تبیان، دستیار زندگی
چگونه مى توان تصور كرد كه مرد عرب با احتمالات ترسناك فراوانى كه از همه طرف او را در بر گرفته، در حالتى از گشایش و آسایش خاطر زندگى كند خانه اش را بدون درب رها كند. خصوصاً آنگاه كه دشمنى بین دو قبیله یا دو گروه باشد كه در یك شهر زندگى مى كنند، مثل اوس و خز
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیا خانه زهرای مرضیه علیهاالسلام دارای درب بوده است؟

حضرت فاطمه

برخی می گویند خانه هاى مدینه در عهد رسول صلى اللَّه علیه و آله و پس از آن درهاى لنگه دار چوبى نداشت بلكه فقط پرده هایى بود كه از درها آویزان مى شد. پس چگونه زهرا علیهاالسلام بین در و دیوار فشرده شد؟! و چگونه آتش در چوب درب شعله ور گردید؟!

شاید ادعاى اینكه خانه هاى مدینه درب چوبى نداشت(1)، یك مزاح باشد كه منظور گوینده صرفاً یك بازى و شوخى دوستانه با برادران یك دل و آرام كردن فضاى موجود پس از مدتى كدورت و ناراحتى بوده است. این مزاح ما را بر آن داشت تا دهها و بلكه صدها متن جمع آورى كنیم كه دلالت دارد بر اینکه در عهد رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و دوره هاى پس از آن، ورودى خانه هاى مدینه، درهاى لنگه دار قابل باز و بسته شدن، و قابل شكستن و سوختن داشت. این درها قفل و كلید، و حلقه هایى داشته كه با آن در مى زدند. گاهى این درها از چوب عرعر، و ساج بود، چنانكه در خانه ى عایشه از آن بود، و گاهى از شاخ و برگ خرما، و گاهى از نوعى چوب دیگر. و گاهى، بر این درها پرده مى زند.

نگاهی منطقی

عرب در قبل و بعد بعثت رسول خاتم، همواره در حالتى از آشوب و تشنج به سر مى برد و در قبال قضایاى خونخواهى، جنگ و جدال و دوستى و دشمنى حالات، مفاهیم و حساسیتهاى خاص خود را داشت و در همین زمان با قساوت و خشونت طبیعت و نیز گونه هاى دیگرى از خطرات مواجه بود. حال چگونه مى توان تصور كرد كه مرد عرب با احتمالات ترسناك فراوانى كه از همه طرف او را در بر گرفته، در حالتى از گشایش و آسایش خاطر زندگى كند خانه اش را بدون درب رها كند. خصوصاً آنگاه كه دشمنى بین دو قبیله یا دو گروه باشد كه در یك شهر زندگى مى كنند، مثل اوس و خزرج، یا یكى یا هر دو با یهودیان بنى نضیر و بنى قینقاع و بنى قریظه.

از لابلای متون

در اینجا بخشى اندك از متون فراوان و بى شمار را مى آوریم كه تصریح یا ظهور دارد كه خانه هاى مدینه و مكه درهایى داشت كه باز و بسته مى شد و مراجعان براى ورود، در مى زدند. این درها که امکان شکسته شدن نیز داشت، دارای كلید و پرده و لنگه هاى چوبى و... بود، چرا که این اقتضاى طبیعت مناطق حارّه است كه باید درها باز باشد و پرده اى بر آن آویخته شود تا هم نسیمى به درون اطاق راه یابد و هم زنان از دید مردان بیگانه پنهان بمانند.

چگونه مى توان تصور كرد كه مرد عرب با احتمالات ترسناك فراوانى كه از همه طرف او را در بر گرفته، در حالتى از گشایش و آسایش خاطر زندگى كند خانه اش را بدون درب رها كند. خصوصاً آنگاه كه دشمنى بین دو قبیله یا دو گروه باشد كه در یك شهر زندگى مى كنند، مثل اوس و خزرج، یا یكى یا هر دو با یهودیان بنى نضیر و بنى قینقاع و بنى قریظه

از این متون به چند مورد اشاره مى كنیم:

1) درب هاى چوبی و لنگه دار: ابوفدیك از محمّد بن هلال حدیث مى كند كه گفت: «... از او درباره ى خانه عایشه پرسیدم. گفت: درش به سوى شام بود. گفتم: یك لنگه داشت یا دو لنگه؟ گفت: یك در بود (در یک متن دیگر آمده: یک لنگه بود). گفتم: جنسش از چه بود؟ گفت: از چوب عرعر یا ساج...».(2)

2) درب بدون حلقه: در روایات آمده كه درب خانه رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله را با انگشتان مى زدند یعنى حلقه نداشت.(3)

3) درب بدون قفل: در حدیثى آمده: عمر با یرفأ به خانه ابودرداء آمد كه نه شیر رقیقى در خانه داشت نه چراغى داشت و نه دربش چیز (قفل)ى كه با آن بسته شود... ، از او اجازه ى ورود خواستند: گفت: داخل شو. درب را فشار داد. دیدیم كه چیزى كه با آن بسته شود، قفل (پشت بند) ندارد. پس وارد خانه اى تاریك شدیم. (4)

هرچند این حدیث از دوره ى عمر سخن مى گوید اما بر وجود فراوان درب، در دوره ى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله دلالت دارد. زیرا به لحاظ زمانى، فقط چند سالى بین این دو دوره فاصله شده است.

4) درب كلیددار: درب هاى خانه هاى مدینه، كلید نیز داشت. در حالى كه پرده نیازى به كلید ندارد.  ملاحظه فرمایید:

دكین بن سعید مزنى گفت: نزد پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله آمدیم. از او طعام خواستیم. فرمود: عمر! برو آنان را طعام ده. عمر ما را به بالاخانه برد. كلید را از نیفه ى شلوارش برداشت و در را باز كرد...(5)

 (5) تعابیر صریح: که دلالت بر وجود درب در صدر اسلام می کند، همچون:

باز و بسته نمودن درب: تعابیرى از قبیل «فتح الباب» (باز كردن درب)، و مانند آن و نیاز به كسى كه درب را براى كوبنده باز كند، بیانگر آن است كه در از جنس سختى بوده كه فرد نمى توانسته آن را از سر راه خود بردارد. چه اگر درب خانه با پارچه اى بسته مى شد، در این صورت كافى بود كه به مراجعه كننده گفته شود: وارد شو، تا پرده را به كنار زند و وارد شود.(6) به متون زیر توجه فرمایید:

- سلمان فارسى روایت كرده كه فاطمه علیهاالسلام به او فرمود: «دیشب در صحن حجره با اندوهى شدید در فراق پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله نشسته بودم و مى گریستم. در حجره را با دست خودم پیش كرده بودم كه در باز شد و سه كنیز بر من وارد شدند كه به زیبایى آنان ندیده بودم...».(7)

در موارد فراوانى تعابیر همچون: دقَّ، طرَق، ضَرَب و قَرَعَ البابَ، به معناى درب زدن، آمده است. ظاهراً دو واژه ى اول و آخر: دقّ و قرع به خود درب اختصاص دارد. به مقتضاى این مى بایست درب از جنس چیزى باشد كه قابل زدن است و پارچه چنین حالتى ندارد

- از عایشه که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله گمان كرد عایشه خوابیده است:  رسول خدا آرام كفشهایش را پوشید و آرام ردایش را برداشت و آرام درب را باز كرد. سپس بیرون رفت و آرام درب را فراز كرد... (8)

حركت درب: ابوموسى اشعرى در حدیث دربانى خود براى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در چاه اریس گفت:

«... ابوبكر آمد و درب را به داخل راند. گفتم: كیست؟ گفت: ابوبكر. گفتم: اجازه ده...».(9)

درب زدن: در موارد فراوانى تعابیر همچون: دقَّ، طرَق، ضَرَب و قَرَعَ البابَ، به معناى درب زدن، آمده است. ظاهراً دو واژه ى اول و آخر: دقّ و قرع به خود درب اختصاص دارد. به مقتضاى این مى بایست درب از جنس چیزى باشد كه قابل زدن است و پارچه چنین حالتى ندارد. از این احادیث به عنوان مثال به یک مورد اشاره مى كنیم: سلمان گوید : «به خانه فاطمه علیهاالسلام رفتم. در زدم و اجازه ى ورود خواستم. به من اجازه داد...».(10)

شكستن درب: برخى از متون از شكستن یا بستن درب سخن مى گوید:

عمر از سخن رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله درباره ى فتنه اى كه همچون موج دریا متلاطم خواهد بود، پرسید. حذیفه به او گفت: یا امیرالمؤمنین! تو را چه به این فتنه؟ بین تو و آن در بسته اى است.

گفت: درب شكسته مى شود یا باز مى ماند؟ گفت: نه، بلكه شكسته مى شود. گفت: این شایسته تر است تا بسته نشود. به حذیفه گفتیم: مگر عمر از درب خبر داشت؟ پاسخ داد: بلى همانگونه كه مى داند امشب جلوى فردا قرار داد. من حدیثى برایش گفتم... .(11)

این بود گوشه اى از تعابیرى كه بر وجود دربهاى لنگه دار براى خانه هاى مدینه دلالت دارد. بخشهاى عدیده ى دیگرى نیز هست كه به منظور رعایت اختصار از ذكر آن خوددارى كردیم. (12)

در این میان، متونى وجود دارد كه دلالت دارد خانه زهرا علیهاالسلام (13) درى داشت كه برخى تلاش كردند آنرا آتش زنند و بشكنند. اما برخى با ادعاى عدم وجود درب براى خانه هاى مدینه تلاش كرده تا حوادثى را كه پس از پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله بر زهرا علیهاالسلام گذشت از قبیل هجوم به درب خانه اش و تلاش براى آتش زدن آن و در پى آن زدن دختر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله توسط چند نفر چنانكه پهلویش شكست و فرزندش را سقط كرد، و صدیقه شهیده و صابر محتسب وفات كرد؛ انكار نمایند. آنان با این ادعا مى خواهد ابزار جنایت و در نهایت جنایت را از دامن مرتكبان پاك نماید.

پی نوشت:

1) آنان استدلال كرده اند به اینکه وقتى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از سفر برگشت و بر درب خانه زهرا علیهاالسلام پرده ى منقوشى دید، از آن ناراحت شد. دلیل دیگر آنان داستان برملا شدن زناى مغیرة بن شعبه است كه باد پرده در خانه را به كنارى زد و شاهدان او را در حال ارتكاب این عمل زشت دیدند...  و یا به این روایت تمسک جسته اند که امیرالمؤمنین علیه السلام در توصیف خانه هاى خاندان پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله در دوره ى آن حضرت مى گوید: «... خانه هاى ما اهل بیت محمد صلى اللَّه علیه و آله نه سقف داشت و نه در، و نه پوششى جز از چوبهاى خرما و مانند آن...»

اما دلالت دو حدیث اول بر مطلوب كافى نیست، زیرا چنانکه در روایات فراوان وجود دارد، درب ها عموماً هم لنگه هاى چوبى داشت و هم پرده كه وقتى در باز مى شد، پرده آویزان مى ماند.

و در روایت اخیر نیز متن کامل حدیث امیرالمؤمنین علیه السلام به اینصورت است که: «نحن اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله لا سقوف لبیوتنا ولا أبواب ولا ستور الّا الجرائد وما اشبهها... (بحارالانوار، ج 38، ص 175؛ خصال، ج 2، صص 373- 374)؛ خانه هاى ما اهل بیت محمد صلى اللَّه علیه و آله نه سقف داشت و نه درب، و نه پوششى جز از چوبهاى خرما و مانند آن. نه زیراندازى داشتیم و نه رواندازى. اكثر ما یك لباس را در نماز دست به دست مى كردیم و همه ى ما شب و روز گرسنه بودیم...» ، اولا جمله پایانى این حدیث گویاى استفاده از چوب حاصل شده از برگه‌هاى درخت خرما است؛ چون جریده به معناى چوب باقى مانده پس از تراشیدن اضافات آن است که با بستن آن چوبها کنار یکدیگر براى پوشش و دیوار کشى و در ورودى و غیر آن استفاده مى‌شده است؛ دوما در این روایت، حضرت حالت فقرى را توصیف مى كند كه اهل بیت علیهم السلام از آن رنج مى بردند. با ملاحظه اینكه درب هاى خانه هاى اهل بیت علیه السلام از شاخه هاى خرما بود اما خانه هاى دیگران، پرده داشت و درب هایش از غیر شاخه هاى خرما، و از جمله از چوبها بود نه آنگونه كه برخى ادعا مى كنند، فقط پرده و پارچه هاى پشمى. (برای اطلاع بیشتر ر.ک: کتاب «رنج های حضرت زهرا علیهاالسلام»، تألیف علامه سید جعفر مرتضی عاملی، صص 273-277 و 541-545.)

2) ر. ك: وفاءالوفاء، ج 2، صص 542، 459،460.

3) همان، ص 464.

4) كنزالعمال، ج 13، ص 552.

5) سنن ابى داوود، ج 4، ص 361، ح 538؛ مسند احمد، ج 4، ص 174.

6) از مطالعه روایات بدست مى آید كه به كسى نیاز بوده كه درب را براى مراجعان باز كند. چنانكه واژه ى «فتح» (باز كردن)، اشاره دارد كه از قبیل پرده و پارچه پشمى نبوده و الّا مناسبتر و درست تر آن بود كه گفته شود: «ازاح الستار عن الباب: پرده را از در به كنارى زد».

7) بحارالانوار، ج 91، ص 227؛ ج 42، ص 66؛ ج 92، ص 37؛ مهج الدعوات، ص 5- 9؛ الخرائج والجرائح، ج 2، ص 533؛ دلائل الامامه، ص 28، عوالم العلوم، ج 11، ص 81.

و یا این حدیث از جابر و ابوهریره: پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: «در خانه ات را ببند و نام خدا را یاد كن كه شیطان در بسته را باز نمى كند ...» ، سنن ابى داوود، ج 2، ص 339؛ صحیح مسلم، ج 3، صص 386 - 395؛ بحارالانوار، ج 60، ص 204؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1129؛ موطá ص 665، 1683؛ كنزالعمال، ج 16، ص 438؛ ج 15، صص 352، 335- 336؛ از بخارى، مسلم، نسائى، ابوداوود، ابن خزیمه، ابن جنان، بیهقى، و ابن نجار.

8) تاریخ مدینه، ج 1، ص 88؛ از عمدةالاخبار، ص 123- 124؛ ر. ك: وفاءالوفاء، ج 3، ص 883؛ به نقل از مسلم و نسایى؛ همچنین عایشه گفت: پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله در خانه نماز مى خواند در به رویش بسته بود كه من آمدم. آمد، در را برایم باز كرد. و بازگشت. مسند احمد، ج 6، ص 31؛ و در حدیث دیگری از عایشه که گفت: «رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله درى بین خود و مردم باز كرد یا پرده اى برداشت...»، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 510.

9) صحیح بخارى، ج 2، ص 187؛ وفاءالوفاء، ج 3، ص 65؛ صحیح مسلم، ج 7، ص 118؛ دلائل النبوه، ج 6، ص 388.

10) بحارالانوار، ج 91، ص 227؛ ج 92، ص 37؛ ج 43، ص 6 68؛ نهج الدعوات، صص 7- 9؛ دلائل الامامه، ص 28؛ همچنین در حدیث پرنده، على علیه السلام مى فرماید: «من به در خانه عایشه رفتم. در زدم. گفت: كیست؟ گفتم: منم، على. گفت: پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله خوابیده. برگشتم. با خود گفتم: پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله خوابیده و عایشه در خانه است؟ پس برگشتم و در زدم. عایشه گفت كیست؟ گفتم: منم، على. گفت: پیغمبر مشغول كارى است. حیا كردم دوباره در بزنم. نتوانستم در آنچه در سینه ام بود، صبر كنم. به سرعت بازگشتم و به شدّت در زدم. عایشه گفت: كیست؟ گفتم: منم، على. شنیدم كه رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله به او مى گوید: عایشه! در را برایش باز كن. پس عایشه در را باز كرد و من داخل شدم...»، ر.ك: الاحتجاج، ج 1، صص 470- 471؛ كشف الیقین، ص 305، بحارالانوار، ج 38، صص 305، 349- 356؛ الطرائف، ص 72؛ از ابن مغازلى.

11) سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1306؛ صحیح بخارى، ج 1، صص 67، 164، 212؛ دلائل النبوه، ج 6، ص 386؛

همچنین در حدیث هجوم به خانه زهرا علیهاالسلام و سخن از آتش یا تهدید بدان، آمده:  «عمر لگدى به درب زد و آن را شكست. درب از شاخه خرما بود. پس وارد شدند...»، تفسیر عیاشى، ج 2، ص 67؛ تفسیر البرهان، ج 2، ص 93؛ بحارالانوار، ج 28، ص 227 ؛ و بر حسب یك نص: فاطمه علیهاالسلام درب را پیش كرد و آن را بست. چون به درب خانه رسیدند، عمر لگدى به درب زد و آن را شكست، الاختصاص، صص 185- 186.

12) مانند شكاف درب: درى كه درز یا شكاف دارد معمولاً از چوب یا شاخه خرما یا چیزى از این قبیل ساخته شده است. واژه ى شق الباب (شكاف درب)، در برخى از متونى كه از دوره ى رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله سخن مى گوید، وارد شده است. مثلِ: عایشه: وقتى خبر شهادت جعفر و- عبداللَّه- بن رواحه آمد، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در خانه نشست، چنانكه از چهره اش آثار حزن و اندوه دیده مى شد. من از شكاف در او را نگاه مى كردم. مردى نزد او آمد. گفت: یا رسول اللَّه... ،كنزالعمال، ج 15، ص 732. 13) در عموم روایات و اگر نگوییم همه، لااقل بیشتر متون تاریخى و نیز سخنان صحابه و دیگران، خانه زهرا علیهاالسلام یا درب خانه ى زهرا علیهاالسلام آمده است. خیلى كم مى بینید كه تعبیر خانه على علیه السلام آمده باشد. این مسأله قابل توجه است و جا دارد كه اسباب و انگیزه هاى دوستداران و دشمنان در این باره، به یك اندازه مطالعه و بررسى شود.

فرآوری: ابوالفضل صالح صدر

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع: کتاب «رنج های حضرت زهرا علیهاالسلام»، ترجمه «مسأة الزهراء علیهاالسلام»، تألیف علامه سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه محمد سپهری، قم، انتشارات تهذیب، چاپ سوم، 1387،صص 273-277 و 541-545 و 535-598.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.