تبیان، دستیار زندگی
متن زیر حاوی سخنرانی رابرت. سی. مورگان، مورخ مشهور تاریخ هنر و مؤلف صدها مقاله و كتاب كانسپچوال آرت است كه در روز دوشنبه، پنجم آذر، در سالن سینما تك موزه هنرهای معاصر، در حاشیة پنجمین بی‌ینال مجسمه‌سازی ایراد كرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مجسمه‌سازی و جنبش معاصر


متن زیر حاوی سخنرانی رابرت. سی. مورگان، مورخ مشهور تاریخ هنر و مؤلف صدها مقاله و كتاب كانسپچوال آرت است كه در روز دوشنبه، پنجم آذر، در سالن سینما تك موزه هنرهای معاصر، در حاشیة پنجمین بی‌ینال مجسمه‌سازی ایراد كرد.

مجسمه‌سازی و جنبش معاصر

خواننده این سطور، با نگاهی زیركانه و به دور از تعصب، خواهد توانست با مرور آثار بی‌ینال اخیر، رویكردی نسبتاً منطقی و عاری از كشمكش‌های رایج در فضای رسانه‌ای و دانگشاهی داخل و خارج از كشور، همچنین جنجال‌هایی به صورت موجی شدید، كه برطبق نظر رابرت. سی. مورگان، از سوی قدرت‌های اقتصادی، به كمك رسانه‌ها، به جامعه و فضای هنری تحمیل می‌شود، به بررسی و احیاناً نقد بپردازد، چون تنها راه مقابله و خنثا كردن تأثیراتی از این دست، بسط و گسترش فضای نقد و تحلیق هوشمندانه و دوری از هر گونه استحالة فكری و فرهنگی است. مقایسة اقوال و آرایی از این دست و پرهیز از یكجانبه‌نگری، ما را از ورود به راهروهای تنگ كج‌فهمی و تعصب، نهی می‌كند و به نحوة صحیح ادراك راهنمایی می‌كند.

به گفته مولوی:

خشك‌مغزی و تعصب خامی است / تا جنینی كار خون آشامی است.

آنچه می‌خواهم برای‌تان دربارة آن صحبت كنم، در برگیرندة سه عنصر فرم، محتوا و موضوع است. من در جهان غرب، به شدت در مقالاتم به این نكته اشاره كرده‌ام كه هنر در عالم اقتصاد، كه ابعاد تجاری به خود گرفته، با هنر به مفهوم اصیل خود، كه در فضای دانشگاهی رشد كرده، در تعارض است.

این كشمكش بین بازار هنر و دانشگاه، كه در آن دانشجویان، با فهم و یادگیری تولید آثار هنری از جمله مجسمه، نقاشی و عكاسی آشنا می‌شوند، منجر به وجود آمدن نوعی برخورد انتقادی با هنر می‌شود، كه بازتاب آن را می‌توان در پاره‌ای از مطبوعات دنبال كرد.

موضوعی كه در پانزده سال اخیر، در امریكا، معلوم شده این است: فضای دانشگاهی، بازار هنر را تقدیس نموده و به نوعی دنباله‌رو آن است. موضوعی را كه مكرراً در كلاس‌هایم به دانشجویانم تذكر می‌دهم این است: فضای گسترده‌ای را برای حضور در عرصة مباحث تئوریك باز گذاشته و مقلد رسانه‌ها نباشید. كسانی كه در سخنرانی دو روز قبل حضور داشتند، به یاد دارند كه دربارة اقتصاد و هنر تجاری صحبت كردم، و یادآور شدم پول‌های هنگفتی كه در بازار هنر خرج می‌شود، هیچ ربطی به كیفیت و فعالیت‌ هنری ندارد. به اعتقاد من – در فضای كنونی – ما نیازمند فضای آزادی در حیطة نقد هنری هستیم، در غیر این صورت، این قیمت‌های نجومی و تحمیلی عملاً هنر را ورطة نابودی خواهند كشاند، و در سایة یك چنین فضایی، یكسری از هنرمندانی كه به وسیلة مطبوعات بزرگ شده‌اند و آثارشان با قیمت‌های روبه‌رشدی مواجه است، به عنوان هنرمندان بزرگ عصر ما قلمداد می‌شوند. سرمایه‌داران بزرگ از طریق مطبوعات و رسانه‌ها سعی دارند كه یك چنین هنرمندانی را در حد هنرمندان بزرگ جهانی مانند میكلانژ و تینتوره جاودانه كنند، حال آنكه چنین تصوری بسیار غلط و نادرست است. در چنین شرایطی دانشگاه‌ها قادرند به عرصه‌ای انتقادی دامن زنند تا اثرات این جو مطبوعاتی را خنثا كنند. البته این نكته را هم نباید از نظر دور داشت كه یكی از جنبه‌های منفی رویكرد دانشگاهی، رویكرد فرمالیستی آن در تقابل با هنر معاصر است. البته چیزی كه امروز به جای رویكرد فرمالیستی نسبت به هنر پیشرفته باید به وجود بیاید توجه به ابعاد مفهومی هنر است.

به اعتقاد من – در فضای كنونی – ما نیازمند فضای آزادی در حیطة نقد هنری هستیم، در غیر این صورت، این قیمت‌های نجومی و تحمیلی عملاً هنر را ورطة نابودی خواهند كشاند، و در سایة یك چنین فضایی، یكسری از هنرمندانی كه به وسیلة مطبوعات بزرگ شده‌اند و آثارشان با قیمت‌های روبه‌رشدی مواجه است، به عنوان هنرمندان بزرگ عصر ما قلمداد می‌شوند.

مسألة من در جهان امروز، خصوصاً امریكا، مسألة تأویل متن است، آن‌طور كه هنرمند، قبل از هر گونه تصادم یا تجربة فردی مخاطب با اثر هنری، درصدد تحمیل تئوری خود بر مخاطب باشد. البته من مخاطب طرح تئوری در جای مناسب خود نیستم. این تئوری دربارة مجسمه مهم است، اما نباید از آن به عنوان سپر دفاعی استفاده شود، بلكه باید به عنوان بُعدی دیگر كاربرد پیدا كند.

اصولاً همیشه بر این باور بوده‌ام كه تلاش در جهت اثبات هنر راه به جایی نمی‌برد، و اگر كسی در جستجوی اثبات هنر است می‌تواند سراغ برخی دیگر از علوم طبیعی از جمله فیزیك و شیمی برود، و چالش هنر هم از همین امر ناشی می‌شود. مالارمه می‌گوید: خلق كردن برای ارائة چیزی نو است و ویران كردن برای تعریف آن.

از صد سال پیش تاكنون ابعاد فیگوراتیو در مجسمه‌های فیگوراتیو كاپو، باری و رودن قابل تشخیص است. در 1912، بُعد جدیدی در مجسمه به وسیلة پیكاسو و خولیو گونزالس به وجود آمد، و برای اولین بار انتزاع در این حیطه شكل گرفت، و كمی پس از آن برانكوزی مفهومی نو را به مجسمه‌سازی اضافه كرد و با تخلیص اشیا جوهرة فرم را دگرگون كرد. ناگهان كیفیتی جدید، كه برخلاف سازوكار مجسمه‌های بوچونی بود، به وسیلة برانكوزی مشاهده شد. در واقع انتزاع چیست؟ ساده‌سازی، اغراق فرم.

به زعم برخی منتقدان، هنرمند فرم را از طبیعت می‌گیرد و پس از درونی (شخصی) كردن آن، به عنوان بُعد جدیدی از جهان، برای ما به نمایش می‌گذارد.

مجسمه‌سازی و جنبش معاصر

پیكاسو در یكی از آثارش، با برش دادن فرم گیتار و نمایش آن، به مفهومی جدید از آن دست می‌یابد. ولادیمیر تا اتلین، با استفاده از اشیای بی‌مصرف مانند چوب به ساخت احجام فضایی دست می‌زند و امكان جدیدی را در هنر مجسمه‌سازی به وجود می‌آورد. در واقع، در فاصلة سال‌های 1912-1950، سه رویكرد گوناگون رو به گسترش بوده است:

1 – انتزاع بدون توجه به جهان واقعی.

2 – انتزاع با در نظر گرفتن جهان حقیقی اشیا. مانند كارهای تاتلین.

3 – مجسمه‌سازی اكسپرسیو.

شما آثار دیوید اسمیت، الكساندر كالدر و آلبرتو جاكومتی را در موزه هنرهای معاصر تهران دارید و از همه مهم‌تر آثار آلبرتو جاكومتی – كه اگر تاكنون به آثارش كم توجه بوده‌اید جوانان بدی هستند!

برگردیم به 1960، كه دهة مهمی در مجسمه‌سازی دورة دورة مینیمالیسم است. تونی اسمیت و دونالد جاد از جمله هنرمندان این سبك محسوب می‌شوند. دونالد جاد، در واقع چندان میلی به نمایش آثارش نداشت، بلكه به نحوة شكل‌گیری كارهایش علاقه‌مند بود. او با استفاده از مس، اكرلیك و اشكال مكعبی شكل، كه مسیری انتزاعی را پیموده بود، به تولید آثار هنری می‌پرداخت. نگاه وی به فرم، نوعی نگرش طراحی صنعتی بود، و بر خلاف نگاه اكسپرسیونیستی، كه به عناصر بیانی توجه دارد، به طراحی خنثا معطوف گشته بود. در دهة 1970، شاهد پست‌مینیمالیسم هستیم. در این سبك علاوه بر وامگیری از مینیمالیسم؟ مركز كیفیات بیانی و اكسپرسیونیستی هم اضافه می‌شود.

اصولاً همیشه بر این باور بوده‌ام كه تلاش در جهت اثبات هنر راه به جایی نمی‌برد، و اگر كسی در جستجوی اثبات هنر است می‌تواند سراغ برخی دیگر از علوم طبیعی از جمله فیزیك و شیمی برود، و چالش هنر هم از همین امر ناشی می‌شود. مالارمه می‌گوید: خلق كردن برای ارائة چیزی نو است و ویران كردن برای تعریف آن.

ما در 1980، شاهد ظهور ابزار فناوری دیجیتال هستیم كه در این فرایند جای آنالوگ را می‌گیرد. عرصة هنر اینستالیش به دهة 1980 باز می‌گردد، و بعد از ظهور دیجیتال، هنر چیدمان به عنوان از هم گسیختگی یك فرم واحد، امكان هنری جدیدی را فراهم می‌كند، كه فمینیست‌ها به استفادة خاصی از آن روی می‌آورند. پس از دسترسی همگان به اینترنت و ظهور اندیشة جهانی‌سازی، یك صفت‌آرایی جدید بین هنر دانشگاهی و هنر تجاری شكل می‌گیرد. در دهه‌های 80 و 90، عرصة هنر چیدمان نه فقط مورد توجه و استفادة فمینیست‌ها قرار گرفت، بلكه در عرصة هنر معنوی هم كاربرد یافت. هم‌اكنون ما در وضعیتی قرار گرفته‌ایم كه برای بیان ایده از اجرا (Performans) بهره می‌بریم. در آغاز قرن بیست و یكم نوعی بازگشت به فیگور توأم با رویكرد رواشناسانه و فردی رونق یافته است. به زودی در مركز ژرژ پمپیدو نمایشگاهی از آثار آلبرتو جاكومتی برگزار می‌شود كه این نگاه نو به جاكومتی در برگیرندة همان برخورد روانشناختی و فردی نسبت به هنر و درخور توجه است. بونات آلمانی و باندی كره‌ای از مفاهیم روانشناختی و فردی بهره می‌جویند. این دو در تولید آثارشان از جاكومتی الهام گرفته‌اند.

ابعاد آثار جاكومتی برخلاف هنرمندانی از قبیل جف كونز، كه با حمایت از سوی مطبوعات بزرگ می‌شوند، جهانشمول است و زمان و مكان آنها را در خود اسیر نمی‌كند.خلاصه كردن فیگور به اساسی‌ترین عناصر، در جهت یافتن دنیای عاری از خود، مطلب مهمی در آثار جاكومتی است. مرد رونده، كه شروع راه رافتن را به نمایش گذاشته است، در تداوم همان حركتی است كه رودن شروع كرده بود و بعدها جاكومتی و بوچونی دنبال كردند. من در صدد تعریف مجسمه‌سازی نیستم و فقط از شما می‌خواهم كه مجسمه‌سازی را احساس كنید. مجسمه یعنی فرم و احساسی كه در رابطه با فرم دریافت می‌شود.

در آخر باید بگویم كه هیچ فرمولی برای كار هنری قابل پیش‌بینی نیست، در نتیجه هنرمندان با مراجعه با دنیای درون تلاش به بازنمایی دنیای خویش و هنر شخصی‌شان می‌كنند.

بخش هنری تبیان


منبع:

مجله تندیس / متن سخنرانی رابرت. سی. مورگان در موزه هنرهای معاصر تهران / حسن سلاجقه