نیامدید، رفتیم!
به بهانه شصتمین اجرای سالن سمندریان
شاید باید هر نوشته مرتبط به یک اثر فرهنگی را، منطبق با فضای آن اثر نگاشت. برطبق همان تأثیر و برداشتی که بر مخاطب خود میگذارد، و هرکس اختیار دارد برداشتی شخصی از آن داشته باشد!
هرچند که نگاشتن در باب هنر، باید بیغرض و نظر شخصی، بر مبنای یک منطق اصولی و دانش هنری باشد. اما اینجا در این مجال، اندکی همه چیز متفاوت است.
«آمدیم، نبودید، رفتیم» پرهیاهو...
بیشک مهمترین ویژگی این نمایش، چه هرکس را که به تماشایش رفته و یا هرکس که تنها اسمی از آن شنیده، مجذوب خود میکند، لیست بلندبالایی از اسامی است. اسامی هنرمندان برجسته صحنه، در سالهای اخیر، و سایر هنرمندان! که به ردیف کنار هم نشستهاند. و اما برصدر این طومار، نام بُلد شده چند بازیگر سینمایی، خودنمایی قابل توجهی است که قدرت رد کردن پیشنهاد تماشا را میگیرد.
این ترغیب همگانی گرچه، شاید از نظر بزرگان خانه تئاتر و اهالی پیشکسوت این هنر، راضی کننده نبوده و حتی تهدیدی برای هنر برتر باشد. اما آنچه قابل انکار نیست، حجم وسیع افرادی است که با اعلام زمان آغاز این اجرا در عرض یک هفته، تمامی بلیتهای یک ماه نخست را رزرو کردند. چه کسی میتواند بگوید این مسئله دلیلی به جز این داشته؟ انگار همین پدران و مادران تئاتری نیز به واقعیت جامعه هنردوست پی بردند که در سکوت نظارهگر شدند.
از دیگر موارد جذب کننده مخاطب، نام آوانگارد تئاتر - قابل ذکر- است. این عبارت که در عین ریتمیک بودن سرشار از معنا و ایهام مینماید، دلیل دیگری است برای آن دست از کسانی که به چیزهایی دیگر، غیر از رویت خانم سینمایی بر صحنه تئاتر هم نیازمندند، تا انتخاب برتر خود را، کار تازه رضا حداد برگزینند.
شاید تماشای این تئاتر در اولین شب اجرا و در کنار برخی از دوستان صاحبنظر این هنر – از ابعاد مختلف- خالی از لطف بهنظر نیاید. سالن استاد سمندریان به واسطه چیدمان صندلیها بزرگتر از همیشه بهنظر میرسد. از دکور خبری نیست!
اما صحنه ...
تماشاخانه ایرانشهر- داخلی- سالن استاد سمندریان- صحنه خالی، اطراف تاریک
سیاهی- پرده اول- حرکات نمایشی- قدرت جذب بالا! پرده سفید پشت صحنه بازی - امواج خروشان دریا- (اگر سینمای سه بعدی بود بیشک همه غرق شده بودیم!)- دهان کوسه و رسیدن به زبان کوچکش! فید به سیاهی.
«آمدیم، نبودید، رفتیم» نمونه دیگری از موج تازه حضور پست مدرن. و تئاتر، که همیشه در جشنوارههایش برای حفظ حرمت و بیان میزان قدمت خود روبه پرده خوانی و تعزیه میآورد، حال درگیر دنیایی از امواج خروشان پست مدرنها شده، که مخاطب –شاید کمی پیگیر- را با سردگمی یافتن سررشته تاریخی تئاتر و معنای هنر به روز شده (پست مدرن) مواجه میکند!
به تصویر درآوردن ابعاد مختلف انسان که شاید در ذهن ما از راههای سادهتری نیز امکانپذیر بود، در برداشتی از داستان مشهور پینوکیو و پدر ژپتو. که از بس نامآشناست، به هر شکل و شمایلی غیر از این هم روایت میشد ما آن را باور میکردیم.
به تصویر درآوردن ابعاد مختلف انسان که شاید در ذهن ما از راههای سادهتری نیز امکانپذیر بود، در برداشتی از داستان مشهور پینوکیو و پدر ژپتو. که از بس نامآشناست، به هر شکل و شمایلی غیر از این هم روایت میشد ما آن را باور میکردیم.
در این صحنه، که هر گوشهاش پلاتویی برای بیان بخشی از داستان زندگی انسان، شکل میگیرد، استیصال مدام برای انسان شدن، و فرار انسان از انسانیت، در حال جریان است. مفاهیم عمیقی که با ظاهر شوخ و شنگ خود قدرت تأثیرگذاری را بیرنگ کردهاند.
سرگیجه حضور کاراکترهایی که هرکدام بیانگر ابعاد شخصیتی متفاوت از انسانهای عصر حاضرند. و الکن ماندن جان بخشی و همذات پنداری این کاراکترها برای تماشاچی.
جماعت کثیری از بازیگران که نقطه قوت و اعجاب بسیاری را برانگیخته بودند، حالا در قالب نقشهایی که هر لحظه از گوشهای از صحنه داخل میشوند، چند لحظهای با ما هستند و در نهایت...!
رفتهاند! و تو متوجه عدم حضورشان نشدهای. شاید به این دلیل که صحنه گشاد، بیش از اندازه، بزرگتر از زاویه دید تو شده است.
تئاتر بدن. همان حرکاتی که ما از آن به نام حرکات نمایشی یاد میکنیم و مجذوبش میشویم. کاری از «گروه تئاتر بدن دیوانه» به سرپرستی و بازی یاسر خاسب، یکی از قویترین بخشهایی است که نمیتوان بر آن هیچ خردهای گرفت و باید به خاطر قدرت نمایش در قسمتهای Body Language از خاسب تشکر هم کرد.
با اشاره به تصاویری که در صحنه مدام ما را در برمیگیرد، نیز شاید باید از آتیلا پسیانی به عنوان نخستین کسی که چنین چیزی را وارد تئاتر کرده است، تشکر کنیم. حالا تکنولوژی به جایی رسیده است که تصاویر دهان نهنگ و انفجار زمین (جنگ ستارگان)، آزمایشگاه پینوکیو و آخرین شام شیطان و وردست موقرمزش تعجب همه را -از واقعی بودن- برمیانگیزد.
و اما کنسرت موسیقیای که به واسطه میان پردههای تئاتر، ما را وادار به شنیدن بهترین موزیکهای - به گفته گوینده اخبار!- یکی از کشورهای دنیا میکند، که آخر سر هم نفهمیدیم چیست و کجاست. و از چنین فضای شاد و موزیکالی، لبخندی بر لبمان مینشیند!
این تئاتر تلفیقی پست مدرن زیبا! ما را با شادی فراوان راهی کرد، تا به فکر بیفتیم که واقعا برای نشان دادن بدبختی انسان امروز، این همه اتفاقات خارقالعاده لازم بود!؟
با این وجود، نباید از برخی نکات به این راحتی چشمپوشی کرد.
این که نگار عابدی – فرشته مهربانی، مراقب پینوکیو- یا پانتهآ پناهیها دزد دریایی، باز هم توان بازیگری خود را به رخ میکشند، قابل ذکرهایی هستند که نیاز به توضیح ندارد. هرچه هست خود گویاست.
در نهایت، این بار ما بودیم، شما نیامدید و حالا میرویم.
منبع:سینمای ایران / عسل آذرپور