دانشگاه و دانشجو (2)
كتاب: دانشگاه و دانشجو، ص 51
تألیف: دفتر مقام معظم رهبرىویژگیهاى نسل دانشجو
دانشجویان، فلسفهى محورى وجود دانشگاه هستند.با آنان، سلسلهى تعلیم و تربیت نسل فرهیختهى جامعه تداوم مىیابد و آیندهى علمى جوامع رقم مىخورد.این نسل، داراى خصلتهاى خاص هستند .بدون شناخت آن، نمىتوان به این مجموعه راه برد و در تعلیم و تربیت و همراهى و همدلى با آنان توفیق یافت.پیش از بازشمارى برخى از ویژگیهاى این نسل، دو نكته را بایستى یادآور شد:
اولا: نسل دانشجو، گرچه بخشى از نسل جوان جوامع است، اما محكوم ضوابط و قواعد روان شناخت نسل جوان نبوده و نیست؛ به عنوان یك گروه بزرگ اجتماعى، از خصلتها و روحیات خاص و متمایز نیز برخوردار است:
محیط دانشجویى، محیطى با خصلتهاى خاص خودش است.این محیط بایستى حقیقتا مورد احترام باشد؛ یعنى كسانى كه با دانشگاهها سر و كار دارند، بدانند كه این مجموعه چه كسانى هستند و چه خصال جمعى ویژهیى دارند.در هیچ جمعى غیر از اینها، این خصال نیست.حتى در جمعهاى جوانى كه دانشجو نیستند، این خصوصیات نیست؛ این خصوصیات متعلق به جمع دانشجویى است.اینها را باید بشناسند و با آنها تعامل صحیح داشته باشند. (1)
ثانیا: فضاى دانشگاه، به نسل دانشجو ویژگیهایى مىبخشد و آنان را به اوصافى متصف مىكند كه در خارج از آن ارتباط، از آن اوصاف بىبهرهاند و یا شكل كمرنگى از آن در ایشان وجود دارد.یك جوان دانشجو، درخارج از محیط دانشگاه ممكن است خصلتها و خلقیاتى داشته باشد كه در جمع دانشجویى در دانشگاه، چنان نباشد.بنابراین، صرف ارتباط با دانشجویان، در شناخت درست آنان كفایت نمىكند.دانشجو را بایستى در محیط دانشگاه دید و شناخت و او را در آن جایگاه درك كرد:
محیط دانشجویى و فرهنگ دانشجویى كه بر یك جا حاكم است، غیر از روحیات و خصلتهاى تك تك دانشجویان است.ممكن است كسى با چند نفر دانشجو مربوط باشد، اما وقتى كه وارد محیط دانشجویى شد، آنجا چیزهاى دیگرى وجود دارد كه آن دانشجو در خانهاش یا در ملاقاتش با زید و عمر ـ خارج از محیط دانشجویى ـ آنها را ندارد. (2)
با توجه به دو نكتهى یاد شده، به بازشناخت خصایل نسل دانشجو اشاراتى صورت مىگیرد:
1ـ دانشجویان، قشر پیشتاز جوامع هستند.اندیشههاى نو و نهضتهاى اجتماعى در سدههاى اخیر، عمدتا در بستر جنبشهاى دانشجویى شكل گرفتهاند و یا به گونهیى با آن مربوط بودهاند .
مقام معظم رهبرى، ضمن تأكید بر این نكته، به چون و چرایى آن پرداختهاند و تحلیل روشنى از این خصلت ممتاز نسل دانشجو ارایه فرمودهاند:
در همه جاى دنیا، دانشجویان یكى از قشرهاى پیشرو هستند؛ علت هم واضح است.روح ناآلودهى جوان، هنگامى كه با ذهن و فكر روشن ناشى از تحصیل و با دید بصیر و آگاه همراه مىشود، تركیب خیلى ممتاز و فاخرى به وجود مىآورد.آن تركیب، هماندانشجو است.به همین خاطر است كه دانشجویان همیشه از قشرهاى پیشتازند.در مملكت ما هم همین طور بوده است. (3)
2ـ تركیب سن جوانى و طبقهى روشنفكرى، موجب مىشود كه نسل جوان دانشجو، نسل حساس و آمادهى برانگیختگى باشد.نسل دانشجویى، باروت آمادهى انفجار را مىماند كه با تلنگرهاى نامساعد، مىتواند به آشفتگى و درهمریزى اوضاع جارى رو بیاورد:
مادامى كه دانشگاه جاى جوانانى است كه فاصلهى سنى تقریبا مشخص هفت، هشت، ده ساله دارند، و مادامى كه در دانشگاه، دانش و به تبع آن روشنفكرى، در این سن به این نسل منتقل مىشود، همواره باید از دانشگاه انتظار برانگیختگى داشت. (4)
3ـ دانشجو، طالب آگاهى است؛ براى حضور خود در دانشگاه، منزلت مىبیند؛ رهیابى به راههاى پرپیچ و خم را فضیلت مىشمرد و در تلاش بر مىآید كه از دیدگاهها، مكاتب و نظریات گوناگون اطلاع یابد:
دانشجو، غیر از آن جوان در بازار است كه نه از مجلهى خارجى، نه از كتاب خارجى و نه از معارف بیرون این مرز اصلا مطلع نیست.دانشجو، قاعدتا اطلاع پیدا مىكند و آگاه و هوشیار است و معارف دنیا برایش مطرح مىشود. (5)
4ـ دانشجو، با تعبد مطلق نمىتواند زندگى كند؛ ابهام براى او خورهیى است كه روح وجود او را مىخورد و درهم مىریزد؛ در تعبد هم به دنبال فلسفه و حكمت مىگردد، تا ظرف اندیشه و روان خود را از آن مملو و سیراب سازد.این عطش مستمر، خصلت و فضیلت نسل دانشجوست:
دانشجو، به طور طبیعى روشنفكر است؛ یعنى جزو گروههاىروشنفكر قهرى است و نسبت به اوضاع جارى كشور، صاحب نظر و صاحب فكر و صاحب عقیده است و مىخواهد اظهار نظر بكند.دانشجو، به این قانع نیست كه بگویند ما این طور تشخیص دادهایم و مىخواهیم عمل بكنیم.دانستن و اظهار نظر او، با تعبد هم منافات ندارد.تعبد هم مىكند، اما دلش مىخواهد وجه این كارى را كه به آن تعبد كرده است، بداند.اگر ندانست، تدریجا دچار شبهه و ابهام مىشود .این ابهام، او را حتى در نفس تعبد هم تضعیف مىكند و تعبدش رفته رفته ضعیف مىشود. (6)
5ـ دانشجو، روحیهى انقلابى دارد؛ تسریع در امور را مىطلبد؛ محافظهكارى و عملكرد گام به گام را نمىپذیرد؛ آرمانگرایى، او را به اندیشهها و تلاشهاى حاد فرا مىخواند و در جذبهى شعارهاى تند و داغ قرار مىگیرد:
در محیط دانشگاه، بایستى به این نكته خیلى توجه كرد؛ آنگاه روحیهى انقلابى دانشجویان را در نظر گرفت.این دانشجویان بایستى مثل قشر دانشجو در همه جاى دنیا، كسانى باشند كه جزو پیشبرندگان انقلاب و جزو پایههاى اصلى انقلاب باشند و نسبت به مسایل انقلابى هرگز احساس سردى نكنند...روحیهى انقلابى اینها در دانشگاه نباید ضربه بخورد. (7)
6ـ دانشجو، به طور طبیعى پرسشگر است؛ با تفكر انتقادى با مسایل پیرامونى برخورد مىكند؛ شیوهى اعتراض و پرخاش را پیش مىگیرد و در برابر كژیها و لغزشها ـ كه مىبیند یا مىپندارد ـ واكنش سریع و عاطفى نشان مىدهد: ما نباید انتظار داشته باشیم كه دانشجو جماعت، سیاستهاى دستگاههاى اجرایى را به طور كامل و با همهى وجود بپذیرد و قبول بكند.البته باید در مقابل سیاستهاى مسؤولان دستگاه تسلیم شد؛ در این شكى نیست.وقتى كه دستگاهها و مجریان كشور تصمیمى مىگیرند، آن تصمیم براى افرادى كه در محدودهى كار آنها هستند، واجب الاطاعه است.اما باید این حق را به آن دانشجو داد كه به مقتضاى جوانى و به مقتضاى آن روحیهى شور و نشاط و شوقى كه دارد، حالت سؤالى داشته باشد، احیانا اعتراضى داشته باشد، پیشنهادى داشته باشد.در محیط دانشگاه، اینها را بایستى تحمل كرد و پذیرفت.این، از جملهى عواملى است كه آن شور و نشاط را در آنها زنده نگه مىدارد. (8)
7ـ نسل دانشجو، اهل درد و دغدغه است؛ با آن مىزید و در آن تنفس مىكند؛ و همین نكته؛ شاخص سلامت روح و روان این نسل است.حیات و ممات نسل دانشجویى كشور را مىبایست با این میزان سنجید و در این آیینه، قامت استوار و یا خمیده و فرسودهى آن را به تماشا نشست.
سادهبینان، سكوت و قعود نسل دانشجویى را علامت رضا و دلیل راست و درستى امور مىشمرند و گمان مىبرند كه نسل رام و آرام دانش پژوهى، دلیل ثبات و تثبیت نظام و كشور است؛ اما واقعبینان، آن را نه تنها شاخص سلامت سیستم نمىشمرند، بلكه دلیل آن مىدانند كه سلولها و عناصر هشدار دهنده از كار افتادهاند و یا در معرض از كارافتادگى قرار دارند.
مقام معظم رهبرى، با همین عنایت و توجه، به مخاطبان دردمنددانشجوى خود بذل توجه داشته و دارند:
هر وقت كه دانشجویان، بخصوص دانشجویانى كه در زمینهى مسایل اسلامى و گرایش اسلامى، به یك اهتمام ویژه شناخته شدهاند ـ مثل انجمنهاى اسلامى و امثال اینها ـ بیایند نسبت به برخى از مسایل اظهار دغدغه بكنند، من خوشحال مىشوم.ما از این كه شما نگران باشید، خوشحال مىشوم؛ این را شما بدانید.ما آن وقتى نگران مىشویم كه ببینیم شما جوانان اصلا نگرانى ندارید و نسبت به آنچه كه در جامعه مىگذرد، هیچ حساسیتى ندارید. (9)
خطرات و مخاطرات براى نسل دانشجو
نسل دانشجو، هم بایستى وجوه ممتاز و تشخصبخش خود را بشناسد، و هم نقطههاى ضعف خودیش را پیدا كند، تا با تیرهاى زهرآگین، رویینتن بودن خود را از دست ندهد.مخاطرات زیر، حداقل خطراتى است كه مىبایست این نسل به آن توجه كند و براى رفع آن به چارهجویى برخیزد:
1ـ نسل دانشجو، به عنوان گروهى از نسل جوان، داراى امتیازات آن نسل و نیز آفتها و مشكلات آن مجموعهى سنى است؛ از جملهى آن، مىتوان به «بىتجربگى» و یا «كمتجربگى» اشارت داشت.
فاصلهى سنى با دورهى پختگى و بلوغ اندیشه، موجب تصمیمها و یا عملكردهاى خام و سطحى نسل جوان است.این نسل هنوز در معرض حوادث مشابه و مكرر قرار ندارد، تا با جمعبندى آن، به نتیجهگیرى روشن دست یابد.او اولین برخوردها و حادثهها را در پیش دارد و بر آناساس، به تحلیل و تعمیم مىپردازد و در نتیجه، در نوسان اندیشه و رأى قرار مىگیرد؛ قطعیت و جزمیتهاى سریع پیدا مىكند و به سهولت در دام دیدگاهها، اندیشهها و یا جذب و انجذاب در اشخاص و گروهها فرو مىغلتد:
نسل جوان، همه چیزش خوب است؛ جز بىتجربگى.هر چه هم كه شما بگویید نه، بىتجربه نیستیم، همان اصرارتان دلیل بىتجربگى است! یك ده، پانزده سال دیگر این را قبول مىكنید.آنهایى كه در سن كنونى شما هستند، بىتجربهاند.این سخن را بایستى از آن كسانى كه دوران شما را گذراندهاند، چشم بسته قبول كنید؛ چارهیى هم ندارید؛ چون این دورانى را كه شما در آن هستید، آنها دیدهاند، و آن دورانى را كه آنها در آن بودند، شما ندیدهاید. (10)
2ـ روحیهى آمادگى دانشجو براى اعتراض و برانگیختگى، هم سكوى پرش دانشجو و جامعه است، و هم مىتواند موجب زوال و انحطاط اجتماعى باشد.در مواردى، افراد و یا گروههاى داخل و یا بیرون دانشگاه، با استفاده از همین روحیه و خصلت، ممكن است بذر آشفتگى و اغتشاش را بپاشند و اهداف خاص حزبى و گروهى خود را از آن تمنا كنند:
همواره باید از دانشگاه انتظار برانگیختگى داشت.برانگیختگى بد نیست ـ چیز خوبى است ـ اما در شرایطى هم ممكن است بر این برانگیختگى، آثار بدى مترتب شود.در چنین محیطى كه برانگیختگى آسانترین چیز است، هر كسى باید سعى كند كه این در آنجا انفجار ایجاد نكند و برانگیختگى بد را زمینهسازى ننماید. (11)ـ كنجكاوى فكرى، ارتباط فرهنگى با مراكز فكر و اندیشه و...، مزیتى است كه نسل دانشجو از آن برخوردار است؛ اما همین مزیت، گاه و بیگاه نقطهى ضعف مىشود و نسل یاد شده را در معرض آسیبهاى فكرى، فرهنگى قرار مىدهد.سیاستمداران هواپرست، احزاب قدرتطلب و مكاتب انحرافى، بیشترین طعمهى خود را از این نسل گرفته و برمىگیرند؛ از خصوصیت روح كنجكاو و اندیشهى پرسشگرا سود مىجویند و دام مىنهند و فوج فوج در كمند خویش مىافكنند:
دانشجو، غیر از آن جوان در بازار است كه نه از مجلهى خارجى، نه از كتاب خارجى و نه از معارف بیرون این مرز اصلا مطلع نیست.دانشجو، قاعدتا اطلاع پیدا مىكند و آگاه و هوشیار است و معارف دنیا برایش مطرح مىشود.پس این فرد، در معرض نفوذ آسیبهاى فرهنگى و بىمبالاتى در مقابل دین و بىتفاوتى در مقابل ارزشهاى دینى و انقلابى است.این، یكى از مشكلات محیط دانشجویى و دانشجوست.
یكى از مشكلات دیگر ـ كه نزدیك به مشكل قبلى است ـ آسیبپذیرى در مقابل لغزشها و انحرافات فكرى است.در گذشته كه ماركسیزم خیلى فعال و پرنشاط بود، هر كسى كه با دانشگاه ارتباط داشت، واقعا این را بروشنى مىیافت.اصلا در دانشگاه، حتى آن دانشجوى مسلمانى كه سوهان تفكرات ماركسیزم به مغزش نخورده بود، خیلى بندرت مىشد پیدا كرد. (12)
4ـ نظام آموزشى جدید، بر پایهى دنیامدارى شكل گرفت.در این نظام، تحصیل براى پول و شهرت، نه تنها مذموم تلقى نمىشد، بلكهممدوح و پسندیده شناخته مىشد.این روحیه، همچنان خود را مىنمایاند و نسل دانشجو را در تب و تاب خود همراه مىبرد.بخشى از آفات و مخاطرات اخلاقى، فرهنگى در این نسل، برخاسته از این روحیهى حاكم است:
مشكل سوم، همین مشكل مدرك گرایى و توجه وافر به زندگى مادى و اضغاث و احلام جوانى است .در حوزهها، به شكل سنتى چنین چیزى نیست ـ اگر چه گاهى به شكل عارضى هست ـ اما جوان دانشجو كه كارش تحصیل علم است، به این سمت كشانده و رانده شده كه به فكر آینده و دكان آینده و كار آینده و پول و این كه كدام رشته پردرآمدتر است و كدام رشته تواناییهاى بیشترى به آدم مىدهد، باشد.این هم مشكل بزرگى است كه بایستى به فكرش بود؛ چون به علم لطمه مىخورد. (13)
5ـ همانگونه كه پیشتر اشارت شد، دانشجو تعبدپذیر مطلق نیست؛ در تعبد خود، گونهیى تعقل ورزى را مىجوید؛ به فلسفهها و علتها توجه مىدارد و درصدد ارضاى عقل و خرد خویش در امور دین و دنیاى خود بر مىآید.این ویژگى موجب مىشود كه از زندگى در ابهام رنج برد؛ كمبود و یا فقدان اطلاعات را برنتابد و بنیاد تعبد خویش را از كف دهد:
دانشجو دلش مىخواهد وجه این كارى را كه به آن تعبد كرده است، بداند.اگر ندانست، تدریجا دچار شبهه و ابهام مىشود.این ابهام، او را حتى در نفس تعبد هم تضعیف مىكند و تعبدش رفته رفته ضعیف مىشود.پس، یكى از مشكلات دانشجو، این است.دانشجویان چون غالبا از جریانات هم بىخبرند و از بطون كارها اطلاعندارند، چنانچه خبرى در رادیو یا در روزنامه پخش مىشود، ذهنشان شروع به كار مىكند.این در صورتى است كه مؤثر خارجى هم نباشد؛ اگر باشد، كه دیگر واویلاست!(14)
6ـ دانشجو، اهل درد و دغدغه است؛ از ضعفها و نارساییها برمىآشوبد و توان خویشتندارى از كف مىدهد.این خصوصیت، فضیلت این نسل است؛ اما مىتواند به منقصت بینجامد؛ زیرا طاعنان و خردهبینان سعى و تلاش مىدارند كه از همین ویژگى سود جویند و با تلقین و القاى ضعفها و كمبودها، روح امید و تلاش را از این نسل برگیرند و بذر ناامیدى و دلسردى را در مزرع وجودى این نسل آیندهساز بپاشند:
جوانان عزیز! دشمن روى شما سرمایه گذاریهاى زیادى مىكند؛ حواستان جمع باشد.عدهیى را به بىتفاوتى مىكشاند، وعدهیى را دلسرد و مأیوس مىكند.یأس، بزرگترین آفت جوان است .جوانها بدانند كه متأسفانه یأس به روح جوان زودتر راه پیدا مىكند؛ همچنان كه امید این گونه است.در مقابل یأسى كه دشمن مىخواهد به جوانها تلقین و تزریق كند، خودتان را مصونیت بدهید. (15)
در سخنى دیگر، مقام معظم رهبرى، ضمن تمجید و تحلیل از دغدغهها و دردهاى این نسل، این هشدار را دادهاند كه مبادا یادكرد نابسامانیها و ضعفها، چنان دلمشغولى پدید آورد كه روحیهى نشاط و امید را از این نسل پرتكاپو برگیرد و آنان را به خمودى و افسردگى سوق دهد:
بعد از این كه دغدغهى شما را ما مجموعا بجا مىدانیم، مىخواهیم این توصیه را هم بكنیم كه برادران عزیز! تا وقتى كه مشاهده مىكنید در وجود خودتان انگیزه و نشاط براى تحرك اسلامىو سازندگى اسلامى هست، به آینده با چشم خوشبینى نگاه كنید.دغدغه خوب است؛ ناامیدى بد است. (16)
7ـ روحیهى انقلابى، در دانشجو روح تكاپوى اجتماعى ایجاد مىكند؛ او را به فعالیت و تلاش حاد فرا مىخواند؛ او را به تغییرات جهشى سوق مىدهد؛ و این همه، بذر مساعدى براى سیاستبازان حرفهیى پدید مىآورد، تا از انبوه جوانان آماده و مشتاق، فوج فوج سرباز برگیرند و فدایى راه خود سازند.
تأكید مقام معظم رهبرى بر حفظ نشاط سیاسى در دانشگاه همراه با پرهیز از سیاستبازى، توجهى اساسى و اصولى به این مخاطره است كه دانشجو نباید خود را طعمهى اغراض سیاستبازان قرار دهد و نردبان ترقى و شهرت خواهى آنان گردد:
باید این حق را به آن دانشجو داد كه به مقتضاى جوانى و به مقتضاى آن روحیهى شور و نشاط و شوقى كه دارد، حالت سؤالى داشته باشد، احیانا اعتراضى داشته باشد، پیشنهادى داشته باشد.در محیط دانشگاه، اینها را بایستى تحمل كرد و پذیرفت.این، از جملهى عواملى است كه آن شور و نشاط را در آنها زنده نگه مىدارد و آنها را همچنان دانشجو نگه مىدارد .البته این را هم باید مراقبت كرد كه محیط دانشجویى، میدانى براى تاخت و تاز سیاستبازان حرفهیى نشود.این كه یك نفر از آن طرف بلند شود، براى خاطر یك غرض سیاسى و یك هدف ناسالم، دانشگاه را به هم بریزد و عدهیى از دانشجویان را مشوش كند، این هم اصلا قابل قبول نیست . (17)
8ـ نسل دانشجو در شرایط كنونى، گرفتار مشكل اساسى دیگرىاست.او نمىداند كه در كدامین نقطه از پرگار وجودى جامعه جاى دارد.در سلولهاى حیاتساز جامعه، نه خود را مىشناسد و نه به نقش خود باور دارد.او در موج زمانه مىزید، بى آن كه بداند موجها ره به كدام سو مىپویند و او در ساخت و ساز موجها و یا تغییر جهت آن، چه مىتواند بكند و چه باید بكند.این مشكل، در دانشجوى امروزین، بحران هویت ایجاد مىكند و او را از «خود» بیخود مىكند و در پیچ و تاپ اثبات هویت مىافكند:
آن مشكلى كه به نظر بعضیها شاید مهمترین مشكل است، مشكل بىهویتى و عدم درك رسالت واقعى در قبال جامعه، در قبال خودش و در قبال تاریخ و آینده است.دانشجو، حقیقتا نمىداند كه چكاره است.او نمىداند كه الان چكاره است و در آینده چه نقشى خواهد داشت؛ مثل كاسبى كه به دنبال نان و نام مىدود و زندگى مىكند.به عبارت دیگر، رسالت حقیقى دانشجو، براى خود او درست روشن نیست. (18)
نهضت اسلامى و دانشجویان
جنبش سیاسى دانشجویى در كشورمان، چند دهه سابقه دارد.دانشجویان، چه در جنبشهاى ملى، دینى ـ مانند نهضت ملى نفت و قیام پانزده خرداد ـ و چه در حركتهاى خالص دانشجویى در سطح دانشگاههاى كشور، در مبارزه و اعتراض علیه رژیم حضور داشتند.تا این جاى سخن، نكتهى نهفتهیى نیست؛ اما سخن در تحلیل و چند و چون حركت سیاسى دانشجویى در كشور است.مقام معظم رهبرى در تحلیلى جامع، سه مرحلهى تاریخى براى جنبش دانشجویى بیان داشتهاند:مرحله نخست: در این مقطع، جنبش دانشجویى در كشور، با جریان روشنفكرى پیوند خورده است؛ از این منبع برخاسته و به آن وابسته است.حركت دانشجویى، رشتهیى از جریان عام روشنفكرى شناخته شده و خود را به آن گره زده است:
دانشجویان قبلا در موضع دانشجویى، یعنى چیزى شبیه روشنفكرى قرار داشتند و در آن موضع، چه دختر و چه پسر مبارزه مىكردند. (19)
البته بایستى یادآور شد كه حركت دانشجویى، در عین وابستگى و یا ارتباط به جریان روشنفكرى، ویژگیهاى خاص خود را نیز داشت؛ ویژگیهایى كه برخاسته از شرایط و روحیات نسل دانشجو بود؛ نسلى كه به واسطهى سن جوانى، داراى التهابهاى خود بود و به خاطر روح پاك، از صداقت بیشتر برخوردار، و از دوز و كلكهاى سیاسیكاران پیچیده به دور بود:
روشنفكران، رهبران گروهها و احزاب و حتى دانشجویان، به شعار و مقابلهى سیاسى و احیانا جنگ و گریز در مقابل نظام حاكم مىپرداختند، و على اختلاف مراتبهم، دانشجویان خیلى بیشتر، صمیمانهتر و صادقانهتر عمل مىكردند؛ اما رهبران احزاب و گروهها، نه به این حد از صداقت و نه به این حد از پیگیرى مبارزه مىكردند. (20)
مرحلهى دوم: با انقلاب اسلامى و مردمى 57ـ 56، جنبش روشنفكرى و دانشجویى كشور كه خود را پیشتاز جنبش سیاسى مىانگاشت، ناگهانخود را عقبمانده یافت.مشتهاى برافراشته و صداهاى آهنگین مردم در اعتراض علیه رژیم، خرده احزاب و گروههاى سیاسى و نیز جریان روشنفكرى و جنبش دانشجویى را به تعجب واداشت و آنان را در برابر موج جدید، به اعلان موضع فرا خواند.در این شرایط و احوال، جریان روشنفكرى عمدتا در سردرگمى بود و چندان به عمق، گستره و ماندگارى قیام باور نداشت و به گونههاى مختلف تلاش مىكرد كه آن را حركتى نافرجام و كور تعبیر كند و عقبماندگى خود را از جامعه موجه نشان دهد.مقام معظم رهبرى، در تحلیل موضع جریان روشنفكرى فرمودهاند:
احزاب و گروههاى مبارزى كه سالها مبارزهى سیاسى كرده بودند و عاقبت مبارزهى سیاسى باید چنین چیزى مىشد، حالا كه آن چیز را به چشم خودشان دیدند، تخطئه كردند و كنار كشیدند .بعضیها گوش خواباندند ببینند چه مىشود، بعضیها تخطئه هم كردند.در همان اوقات غوغاى سالهاى 56 و 57، به نظرم در همین دانشگاه تهران یا شاید در دانشگاه كنونى شریف بود كه چند نفر از این روشنفكران سخنرانى كردند؛ روشنفكرانى كه الان از همهى زمین و زمان طلبكارند، بعضیهایشان فراریند، بعضیشان هم كه در ایران هستند، از جنابعالى و بنده و این ملت و همه طلبكارند كه چرا آنها را به بازى نمىگیریم! صریحا گفتند مشت است و درفش.یعنى حرفى را كه ما از پدران پیرمان مىشنیدیم و آنها را تخطئه مىكردیم و برایشان استدلال مىكردیم، تا ذهن پدر پیر و مادر پیر را برگردانیم كه نه، مشت و درفش نیست، و بعلاوه مشت بر درفش مىتواند پیروز بشود، و اگر آن پیرمردان و پیرزنان قبول نمىكردند، رویمان را از آنها برمىگرداندیم ودر دوران مبارزه، بىاعتنا كار خودمان را ادامه مىدادیم، این حرف را جوانان مدعى، روشنفكران حرفهیى و قلم به دستان پرگو و یاوهگو صریحا گفتند!(21)
در این مرحله، اهمیت و حرمت حركت سیاسى دانشجویى در آن بود كه خود را از بند ناف روشنفكرى گسست و از همراهى با مردم، احساس شرم و آزرم نكرد و پا به پاى مردم پیش آمد.
این مرحله، حساسترین مقطع براى جنبش دانشجویى كشور بود.این جنبش، در برابر دو راه قرار داشت: راه روشنفكرى را در پیش گیرد، در برج عاج بنشیند و با طعن و طنز، قیام مردم را به سخره و استهزا گیرد.این راه فاجعهآمیزى بود كه جنبش دانشجویى مىتوانست پىگیرد .
مقام معظم رهبرى، در همین خصوص و در ادامهى تحلیل حركت روشنفكرى در برابر قیام گستردهى مردمى در سالهاى 57ـ 56، چنین فرمودهاند:
دانشجو مىتوانست این كار را بكند.قشر دانشجو اگر دچار یك اشتباه تاریخى مىشد، آن اشتباه تاریخى همین بود كه در موضع دانشگاه بایستد و بگوید به من چه، ما كه نگفتیم این مردم به میدان بیایند؛ دنبال ما كه نیامدند، دارند اشتباه مىكنند؛ اینطورى راهش نیست، بگذارید ما جلو بیاییم، شما پشت سر ما بیایید، تا هم تلفات كمترى بدهیم و هم پیش برویم!(22)
اگر جنبش دانشجویى، چنان راهى را مىپیمود، جامعه و نهضت را دچار مخاطرات سخت مىكرد و آسیبهاى متعددى را در روابط درون اجتماعى و نیز مسیر قیام و مبارزه ایجاد مىنمود؛ زیرا جریان دانشجویىبرخلاف جریان حزبى و روشنفكرى، از درون جامعه و مرتبط با آن مىزیست .كنارهگیرى چنان موجى، براى قیام مردمى بىآسیب نبود و از آن سوى، دانشگاه و دانشجو را با فاجعهى دیگر مواجه مىكرد و فاصلهى تاریخى دانشگاه و محیط اجتماعى را افزون مىساخت:
نتیجهى آن، یك فاجعهى تاریخى مىشد، كه این فاجعه عناصرى دارد.اولین عنصرش، جدا ماندن قشر جوان دانشجو از تودهى مردم است؛ یعنى همان دیوارى كه همیشه بین دانشگاه و بین مردم در طول سالها وجود داشت.شما خوب مىدانید كه دانشجو علم بلد بود، اصطلاحى بلد بود، لغت و واژهیى بلد بود كه پدر و مادر پیرش و همسایههایش و بقال سر محلهاش بلد نبودند، و اینها به خاطر همین واژهها از هم جدا مىشدند؛ نتیجتا این حصار پولادینتر، قطورتر، و غیر قابل نفوذتر مىشد و دیگر قشر دانشجو میان مردم بیا نبود، و این هم براى مردم مصیبتى بود؛ چون مردم از یك مشت جوان تحصیلكردهى فعال پر انرژى محروم مىماندند.این فاجعه عناصر دیگرى هم دارد كه حالا كارى نداریم؛ آن هم باز تحلیل جداگانهیى دارد. (23)
راه دیگر براى حركت دانشجویى، همراهى بىادعا با مردم بود؛ و این راه را جنبش دانشجویى برگزید و براى خود، افتخارى بس عظیم در تاریخ سیاسى ایران كسب كرد.
رهبرى معظم انقلاب، با عباراتى روشن و گویا، این حضور تاریخى را ارج نهادند و اهمیت این انتخاب بزرگ را گوشزد فرمودند:
راه دومى كه دانشجو مىتوانست انتخاب بكند، این بود كه تا دیداین روند یك جست و یك خیز برداشت، نگذارد عقب بماند و فورى خودش را جلو برساند؛ هر كس مىخواهد شعار را بدهد، هر كس مىخواهد حرف درست را بزند.وقتى درست است، وقتى همان نهایتى است كه من براى او داشتم خودم را مىكشتم و تلاش مىكردم و شعار مىدادم، حالا این به وسیلهى مردم دارد انجام مىگیرد، به وسیلهى عوام دارد انجام مىگیرد؛ به وسیلهى فلان روحانىیى كه اصلا نمىشناختمش، دارد انجام مىگیرد، حالا كه آن چیزى كه مىگفتیم بشود، دارد مىشود، پس جلو برویم.این، راه دوم بود.خوشبختانه دانشجویان این راه دوم را انتخاب كردند؛ درست بر عكس یهود صدر اسلام...كه منتظر بعثت یك پیامبر بودند و آمده بودند در مدینه ساكن شده بودند، براى این كه مىدانستند این پیامبر از مدینه ظهور خواهد كرد و مىگفتند این امیین و این بىسوادان كه در مدینه زندگى مىكنند ـ بتپرستان و كفار ـ اینها كه قابل نیستند پیامبر در میانشان ظاهر بشود؛ پیامبر اگر هم بیاید، متعلق به ماست، مریدانشان هم ماییم.وقتى پیامبر آمد، ...چون متعلق به آنها نبود، از قشر آنها نبود، از میان آنها نبود، به او كفر ورزیدند! این، آن شق اول بود.خوشبختانه دانشجویان آن شق را انتخاب نكردند .دانشجو به میدان آمد.هنگامى كه دید مردم محلهاش حركت كردهاند، دارند با علم و كتل و شعار مرگ بر فلان و درود بر فلان به طرف مسجد مىروند، او هم قاطى مردم شد و رفت؛ نگفت من دانشجویم.این، یك تجربهى تاریخى و یك موضعگیرى دقیق تاریخى بود. (24)
مرحلهى سوم: با پیروزى انقلاب اسلامى، حركت سیاسى دانشجویى، در برابر رخداد و تجربهى تاریخى نویى قرار گرفته است.از یك سو، رگههاى ارتباطى تاریخى خود را با جریان روشنفكرى دارد، و به همین علت، احزاب و گروههاى سیاسى در تلاش بودند كه با این موج قوى و پر نفوذ ارتباط یابند و از نیروهاى مستعد، توانمند و پر انرژى آن سود جویند؛ و از سوى دیگر، با اتصال جنبش دانشجویى به نهضت مردمى، ایدهها و آرمانهاى انقلاب به داخل دانشگاه آمد و جریان سیاسى دانشجویى را تحت تأثیر خود قرار داد.
در چند و چون وظایف جنبش دانشجویى در این مرحله، سخن بسیار است و مقام معظم رهبرى در پیامها و سخنان خود، به نكات متعددى اشارت داشتهاند كه در فصلى مستقل به آن خواهیم پرداخت.اما در این مقام، به اختصار دو نكتهى اساسى و اصلى را یادآور مىشویم:
1) وظیفهى هدایتگرى: با اتصال جنبش دانشجویى به قیام مردمى در سالهاى 57ـ 56، گاه این اندیشه پدید آمد كه حركت سیاسى دانشجویى نباید چونان شاخهیى مستقل از قیام مردمى، ادامهى حیات یابد.نگاه تودهیى و فراگیر به انقلاب مردمى، این تصور را پدید آورد كه دانشجو همانند آحاد مردم است؛ با مسؤولیتى مشترك و نقشى همانند.در این تصور، تشكلهاى دانشجویى، تنها یك هویت صنفى پیدا كردند؛ گروههایى كه چونان دیگر تشكلهاى صنفى، به بهسازى محیط خود موظف و مكلفند و آحاد آن در زندگى اجتماعى، نقشى فراتر از مسؤولیت یك شهروند نداشته و ندارند.
رهبرى معظم انقلاب، مكررا این خطاى نابخشودنى را مورد نقد قرار داده، از مسؤولیت مضاعف نسل دانشجو و نقش ویژهى دانشجویان در مشاركت اجتماعى و سیاسى سخن گفتهاند، و از جمله :
من آن روز مىگفتم كه دانشجو پریروزى دارد و دیروز و امروزى.امروزمان چه باشد؟ آیا دانشجو باز هم مثل بقیهى مردم منتظر باشد تا شعار جبهه صادر بشود، به جبهه برود؛ شعار جهاد سازندگى صادر بشود، به جهاد سازندگى برود؛ شعار تظاهرات صادر بشود، به تظاهرات برود؟ آیا دانشجو باید به همین بسنده بكند؟ این خوب است؟ این كافى است؟ یا نه، دانشجو به مقتضاى این كه درس خوانده و جزو یك قشر متحرك فعال به طبیعت قشر هست، مسؤولیت بیشترى هم به عهده دارد...یعنى علاوه بر وظایفى كه مردم معمولى و عادى بر عهده دارند، قشرهاى روشنفكر و اندیشمند و درس خوانده و تیز و كسانى كه امكان یك تحرك فوقالعاده دارند، یك مسؤولیت اضافى هم دارند و آن مسؤولیت اضافى، مسؤولیت هدایت است....در زمینهى حركت سیاسى و انقلابى، شما وظیفهى هدایت را هم به عهده دارید؛ همچنان كه روحانیون هم وظیفهى هدایت را به عهده دارند.چرا؟ براى خاطر این كه شما امكان بیشترى دارید، و آن امكان بیشتر در روز قیامت سؤال دارد....دانشجو كه دارد درس مىخواند، فكر مىكند و كارش این است، مىتواند بفهمد، مىتواند قضاوت كند، مىتواند هدایت كند، مىتواند آیندهنگرى كند، مىتواند قشرهاى عمومى مردم را از اشتباهات برحذر بدارد...آیا این یك مسؤولیت بیشترى ندارد؟(25)
2) حفظ نقش پیشتاز و پیشروى اجتماعى: نسل دانشجویى در تمام جوامع، در طلایهى جنبشهاى فكرى، اجتماعى قرار داشته و دارد.قیام مردمىـ 56، با تمامى بهرهها و فواید، گونهیى انفعال در جنبشهاى دانشجویى پدید آورد و به جاى استمرار نقش پیشتازى، همگونى و همگنى با محیط اجتماعى را در آنان تقویت بخشید.این تأثیر، گرچه در درك متقابل تودههاى مردم و نسل دانشجویى مؤثر افتاد و فاصلههاى تاریخى این دو نسل را اندك ساخت، اما كم و بیش به بهاى كمرنگ شدن نقش پیشتازى دانشجویى در هدایت فكرى جامعه انجامید.
رهبرى معظم انقلاب، در اشارتى بدین نكته فرمودهاند:
جاهایى بود كه دانشجویان نتوانستند حداقل نقش پیشتازى و پیشگامى خودشان را داشته باشند .علت هم این بوده كه فراگیرى انقلاب و عظمت این حادثه به قدرى بوده كه به صورت یكسان و هماهنگى فضاى جامعه را پر كرده، دیگر میدانى براى این كه قشرى مثل دانشجویان بتوانند پیشتاز باشند، باقى نگذاشته است.اما دانشجو باید پیشتاز باشد.قشر جوان آگاه با معرفت پرانگیزه باید پیشگام باشد. (26)
حفظ جایگاه پیشروى اجتماعى، بستگى به آن دارد كه دانشجویان و حركتهاى دانشجویى، به تجدید نظر و كاوش مجدد در نقش و جایگاه خود بپردازند و با درك همه جانبه از موقعیت جدید، به مدلسازى براى حفظ پیشتازى نسل دانشجو دست یابند:
اگر امروز قشر دانشجو بخواهد همچنان حركات پیشتازانه و هدایتگر را براى آیندهى انقلاب حفظ كند، احتیاج به این دارد كه به وضع دانشجویى خودش برسد و به موضع اجتماعى و ملى خود نیز بیندیشد. (27)با درك درست از موقعیت، دانشجویان و جنبشهاى دانشجویى درخواهند یافت كه حفظ نقش پیشروى اجتماعى، تنها در یك كلیشه خلاصه نمىشود؛ تنها در قالب شعار، اعتصاب و داد و فریاد، به پیشتازى جامعه نمىتوان رسید.درك روشن از مسیر حركت جامعه و تلقى واقعبینانه از توانمندى حوزههاى تأثیرگذارى، مىتواند نسل دانشجویى را به موقعیت ممتاز و متمایز پیشروى جامعه نزدیك سازد و ایشان را در جایگاه
«و اجعلنا للمتقین اماما»
قرار دهد:
بعضیها خیال مىكنند كه نقش پیشروى و پیشتازى دانشجو و درخشندگى نقشش در این خلاصه مىشود كه مشتهایش را گره كند و علیه هیأت حاكمه و دستگاه رهبرى كشور شعار بدهد.این، غلط ترین فكرهاست. (28)
دانشجو مىبایست مشروعیت سیستم را بسنجد؛ شرایط سیاسى، اجتماعى و اقلیمى و جهانى را بنگرد؛ مسیر رشد و تغییرات جامعه را مطالعه كند؛ استفادهها و سوء استفادههاى ممكن را حدس زند و دهها نكتهى مشابه دیگر را مورد ملاحظه قرار دهد و با درایت و تیزبینى، قالبهاى حضور و نفوذ اجتماعى را بررسى كند و بهترین آن را برگزیند:
یك روزى بایستى شعار داد؛ آن روز چه موقع است؟ آن روز وقتى است كه وضع فساد و انحطاط و خیانت در نظام و رژیم یك حكومت به نحوى باشد كه وظیفه ایجاب كند در مقابل آن بایستند .طبعا اینجا بایستى جوان جلوتر از دیگران باشد؛ آن هم جوان دانشجو.اما آن وقتى كه وظیفهى ملى و انقلابى و دینى و تكلیف فكر به انسان ایجاب مىكند كه همهى مردم از یك نظام و از یك رژیمدر مقابل دشمنان جهانیش حمایت كنند، آنجا نقش پیشروى دانشجو، نقش دیگرى است....دانشجو همیشه باید نقش پیشرو بودن و پیشتاز بودن و پیشقراولى در جامعه را داشته باشد؛ منتها كیفیت این نقش، به تفاوت اوضاع و احوال جامعه، تفاوت مىكند. (29)
پىنوشتها:
1ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى 28/9/ 1374
2ـ بیانات در دیدار با اعضاى دفتر تحكیم وحدت 6/6/ 1361
3ـ سخنرانى در دیدار با دانشجویان حزب جمهورى اسلامى 1/2/ 1363
4ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى مركزى انجمن اسلامى مدرسین دانشگاهها، به همراه مهندس میر حسین موسوى 18/6/ 1369
ر.ك: حدیث ولایت (مجموعهى رهنمودهاى مقام معظم رهبرى) ج 5، ص 141
5 و 6ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى مركزى نمایندگان ولى فقیه در دانشگاههاى كشور و مسؤولان دفاتر نمایندگى 8/7/ 1369
ر.ك: حدیث ولایت (مجموعهى رهنمودهاى مقام معظم رهبرى) ج 5، ص 210
7 و 8ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى 20/9/ 1370
9ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان دانشگاه تهران 31/2/ 1375
10ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 4/9/ 1361
11ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى مركزى انجمن اسلامى مدرسین دانشگاهها، به همراه مهندس میر حسین موسوى 18/6/ 1369
ر.ك: حدیث ولایت (مجموعهى رهنمودهاى مقام معظم رهبرى) ج 5، ص 141
12 و 13 و 14ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى مركزى نمایندگان ولى فقیه در دانشگاههاى كشور و مسؤولان دفاتر نمایندگى 8/7/ 1369
ر.ك: حدیث ولایت (مجموعهى رهنمودهاى مقام معظم رهبرى) ج 5، ص 210
15ـ سخنرانى در دیدار با گروه كثیرى از دانشجویان و دانشآموزان 10/8/ 1368
ر.ك: حدیث ولایت (مجموعهى رهنمودهاى مقام معظم رهبرى) ج 2، ص 296
16ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان دانشگاه تهران 31/2/ 1375
17ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى 20/9/ 1370
18ـ بیانات در دیدار با اعضاى شوراى مركزى نمایندگان ولى فقیه در دانشگاههاى كشور و مسؤولان دفاتر نمایندگى 8/7/ 1369
ر.ك: حدیث ولایت (مجموعهى رهنمودهاى مقام معظم رهبرى) ج 5، ص 210
19 و 20 و 21 و 22 و 23 و 24 و 25ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 4/9/ 1361
26 و 27ـ سخنرانى در دیدار با دانشجویان حزب جمهورى اسلامى 1/2/ 1363
28 و 29ـ سخنرانى در جلسهى پرسش و پاسخ دانشگاه امیر كبیر 6/3/ 1368