طبقهبندی اسامی سورههای قرآن(2)
در مقاله گذشته پیرامون موضوع و چگونگی اسم گذاری سور قرآن مبحثی را شروع کردیم. در ادامه به بررسی سایر سوره های قرآن می پردازیم .
1. النحل: مانند مورد پیشین.[1]
2. الإسراء: واژهای برگرفته از ساختاری صرفی است كه فقط یك بار در قرآن و در همین سوره ذكر شده است و مقصود از ساختار صرفی، فعل ماضی «أسری» است كه به سیر دادن شبانگاهی پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله ـ از مسجدالحرام به مسجدالاقصی و از آنجا به آسمانها و «عندالله» اشاره دارد.[2]
3. الكهف: مانند شمارهی (2). این كلمه، در مجموع 6 بار در قرآن آمده كه همهی موارد در همین سوره و مربوط به یك ماجراست.
4. مریم: نام واژهای است كه این سوره، بیش و پیش از دیگران، دربارهی آن و برخی وابستههای آن، به گونهای كمنظیر، كلام را توسعه داده است.[3] این واژه در 34 جای قرآن آمده كه 3 بار آن، در همین سوره مذكور افتاده است.
5. طه: نامیدن این سوره به حروف مقطّعهی آغازگر سورههاست.[4] چون این سوره، با حروف مقطّعهی (طه) آغاز شده و فقط یك بار در همین سوره آمده است.
6. الأنبیاء: كلمهای است كه از عین آن در سوره، اثر و نشانی نیست؛ لیكن مصداقهای فراوانی از آن (نامهای پیامبران) در سوره ذكر شده، به نحوی كه از جهت تعداد مصادیق، در سرتاسر قرآن كریم رتبهی دوم را حائز گشته است و سورهی انعام كه رتبهی الهی را داراست، به سبب مبحث گستردهای كه دربارهی انعام در آن آمده، چنین نام گرفته و نام «انبیاء» را برای سورهی بیست و یكم باقی گذارده است.[5]
7. الحجّ: كلید واژهای است كه نماد برجستهی موضوع با اهمیّتی است كه از زبان پیامبری بزرگ مطرح و مردم به آن موضوع دعوت و حُرُمات و شعایر آن تكریم شده است.[6]
8. المؤمنون: واژهای است كه نماد روح جاری در سوره، یعنی روح ایمان، میباشد. «این سوره با اشاره به «مؤمنون» آغاز میشود و اوصاف عالیهی مؤمنان راستین را (در همان طلیعهی سوره) بیان میكند.»[7]
9. النور: كلید واژهای یكی از محوریترین آیههای سوره، بل كلِّ قرآن است. «كلمهی نور 7 بار در این سوره به كار رفته كه یكی از زیباترین و معروفترین آیات قرآنی به نام آیهی نور(آیهی 45) را در بر دارد... و كلمه نور 5 بار در این آیه آمده است.»[8]
10. الفرقان: یگانه كلید واژهی آیهی نخستین سوره است. «كلمهی فرقان (جداگر حق و باطل)... از نامهای معروف قرآن است و در آیهی نخست این سوره به جای قرآن و به معنای آن به كار رفته و به همین سبب نامی برای سوره گردیده است.»[9]
11. الشعراء: ساختاری صرفی است كه اختصاصاً در این سوره دیده میشود و ذیل آن به بیان حال «شعراء» پرداخته شده و به شاعران حقگو و شاعران باطلگو اشاره شده است.[10]
12. النَّمل: نام واژهای (مورچه) است كه اختصاصاً در این سوره به چشم میخورد. و از این روی، شاخص فارق ممتازی برای سوره است. «داستان مورچگان در این سوره در ضمن داستان حضرت سلیمان آمده است.»
گره به باد مزن گرچه بر مراد وزد كه این سخن به مثل مور با سلیمان گفت[11]
13. القصص: واژهای نمادین است و اشاره دارد به فصلی مشبَع از داستانی یگانه كه به تفصیل در سوره ذكر شده است و جنبههای دیگر همان داستان در سایر سورهها رخ نمودهاند. مقصود «داستان حضرت موسی ـ علیه السلام ـ » است كه به تفصیل بیان شده است «از آیهی 3 ـ 46 » و در آیهی 25 نیز این داستان، قصص نامیده شده است.»[12]
14. العنكبوت: مانند مورد (12).[13] كلمهی عنكبوت در قرآن دو بار به كار رفته كه آنهم در همین سوره (آیه 41) و در قالب یك تمثیل است.
15. الرُّوم: مانند مورد (12) «وجه تسمیهی این سوره به «روم» اشاره و پیشگویی شكست ایرانیان از روم است. كلمهی «روم» در آغاز این سوره (بعد از حروف مقطّعه) به كار رفته است.[14]
16. لقمان: مانند مورد (12) از وجوه مشخصهی این چهرهی ممتاز، اندرزهای خردمندانهی اوست. این نام واژه، دو بار در قرآن كریم و تنها در همین سوره مذكور افتاده و «حكمتها، مواعظ و نصایح لقمان نسبت به فرزندش در ضمن 8 آیه (از آیه 12 ـ 19) به تفصیل آمده است.»
نصیحتی كنمت بشنو و بهانه مگیر هر آنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر[15]
17 ـ السجدة: واژهای است فارق و ممیّز این سوره از سورههایی كه با آن وجه مشتركی دارند. وجه اشتراك در این مورد خاصّ، شروع برخی سورهها (بقره، آل عمران، عنكبوت، روم، لقمان و سجده) با یكی از انواع حروف مقطّعهی آغازگر سورهها (الم) میباشد. بدین سان این نام (السجده)، كوتاه شده نامی است كه تقدیر آن چنین است: سورة الم السجده».[16]
واژهی «سجده» كه مصدر نوع از سجود و به معنای پیشانی بر زمین نهادن است در قرآن كریم نیامده است، ولی مشتقات آن به كرّات در قرآن آمدهاند كه بر 92 مورد بالغ میگردد و در این سوره تنها یكی از مشتقات آن (سجّداً جمع ساجد = اسم فاعل) ذكر شده است.
18. الأحزاب: كلیدواژهای است كه در این سوره، مذكور افتاده است و اشاره دارد به گروههایی از مشكران كه رخدادی (جنگی) را به همین نام در اسلام، رقم زدند و سببساز گشتند.[17] واژهی «احیار» (ساختار جمع مكسّر) 11 بار در قرآن كریم آمده كه از آن میان، 3 بار در همین سوره است.
19. سبأ: كلیدواژهی جغرافیایی است برگرفته از رخدادی تاریخی كه اختصاصاً در این سوره آمده است. لسان الغیب این سرزمین مرفّه و آبادان را، پیش از سیل عَرِم، به گلشن مانند كرده است. حافظ به آن «سبا» اشاره دارد كه در سوره نمل ضمن داستان سلیمان ـ علیه السّلام ـ و ملكه سبا مذكور افتاده است.(نمل:22)
یك مورد دیگر ورود واژهی «سبادر قرآن در همین سوره (سبأ آیه 15) و دربارهی «قوم سبû و داستانشان است.
20. فاطر: واژهای است برگرفته از آغازین واژگان آیهی نخستین كه در صدر این سوره آشیانه گرفته و در سورههای دیگر، این واژه در چنین جایگاهی منزل نیافته است.[19] كلمهی «فاطر» یك بار در این سوره (الحمدلله فاطر السماوات والأرض) فاطر: 1 و 5 بار در سورههای دیگر مذكور افتاده است.
21. یس: نامیدن سوره به حروف مقطّعهای است كه اختصاصاً در بدایت همین سوره، مذكور افتاده است. «حروف مقطّعه گاه آیهای به شمار میآیند، از جمله در این سوره. و به نظر بعضی از مفسّران، این كلمه مانند كلمات معمولی معنای خاصّی هم دارد.»[20]
22. الصافات: واژهای است كه علاوه بر دارا بودن طنین خاصّ و برجستگی ساختاری, ویژگی ورود اختصاصی در این سوره به مفهومی خاص (فرشتگان صف در صف) را, در خود نهفته و افزون بر آن یك بار دیگر در همین سوره و به همین معنا، با ساختار جمع مذكر سالم (الصافون ـ آیه 165) آمده است. امّا در سورههای دیگر دو بار, آن هم به صورت نكره (صافّاتٍ) و در توصیف پرندگان ذكر شده است.[21]
23. ص: مانند مورد (2)[22] این «حرف مقطّعه» جزئی از آیهی نخست سوره است كه در طلیعهی آیه و سوره و بر پیشانی آن (سوره) میدرخشد.
24. الزمر: واژهای بوده كه اختصاصاً در همین سوره ذكر شده است. «تصریح به این كلمه (زمر: گروهها) در اشاره به بردن گروه بهشتیان به بهشت و راندن گروه دوزخیان به دوزخ (در آیهی 71 و 73) است».[23] این واژه در قرآن كریم فقط دوبار و در همین سوره رخ نموده است.
25. غافر: ساختار صرفی مفردی است ـ كه به معنای كسی كه بر روی گناهان پرده میافكند و كلیهی آثار و عواقب سوء دنیوی و اخروی آنها را محو و نابود میسازد ـ كه اختصاصاً در این سوره و در بخش (ثلث) نخست آن به چشم میخورد.[24]این ساختار (اسم فاعل) در سراسر قرآن كریم فقط یك بار دیگر، آن هم به صورت جمع (الغافرین) در سورهی اعراف مذكور افتاده است.
ادامه دارد...
پی نوشت ها :
[1] . محمد طاهر بن عاشور: همان، ج 13، ص 93.
[2] . همان، ج 15، ص 5.
[3] . همان، ج 16، ص 58.
[4] . همان، ص 179.
[5] . همان، ج 17، ص 5.
[6] . همان، ص 179.
[7] . عبدالله محمود شحاته: پیشین، ص 293؛ خرمشاهی: همان، ص 1243.
[8] . خرمشاهی: همان.
[9] . همان، با اندكی تصرّف.
[10] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ج 19، ص 89؛ نیز بنگرید به: خرمشاهی: همان، ص 1244.
[11] . همان، ص 215؛ شمس الدین محمد حافظ شیرازی؛ دیوان خواجه حافظ شیرازی، تهران، انتشارات جاویدان، ص 36؛ خرمشاهی، پیشین، ص 1244.
[12] . محمد طاهر بن عاشور: همان، ج 20، ص 61؛ خرمشاهی: پیشین، ص 1244 ـ 1245.
[13] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ص 199.
[14] . همان، ج 21، ص 39؛ خرمشاهی: پیشین، ص 1245.
[15] . همان، ص 137؛ شمس الدین محمد حافظ شیرازی، پیشین، ص 132؛ خرمشاهی، همان.
[16] . همان، ص 201 ـ 203؛ همان، ص 240.
[17] . محمد طاهر بن عاشور، همان، ص 245؛ عبدالله محمود شحاته، پیشین، ص 477.
[18] . همان، ج 22، ص 133؛ همان، ص 491؛ شمس الدین محمد حافظ شیرازی، پیشین، ص 64.
[19] . محمد طاهر بن عاشور: پیشین، ص 247؛ عبدالله محمود شحاته: پیشین، ص 503.
[20] . همان، ص 341؛ همان، ص 511، خرمشاهی، پیشین، ص 1247.
[21] . همان, ج 23, ص 81؛ همان, ص 521.
[22] . همان, ص 201؛ همان, ص 529.
[23] . محمد طاهر بن عاشور, همان, ص 311؛ عبداللّه محمود شحاته, همان, ص 573؛ خرمشاهی, پیشین، ص 1248.
[24] . همان، ج 24، ص 75؛ همان، ص 547.
بخش قرآن تبیان
منبع :
قرآن در آینة پژوهش ـ عبدالمهدی جلالی