چگونگی طبقهبندی اسامی سور قرآن (4)
در مقالات قبل بررسی سور از لحاظ چگونگی نام گذاری سور را آغاز کردیم. اکنون به بررسی ادامه سور میپردازیم .

1. الصفّ: واژهای در بخش (ثلث) نخست این سوره است كه به معنایِ صف كارزار است و از نظر مفهوم در میان موارد همسان خود در قرآن كریم كه غیر از این سوره بر شش مورد بالغ میگردد, نظیر ندارد.
محتمل است كه این مفهومِ بیهمتا در كنار ارزش و اهمیّت بیبدیل پیكار سازمان یافته در راه خداوند, این واژهی نمادین را در جایگاه رفیع نام سوره، نشانده باشد: « إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ»(آیه 4)؛ «در حقیقت, خدا دوست دارد كسانی را كه در راه او صف در صف, چنانكه گویی بنایی ریخته شده از سُرباند, جهاد میكنند.»
2. الجمعة: نام واژهای از بخش (ثلث) پایانیِ این سوره است كه تنها یك بار اختصاصاً در همین سوره به چشم میخورد و این ویژگی, شناسهی ممتازی است برای باز شناخت سوره و اشتباه نگرفتن با سورههای دیگر.
از نظر مفهومی نیز در سرتا سر قرآن كریم این سوره یگانه سورهای است كه در آن حكم نماز جمعه و آداب اعمال پس از آن (آیات 9 ـ 11) بیان شده است.
3. المنافقون: كلید واژهی موضوع اصلی و محوریِ سوره است. آن چنان كه «اكثر آیات آن دربارهی منافقان نازل شده و از صفات, احوال و اعمال آنان سخن رفته» و «ضمن حجم اندك سوره (11 آیه) چهار بار نامشان (منافقون ـ منافقین) مكرّر گشته است.
4. التغابن: كلمهای است كه در سر تا سر قرآن كریم, فقط یك بار و در همین سوره آمده و به همین جهت شناسهی ممتازی برای شناسایی سوره است.
این واژه در بخش میانی سوره به چشم میخورد: «یَوْمَ یَجْمَعُكُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ ذلِكَ یَوْمُ التَّغابُنِ ...» (آیهی 9)؛ «روزی كه شما را, به گاه گرد آوری فراهم آوَرد, آن (روز), روز «حسرت خوردن و دریغ و درد گفتن» است.
5. الطلاق: ساختاری صرفی مأخوذ از واژگانی در نخستین آیهی آن است (طَلَّقْتُم وَ طَلِّقُوا)؛ ساختاری كه كلید واژهی موضوع اصلی و محوریِ مطرح در سوره (طلاق و جدایی همسران) قلمداد میشود.
واژهی «طلاق» در قرآن كریم دو بار و در سوره بقره آمده است.
6. التحریم: مصدر فعلی (تُحرِّم) در آیهی نخست این سوره بود كه كلید واژه (كلمهی راهنمای) موضوع و داستان یگانهای میباشد كه سوره برای آن فرود آمده است و شواهد و تمثیلات مطرح در سوره نیز به شكل آشكاری در پیوند با موضوع اصلی و برای پروردن و به كمال رساندن آن است. «در آیهی اوّل از رسول خدا ـ علیه السّلام ـ پرسیده میشود كه چرا برای خشنودی همسرانش حلال الهی را بر خود تحریم كرده است.»[ خرمشاهی، پیشین، ص 1257] كلمهی «تحریم» در قرآن كریم به چشم نمیخورد.
7. المُلك: كلید واژهای از آیهی نخست آن بوده كه ناظر به مضامین اصلی سوره است كه دربارهی قدرت, تسلّّط و فرمانروایی و بزرگی شكوهمندی (مُلْك) خداوند است: « تَبارَكَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (آیهی 1)؛ «بزرگوار (و خجسته) است آن كه فرمانروایی به دست اوست و بر هر كاری تواناست».
8. القلم: نام واژهای از آیهی نخستینِ این سوره است كه خداوند, چنان ارجمندش داشته كه به آن سوگند یاد كرده است: «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ»؛ «نون, سوگند به قلم و آنچه مینویسند» این كلمه در قرآن كریم دو بار به صورت مفرد و دو بار نیز به صورت جمع (=اقلام) ذكر شده است.
9. الحاقة: كلید واژهای است كه اختصاصاً در این سوره آمده و در بر گیرنده و پوشش دهندهی مضامین و مفاهیم مطرح در سوره است: «الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ» (آیهی 1 ـ 3) این واژه سه مرتبه در قرآن كریم آمده كه جملگی در همین سوره است و به معنای حقیقت تردیدناپذیرِ رخ دهنده (قیامت) میباشد.
10. المعارج: واژهای است در قرآن كریم كه لفظاً, بس كمیاب ـ در سر تا سر قرآن دو بار مذكور افتاده است ـ و در این سوره مصداقاً و تأویلاً بینظیر و منحصر به فرد ـ در این هیأت و ساختار صرفی ـ میباشد و از نخستین آیههای سوره (آیهی سوم) گرفته, شهد و شناسهی برجستهای برای شناسایی و تشخیص این سوره است. توصیف خداوند به «ذی المعارج» (صاحب درجات و مراتب)در آیهی سوم این سوره, به مقام عظمت و كبریای خداوند متعال اشاره دارد.
11. نوح: نام واژهای كلیدی است كه چند بار در سوره ذكر شده و خود, محور و كلید واژهی داستانی میباشد كه سوره از صدر تا ذیل به آن اختصاص یافته است. واژهی «نوح» 43 بار در قرآن كریم آمده كه از آن میان سه بار در همین سوره بوده است.
12. الجنّ: نام واژهای كلیدی برای طرح موضوع اصلی, در سوره بوده و سه بار در سوره تكرار شده است. جنّ به معنای «موجود نامرئی پنهانْ زیست/ پری» میباشد و با همین ساختار 22 بار در قرآن كریم وارد شده است.
13. المزّمّل: وصف واژهای از آیهی نخست است كه در قرآن كریم, چه به لحاظ مادّه (زمل) و چه ساختارهای صرفیِ آن, منحصر به فرد و یگانه میباشد و همین نكته شناسهی ممتاز و مطمئنی برای باز شناخت سوره و تمییز و تشخیص آن است: «یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ»؛ «ای جامه به خویشتن فرو پیچیده!» خطاب متوجّه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است كه «از تكان روحی آغاز وحی, احساس سرما میكند و به همسرش گفت: مرا بپوشان! مرا بپوشان![ همان، ص 1259] امّا خداوند, پیامبرش را هشیار, سبكبار و سبكبال خوش میداشته است نه پوشیده و پنهان در لباس یا پوششی سنگین.
14. المدّثّر: مانند مورد پیشین:«یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ»؛ «ای كشیده ردای شب بر سر!» مدّثّر كسی است كه پوششی سنگین را بر سر و رویش كشیده و مراد از آن پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است. این كلمه از ماده «دثر» گرفته شده و همین یك بار در قرآن كریم آمده است.
15. القیامة: كلید واژهی نمادین از آیهی نخست آن «لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ» است كه بخش اعظم سوره را از نظر مضمون در بر میگیرد و پوشش میدهد. فضای حاكم بر سوره, قیامت و مباحثی در پیوند با آن است. واژهی قیامت, 70 بار در قرآن كریم آمده كه دو بار آن در همین سوره است.
16. الإنسان: نامْ واژهای است از آیهی اوّل و دوم كه سوره با ظرافت و تا پایان, در شرح اصنافش سخن را پی گرفته و از انسانِ طِراز قرآن و فرجام خوش او سخن گفته است. واژهی «انسان» در قرآن كریم 65 بار ذكر شده كه از آن میان دو بار در طلیعهی همین سوره آمده است.
17. المرسلات: نخستین واژهی سوره ـ پس از حذف حرف سوگند ـ میباشد كه ساختار صرفی منحصر به فردی در قرآن كریم است: «وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً»؛ «سوگند به فرستادگان پی در پی» با توجّه به سیاق, احتمال فرشتگان دربارهی مصداق المرسلات, راجح است.
18. النبأ: كلید واژهای است كه ازآیهی دوم «عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» كه به معنای «اتفاق, جریان و خبر عظیم رستاخیز» است, یك بار در این سوره ذكر شده و چتر خود را بر بیشترین مضامین مطرح در سوره, گسترده است.
19. النازعات: نخستین واژهی سوره ـ پس از حذف حرف سوگند ـ میباشد كه ساختار صرفی منحصر به فردی به لحاظ فرم و محتوا است و در نتیجه شناسهی ممتاز و مطمئنی برای بازشناسی و تمییز و تشخیص این سوره, محسوب میشود.
از نظر محتوا و مضمون, موافق یكی از تفاسیری كه از آن شده, به معنای فرشتگانی است كه جان گروهی از آدمها را به سختی از كالبدشان بر میكنند: «وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً» این واژه فقط یك بار در همین سوره آمده است.
20. عَبَس: فعلْ واژهای است كه سوره با آن آغاز گشته است و از نظر مضمون, جزو سبب نزول سوره محسوب میگردد؛ در قرآن كریم فقط دو بار آمده كه یك بار از آن در همین سوره است: «عَبَسَ وَ تَوَلَّى»؛ «چهره در هم كشید و روی گردانید.»
ادامه دارد...
بخش قرآن تبیان
منبع :
قرآن در آینة پژوهش ـ عبدالمهدی جلالی