طبقهبندی اسامی سور قرآن(3)
در مقالات گذشته بحث طبقه بندی و بررسی نامگذاری سور را ادامه داده و به سوره فصلت رسیدیم ،اکنون به بررسی ادامه سور می پردازیم.

1. فُصِّلت: فعل واژهای است كه در بخش نخست این سوره آمده و فارق و ممیّز سوره است از سورههایی (غافر، شوری، زخرف، دخان، جاثیه، احقاف = حوامیم = حامیمات) كه با او وجه مشتركی دارند.
وجه اشتراكشان آن است كه همهی این سورهها با نوع واحدی از حروف مقطّعهی آغازگر سورهها (حم) آغاز شدهاند. كلمهی «فصلت» دوبار در این سوره و یك بار نیز در سورهی هود آمده است.
2. الشوری: كلید واژهای است كه اختصاصاً در این سوره مذكور افتاده است. «و به مسلمانان گفته است كه كارشان را به مشورت برگزار كنند».[1] در قرآن كریم، واژهی «شوری» صرفاً یك بار، در همین سوره ذكر شده است.
3. الزخرف: ساختار صرفی ـ نحویِ ویژهی بینظیری (نكره منصوب = زخرفاً) در سنجش با همسانان كم شمار خود در قرآن كریم (زخرفَها ـ یك بار) و (زخرفٍ ـ دو بار) است. همین ساختار و ندرت ورود، واژهی زخرف را در قرآن و در سوره ممتاز و برجسته ساخته و حفظ و تشخیص آن را آسان كرده و در جایگاه نام سوره نشانده است.[2]
4. الدخان: واژهای است بسیار كمیاب كه در سرتاسر قرآن كریم فقط دو بار رخ نموده و یك بار آن در همین سوره با مصداق خاصّ و بینظیری (دودی كه آسمان به صبح قیامت برآورَد) جلوهگر شده است.[3]«فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ» (دخان (44) 10)؛ «پس در انتظار روزی باش كه آسمان دودی نمایان برمیآورد، واژهی «دخان» در سورهی فصّلت (آیهی 11) نیز آمده كه ناظر به آغاز آفرینش آسمانهاست.
5. الجاثیة: تك واژهای است كه فقط یك بار اختصاصاً در این سوره مذكور افتاده و درجای دیگری از قرآن دیده نمیشود.[4] ساختار این كلمه، اسم فاعل (الفاعلة) و به معنای «به زانو در آمده» میباشد كه در آیهی 28 سوره، مذكور افتاده است و به زانو در آمدن هر امّتی در قیامت برای گرفتن نامهی اعمالش و جزای متناسب با آن را به تصویر نموده است: «وَ تَرى كُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا...».
6. الأحقاف: واژهای جغرافیایی كه برای یك بار فقط در این سوره آمده و نام خانه و سرزمین مردمانی (قوم عاد) بوده است كه چندی بر گذرگاه شتابناك تاریخ، چهره نمودند و چون دورانشان سپری گشت در پس غبار سالیان و قرون، رخ نهفتند.[5] «وَ اذْكُرْ أَخا عادٍ إِذْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقافِ...» (آیهی 21)؛ «و برادر عادیان (=هود) را به یادآور، آنگاه كه قوم خویش را در ریگستان بیم داد».
7. محمّد: نام واژهای است كه در نزدیكترین نقطه به پیشانی سوره یعنی محلّ درخشش نام وعنوان سوره قرار گرفته است؛ به عبارت دیگر، این نام در بخش (ثلث) نخست سوره (آیهی 2)، قرار گرفته است امّا در سورههای دیگر در جایی دور از طلیعهی سوره، جلوهگری میكند؛ یعنی در بخش (ثلث) پایانی آل عمران (آیهی 144)؛ در بخش (ثلث) میانی احزاب (آیهی 40) و در بخش (ثلث) پایانی فتح (آیهی 29).
الجاثیة: تك واژهای است كه فقط یك بار اختصاصاً در این سوره مذكور افتاده و درجای دیگری از قرآن دیده نمیشود.[4] ساختار این كلمه، اسم فاعل (الفاعلة) و به معنای «به زانو در آمده» میباشد كه در آیهی 28 سوره، مذكور افتاده است و به زانو در آمدن هر امّتی در قیامت برای گرفتن نامهی اعمالش و جزای متناسب با آن را به تصویر نموده است: «وَ تَرى كُلَّ أُمَّةٍ جاثِیَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا...».
بنابراین در میان این چهار سوره، سزاوارتر به این نام خجسته، همین سورهای است كه اكنون «محمّد» میخوانندش.[6]
از جنبهی مفهوم شناسی هم، سوره به طور یكپارچه دربارهی محمّد ـ صلّی الله علیه و آله ـ و پیروانش است و مطالب و موضوعات متنوّع و مهمّی دربارهی آنان و بعضی از جزئیّات تاریخ اسلام در دوران پیامبری ـ صلّی الله علیه و آله ـ را، در بر دارد.
8. الفتح: كلید واژهای از آیهی نخست این سوره است كه در نوع خود، فشردهای گویا و آیینهای تمام نما از جهتگیری سوره و مضامین و مندرجات آن است.
آیات سوره از فتح مُبین یعنی صلح حدیبیّه و به دنبال آن فتح مكّه و پیروزی نهایی اسلام بر شرك و مشركان در جزیرة العرب سخن میگوید.[7] واژهی «فتح» در قرآن كریم 12 بار به صورت مرفوع، منصوب، مجرور و معرفه و نكره آمده كه از آن میان سه بار در همین سوره و در هیأت نكرهی منصوب، چهره نموده است.
9. الحجرات: تك واژهای است كه اختصاصاً در این سوره مذكور افتاده و نشانهی خوبی برای شناسایی وتشخیص سوره میباشد.
افزون بر این، چون این نام یادآور ماجرا و سفارشی اخلاقی، در حقّ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است؛ از آن جا كه محور سوره، معرّفی و نهی از خلقیات بد و توصیه به خلقیات نیك میباشد، عنوان «الحجرات» ـ به مثابهی تجسم نمادین و قرینهی یادآور خُلق و خوی ها ـ گزینشی بسیار مناسب و مضمون نما برای این سوره میباشد: «إِنَّ الَّذِینَ یُنادُونَكَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ» (آیهی 4)؛ «كسانی كه تو را از پشت اتاقها (ی مسكونی تو) به فریاد میخوانند، بیشترشان نمیفهمند.»
در این سوره از جمله دربارهی حجرههای متعلّق به همسران رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ و لزوم حفظ حرمت وحریم آن و ادب آموختن به یاران پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و مورد چگونگی مراجعه آنان به خانهی حضرت سخن به میان آمده است.[8]

10. ق: حرف واژهی «ق» از حروف مقطعهی فواتح سورهاست. حروف مقطّعهی فواتح سُوَر گاه دو، یا چند حرفند و گاهی یك حرف بیشتر نیستند. تك حرف قاف به عنوان یكی از حروف مقطّعهی آغازگر سورهها ـ با چنین ویژگی و جایگاهی ـ تنها یك بار و در آغاز همین سوره دیده میشود.[9]
11. الذاریات: وصفْ واژهای است كه اختصاصاً در آغاز این سوره به چشم میخورد.[10] «وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً» (آیهی 1)؛ «سوگند به (بادهای) برانگیزندهی پراكندهگرِ ذرّه فشان».
واژهی «الذاریات» تنها یك بار در قرآن كریم ـ در طلیعهی همین سوره ـ مذكور افتاده است.
12. الطور: آغازین آیه و آغازین واژهی این سوره، پس از حذف حرف سوگند، میباشد. بر روی هم این كلمه ده بار در قرآن كریم آمده كه یك بار آن در مطلعه همین سوره است.
13. النجم: آغازین واژه از نخستین آیهی این سوره، پس از حذف حرف سوگند، میباشد. كلمهی «نجم» چهار بار در قرآن كریم آمده كه از آن میان یك بار در این سوره بوده است. ساختار جمع آن (نجوم) نیز نه بار در قرآن مجید ذكر شده است.
در سوره حجرات از جمله دربارهی حجرههای متعلّق به همسران رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ و لزوم حفظ حرمت وحریم آن و ادب آموختن به یاران پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و مورد چگونگی مراجعه آنان به خانهی حضرت سخن به میان آمده است
14. القمر: أنجامین واژهی آیهی نخست (كلمهی ردیف) میباشد: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»؛ «نزدیك شد قیامت و از هم شكافت ماه». واژهی «قمر» 26 بار در قرآن كریم آمده كه یك بار آن در همین سوره است.
15. الرحمان: آیهی نخست این سوره میباشد كه كلید واژهای است مضمون نمایِ سوره؛ زیرا محور سوره، خداوند مهربان و بیان نعمتهای اوست. كلمهی «الرحمان» با محاسبهی «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در سرتاسر قرآن كریم 169 بار ذكر شده است كه دو بار در همین سوره آمده است.
16. الواقعة: أنجامین واژه (واژهی ردیف)، در آیهی نخست این سوره است كه از نظر مضمونی به عنوان كلید واژهای نمادین و جامع، پوشش دهندهی بیشترین آیههای این سوره است كه همه در پیوند با رستاخیز و قیامتِ واقعه (رخ دهنده و وقوع یابنده) میباشند: «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ»؛ «آن واقعه (بزرگ قیامت) چون وقوع یابد»... . این واژه، دو بار در قرآن كریم ذكر شده كه یك بار آن در همین سوره است.
17. الحدید: نامْ واژهای است كه در یكی از چند آیهی اصلی و محوری سوره در بخش (ثلث) پایانیِ آن قرار گرفته است و از جهت محلّ وقوع و كاربریهای ویژهی مصداقی كه برای حدید در آیه ذكر شده است، این واژه «حدید» در میان همسانان خود كه در قرآن آمدهاند، در این سوره مزیّتی ویژه وخصوصیّاتی منحصر به فرد یافته است:«وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ» (آیهی 25)؛ «و آهن را پدید آوردیم كه درآن برای مردم خطری سخت و سودهایی است». این واژه، شش بار در قرآن كریم آمده كه از آن میان، یك بار در همین سوره است.
18. المجادلة: ساختاری صرفی (اسم فاعل) مأخوذ از خود كلمهای در نخست آیهی این سوره؛ این عنوان، نماد مشكل ظهار و حكم الهی دربارهی آن است. كلمهی مورد نظر در آیهی نخست، فعل مضارع «تُجادِلُ» میباشد كه عنوان سوره «المُجادِلَة: زنِ مناقشهگر» از آن گرفته شده است.
19. الحشر: واژهای است از آیهی دوم، با مفهومی ویژه كه صرفاً در این سوره جلوهگر است و اشاره دارد به رخدادی در تاریخ اسلام.
در این سوره «حشر یعنی هنگامهی (جمع و گردآوری و) رهسپاری و آوارگیِ انبوه یهودیان پیمان شكن و اسلام ستیز بنی نضیر».
این واژه(حشر) یك بار دیگر در سورهی «قاف» آمده است كه ناظر به جمع و گردآوری مردمان در قیامت است.[11]
20. الممتحنّة: ساختاری صرفی، مأخوذ از واژگان آیهای در بخش (ثلث) پایانی سوره است. این عنوان, نماد حكمی اجتماعی ـ اعتقادی بوده و سبب نزولی ویژه داشته است.[12]
نام سوره ازمصدر امتحان ، مأخوذ از صیغهی امر « فَامْتَحِنُوهُنَّ» (آیهی 10) در این سوره گرفته شده و اسم مفعول است به معنای «زن امتحان پس داده و آزمایش شده».
ادامه دارد ...
پی نوشت ها :
[1] . همان، ص 227؛ همان، ص 557؛ خرمشاهی، پیشین، ص 1249.
[2] . همان، ج 25، ص 157؛ همان، ص 573.
[3] . همان، ص 275؛ همان، ص 583.
[4] . همان، ص 323؛ همان، ص 591.
[5] . همان، ج 26، ص 5.
[6] . همان، ص 71.
[7] . خرمشاهی، پیشین، ص 1251.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . همان، ص 335.
[11] . خرمشاهی، پیشین، ص 1254.
[12] . محمّد طاهر بن عاشور: پیشین، ج 28، ص 129.
بخش قرآن تبیان
منبع :
قرآن در آینة پژوهش ـ عبدالمهدی جلالی