تشكلهاى دانشجویى
كتاب: دانشگاه و دانشجو، ص 77
تألیف: دفتر مقام معظم رهبرىكاركرد تشكلها
تشكلهاى اسلامى دانشجویان، اصلیترین شاخهى فعالیتهاى دانشجویى به شمار مىآید؛ بویژه همزمان با اوجگیرى نهضت و پس از پیروزى آن، نقش مضاعف یافته و بار اصلى فعالیتهاى علنى دانشجویى را بر دوش داشته است.مقام معظم رهبرى، بارها و بارها از این نقش اساسى یاد كردهاند و به تحلیل و تبیین حرمت آن پرداختهاند و از منظرها و زاویههاى مختلف، بر ضرورت استمرار فعالیت تشكلهاى اسلامى تأكید داشتهاند؛ از جمله مىتوان به نكات زیر اشاره كرد:
1) تبلور نقش هدایتگرى نسل دانشجو: در سخنان پیشین اشاره شد كه رهبرى معظم انقلاب، مؤكدا بر جایگاه هدایتگرى نسل دانشجو تأكید ورزیدهاند و آن را از دانشجویان طلبیدهاند.بىتردید، حركتهاى انفرادى دانشجویى، نمىتواند چندان نقش چشمگیرى را در هدایت اجتماعى داشته باشد .آحاد دانشجویان، در محیطهاى كوچك ارتباطى خود مىتوانند تأثیرگذارى كنند؛ اما وقتى كه دامنهى تأثیر را افزونتر و گستردهتر بطلبند، چارهیى جز تشكلهاى اسلامى دانشجویى باقى نمىماند.این گونه تشكلها هستند كه قادر خواهند بود اندیشهها و ارادههاى فردى را در درون یك مجموعهى دانشجویى تمركز بخشند و نقش هدایتگرى نسل دانشجو را مؤثرتر و بارزتر سازند:
در زمینهى حركت سیاسى و انقلابى، شما وظیفهى هدایت را هم به عهده دارید...؛ به خاطر این كه شما امكان بیشترى دارید...اما آنچه كه مىتواند مظهر این حركت هدایتآمیز و مظهر این فداكارى واین كار فوقالعاده و این اضافهى كار باشد، انجمنهاى اسلامى هستند. (1)
2) تضمین روح اسلامى دانشگاه: حفظ و تعمیق روح اسلامیت دانشگاه، از خواستههاى جدى دین باوران است و بار اصلى این مسؤولیت، بر دوش بدنهى دانشگاه ـ یعنى دانشجویان ـ خواهد بود؛ اما این رسالت، همانند دیگر وظایف اجتماعى، جز از طریق تأسیس و یا تقویت نهادهاى اجتماعى متناسب پدید نخواهد آمد و در این میان، نقش تشكلهاى اسلامى دانشجویى كه برخاسته از بدنهى یاد شده هستند، نقشى اساسى و غیر قابل جایگزین است.
رهبرى معظم انقلاب، در سخنى اظهار داشتهاند:
من به انجمنهاى اسلامى، ایمان عمیق و راسخ دارم.من نقش انجمنهاى اسلامى را خیلى زیاد مىدانم.نقش انجمنهاى اسلامى همین است؛ یعنى حفظ فضاى اسلامى و انقلابى در دانشگاه. (2)
همچنین در سخنى دیگر ابراز فرمودهاند:
من به نقش انجمنهاى اسلامى هم بسیار معتقد و مذعن هستم.انجمنهاى اسلامى، اساسیترین قسمتهایى هستند كه مىتوانند اسلام را به دانشگاهها بیاورند.این چند نفر جوانى كه به عنوان انجمن اسلامى در این دانشكده یا در این دانشگاه مشغول كار هستند، حتى گاهى نقششان از استاد و از مدیر و از مسؤولان، مؤثرتر و قویتر و نافذتر است؛ این را باید قدر بدانیم. (3)
البته بایستى یادآور شد كه متأسفانه در مواردى به واسطهى كمتوجهى به این نقش اساسى و درگیر شدن با سیاستبازى و طرد و جذبهاىقدرتمدارانه، تشكلهاى اسلامى دانشجویى پس از انقلاب، از تعمیق روح اسلامى در دانشگاه باز مانده و یا نقش لازم را در آن نیافتهاند .در سر فصلهاى مربوط به «دانشگاه و دین» و «دانشگاه و سیاست» ، از این مقوله بیشتر سخن خواهیم گفت؛ اما به اجمال یادآور مىشویم كه اهمیت و حرمت تشكلهاى اسلامى دانشجویى بدان بود و هست كه فرهنگ دینى را در محیط دانشگاه روح و عمق بخشند و دانشجویان را از سطحىگرایى، بساطت، ایمان تقلیدى و...، به عمق تفكر دینى و شور و ایمان فرا خوانند؛ اما سوگمندانه باید گفت كه ارتباط تشكلهاى اسلامى به احزاب و گروههاى بیرون دانشگاه و نیز مراكز قدرت در داخل و بیرون دانشگاه، از این اهتمام اساسى كاست و آن را در گیرودار بالا بردنها و فروكشیدنها كشاند و آن توقع و انتظار را در كامها خشكاند.
رهبرى معظم انقلاب، در یادكرد امیدها و ناكامیها چنین فرموده بودند:
دل ما به انجمنهاى اسلامى خوش بود.از اول انقلاب، بچههاى دانشجو كه به من مراجعه مىكردند، اینها را به ایجاد و توسعهى انجمنهاى اسلامى تشویق مىكردم...و ما خیلى امید بسته بودیم .من عملا مىبینم انجمنهاى اسلامى آن مسیرى را كه مورد امید بود، نپیمودهاند.انجمن اسلامى بایستى زمینهسازى كند، تا فكر دینى و فرهنگ دینى در دانشگاهها به صورت درست و عمیق و شایستهى دانشجویش جا بیفتد.به جاى این، بسیارى از انجمنها ـ حالا من همهشان را خبر ندارم، اما تا آن جایى كه من اطلاع دارم ـ به بازیهاى سیاسى، كارهاى سیاسى و دستهبندیهاى سیاسى افتادند؛ دستهبندیهاىسیاسى بیرون از دانشگاه را به داخل دانشگاه آوردند. (4)
3) ضامن حفظ و پویایى انقلاب: تشكلهاى اسلامى در سطح جامعه و بویژه در محیطهاى دانشگاهى، بازوى پرتوان نهضت اسلامى در شرایط سخت و عسرت انقلاب بوده و هستند.در روزگار سنگربندیهاى حزبى در محیط دانشگاهى، در دورهى جنگ و جهاد و پس از آن، هماره پشتوانهى اساسى براى نظام و انقلاب بودهاند.
با همین دید، رهبرى معظم انقلاب از جایگاه انجمنها و تشكلهاى اسلامى و بویژه تشكلهاى اسلامى دانشجویى یاد كردهاند و نقش آن را ستودهاند:
انجمنهاى اسلامى، نه فقط در دانشگاهها، بلكه در كل ارگانها، یكى از برندهترین سلاحهاى انقلاب هستند...این سلاح، سلاح بسیار برندهیى است. (5)
نقشهاى سهگانهى تشكلهاى اسلامى دانشجویى، گوشهیى از شأن و موقعیت تشكلها را نشان مىدهد.به همین جهت بایستى به وظایف كلان و خرد مجامع اسلامى دانشجویى توجهى مجدد داشت؛ مشكلات و مخاطرات آن را مورد كاوش قرار داد و تمهیدات لازم را براى دستیابى به وظایف و پرهیز از خطرات جستجو كرد.
رسالت تشكلهاى اسلامى
تشكلهاى اسلامى دانشجویى، از نیازها و خواستههاى درونى دانشگاه برآمدهاند؛ با بخشنامههاى یكروزهى ادارى شكل نگرفتهاند، تا یكشنبه پایان یابند؛ فرازهاى سخت نهضت اسلامى در چند دههى اخیر، تأسیس آن را ایجاب كرد و بر استمرار حضور آن تأكید ورزید و این نهادها را به عنوان واقعیت غیر قابل انكار و حذف محیط دانشگاه درآورد.مقام معظم رهبرى، ضمن تأكید مداوم بر ضرورت حضور تشكلهاى اسلامى در محیط دانشجویى، از این زمینهها یاد كردهاند و فلسفهى حضور این نهادها را در پرتو تأمین آن آرمانها و خواستهها بیان داشتهاند.
گوشهیى از وظایف و رسالتهاى انجمنها و تشكلهاى اسلامى را در نكات زیر مىتوان ارایه كرد:
1) مصونیتبخشى دینى، سیاسى محیط دانشگاه: تشكلهاى اسلامى با نامى كه برگزیدهاند و تعلقى كه به اسلام و مكتب نشان دادهاند، در خط مقدم حفاظت محیط زیست دانشگاه هستند .آنان بایستى با حساسیت لازم به مسأله برخورد كنند؛ سیاست بىاعتنایى و تساهل را پیشه نگیرند و در برابر آلایشهاى موجود و نفوذ آلودگیهاى جدید، از واكنش منطقى دریغ نورزند :
دانشجو، آن كسى است كه مىخواهد از این سفره [دانشگاه] تغذیه بشود.اگر دید گوشهیى از این سفره را كسى آلوده و مسموم و خراب مىكند، حق دارد نگذارد. (6)
ایشان در همین بیانات افزودهاند:
البته این كار اگر بخواهد درست انجام بگیرد، باید با یك سیستمبندى و با یك نظم و انتظام صحیح انجام بگیرد، كه من فكر مىكنم مظهر عمدهى آن، انجمنهاى اسلامى دانشجویان هستند . (7)
نكتهى اساسى در این مقوله آن است كه نگاه حفاظتى به حریم و حرمت دانشگاه، نبایستى سطحى و محدودنگر باشد.متأسفانه درمواردى، این رسالت در محدودهى حجاب و نماز یك یا چند استاد یا دانشجو و یا مسایل مشابه آن محدود مانده است و روح اساسى این رسالت، یا مغفول مانده و یا به فراموشى سپرده شده است.
در سخنى هشدارانه، رهبرى معظم انقلاب، این نگاه ژرف را بیان كردهاند و به جزیى نگران و سطحىبینان، هشدار لازم را دادهاند:
عزیزان من! به مسألهى دین در دانشگاهها با این چشم نگاه كنید.مسأله این نیست كه مىترسیم چهار نفر جوان در دانشگاه بىدین بشوند و بىدین بمانند و نماز نخوانند.البته همهى اینها ایراد است.اگر خداى نكرده پسر یا دختر جوانى بىدین، لاابالى و به مقررات دین بىاعتنا باشد، اینها ایراد دارد؛ اما مسأله فقط به اینجا تمام نمىشود. (8)
نكتهى دیگر آن است كه تشكلهاى اسلامى نبایستى كار خود را در درمان آلودگیها و بیماریها محدود كنند؛ كار اساسیتر، بهداشت محیط زیست دانشگاهى است.نهادهاى فرهنگى و از جمله تشكلهاى اسلامى، مىبایست با تأمین اطلاعات و تمهید فضاى مناسب، از ورود بیماریها و آلودگیها ممانعت كنند و گونهیى واكسینه و مصونیت درونى در محیط پدید آورند:
به مسألهى تشكلهاى دینى دانشجویى با این چشم نگاه كنید؛ حالا اسمش هر چه هست، اسمها مهم نیست؛ مسماها و مضمونها مهم است....در دانشگاه كسانى هستند كه زود تحت تأثیر تبلیغات دشمن قرار مىگیرند؛ وسوسهى نفس، آنها را زود مبتلا مىكند؛ یا از شبههها، خیلى زود متأثر مىشوند.شما باید به اینها مصونیت بدهید. (9)
2) تعمیق فرهنگ دینى: تشكلهاى اسلامى دانشجویى، به منظور اداىدین به دیانت و مكتب پدید آمدند.این تعهد، اصلیترین قید وجودى این نهادهاى دانشجویى است.نكتهى یاد شده ایجاب مىكند كه نهادهاى اسلامى دانشگاهى، به بررسى نقطهى اساسى ضعف دینى در محیط دانشجویى بپردازند و راه علاج آن را جستجو كنند.
با یك نگاه ژرف كاوانه مىتوان دریافت كه اساسیترین نكته را در ضعف تعبد یا كمرنگ بودن شعایر و یا مسایلى مشابه آن نمىتوان دید.شاید در آن مقولات، ضعفها و یا نارساییهاى جدى دیده شود؛ اما چندان نیست كه خطر اصلى تلقى شود و ذهنها و عملكردها را به سوى خود متوجه كند.ضعف اصلى در محیط دانشجویى، اطلاع ناقص و سطحى دینى است.
گرچه ضعف اطلاعات مذهبى، مشكل عام جوامع اسلامى و از جمله كشور ماست، اما در محیطهاى بسته و گروههاى سنتى، ایمان و باور ریشهدار به انضمام دریچههاى محدود اطلاعاتى موجب مىشود كه فقر اطلاعات مذهبى، اساس باور دینى را منهدم نكند؛ ولى در محیط دانشجویى، با توجه به گسترهى فضاى اطلاعاتى، شبهات و شكوك راه پیدا مىكند.در این شرایط، اگر سطح اطلاعات مذهبى ارتقاء پیدا نكند و عمق لازم را نیابد، موج شبهات به اضافهى خودباورى كاذب موجب مىشود كه یا اساس باورهاى دینى مورد تهدید قرار گیرد، و یا بدعتهاى نوظهور به گونهیى مداوم، مشتریان تر و تازه پیدا كنند.
با همین نگرش، تشكلهاى اسلامى بایستى اساسیترین موقف و عملكرد خود را در تعمیق و ارتقاى فرهنگ دینى محیط دانشجویى بدانند و براى آن به برنامهریزى جدى و اساسى روى آورند: انجمن اسلامى بایستى زمینهسازى كند، تا فكر دینى و فرهنگ دینى در دانشگاهها به صورت درست و عمیق و شایستهى دانشجویش جا بیفتد. (10)
هدایت فكرى، دینى محیط دانشجویى در صورتى میسر است كه انجمنها و تشكلهاى اسلامى، رشد و ارتقاى معارف دینى را براى اعضاى خود در اهم مسایل قرار دهند و در گذر برنامهها و موجهاى زودگذر، از بنیانسازى استوار عقیدتى در اعضاى خود غفلت نورزند:
مىشود انجمنهاى اسلامى تغذیه و تقویت بشوند و كانونى براى كارهاى اعتقادى گردند. (11)
بایستگیهاى تشكلهاى اسلامى
مجامع مسلمان دانشجویى، با تكلیفى بزرگ رو به رویند.این تكلیف بزرگ، بدون تمهید ره به جایى نمىبرد و از ذهن و جهان مكتوب، رخ به عالم محسوس نمىنماید.برخى از ضرورات را چنین مىتوان برشمرد:
1) ملاك جاذبه و دافعه: بىتجربگى تشكیلاتى نسل دانشجو، به ضمیمهى روحیهى خاص دورهى جوانى، مخاطراتى را در برابر جذب و دفعهاى تشكلهاى اسلامى پدید مىآورد.گاه به بهانههاى واهى، عناصر مستعد و زمینهدار و پر انرژى، از حضور در این مجامع محروم مىمانند، و گاه عناصر ماجراجو و قدرتطلب و یا مشكوك، با تظاهر و ریاكارى، ره به درون انجمنها مىبرند و خلل و اختلال در آن ایجاد مىكنند.
با همین عنایت، مقام معظم رهبرى تأكید فرمودهاند: مواظب این جذب و دفعها باشید.مواظب باشید آن عنوانهایى كه براى جذب یا دفع معین مىشود، عنوانهایى باشد كه از كتاب و سنت گرفته شده باشد؛ بىخودى نباشد.كسانى را به بهانههاى بیهوده و بیجا راندن و دفع كردن، اسلامى نیست.كسانى را با تظاهر و با اظهار حمیت دینى آوردن نیز اسلامى نیست.مواظب باشید این جا رودست نخورید. (12)
2) انعطاف پذیرى: انجمنهاى اسلامى به عنوان یك نهاد خودجوش و برآمده از نیازهاى دانشجویى، مىبایست سعهى صدر، تحمل و انعطاف پذیرى را در صدر اخلاق رفتارى خود قرار دهند و پرخاشگرى، ستیزه جویى و برخوردهاى غیر منطقى را در شأن خود ندانند.
با همین توجه، رهبرى معظم انقلاب، انجمنها و مجامع اسلامى را حافظ روح وحدت و یكپارچگى دانشگاه دانسته و فرمودهاند:
انجمنهاى اسلامى باید تشكل طبیعى انعطاف پذیرى در سطح دانشگاه باشند، تا بتوانند از تفرق و تشتت و چندگانه شدن دانشگاههاى ما در سطح كشور جلوگیرى كنند. (13)
3) تعهد به انقلاب و نظام: تشكلها و انجمنهاى اسلامى، فرزند انقلاب و برآمده از آنند؛ نباید به سهولت این ریشه را از یاد برند و موضعى خنثى و بىتعهد در برابر مشكلات انقلاب پیدا كنند.
در فصل «سیاست و دانشگاه» ، به تفصیل بیشتر از این مقوله سخن خواهیم گفت؛ ولى به اجمال بایستى یادآور شد كه متأسفانه در مواردى، فرزندان انقلاب و تشكلهایى كه از این بستر برخاستهاند و هویت و مشروعیت خود را از آن گرفتهاند، به موضع انفعالى و بدهكارانه در برابرمدعیان فرصت خواه فرو مىغلتند.جبههى مهاجم، در قالبها و آرایههاى گوناگون، چنان فضا را پر مىكند كه نیروى خودى از بیان و ابراز عقاید خویش باز مىماند و براى آنكه به دهها برچسب ضد روشنفكرى متهم نشود، از بیان منطقى و مستدل دیدگاهها و عقاید خویش هم فاصله مىگیرد و به مرور یا در یكى از طیفهاى دگراندیش جاى مىگیرد، و یا با عملكردى خنثى و بىگرایش، حداقل طلب مصونیت مىكند، تا بتواند شخصیت معنون و محترم خود را محفوظ نگاه دارد:
انجمنهاى اسلامى باید آن حالت طلبكارى خودشان را در زمینهى انقلاب و اسلام و روحیهى انقلابى و اسلامى در دانشگاهها حفظ كنند.بدهكار نشوید؛ طلبكار انقلاب باشید.انجمنهاى اسلامى در دانشگاه، باید طلبكار انقلاب باشند و این را بخواهند.این، توقع زیادى نیست .اگر این احساس و این انگیزه و این حركت براى حفظ فضاى انقلابى در دانشگاه را یك گروه فعال دانشجو به عهده داشته باشند، زمینههاى نامساعدى را كه در طول زمان در دانشگاه به وجود آوردند، بكلى خواهد شست و خواهد برد. (14)
4) اعتقاد به ولایت فقیه: حضرت امام خمینى (ره) با دفاع از ولایت فقیه، این اندیشهى دیرین فقهى را حیات عینى بخشیدند و زمینهى تحقق عملى آن را فراهم آوردند.انقلاب و نهضت امام، چنان با این ایده تنیده است كه تفكیك بین آن دو، ناممكن مىنماید.
تشكلهاى اسلامى كه خود را در خدمت نظام و انقلاب مىدانند، هرگز نمىتوانند نسبت به این روح مایهى انقلاب و قانون اساسى بىتوجهى نشان دهند و با كمرنگ دیدن آن، همچنان دعوى انقلاب خواهى واسلام مدارى در محیط دانشگاهى داشته باشند، زیرا با تضعیف این اصل، جانمایهى نهضت امام خمینى خواهد پژمرد و احیاى مجدد آن، براحتى ممكن نخواهد بود.آنان كه به امام و نهضت او دل نبسته بودند، از همان ابتدا تكلیف خود را با این اصل روشن كرده بودند و در موقع تصویب قانون اساسى، به گونههاى مختلف به ابهام افكنى و شبههآفرینى پیرامون این اصل پرداختند.اما آنان كه در جان و دل، به امام و نهضت او وابسته بودند و هنوز در آرمانهاى خویش، یاد و نام و اصول دیدگاههاى امام خمینى را مورد توجه قرار مىدهند، طبیعى مىنماید كه مىبایست بیش از پیش بر طرفدارى و دفاع از این اصل كوشا باشند و آن را در محوریترین بنیادهاى موضعگیریها و جذب و دفعها و...قرار دهند.
در مجموعهى سخنان یاد شده، بىتردید سخن از فرد نیست.آنچه مهمتر مىنماید، آن است كه این نظام و انقلاب، با اصول و آرمانهایى شكل گرفته است كه در تحقق آن اصول و آرمانها، «ولایت فقیه» نقش محورى را داشته است.مقام معظم رهبرى در سال 61 در دیدارى دانشجویى، ضمن تأكید بر اصل ولایت فقیه در تشكلهاى دانشجویى، در مورد اهمیت و جوانب آن چنین فرمودهاند :
شما اعتقاد به ولایت فقیه را جزو شرایط افراد قرار دهید.ولایت فقیه، یك نظم بر جامعه است...، حقیقتى بریده از جامعه نیست؛ یك نظام در جامعه است...، حكومت اندیشمندان اعتقادى در جامعه است...اعتقاد به ولایت فقیه، اعتقاد به یك خط اسلامىاست.اعتقاد به ولایت فقیه، صرفا این نیست كه ما معتقد باشیم امام خمینى مىتواند در رأس جامعه قرار بگیرد؛ این اعتقاد به ولایت فقیه نیست....اعتقاد به ولایت فقیه، یعنى اعتقاد به یك برداشت و استمداد طلبى از اسلام. (15)
ویژگیهاى اعضاى تشكلها
تشكلهاى اسلامى دانشجویى، در عضویابى دوراهى سختى را در پیش دارند: از یك سو مىبایست به توسعهى كمى اعضا و هواداران بیندیشند و خود را از یك گروه كوچك و اقلیت درآورند و در محیط دانشگاه، حضورى محسوس و عینى داشته باشند؛ از سوى دیگر، بىمبالاتى و بىقیدى در انتخاب اعضا، مخاطرات سختى را در برابر تشكلها ایجاد مىكند و ضعفهاى خصلتى، فردى را به درون جمع و تشكیلات مىبرد و موجب تشتت و تفرقه یا فساد و بدنامى مجموعه خواهد شد.مقام معظم رهبرى نیز به این دو بخش عنایت داشتهاند.از یك سو، گسترش و توسعهى كمى اعضاى انجمنها و تشكلهاى اسلامى را خواستهاند؛ از جمله فرمودهاند:
توصیهى دوم من این است كه دایرهى انجمن اسلامى را وسیع كنید.اگر بتوانید انجمن اسلامى را به گونهیى وسیع كنید كه شامل نصف دانشجویان بشود، این كار را بكنید. (16)
از سوى دیگر، در كنار این توصیه، هشدارها و رهنمودهاى پیوستهیى در مورد شرایط لازم براى انجمنهاى اسلامى داشته و دارند.در ادامهى سخنان یاد شده، به راه جمع و تلفیق این دو نگرش، اشاره كردهاند:
البته یك حداقل بایستى باشد.هر كس را وارد انجمن اسلامىنكنید، كه انجمن اسلامى دیگر محتوا نداشته باشد؛ اما حداقلى را رعایت كنید.دیدهاید كه احزاب مىگردند و آدم مناسبى را مىگیرند؛ همان كار را بكنید.آن دانشجوى جوانى را كه احساس مىكنید دل و روح مناسب و آمادهیى دارد و مىشود او را آورد و یك خرده روى او كار كرد، انتخاب كنید.وقتى كه روى او كار كردید، او را به انجمن بیاورید. (17)
راه پیشنهادى یاد شده، نگرش منطقى تلفیقى است.از یك سو به شرایط و حساسیتهاى تشكلهاى اسلامى توجه شده است؛ و از سوى دیگر، توسعهى كمى و پوشش انجمنها نیز مورد غفلت قرار نگرفته است.در این نگاه، مشابه برخورد احزاب و تشكیلات، حداقل شرایط مبناى پذیرش عضویت خواهد بود؛ اما در كنار آن، دیگر افراد و عناصر، خارج از تعلق و توجه نبوده و نیستند .در خصوص حداقل شرایط عضویت در تشكلهاى اسلامى، رهبرى معظم انقلاب به نكات زیر اشارت داشتهاند:
1) رعایت خلوص و صداقت: نفاق و دورویى، تلون مزاج، هرهرى گرایى و امورى از این قبیل، آفت احزاب و تشكیلات در جامعهى ما بوده و هست.بخش عظیمى از شكست احزاب سیاسى در كشورمان از مشروطه به بعد، از همین عامل اخلاقى، روانى نشأت گرفته است و هنوز گریبان تشكلهاى سیاسى ما را در خود فشار داده و مىدهد.
خوشبختانه عنصر صداقت، صراحت و یكرویهیى در نسل دانشجو كمیاب نیست.به واسطهى اقتضاى سنى و تكاپوى جوانى، این نسل از صداقت و خلوص مناسب برخوردار بوده و هست؛ هر چند این خلوص و صداقت، در اثر برخورد با سیاستبازان بیرون دانشگاهى و یا گروههاىسایه، در مواردى كمرنگ شده و یا به استخدام سیاستبازان حرفهیى در آمده است.
رهبرى معظم انقلاب، تأكید بر عنصر خلوص و صداقت را در انجمنها، از زبان امام راحل چنین روایت كردهاند:
من دیدهام كه امام در غالب مواردى كه راجع به انجمنها صحبت مىكنند ـ چه انجمنهاى اسلامى دانشجویى و دانش آموزى و به اصطلاح فرهنگى، و چه انجمنهاى اسلامى كارى؛ وزارتخانهها؛ كارخانهها و غیر ذلك ـ روى این نكته كه در انجمنهاى اسلامى، خلوص و صداقت شرط اولى و اصلى است، تكیهى فراوانى مىكنند؛ و این حق است.مراقب باشید، این نمكى كه مىخواهد مانع از گندیدن بشود، در واقع نمك باشد؛ یك مادهى قابل گندیدن نباشد كه به جاى نمك آنجا قاطى كرده باشند. (18)
2) شعور و باور دینى: اعضاى انجمنها، با تبرك به نام اسلام، تعهد و باورى را عرضه داشتهاند كه مىبایست در جان و عمل ایشان خود را بنمایاند.آنان باید بدانند كه اسلام شناسنامهیى، اسلام كلیشهیى، اسلام شعارى و احساسى و دیگر دینداریهاى مشابه، نمىتواند تشكل اسلامى دانشجویى را در جایگاهى ماندگار و اثرگذار قرار دهد.
رهبرى معظم انقلاب، در خصوص شرایط لازم براى اعضاى انجمنها فرمودهاند:
افراد صادق، سالم، برخوردار از اندیشهى عمیق اسلامى، و نه فقط احساسات اسلامى.یعنى در انجمنهاى اسلامى، یكى از ارزشها این است كه افراد از یك اندیشهى عمیق اسلامى برخوردارباشند .(19)
و یا در سخنى دیگر فرمودهاند:
انجمنهاى اسلامى اولین كارى كه بایستى بكنند، این است كه از لحاظ مایههاى اسلامى، خودشان را غنى كنند.انجمن اسلامى به اسم نیست كه خیال كنید یك نفر بگوید من عضو انجمن اسلامى هستم؛ نه، انجمن اسلامى، كار اسلامى و فكر اسلامى و مایههاى اسلامى و ارتباط با محورهاى بینش اسلامى و دانش اسلامى مىخواهد. (20)
انجمنهاى اسلامى علاوه بر فهم دینى، مىبایست تخلق رفتارى به اخلاق اسلامى را نیز جدى بدانند و حرمت آن را اندك نشمارند.انجمنهاى اسلامى، به عنوان منادیان دیانت در محیط دانشجویى، در صورتى كه ارزشهاى رفتارى اسلامى، انسانى را جدى نگیرند و به آن بهاى لازم را ندهند، شأن و حرمت دعوت به دیانت را از بین خواهند برد و از آثار سخن و دعوت خویش خواهند كاست:
كسانى باشند كه دانشجو وقتى آنها را نگاه مىكند، واقعا اسلام را در وجودشان مشاهده نماید: اخلاقشان، اخلاق اسلامى؛ برخوردشان، برخورد اسلامى؛ موضعگیریهایشان، موضعگیریهاى اسلامى؛ خصلتهایشان، خصلتهاى اسلامى. (21)
3) تیزهوشى و درایت: تشكلهاى اسلامى دانشجویى، نباید از افرادى با بهرههاى اندك هوشى و یا استعدادهاى متوسط پر شوند و این گروهها میدانداران حركتهاى دانشجویى مسلمان باشند .در غیر این صورت، تشكلهاى مسلمان از چند زاویه ضربهپذیر خواهند بود: اولا، جاذبهىخود را در عناصر مستعد و باهوش از دست خواهند داد.ثانیا، ضعف منطق و بهرههاى خردورزى، موجب خواهد شد كه در جمعبندى و قدرت عمل و تصمیمگیرى درست، چندان توفیق نیابند.ثالثا، عناصر فاسد هوشمند، بسرعت امكان نفوذ در آن را بیابند و از سطحىنگرى و كمهوشى آنان سوء استفاده كنند و با رخنه در تشكیلات اسلامى، به مرور بر قلب هویت و جهتگیریها دست یازند:
عناصر انجمن اسلامى، ...از لحاظ هوشمندى، با عرضه بودن، با درایت و با كفایت بودن، باید بهترین باشند.متدینترین و باهوشترین و زرنگترین و كارآمدترین دانشجویان كه شوق به مطالعه دارند، زبان گفتگو و بحث دارند، تیزهوشى لازم را دارند، باید در انجمنهاى اسلامى متشكل بشوند. (22)
4) جدى گرفتن درس: در روزگارى از روزگاران نهضت، دانشجوى مبارز كسى بود كه به مبارزه و جهاد خود اولویت مىبخشید و درس و تعلم را در مرتبهى ثانوى تلاشهاى خود قرار مىداد .در همان روزگار نیز افراط و تفریط اندك نبود؛ اما در مجموع، شرایط نهضت و قیام به گونهیى بود كه دلندادن به درس و تعلم و اولویت دادن به تلاشهاى اجتماعى، سیاسى را توجیه مىكرد .اینك براى تشكلهاى اسلامى دانشجویى، به هیچ وجه آن روحیه توجیهپذیر نبوده و نیست.اعضاى این تشكلها، نه تنها نباید در زمرهى عقبماندگان درسى تلقى شوند، بلكه مىبایست از پیشتازان درس و پژوهش باشند و در آن مسیر نیز الگوى دانشجویان دیگر به شمار آیند.
در شرایطى كه ابعاد مختلف رشد و توسعهى ملى (اقتصادى، فرهنگى، اجتماعى و.). در هم تنیده است، دانشجوى مبارز و متعهد مسلمان كسى است كه در عرصههاى مختلف حضور دارد و در هیچ حوزهیى تكلیف خود را در كمالیابى و اعتلاء پایان یافته نمىانگارد؛ از فرصتهاى فراغت خود مىگذرد، اوقات تلف شده را بهرهورى و بازیابى مىكند؛ اما به محصور ماندن خود در یك چارچوب و عقبماندگى در حوزههاى دیگر تن نخواهد داد.او مىكوشد كه فهم دینى، درك انقلابى، اطلاعات اجتماعى و عمل سیاسى را با تلاش جدى براى تحصیل و تعلم بیامیزد و یك توفیق همه جانبه را در زندگى خویش به نمایش آورد:
البته شماها فقط هم به این مسأله اكتفا نكنید؛ درس خواندن هم چیز مهمى است.قبل از انقلاب، دانشجویانى از قبیل شما به ما مراجعه مىكردند كه چه كار كنیم؟ ما بیشتر به آنها مىگفتیم كه بروید مبارزه كنید.البته نمىگفتیم از دانشگاه بیرون بروید؛ اما هیچ وقت به دانشجوى مبارز نمىگفتیم برو درس بخوان، تا او مبارزه را كنار بگذارد؛ به خاطر این كه معتقد بودیم باید همهى نیروها را داخل یك بازو بدهیم، بلكه این ستون درهم فرو بریزد، و الحمد لله فرو ریخت.امروز مردم به شما احتیاج دارند و شما دیگر صاحب این نظامید.شما كه نمىتوانید بروید از جاى دیگر نیروى انسانیتان را بیاورید؛ باید جواب بدهید.شما هستید كه باید ایمان مردم را خوب كنید، كارخانهى مردم را راه بیندازید، مزرعهى مردم را آباد كنید، دستگاههاى مردم را اداره كنید، كتاب براى مردم بنویسید؛ بنابراین خودتان را آماده كنید.مبادا كار انقلابى و كار فكرى و كار اسلامى در دانشگاهها، با كار درسى منافات پیدا كند.انسان درس را هم مىخواند؛ چون محیط وقتى محیط انقلابى و اسلامى شد، در یك محیط اسلامى، آن درس خواندن و آن حركت اسلامى مىتواند با همدیگر كاملا همساز و هماهنگ انجام بگیرد.(23)
آفات و خطرات
مجامع مسلمان دانشجویى مىبایست به لغزشگاههاى مسیر پر پیچ و خم خویش واقف باشند؛ گردنههاى صعب العبور سیر و سفر خود را دریابند و متناسب با آن، سرعت و حركتشان را تنظیم كنند .مقام معظم رهبرى با تمامى تشویقها و تأكیدهایى كه همواره در مورد حضور و فعالیت تشكلهاى اسلامى دانشجویى داشته و دارند، مكررا به آفات و خطرات راه اشاره كردهاند و گوشهیى از صعوبت فعالیت تشكیلاتى دانشجویى را نمایانیدهاند.از جمله، به نكات زیر مىتوان اشارت داشت:
1) پرهیز از هرج و مرج و اغتشاشگرایى: پیشتر، از ویژگى اغتشاشپذیرى محیط دانشگاه و ویژگیهاى سنى، خصلتى دانشجویى سخن گفتهایم.این نگرش مىبایست همواره فرادید تصمیمگیرندگان تشكلهاى دانشجویى باشد و با ایجاد جرقههاى ناپیدا در خرمن عواطف و احساسات، آتش و دودى را برنسازند كه شعله و آفت آن همگان را در برگیرد.
روآورى به محیط هرج و مرجگون دانشگاه، گاه با موضعهاى تند انتقادى علیه سیستم و نظام رخ مىنماید و خود را در چهرهى مدافع سرسخت و پایدار معترضان نشان مىدهد.در این وادى، گاه و بیگاه برخى از انجمنهاى اسلامى و تشكلهاى دانشجویى فرو غلتیدهاند و درقالب مواضع انتقادى تهاجمى، بذرهایى را در گرایش به نظمگریزى پاشیدهاند.این آفت، گر چه پر شتاب نبود، اما در اوضاع و احوال جارى جدیدتر مىنماید.
در مواردى دیگر، هرج و مرجگرایى در محیط دانشگاهى، با اصولگرایى كاذب خود را نشان مىدهد .برخى از تشكلها و مجامع مسلمان دانشجویى، با جوسازى و فضاپرورى در مورد ایدهها و شعارها و شعایر مقدس، ره را به نقطهیى مىبرند كه با راه نخست چندان فاصلهیى ندارد و همان زمینهسازى اغتشاش و هرج و مرج را به همراه دارد.
رهبرى معظم، در عین تأكید بر احساس مسؤولیت دینى، سیاسى تشكلهاى مسلمان دانشجو، فرمودهاند :
البته من نمىخواهم بگویم كه هر دانشجویى در گوشهیى بنشیند و دست استادى را كه بر خلاف نظرش بود، بگیرد و از كلاس بیرون كند.من هیچ معتقد به این هرج و مرجها نیستم. (24)
و یا در سخنى دیگر، این موضع هشدار دهنده را در مورد فعالیتهاى انجمنها چنین بیان داشتهاند :
نگذارید انجمن اسلامى را به عنوان یك واحد آنارشیستى دربیاورند.من خیال مىكنم یكى از حربههایى كه مىتوانند علیه نیروهاى مؤمن به كار ببرند، همین است؛ حركتى انجام بدهند كه بگویند اینها آنارشیست و هرج و مرج طلبند.نباید بگذارید كه فكر هرج و مرجطلبى نسبت به انجمنهاى اسلامى رشد كند و رواج پیدا كند؛ اما به صورت یك گروه آگاه، متین، شجاع و صاحبخانه در دانشگاه، با مسایلى كه اندك مساسى با انقلاب و اسلام دارد، برخورد كنید .(25)) فعالیت سیاسى، و نه سیاستبازى: مرز «فعالیت سیاسى سالم» با «دوزهبازیهاى سیاسى» ، مرزى ظریف و لغزنده است؛ به همین جهت، شورداران تحرك سیاسى، اجتماعى در خطر آنند كه در این وادى مشتبه بلغزند و بر موج نامعلوم سوار گردند و از ناكجا آباد سیاست سر درآورند .تلقى دیرین و عامى كه از «سیاسى بودن» در جامعهى ما وجود دارد، برخاسته از همین مرزهاى لغزنده و مشتبه است.مردم ما دیدهاند كه چه بسیار شیفتگان خدمت كه به واسطهى شبههها و لغزندگیها، در وادى قدرت غلتیدهاند و از آن به سلامت بیرون نیامدهاند.این تجربههاى مكرر، بر خادمان صحنهى جامعه و سیاست تكلیف مىكند كه به ویژگیهاى فعالیت سیاسى مثبت دست یابند و علایم هشداردهندهى شور و نشاط و تحرك مناسب سیاسى را از جنب و جوشهاى ناسالم بشناسند و به مقتضاى آن، عمل سیاسى خود را تنظیم كنند.
مقام معظم رهبرى، بارها و بارها این هشدار مقدس را به مجامع دانشجویى دادهاند و ضمن تأكید بر فعالیت و نشاط سیاسى، از آفات سیاستبازى در محیط دانشگاه سخن گفتهاند؛ از جمله:
ورود در سیاست كه شماها مىگویید و درست هم است و توصیهى همیشگى ما هم همین است، غیر از سیاستبازى است.(26)
در سر فصل «دانشگاه و سیاست» به تفصیل از این نقطه نظرات آگاه خواهیم شد؛ اما به اجمال و اشارت مىتوان به یك عنصر اساسى در مرزشناسى این دو توجه داشت.فعالیت سیاسى سالم، بر عنصر فهم و ارتقاى شعور سیاسى استوار است.در این نگرش، تلاش سیاسى معطوف به تكامل فهم درست سیاسى است.دانشجو در فعالیت سیاسىخود، به دنبال پاسخیابى و گرهگشایى سؤالات و ابهامات سیاسى خود است، تا بتواند متناسب با آن، موضع تكلیفى خود را بیابد و عمل كند .اما در نگرش سیاستبازانه و سیاسیتكارانه، فهم سیاسى در حاشیهى عمل سیاسى است و عنصر «قدرت» و جا به جایى مهرههاى سیاسى، محور عمل سیاسى است.كوشندگان میدان سیاست، در این شكل و قالب، تلاش مىكنند كه فرد و یا مجموعهیى را به عرشهى قدرت بنشانند و یا از تخت منزلت فرود آورند.تمامى گفت و شنودها و پچپچها و شایعهها و بگومگوها، براى جابهجایى مهرهها و اقتدار افزونتر فرد، گروه و یا جبههیى است در مقابل فرد، گروه و یا جبههى دیگر.
با این نگاه، هر فرد و یا مجموعهى سیاسى كه در محیط دانشگاه به تلاش سیاسى رو مىآورد، مىتواند خود را محك شناسى كند و میزان سلامت و یا انحراف عملكرد سیاسى خود را بازیابد .
رهبرى معظم انقلاب، در هشدار مشفقانهیى كه به فرزندان دانشجوى خود دادهاند، فرمودهاند :
من با تجربهیى كه دارم، برادرانه و پدرانه به شما مىگویم كه...دانشگاه باید مركز سیاست باشد.من با این مطلب موافقم؛ یعنى دانشجو مسایل سیاسى كشور را بفهمد، دربارهى آنها فكر كند و به یك نظر برسد.مثلا شما دربارهى سیاست خارجى دولت تحقیق كنید و آن را مورد بررسى قرار دهید؛ اگر ابهامى دارید، از مسؤولان بپرسید؛ بعد به یك نظر برسید كه این سیاست درست است، این سیاست غلط است، این سیاست ناقص است و این گونه كامل مىشود.ورود در سیاست، معنایش این است...عنصر سیاسى، یعنى این.اما به اینبازیهاى سیاسى كه در خارج از دانشگاه هست و آن را به دانشگاهها مىكشانند، مطلقا وارد نشوید.این، آن را رد مىكند و آن، این را رد مىكند....نگذارید انجمن اسلامى به این كه طرفدار فلان باند و یا ضد فلان باند است، آلوده شود؛ این گونه وارد نشوید.اگر این كار را كردید، انجمن اسلامى به سرنوشت بدى دچار خواهد شد. (27)
ورود در كشاكشهاى سیاستبازان، مجامع دانشجویى را گرچه هیاهودار مىكند و زنده باد، مردهبادهایى را در پى دارد، اما به میان تهىكردن بافت و درون این مجامع خواهد انجامید و آنان را چونان خورهیى، از درون خواهد خشكاند.در این شیوه، تشكلهاى مسلمان دانشجویى، به جاى آیینهى تمام نماى تحرك سیاسى دانشجویى، به اقلیتى ماجراجو و اهل زدوبند سیاسى بدل خواهند شد و قدرت فراگیرى و گسترش دهى خود را از كف خواهند داد:
من الان انجمنهاى اسلامىیى را مىشناسم كه...وارد این دستهبندیهاى سیاسى شدهاند، از آن حقایق دور افتادهاند، از كار خودشان دور افتادهاند و در میان دانشجویان هم غریب شدهاند.شما سعى كنید كه در میان دانشجویان غریب نباشید.من مخصوصا روى كمیت بچههاى انجمن اسلامى تكیه دارم.مواظب باشید كه انجمن اسلامى به عنوان یك اقلیت كوچك محدود كه منزوى است و یك گوشه اتاقى براى خودش دارد و نقى هم مىزند، نباشید.انجمن اسلامى باید به صورت یك چهرهى عمومى، یك پرچم و یك نماد براى دانشگاه به حساب بیاید. (28)
3) برخوردهاى افراطى: مسؤولیت باورى تشكلهاى اسلامى دانشجویى، مایهى امید و نقطهى اتكاء بوده و هست.با این روحیه، انجمنها و مجامع دانشجویى شكل گرفتهاند و فلسفهى بقا یافتهاند و امیدهایى را بارور ساختهاند؛ اما دقیقا همین نقطهى قوت، در مواردى مىتواند به نقطه ضعف بدل گردد و نتیجهى معكوس به دست آورد.در سالیان پیروزى نهضت، این موارد اندك نبود.در مواردى، روحیهى احساس تكلیف و دینباورى و انقلاب مدارى، چنان شور و شعله بر جان و دل مىافكند كه وادیان آن را از تأمل در چند و چون راههاى وصول به دور مىساخت و عشق به نتیجه و مطلوب، ایشان را از كاوش در مسلك و مسیر باز مىداشت.
پیشتر، از ویژگیها و حساسیتهاى محیط دانشگاه و نسل دانشجو سخن گفتیم.این نكات موجب این تأمل بوده و هست كه هر تصمیم و حركت دانشگاهى، مىبایست به تأملات دقیق و كاوشهاى اساسى و مشورتهاى همه جانبه و خردورزانه و مجربانه متكى باشد.صرف آرمانهاى درست، عملكردها و رفتارها را موجه نمىسازد؛ شیوههاى درست، به اندازهى اغراض نیك اهمیت دارند.این نكته، بویژه در جمع حساس، نكته سنج و نقاد دانشگاهى و دانشجویى، اساسیتر و مهمتر خود را مىنمایاند.شاید در میان تودههاى عام مردم، برخوردهاى ناسنجیده در زرورق اهداف مقدس، كمتر آزردگى ایجاد كند؛ اما در محیط خردورزانه و سخت پسندانهى دانشجویى، هر اقدام سبك و نابخردانه، مىتواند مشروعیت آرمانها و یا اصول را هم زیر سؤال برد و در حقانیت آن هم خدشه وارد كند.
مقام معظم رهبرى، ضمن تأكید مداوم بر تلاشهاى مؤمنانهىدانشجویى، هماره از كمپختگى و بىگدار به آب زدن برخى از اقدامات در سطح دانشگاه، رنجیده خاطر بودهاند و به تناسب زمان و مكان، به تصریح و تندى و یا به اشارت و ملایمت، نسبت به عواقب آن هشدار دادهاند :
چرا باید این گونه خطاها در دانشگاهها وجود داشته باشد؟ خطاهایى از نوع كارهایى كه افراد متوسط را از دین زده مىكند.به اینها باید توجه كنید.همین چندى پیش خبر آوردند ـ این را افراد مورد اطمینانى گفتند كه اگر اسم بیاورم، یقینا شماها شك نمىكنید كه از روى اطلاع و صدق گفتند ـ به مناسبت ماه محرم و یا صفر، كلاس درس را تعطیل كردهاند و گفتهاند كه همه بیایند در مراسم سینهزنى شركت كنند! این در دانشگاه از طرف چه كسى مىتواند باشد؟ اصلا به چه مناسبت؟ حالا كلاس تعطیل بشود، بروند سینهزنى بكنند كه چه بشود؟ ! تعطیل هم نباشد، بروند سینه بزنند كه چه بشود؟ ! البته این یك نمونه است؛ اما از این قبیل...مسایل فراوانى وجود دارد كه بایستى برگردید و ببینید ریشههاى ایراد كار چیست، آنها را برطرف كنید. (29)
4) تأثیرپذیرى از احزاب و گروههاى خارج از دانشگاه: فعالیت سیاسى دانشجویى بایستى درونزا باشد؛ تابع اغراض و امیال سیاستمداران بیرون دانشگاه نباشد؛ آنان در مكانت سكاندارى هدایت فكر و عمل سیاسى مجامع دانشجویى قرار نگیرند و به حكم تجربه و قدمت و زرنگیهاى سیاسى، مجامع دانشجویى را چونان موم، در قالب و قامت خواستههاى خود در نیاورند.
متأسفانه جنبش دانشجویى در كشور ما از دههى بیست و سى به بعد، هماره از این تأثیرپذیرى مفرط رنج برده و هنوز در آلام آن بسر مىبرد.براى احزاب و تشكلهاى بیرونى، استفاده از این منابع پرنشاط و كانونهاى متراكم انرژى و حیات، رؤیایى بوده است كه همواره به تفسیر و تعبیر آن تلاش ورزیدهاند و اقدامات خود را در این راه متمركز ساختهاند.از همان دهههاى طلایى حركتهاى پرشور و نشاط دانشجویى تاكنون، احزاب و جبههها و سازمانهایى چون حزب توده، جبههى ملى، سازمانهاى چریكى مسلح و غیره و غیره، به طعمهیابى در نسل دانشجویى برخاسته و در این راه، به تأسیس و یا در خدمت گرفتن تشكلهاى دانشجویى همت گمارده بودند .
در این مسیر پرپیچ و خم، برندهى اصلى، احزاب و گروههاى بیرونى، و بازندهى اصلى، محیطهاى دانشجویى بودهاند.سیاستمداران و سیاستبازان بیرون دانشگاه، این جمعیت را پشتوانهى مكنت و شوكت خود قرار مىدادند و به زد و بندهاى قدرت مىپرداختند و در نتیجه، مجموعهى جنبشهاى دانشجویى كشور، تابع متغیر اهداف و اغراض متمول در مىآمدند و در قوت و نزارى، به شرایط و احوال آنان بستگى مىیافتند.
اینك، براى یك حیات مستمر و پایدار فعالیتهاى دانشجویى، و فاصلهیابى آن از چرخشهاى محتمل و یا متیقن احزاب ناپایدار بیرونى، ضرورى مىنماید كه مجامع مسلمان دانشجویى، خود به هویت خویش ایمان آورند و از مأمن یافتن در دكانهاى سیاسى بیرون دانشگاه فاصله گیرند.
البته بایستى یادآور شد كه مجامع دانشجویى، همانند هر تشكل سالمسیاسى، اجتماعى حق دارد كه همكاران و همراهانى از داخل و خارج دانشگاه بجوید و همدلیها و همراهیهاى منقطع و یا مستمرى برقرار سازد؛ اما نكتهى مهم و اساسى آن است كه در این همراهى و همپایى، نباید مجامع دانشجویى از خود سلب هویت كنند و به احزاب و تشكلها و شخصیتهاى بیرون اتكاء كنند و جنگ و گریزهاى آن احزاب و تشكلها را اساس گرایش و عمل خود قرار دهند و بازیچهى اهداف و خواستههاى آنان درآیند و چونان پیادگان بازى شطرنج سیاستبازان حرفهیى، از این سو به آن سو روند، و آن كنند كه نمىدانند و نمىخواهند و....
رهبرى معظم انقلاب، به این نكتهى اساسى توجه عمیق مبذول داشتهاند و از جمله فرمودهاند :
نگذارید مشكلات بیرون دانشگاه ـ سیاسیكاریها و باندبازیها و امثال آن ـ خود را بر تجمعها و تشكلهاى دانشجویى تحمیل كند و وارد بشود.البته هر گروهى در بیرون دانشگاه علاقه دارد كه یك مجموعهى دانشجویى به عنوان ابزار كار داشته باشد كه در هنگام لازم از آن استفاده كند و آن گروه برایش فریادى بكشد؛ نباید بگذارید چنین بشود.البته بدیهى است وقتى انسان در مسایل گوناگون كشور ـ دینى یا سیاسى ـ فعالیت مىكند، ممكن است با افرادى خارج از محیط دانشگاه همكارى كند؛ این همكارى ایرادى ندارد؛ اما اینطور نباشد كه دو نفر در بیرون با هم دعوا كنند، ما در دانشگاه به هواى آن دو نفر دعوا كنیم و مشكلات آنها به ما كه دانشجو و در دانشگاهیم، منتقل بشود. (30)
5) تفرقه و اختلافات درونى: تفرقه و اصطكاك در تشكلهاى دانشجویى ـ و بویژه تشكلهاى مسلمان دانشجویى ـ از رخدادهاى رایج و مرئى دانشگاههاست.در این مقوله، اختلاف نامها و سلیقهها و گونهیى از اصطكاكها، طبیعى و تخلفناپذیر است؛ اما مشكل آن خواهد بود كه این مبادى طبیعى، به برخوردهاى حذفى و غیر اصولى بینجامد.
مقام معظم رهبرى، از این برخوردهاى افراطى و حذفى در روابط نیروهاى مسلمان، مكررا گلایهمندى خود را علنى ساختهاند و همراهى و همدلى نیروهاى مدافع اسلام و انقلاب را وظیفهى شرعى، دانشجویى مجامع یاد شده دانستهاند:
متأسفانه من الان مىبینم كه بین نیروهاى مسلمان در دانشگاه، یك سرى درگیرى وجود دارد و نیروهاى مسلمان یكدیگر را به اندك بهانهیى حذف مىكنند. (31)
ریشهى برخوردهاى حذفى، در تهمتها و برچسبهاى غیر اخلاقى است، كه متأسفانه كم و بیش رواج دارد.گروههاى گوناگون، به جاى تحمل سلیقهها و دیدگاهها، با معیار و محور قراردادن تلقى خویش از اسلام و انقلاب و امام و رهبرى، كوشش مىدارند كه خود را در نقطهى مركزین اسلام و امامت و ولایت قرار دهند و هر آن كس را كه در سلیقه و تفكر ایشان نمىگنجد، چنان از منظومهى دینخواهى، اسلامباورى و انقلابیگرى كنار افكنند كه رؤیاى مجالست و همجوارى را نه خود داشته باشد و نه دیگران به آرزو و تمناى آن بپردازند.
رهبرى معظم انقلاب، از همان سالهاى اولیهى پس از پیروزى نهضت، به این آفت اخلاقى در مجامع دانشجویى مسلمان توجه داشتهاند و اظهار كردهاند: نیروهاى مسلمان همدیگر را به اندك بهانهیى حذف مىكنند؛ در حالى كه هیچ شك نیست كه این فرد مسلمان است و به انقلاب و به اسلامى شدن دانشگاه معتقد است.چرا این كار باید بشود؟ ما چه قدر بایستى سختگیر باشیم، تا نوبت حذف به عناصر مؤمن برسد.به اعتقاد من، از هیچ طرف، برادران مسلمان و مؤمن و معتقد به انقلاب، نسبت به یكدیگر با سختگیرى معامله نكنند.نه كسى را به عنوان این كه تندروست و با تندروى خودش مثلا دانشگاه را خراب مىكند، مورد فشار قرار بدهند، نه با این تهمت و برچسب كه این شخص مثلا انقلاب را درك نكرده، مسلمان است، اما به درد كار نمىخورد، لیبرال است، سهلگیر است، علم گراست، كنار زده شود. (32)
متأسفانه در مواردى، كشاكشها و اصطكاكهاى درون مجامع دانشجویى مسلمان به گونهیى است كه از همراهى با اغیار و بیگانگان دلخوشترند، تا مجالست و مؤانست با خودیها! چنان شعلهى اختلاف سلایق ـ كه با پارهیى از هیمههاى منیت و خودمدارى مشتعلتر شده است ـ برافروخته مىشود كه با فلان عنصر بیگانه از اسلام و انقلاب و امام، با تجلیل و تكریم مواجه مىشوند، ولى از هرگونه همكلامى با نیروهاى خودى دریغ مىورزند!
رهبرى معظم انقلاب، مكررا این نقطهى دریغ را یادآور شدهاند و شكوهى خویش را از آن باز گفتهاند:
این عده مسلمانان فعال دو، سه دستهاند: این دسته با آن دسته بد است، آن دسته با این دسته بد است، آن یكى با هر دوى اینها بد است! این، شكست است.انگارى كه براى دشمنى، دیگر امریكا وجودندارد، استكبار وجود ندارد، گروهكهاى توطئهگر نیستند و از بین رفتهاند، همهى موانع را برطرف كردهایم و همهى آن گیاهان مضر سمى كشنده را قلع و قمع نمودهایم، حالا آمدهایم بین دو گل نگاه مىكنیم و مىخواهیم گلترین و زیباترینش را انتخاب كنیم و آن یكى كه یك ذره گوشهاش ساییده است، دور بیندازیم.مگر مسأله این طورى است؟ چرا مسلمانان با همدیگر نمىسازند؟ چرا بچه مسلمانان به بهانهیى همدیگر را طرد مىكنند؟ یكى، آن دیگرى را چپ مىداند؛ یكى، آن دیگرى را راست مىداند...من همیشه مىگفتم كه جناح الف و ب، ولى حالا باید بگویم جناح الف و ب و پ و ت و ث! گاهى دیده مىشود كه یكى از این جناحها ـ كه همهى اینها مسلمانند و جزو ابجد اسلامیند ـ حاضر است با كسى یا كسانى خارج از این ابجد دست دوستى بدهد، اما با كسانى از اینها حاضر نیست چنین كارى بكند! گاهى تعصبشان نسبت به همدیگر این قدر زیاد و تند است.چرا؟ به چه دلیل؟
«و اللذین معه اشداء على الكفار رحماء بینهم»
.چرا این آیات صریح قرآن یادمان مىرود؟ هر چه مىتوانید، با كفار شدید باشید؛ اما بین خودتان رحیم و با گذشت باشید. (33)
و یا در سخن دیگر فرمودهاند:
من الان مىبینم كه گاهى اوقات گروههاى مسلمان و مؤمن در دانشگاهها، نسبت به همدیگر بیشتر حساسیت دارند، تا نسبت به آن دانشجویى كه اصلا براى هیچیك از این معارف و این ارزشها اعتبارى قایل نیست؛ او را كأنه فراموش كردهاند.حتى آن كسى كه خباثت مىكند، ضدیت مىكند، اهانت مىكند، او را یادشان رفته و به همپرداختهاند!(34)
در این تفرقهها و اختلافات درونى، عمدتا گروههاى معاند و رقیب و یا حداقل خنثى و بىهویتند كه برد اصلى را خواهند داشت.آنانند كه در این جنگ و گریزها سالم مىمانند و در امنیت كامل، بذرپاشى و نیرویابى مىكنند؛ از آب گلآلود ماهى مىگیرند و فوج فوج جوان سرخورده از زندهباد، مردهبادهاى دانشجویى را در دام خویش مىافكنند.
مواظب باشید، در حالى كه گروههاى گرایشمند به اسلام و انقلاب، هر كدام به دلیلى نكتهیى در آن گروه دیگر مىیابند كه آنها را از هم جدا مىكند، نتیجه به سود غیر اسلامیها تمام نشود. (35)
حل اساسى تفرقهها و دستهبندیها، در بازگشت مجدد به خویشتن است.هر فرد و گروه، مىبایست از مطلق بینى و مطلق انگارى خود و گروه خود فاصله گیرد؛ خطا را در ایدهها و سلیقهها و دیدگاههاى خود محتمل بدارد؛ و از دیگر سو، احتمال صواب در گروه دیگر را روا دارد و مهر بطلان بر تمامى افراد و گروههاى رقیب برنزند و خود را در عرش خطاناپذیرى، و دیگران را غوطهور در خطا و انحراف نداند:
كسانى كه به نظر شما تندرو هستند، ممكن است آنها در واقع هم تندرو نباشند؛ این را هم در ذهن خودتان بگنجانید.ما مطلق كه نیستیم، ممكن است اشتباه بكنیم؛ همهمان این گونهایم .كوشش كنید، آن كسى را كه تندرو مىبینید، با صحبت، با تكامل فكر، با تجاوب، كانالى به ذهن او بزنید؛ اى بسا مقدارى سوء تفاهم برطرف بشود. (36)
6) انحراف از مواضع اصولى: مجامع و تشكلهاى اسلامى پس از انقلاب، در حفاظت و پاسدارى نهضت از آفات و خطرات برونى و درونى شكلگرفتند و به صورت خود جوش و طبیعى، از كمون انقلاب سر برآوردند و جانمایهى دفاع مردمى از كیان جنبش شدند:
در اول انقلاب، انجمنهاى اسلامى در همه جاى كشور ـ در كارخانه و بازار و دانشگاه و حتى نیروهاى مسلح ـ به وجود آمد، كه پایهى تشكلهاى دیگرى با نامهاى دیگر شد.امروز تشكلهاى گوناگون اسلامى هست.این، یكى از آن زیباترین كارهایى بود كه انقلاب در كشور به وجود آورد.حدود اواخر سال 58، یكى از انقلابیون معروف آن روز دنیا گفته بود كه انقلاب اسلامى ایران چند كار اساسى پرثمر كرده كه آن را ماندگار خواهد كرد ـ كه من حالا نمىخواهم تحلیل او را بگویم ـ یكى از آنها همین انجمنهاى اسلامى است.گفته بود این تفكرات و ارزشهاى اسلامى را، به وسیلهى نگاهبانانى از میان خود مردم تضمین و ابدى كرده است و كسى نمىتواند با اینها برخورد كند.
انجمنهاى اسلامى خودرو بود.كسى انجمنهاى اسلامى را به صورت دستورى به وجود نیاورده بود؛ احساس نیاز بود.این احساس نیاز تحقق پیدا كرد؛ هم در دانشگاه، هم در كارخانه، هم در بازار و هم در سایر جاها این گونه بود.اما در بیرون كه نگاه مىكردند، از بس این شمایل، شمایل زیبایى بود؛ از بس بجا قرار گرفته بود، آن طور تحلیل مىكردند.مىگفتند مسؤولان انقلاب این طور تدبیرى اندیشیدهاند؛ در حالى كه نه، یك حركت خودرو و طبیعى...بود. (37)
تشكلهاى اسلامى دانشجویى، این گونه پا به عرصهى حیات نهادند؛ خود را در جبین حفاظت از آرمانهاى امام و انقلاب دیدند و پاسدارى از مواضع نهضت و كیان انقلاب را در خمیر مایهى وجودى خود قرار دادند.با همین روحیه، در مقاطع مختلف پس از انقلاب، در خط مقدم قرار داشتند؛ از تلاش و فداكارى دریغ نداشتند؛ بى منت در خدمت انقلاب بودند؛ در مقابله با گروهكهاى ضد انقلاب، در جنگ تحمیلى، تسخیر لانهى جاسوسى و دهها حادثهى بزرگ و كوچك كه انقلاب به خود دید، انجمنهاى اسلامى دانشجویى بدون تكلف و تنها با احساس تكلیف به اسلام و انقلاب، در میادین حضور یافتند و فلسفهى وجودى خود را باز نمودند.
با گذشت زمان، این مخاطره وجود دارد كه برخى از مجامع اسلامى دانشجویى، از فلسفهى حیات خود غفلت ورزند و در دام وقایع روزمره فرو غلتند و برخى از مسایل درجهى دوم و سوم را، مسألهى اصلى خود قرار دهند و اصلیترین مسألهى خود را ـ كه كیفیت بخشیدن به فهم دینى و تعهد انقلابى است ـ به فراموشى بسپارند:
اگر دیدیم یك تشكل دانشجویى وجود دارد، ولو اسم دینى بر روى خودش گذاشته، اما حركت او در جهت كیفیت بخشیدن به ارزشهاى دین و انقلاب نیست، این مطلقا جزو مخاطبان ما نیست و در این مجموعه هم جا نمىگیرد؛ و لو اسمش انجمن اسلامى باشد؛ دروغ است، انجمن اسلامى نیست. (38)
یكى از انحرافات جدى كه مجامع دانشجویى در خطر آنند، جو مرعوبیت در برابر تمدن غالب زمانهى ماست.در عصر انقلاب، تاب و تبها و التهابهاى مؤمنانه، روحیهى اتكاء به نفس را گسترش داد و از مرعوبیت و مجذوبیت در برابر تمدن غربى كاست.به مرور، با فروكش شدن لهیب نهضت، در سطوح مختلف جامعه و بویژه جامعهى دانشگاهى، اینمخاطرهى جدى وجود دارد كه علایم غلبه و سلطهى تمدن غربى، دلایل برترى مطلق آن شناخته شود و با نگاه حسرت آلود، به مدنیت غربى نگریسته شود و با خضوع و كرنش، تمامى مظاهر و بنیادهاى آن پرستش شود و بت تمدن و فرهنگ غربى، خداى جدید زمانهى ما گردد.
این روحیه كه از فقدان شناخت همه جانبهى تمدن غربى برمىخیزد، حتى تشكلهاى اسلامى دانشجویى ما را نیز تهدید مىكند.رهبرى معظم انقلاب، در سخنى هشداردهنده براى تشكلهاى اسلامى دانشجویى، از فریب و دغلكاریها در این زمینه سخن گفتهاند و مخاطبان خود را از غلتیدن در این دام گستردهى زمان، برحذر داشتهاند:
اگر دیدیم یك تشكل دانشجویى وجود دارد، ولو اسم دینى بر روى خودش گذاشته، اما حركت او در جهت كیفیت بخشیدن به ارزشهاى دین و انقلاب نیست، این مطلقا جزو مخاطبان ما نیست و در این مجموعه هم جا نمىگیرد؛ ولو اسمش انجمن اسلامى باشد؛ دروغ است، انجمن اسلامى نیست.
....فلان آقا به عنوان قلمزنى روشنفكرى برمىدارد فرضا راجع به دمكراسى مطلب مىنویسد و آه و حسرت دمكراسى امریكایى و غربى را در این كشور مىكشد! این، یك فریب سیاسى و یك غلط فكرى است.حالا اگر فرض كنیم كه یك نفر با نام اسلامى، زیر نام فلان مجموعهى اسلامى دانشجویى یا غیر دانشجویى، چنین جهتگیرىیى پیدا كند، این كه دیگر نمىشود به آن «انجمن اسلامى» گفت.این حركت، حركت غلطى است. (39)
7) آفات معنوى، اخلاقى: مجامع مسلمان دانشجویى، منادى دین درمحیط دانشگاهند و این نكته را بایستى دریابند كه عنایت الهى، به ارتباط معنوى، عبادى وابسته است.بدون این «حبل وثیق» ، نمىتوان به «اعتصام الهى» امیدوار بود و در خطرات و مخاطرات، احساس مصونیت داشت.این دریافت، ضرورت مراقبت از نفس و گسترش روحیهى عبودیت را در تشكلهاى دانشجویى مسلمان مؤكد مىسازد.به دیگر سخن، جانمایهى تفاوت تشكلهاى اسلامى با دیگر تشكلها، در حضور روح عبادى و اخلاق و رفتار دینى در تشكلهاى مسلمان است.به میزان قوت آن، تفاوتها آشكار مىشود و در صورت ضعف، مرزها در هم مىریزد و یا حداقل كمرنگ مىشود:
این تضرعها و این توجهها و این توسلات به پروردگار و این عبودیتها و سر به فرمان نهادهاست كه رحمت الهى را متوجه مىكند...به هر حال، ...اول خودتان را مراقبت كنید.حقیقتا مراقب باشید كه گناه نكنید.مراقب باشید كه اعمال درست انجام بدهید.مراقب باشید كه هواى نفس، شما را به گفتن، به شنیدن، به موضعگیرى، به دعوا كردن و به هیچ گفتار و كردارى وادار نكند.تا آن جا كه ممكن است، نسبت به خودتان اجتناب كنید....پس، اول این حركت را بكنید، بعد هم این مسؤولیت را نسبت به محیط دانشجویى و به كمیت عظیم دانشجویان احساس نمایید . (40)
پىنوشتها:
1ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 4/9/ 1361
2ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 15/3/ 1364
3ـ بیانات در دیدار با اعضاى سمینار اسلامى كردن دانشگاهها 14/12/ 1364
4ـ سخنرانى در دیدار با دانشجویان دانشگاه تهران 13/7/ 1367
5ـ بیانات در دیدار با اعضاى ستاد انقلاب فرهنگى 31/2/ 1363
6 و 7ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 4/9/ 1361
8 و 9ـ بیانات در دیدار با جمعى از تشكلهاى دانشجویى كشور 18/9/ 1374
10ـ سخنرانى در دیدار با دانشجویان دانشگاه تهران 13/7/ 1367
11ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 25/4/ 1366
12 و 13ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 4/9/ 1361
14ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 15/3/ 1364
15ـ بیانات در دیدار با جامعهى اسلامى هیأت علمى دانشگاه شهید بهشتى 7/2/ 1361
16 و 17ـ بیانات در دیدار با اعضاى انجمن اسلامى دانشگاه الزهرا (س) 14/5/ 1364
18 و 19ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 4/9/ 1361
20 و 21ـ سخنرانى در سمینار وحدت حوزه و دانشگاه 27/9/ 1363
22ـ سخنرانى در دیدار با دانشجویان حزب جمهورى اسلامى 1/2/ 1363
23ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 15/3/ 1364
24ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 4/9/ 1361
25ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 15/3/ 1364
26 و 27 و 28ـ بیانات در دیدار با اعضاى انجمن اسلامى دانشگاه الزهرا (س) 14/5/ 1364
29ـ بیانات در دیدار با گروهى از اساتید دانشگاهها 23/10/ 1362
30ـ سخنرانى در جمع تشكلهاى دانشجویى قم 18/9/ 1374
31 و 32ـ بیانات در دیدار با گروهى از اساتید دانشگاهها 23/10/ 1362
33ـ سخنرانى در دانشگاه تهران، به مناسبت آغاز سال تحصیلى 66ـ 7 65/7/ 1365
34ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان 15/3/ 1364
35 و 36ـ سخنرانى در دیدار با اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان دانشگاه تهران 31/2/ 1375
37 و 38 و 39 و 40ـ بیانات در دیدار با جمعى از تشكلهاى دانشجویى كشور 15/9/ 1375