دانشجویى در تمام جوامع، در طلایه‏ى جنبشهاى فكرى، اجتماعى قرار داشته و دارد.قیام مردمىـ 56، با تمامى بهره‏ها و فواید، گونه‏یى انفعال در جنبشهاى دانشجویى پدید آورد و به جاى استمرار نقش پیشتازى، همگونى و همگنى با محیط اجتماعى را در آنان تقویت بخشید.این تأثیر، گرچه در درك متقابل توده‏هاى مردم و نسل دانشجویى مؤثر افتاد و فاصله‏هاى تاریخى این دو نسل را اندك ساخت، اما كم و بیش به بهاى كمرنگ شدن نقش پیشتازى دانشجویى در هدایت فكرى جامعه انجامید.

رهبرى معظم انقلاب، در اشارتى بدین نكته فرموده‏اند:

جاهایى بود كه دانشجویان نتوانستند حداقل نقش پیشتازى و پیشگامى خودشان را داشته باشند .علت هم این بوده كه فراگیرى انقلاب و عظمت این حادثه به قدرى بوده كه به صورت یكسان و هماهنگى فضاى جامعه را پر كرده، دیگر میدانى براى این كه قشرى مثل دانشجویان بتوانند پیشتاز باشند، باقى نگذاشته است.اما دانشجو باید پیشتاز باشد.قشر جوان آگاه با معرفت پرانگیزه باید پیشگام باشد. (26)

حفظ جایگاه پیشروى اجتماعى، بستگى به آن دارد كه دانشجویان و حركتهاى دانشجویى، به تجدید نظر و كاوش مجدد در نقش و جایگاه خود بپردازند و با درك همه جانبه از موقعیت جدید، به مدل‏سازى براى حفظ پیشتازى نسل دانشجو دست یابند:

اگر امروز قشر دانشجو بخواهد همچنان حركات پیشتازانه و هدایتگر را براى آینده‏ى انقلاب حفظ كند، احتیاج به این دارد كه به وضع دانشجویى خودش برسد و به موضع اجتماعى و ملى خود نیز بیندیشد. (27)با درك درست از موقعیت، دانشجویان و جنبشهاى دانشجویى درخواهند یافت كه حفظ نقش پیشروى اجتماعى، تنها در یك كلیشه خلاصه نمى‏شود؛ تنها در قالب شعار، اعتصاب و داد و فریاد، به پیشتازى جامعه نمى‏توان رسید.درك روشن از مسیر حركت جامعه و تلقى واقع‏بینانه از توانمندى حوزه‏هاى تأثیرگذارى، مى‏تواند نسل دانشجویى را به موقعیت ممتاز و متمایز پیشروى جامعه نزدیك سازد و ایشان را در جایگاه

«و اجعلنا للمتقین اماما»

قرار دهد:

بعضیها خیال مى‏كنند كه نقش پیشروى و پیشتازى دانشجو و درخشندگى نقشش در این خلاصه مى‏شود كه مشتهایش را گره كند و علیه هیأت حاكمه و دستگاه رهبرى كشور شعار بدهد.این، غلط ترین فكرهاست. (28)

دانشجو مى‏بایست مشروعیت سیستم را بسنجد؛ شرایط سیاسى، اجتماعى و اقلیمى و جهانى را بنگرد؛ مسیر رشد و تغییرات جامعه را مطالعه كند؛ استفاده‏ها و سوء استفاده‏هاى ممكن را حدس زند و دهها نكته‏ى مشابه دیگر را مورد ملاحظه قرار دهد و با درایت و تیزبینى، قالبهاى حضور و نفوذ اجتماعى را بررسى كند و بهترین آن را برگزیند:

یك روزى بایستى شعار داد؛ آن روز چه موقع است؟ آن روز وقتى است كه وضع فساد و انحطاط و خیانت در نظام و رژیم یك حكومت به نحوى باشد كه وظیفه ایجاب كند در مقابل آن بایستند .طبعا این‏جا بایستى جوان جلوتر از دیگران باشد؛ آن هم جوان دانشجو.اما آن وقتى كه وظیفه‏ى ملى و انقلابى و دینى و تكلیف فكر به انسان ایجاب مى‏كند كه همه‏ى مردم از یك نظام و از یك رژیم‏در مقابل دشمنان جهانیش حمایت كنند، آن‏جا نقش پیشروى دانشجو، نقش دیگرى است....دانشجو همیشه باید نقش پیشرو بودن و پیشتاز بودن و پیشقراولى در جامعه را داشته باشد؛ منتها كیفیت این نقش، به تفاوت اوضاع و احوال جامعه، تفاوت مى‏كند. (29)

پى‏نوشت‏ها:

1ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى 28/9/ 1374

2ـ بیانات در دیدار با اعضاى دفتر تحكیم وحدت 6/6/ 1361

3ـ سخنرانى در دیدار با دانشجویان حزب جمهورى اسلامى 1/2/ 1363

4ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى مركزى انجمن اسلامى مدرسین دانشگاهها، به همراه مهندس میر حسین موسوى 18/6/ 1369

ر.ك: حدیث ولایت (مجموعه‏ى رهنمودهاى مقام معظم رهبرى) ج 5، ص 141

5 و 6ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى مركزى نمایندگان ولى فقیه در دانشگاههاى كشور و مسؤولان دفاتر نمایندگى 8/7/ 1369

ر.ك: حدیث ولایت (مجموعه‏ى رهنمودهاى مقام معظم رهبرى) ج 5، ص 210

7 و 8ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى 20/9/ 1370

9ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان دانشگاه تهران 31/2/ 1375

10ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 4/9/ 1361

11ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى مركزى انجمن اسلامى مدرسین دانشگاهها، به همراه مهندس میر حسین موسوى 18/6/ 1369

ر.ك: حدیث ولایت (مجموعه‏ى رهنمودهاى مقام معظم رهبرى) ج 5، ص 141

12 و 13 و 14ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى مركزى نمایندگان ولى فقیه در دانشگاههاى كشور و مسؤولان دفاتر نمایندگى 8/7/ 1369

ر.ك: حدیث ولایت (مجموعه‏ى رهنمودهاى مقام معظم رهبرى) ج 5، ص 210

15ـ سخنرانى در دیدار با گروه كثیرى از دانشجویان و دانش‏آموزان 10/8/ 1368

ر.ك: حدیث ولایت (مجموعه‏ى رهنمودهاى مقام معظم رهبرى) ج 2، ص 296

16ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان دانشگاه تهران 31/2/ 1375

17ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى 20/9/ 1370

18ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى مركزى نمایندگان ولى فقیه در دانشگاههاى كشور و مسؤولان دفاتر نمایندگى 8/7/ 1369

ر.ك: حدیث ولایت (مجموعه‏ى رهنمودهاى مقام معظم رهبرى) ج 5، ص 210

19 و 20 و 21 و 22 و 23 و 24 و 25ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 4/9/ 1361

26 و 27ـ سخنرانى در دیدار با دانشجویان حزب جمهورى اسلامى 1/2/ 1363

28 و 29ـ سخنرانى در جلسه‏ى پرسش و پاسخ دانشگاه امیر كبیر 6/3/ 1368

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.