طبقهبندی اسامی سور قرآن(5)
1. التكویر: مصدر فعلی در آیهی نخست آن «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ»؛ «آنگاه كه خورشید به هم در پیچد و رنگ بازد و تیره شود.» كه مفهوماً, عضوی از پیكرهای محسوب میشود كه سوره, دست كم, در نیمی از آیههایش, آشكارا به آن پرداخته است (هنگامهی رستاخیز).
بنابراین, این عنوان از قبیل نامیدن كلّ به جزء نیز میباشد. «تكویر» مصدر باب تفعیل از مادهی «ك. و. ر» كه از صیغهی چهارم فعل ماضی خود در همین سوره گرفته و در قرآن كریم نیامده است.
2. المطفّفین: وصفْ واژهای است كه موردِ منحصر به فردِ مادّهی خود (طفف) در قرآن بوده و در نخستین آیهی سوره جای گرفته است و دیگر آیهها در پیوندی متین با آن در دو جهت مفهومی موافق و مخالف ـ با بهرهگیری از دو فنّ تشابه (همانند آوری) و تضادّ (ناهمانند آوری) ـ تا پایان سوره رواناند.
همچنین این واژه, در موضع كلمهی ردیف برنشسته است. «المطفّفین» به معنای «كمگذاران در ترازو و كمپیمایان در پیمانه و زیادتستانان از مردم» است: «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ».
3. الإنشقاق: دو سوم آیات این سوره, آشكارا به قیامت و بعض جزئیات آن پرداخته است. «انشقاق» مصدر باب «انفعال» از ماده «ش. ق. ق» از صیغهی چهارم فعل ماضی خود در آیهی نخست این سوره «إِذَا السَّماءُ انْشَقَّتْ»؛ «آنگاه كه آسمان ز هم بشكافد» گرفته شده است و به معنای چاك خوردن و پاره پاره گشتن آسمان در آستانه رستاخیز است.
4. البروج: واژهای از آغازین آیهی سوره است: «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ»؛ «سوگند به آسمان آكنده ز برج» «بروج», جمع «بُرج», سه بار در قرآن كریم آمده كه یك بار آن در صدر همین سوره است و به معنای «ستارگان» است.
5. الطارق: وصف واژهای است از آیهی اوّل و دوم كه اختصاصاً در همان سوره مذكور افتاده و شناسهی ممتاز و مطمئنی برای بازشناخت این سوره, از دیگر سورههاست: «وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِبُ» (آیهی 1 ـ 3) و به معنای «اختر شب گرد فروزان» است.
6. الأعلی: وصف واژهای از آیهی نخست اوست كه در موضع كلمهی ردیف برنشسته و مضامین سوره ـ صریحاً یا تلویحاً ـ به همین كلید واژه معطوفاند: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى»؛ «نام پروردگار والای خود را به پاكی بستای.»
این كلمه كه اسم تفضیل است, نه بار در رابطه با مصداقهای متفاوتی در قرآن كریم ذكر شده كه یك بار از آن میان در همین سوره است.
7. الغاشیة: كلید واژهای برگرفته از موضوع محوری مطرح در سوره (قیامت و احوال دو گروه بهشتی و دوزخی) است كه این واژهی منتخب به خوبی بر این موضوع دلالت دارد و در جایگاه نخستین كلمهی ردیف برنشسته است: «هَلْ أَتاكَ حَدِیثُ الْغاشِیَةِ»؛ «آیا خبر آن هنگامهی فراگیر به تو رسیده است؟» این واژه دو بار در قرآن كریم آمده كه یك بار از آن میان در همین سوره بوده است.
8. الفجر: نام واژهای از آیهی نخست این سوره است. این نام, پس از حذف حرف سوگند, خود ـ یكتا و یگانه ـ یكمین آیهی سوره را تشكیل میدهد و در رواق منظر چشمان آشیانه میگیرد.
افزون بر این همه, در موضع اوّلین واژهی ردیف در صدر سوره برنشسته است و چنان مهمّ بوده كه سلسلهای از سوگندها بدان آغاز و بر آن عطف شدهاند « وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْر ٍوَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ» (آیهی 1 ـ 4). این واژه, شش بار در قرآن كریم آمده كه از آن شمار یك نوبت در همین سوره پدیدار گشته است.
9. البلد: نامی است از آیهی اوّل و دوم كه در هر دو جا در جایگه كلمهی ردیف, خانه كرده است: « لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»؛ «سوگند به این شهر و حال آن كه تو در این شهر جای داری.» این واژه, نه بار در قرآن كریم وارد شده كه دو بار آن در همین سوره است.
10. الشمس: نام واژهای است كه در طلیعهی سوره, طلوع كرده است بر نشستن یك واژه در چنین جایگاهی, حجّتِ موجّهِ نامندگان برای نامیدن سوره به آن واژه میباشد.
این واژه چنان اهمیت داشته كه شماری از سوگندها بدان آغاز و بر آن عطف شدهاند (آیهی 1 ـ 7):«وَ الشَّمْسِ وَ ضُحیها»؛ «سوگند به خورشید و تابندگیاش.» این واژه 32 بار در قرآن آمده كه یك بار از آن شمار در این سوره بوده است.
11. اللیل: مانند مورد پیشین:«وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی» (آیهی 1)؛ « سوگند به شب چون پرده برافكند.» این كلمه (لیل) 80 بار در قرآن كریم آمده كه یك بار از آن شمار در همین سوره بوده است.
12. الضحی: مانند مورد پیشین: «وَ الضُّحى» (آیهی 1)؛ «سوگند به روشنایی روز.» این واژه در قرآن كریم شش بار مذكور افتاده است كه یك بار از آن شمار در این سوره بوده است.
13. الشَّرح: مصدر فعلی از آیهی نخست این سوره میباشد:«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»؛ «آیا سینهات را گشاده نداشتیم و به تو شرح ندادیم.» كلمهی «شرح» مصدری است كه در قرآن كریم نیامده و از مضارع مجزوم خود در صدر همین سوره گرفته شده و به معنای «بسط و توسعه دادن, پر پهنا كردن و گسترده و حجیم ساختن» است. در این سوره به شمارش نعمتهای خداوند نسبت به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پرداخته و پیش از همه از نعمت «شرح صدر و ظرفیت و تحمل عظیم او» سخن گفته است.[ بنگرید به: پیشین، ص 1265. ]
14. التین:این كلمه چنان مهم تلقی شده است كه حسن مطلعِ شماری از سوگندها قرار گرفته و همین یك بار در قرآن كریم چهره نموده است: «وَ التِّینِ وَ الزَّیْتُونِ وَ طُورِ سِینِینَ وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ» (آیه 1 ـ 3).
15. العلق: نام واژهای از آیهی دوم سوره است كه در موضع كلمهی ردیف جای گرفته و مورد اختصاصیِ ورود ساختاری بدین شمایل, در قرآن كریم است: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ» (آیهی 1 ـ 2)؛ «بخوان به نام پروردگارت كه آفرید, انسان را از علق (آوزیك= اسپرماتوزوئید= نطفه زالووش) آفرید.»
16. القدر: واژهای است كه اختصاصاً در آیهای اوّل تا سومِ همین سوره ذكر شده است. در آیهی اوّل و دوم در محل كلمهی ردیف و در آیهی سوم ضمن آیه آمده و سوره از صدر تا ذیل به تركیب اضافی این واژه با كلمهی «لیلة» (لیلة القدر) پرداخته است: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراكَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»؛ «ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل كردیم.»
17. البیّنة: نام واژهای است كه در آیهی اوّل و چهارم سوره در جایگاه كلمهی ردیف جای گرفته است. این كلمه 19 بار در قرآن كریم آمده كه از آن شمار، دو نوبت در این سوره مذكور افتاده و به معنای «برهان روشنی است كه بدان حق از باطل جدا شود.»
18. الزلزلة: مصدر فعلی از آیهی نخست آن بوده كه دیگر مصدرش (زلزال) در همین آیه، در موضع كلمهی ردیف مذكور افتاده است: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها»؛ «آنگاه كه زمین به لرزش (شدید) خود لرزانیده شود».
این نام (زلزله) فقط یك بار در سورهی حجّ آمده است. «این سوره را به این مناسبت «زلزله» مینامند كه از زلزلهی واپسین و نهایی زمین و برهم خوردن نظم كیهانی در آغاز قیامت سخن میگوید.»[ . همان، ص 1266.]
19. العادیات:وصفْ واژهای است در طلیعهی سوره كه پس از افتاده حرف سوگند، عنوانِ سوره گشته است: «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً»؛ «سوگند به اسبان تیزتك كه نفس نفس زنان (و با همهمه) میتازند».
بخش قرآن تبیان
منبع :
قرآن در آینة پژوهش ـ عبدالمهدی جلالی