7زیان اجتماعی دروغ
از زیانهاى اجتماعى دروغ، ذلت و خوارى است. دروغ، دروغ گو را ذلیل مىكند و خوار مىسازد. درست در نقطه مقابل آن چه دروغ گو مىپندارد، دروغ، ثمر مىدهد .
دروغ گناه کبیره ایست که آثار سوء آن در همه ابعاد نمودار می شود، چه از نظر فردی چه اقتصادی و چه اجتماعی زندگی شخص را تحت تدثیر قرار می دهد که قبلا به برخی از این آثار در زمینه اقتصادی و اجتماعی اشاره کردیم و اینک به برخی دیگر از آثار این رذیله خانمان سوز اشاره خواهیم کرد.
رسوایى
یكى از زیانهاى اجتماعى دروغ، رسوایى است. رسوایى همیشه در انتظار دروغ گو مىباشد؛ رسواشدن نزد یک نفر یا نزد چند نفر یا نزد جامعه. دروغ، پنهان نخواهد ماند و روزى برملا خواهد شد.
دروغ گو هر چند زیرك باشد، اطراف و جوانب دروغ را بسنجد، محال است كه دروغش كشف نشود. كشف دروغ، رسوایى را در پى دارد، چیزى كه هست، چون دروغها مختلف است، رسوایىها هم مختلف است: گاه زود مىشود، گاه دیر گاه در خانه خود نزد زن و فرزندش رسوا خواهد شد و گاه نزد دوستان و خویشانش و گاه در یك شهر و یا مملكتى رسوا مىشود.
عَمرو بن مَعدى كَرَب
عَمرو بن مَعدى كَرَب از دلاوران مشهور عرب است. این گونه مردم براى آن كه بر شهرت دلیرى خود بیفزایند، گاه و بیگاه داستانهایى دروغین از شجاعتهاى خود ذكر مىكنند. عمرو روزى در شهر كوفه در حضور جمعى، داد سخن مىداد و این حكایت را از قهرمانىهاى خود نقل مىكرد: وقتى به سوى عشیره بنى نهد به قصد غارت هجوم كردیم، آنان در صدد مقاومت برآمده و دلاور نامى خود، خالد بن صقعب را جلو انداخته و خود در پشت سر او آماده دفاع شدند. هنگامى كه من به خالد رسیدم با یک نیزه سرنگونش كردم و سپس با صمصامه (نام شمشیر عمرو صمصامه بوده) سرش را از تن جدا كردم. از قضا مخاطب عمرو در این موقع خود خالد بن صقعب بود كه عمرو او را نمىشناخت. داستان سرایى عمرو كه به پایان رسید گفت: كشته تو مخاطب توست و سخن تو را مىشنود!
سلب اعتماد
دیگر از زیانهاى اجتماعى دروغ، سلب اعتمادى است كه از ناحیه مردم، نصیب دروغ گو مىشود. اعتماد مردم، بهترین راه موفقیت است. بیشتر موانعى كه در راه وصول به هدفها پیدا مىشود، به وسیله جلب اعتماد مردم، برطرف مىگردد.
دروغ گو، خود را از این نعمت پرقیمت، محروم مىسازد و با پاى خویش به سوى سیاه بختى مىتازد. كسى كه مورد بىاعتمادى قرار گرفت، بایستى از جامعه كنارهگیرى كند و در گوشهاى به انتظار مرگ بنشیند، زیرا دیگر نمىتواند در آن جامعه موفقیتى به دست آورد. حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود: (یَنْبَغِی لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ أَنْ یَجْتَنِبَ مُوَاخَاةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ یَكْذِبُ حَتَّى یَجِیءَ بِالصِّدْقِ فَلَا یُصَدَّق 1 كسى كه خود را مسلمان مىداند، شایسته است كه از سر و كار داشتن با دروغ بپرهیزد، زیرا دروغ، كارش را به جایى مىرساند كه سخن راستش را كسى باور نكند.)
چقدر تلخ است براى مردى كه زنش سخن او را باور نكند، خویشانش سخنانش را باور نكنند و دوستانش نیز سخنانش را باور نكنند (بیگانگان و دشمنان، دیگر حسابشان روشن است). دروغ گو، اگر از بیچارگى خود سخن بگوید كسى نمىپذیرد و اگر از بیمارىاش سخن بگوید كسى نمىپذیرد و اگر از شخصیتش بگوید، كسى نمىپذیرد و اگر از دیگران بگوید، كسى نمىپذیرد.
بدبینى مردم
دیگر از زیانهاى اجتماعى دروغ، آن است كه دروغ گو، مورد سوءظن و بدبینى مردم قرار مىگیرد، بلكه گاه كارش از این هم بالاتر مىرود و بر اثر دروغ، مورد تنفر قرار خواهد گرفت.
هر كس به حسب طبع، خوش دارد كه مردم او را شایسته براى نهفتن اسرار خویش بدانند. همان طور كه با صفا با مردم رفتار كردن، جلب محبت مىكند، با مردم بى صفایى كردن نیز جلب سوءظن و بدبینى و تنفر مىكند. دروغ گو، بهترین مصداق براى بى صفایى است.
مردم، صفا داشتن و راز نهان نكردن را نشانه صمیمیت مىدانند و به چنین كسى علاقهمند مىشوند، ولى بى صفایى و سرنهان كردن را نشانه بى صمیمیتى مىدانند. مردم، باصفا را یگانه و یك رنگ مىدانند و بى صفا را متقلب و دو رنگ، فرد كامل بى صفایى و دورنگى، دروغ گوست.
دروغ گو بر خلاف فطرت مردم قدم بر مىدارد، در نتیجه منفور مىشود، زیرا مردم به حسب طبع، حس كنجكاوى دارند. كسى كه این حس آنها را سیر كند و غریزه آنها را به مطلوب برساند، دوستش مىدارند، بلكه فدایىاش مىشوند، لیكن آن كه این حس را در گرسنگى نگاه مىدارد و این غریزه را از رسیدن به مطلوب مانع شود، دشمن مىدارند؛ دروغگو، نزد مردم چنین فردى خواهد بود، چون هیچ گاه حقیقت را نشان نمىدهد، بلكه حقیقت را دگرگونه مىگوید. بدبختتر از او كسى است كه دروغ زبانى را با نادرستى در رفتار همراه داشته باشد.
ذلت و خوارى
دیگر از زیانهاى اجتماعى دروغ، ذلت و خوارى است. دروغ، دروغ گو را ذلیل مىكند و خوار مىسازد. درست در نقطه مقابل آن چه دروغ گو مىپندارد، دروغ، ثمر مىدهد.
هنگامى كه حكومت ساسانى ایران به دست سربازان مسلمان از پاى درآمد، شاهزادگان ساسانى پراكنده شدند و از ناز و نعمتى كه سالها در آن مىچریدند و مىخوردند و مىخرامیدند محروم گردیدند. نیكوكاران به این عزیزانى كه عزت خود را از كف داده بودند، كمك و همراهى مىكردند. دروغ گویان، این فرصت را مغتنم شمرده و آن را وسیله دوشیدن خلق قرار دادند و به كشورهاى عربى مىرفتند و خود را به دروغ ساسانى معرفى مىكردند. این جریان، در حدود صد سال یا بیشتر ادامه داشت. كمكم كلمه ساسانى، معناى خود را از دست داد و در لغت عرب به معنى گدا در آمد، به طورى كه گدا را ساسانى مىخواندند.
دروغ گویانى كه مىپنداشتند به وسیله این اسم، عزیز مىشوند، نه تنها خود را ذلیل كردند، بلكه این نام را هم خوار كردند، نامى كه از شاهنشاهى بزرگى در جهان حكایت مىكرد.
سخریه و استهزا
دیگر از زیانهاى اجتماعى دروغ، سخریه و استهزاست كه نصیب دروغ گو مىشود. دروغگو، همان كه به دروغ گویى شهره شد، مورد استهزاى مردم قرار مىگیرد، خواه در حضور و خواه در غیاب، و پرسشهاى استهزایى از او مىشود و مىگویند: اگر حقیقت مطلب را بخواهید، از او بپرسید. لغاتى جعل مىكنند و معانى آن را از دروغ گو مىپرسند. نام كتابى را جعل مىكنند و خصوصیات كتاب و مؤلف را از او مىپرسند. دانشمندانى جعل مىكنند و شرح حالشان را از او مىخواهند. دروغ گوى جعال در موقع سخن گفتن با خندههاى تمسخرآمیز روبهرو مىشود و اگر این چیزها را بفهمد باید از شرم به زیر زمین برود.
عمر، و ابوهریره
ابوهریره از قول رسول خدا (صلی الله علیه وآله) حدیث جعل مىكرد! عمر از این كار خوشش نمىآمد، كسانى را كه به جعل حدیث شناخته شده بودند، چوب مىزد.
عمر، ابوهریره را استهزا مىكرد. مأكولى كه به حضورش مىآوردند، گاه كه ابوهریره حاضر بود، مىپرسید: درباره این خوراكى از رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) حدیثى نشنیدهاى؟ گویند: ابوهریره از رو نمىرفت و به او جواب مىداد و با كمال پر رویى حدیثى جعل مىكرد.
روسیاهى
پیغمبر اسلام مىفرمود :(ایّاك و الكذب فانّه یسوّد الوجه؛2 از دروغ بپرهیز كه آدم را روسیاه مىكند.) روسیاهى مورد سخط خداى بودن است، نزد خلق منفور شدن است، رسوایى است، بى آبرویى است، ذلت و خوارى است. چقدر بدبخت است روسفیدى كه خود را به دست خود روسیاه كند. دروغ گو، نشاندار است، نشاندار ننگ است، روسیاهى است كه سخن راستش را هم كسى باور نمىكند. یكى از بدبختىهاى دروغ گو، آن است كه كمتر مورد عاطفه قرار مىگیرد، خدمت هایش ارزشى ندارد و از طرف دیگران قدردانى نمىشود، زیرا دروغ گویىهایش قیمت خدمتهایش را مىبرد و دستش را بى نمك مىكند، آیا روسیاهى جز این مىباشد.
پی نوشت ها:
1) الكافى، ج2، ص 341، باب الكذب ح 14: در كافى (مواخاة الكذّاب) آمده است.
2) مستدرک الوسائل، ج9، ح10298.
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : برگرفته از کتاب "دروغ " تالیف علامه حاج میرزا حسین طبرسى نورى