پس از انقلاب

كتاب: زندگینامه مقام معظم رهبرى، ص 101
گردآورى و تدوین: مؤسسه فرهنگى قدر ولایتاز كارهاى خوبى كه در دفتر تبلیغات امام صورت گرفت، تنظیم نشریهاى به نام «امام» بود كه به یادگار اقامت امام در تهران، چند شماره از آن منتشر شد.حضرت آقاى خامنهاى، چند مقاله در این نشریه یادگارى نوشتند و جالب است كه روز 22 بهمن كه رادیو به دست مردم افتاد، مقالهاى كه آیت الله العظمى خامنهاى تحت عنوان «پس از نخستین پیروزى» نوشته بودند، اولین مقالهاى بود كه در رادیو خوانده شد.
ماموریتبه سیستان و بلوچستان
در فروردین ماه 58 از طرف امام خمینى (قدس سره) مامور رسیدگى به اوضاع و خواستههاى مردم استان سیستان و بلوچستان شدند و خدمات ارزندهاى در آن سامان، به مردم محروم و رنجدیده آن استان كردند.آیت الله خامنهاى در مسیر حركتخود به سیستان و بلوچستان، وارد كرمان مىشوند و این روز، مصادف مىشود با روز راىگیرى براى رفراندوم جمهورى اسلامى.مقام معظم رهبرى، راى خود را در فرودگاه كرمان به صندوق مىاندازند.معظم له خاطره خود را چنین بیان مىفرمایند:
من البته در آن روز راىگیرى، كرمان بودم، یعنى از طرف امام، یك ماموریتى به من محول شده بود براى سركشى به شهرهاى بلوچستان بروم و با مردم آنجا از نزدیك دیدار كنم و پیام امام را كه پیام محبت و دلسوزى بود، برایشان ببرم، كه ملاحظه مىكنید از همان روزهاى اول، امام به فكر افتاده بود تا به این مستضعفین دورافتادهاى كه در نظام گذشته فراموش شده بودند، ملاطفت و محبت كنند و لذا مرا كه در آنجا سابقه و آشنایى نسبتا زیادى داشتم، براى این منظور فرستادند و من در راه سفر به بلوچستان، به كرمان رسیده بودم كه روز راىگیرى فرا رسید.در فرودگاه بچههاى حزب اللهى و پراحساس كرمان (به دلیل این كه من قبلا مدتى در آنجا بودم و مرا مىشناختند، و من هم به مردم كرمان علاقه داشتم) آمدند صندوقهاى راى را آوردند فرودگاه و هركدام مىخواستند من رایم را در صندوق خودشان بیندازم.لذا براى من آن لحظهاى كه راى را مىانداختم درون صندوق و آن شور و هیجان مردم كرمان در راى دادن را دیدم، از لحظات شیرین بود.و بعد هم نشان داده شد كه [حدود] 99 [2/98] درصد آراء به جمهورى اسلامى آرى بود (1)
لیبرالها خیلى تلاش كردند تا مردم یا در پاى صندوقهاى آرا حاضر نشوند و یا راى منفى به نظام جمهورى اسلامى بدهند، كه این توطئه هم با موضع قاطع امام و تبعیت مردم، نقش بر آب شد.
خاطرهى دیگرى كه فقط به آن اشاره مىكنم، مخالفتهایى بود كه با راىگیرى به این شكل وجود داشت و این مخالفتها از طرف جناحهاى مختلف بود كه همه هم بعدا خودشان را نشان دادند، و همهى آن جناحهاى روشنفكر از قبیل روشنفكرهاى چپ و نیمه چپ و لیبرال و التقاطى، مطبوعات و حتى اطلاعات و كیهان آن روز را در مشتخودشان داشتند - كه بحمد الله بعدا همه ازاله شدند و تغییر كردند - و در حالى كه آن وقت، روزنامهى حسابى دیگرى هم مثل روزنامهى جمهورى اسلامى نبود كه مورد اتفاق باشد و لذا همینطور هرچه دلشان مىخواست، مىنوشتند.اینها رفته بودند اینجا و آنجا پیش روشنفكرها و گروهكهاى سیاسى ملحد و نیمه ملحد و شخصیتهاى مختلف، از آنها نظر خواسته بودند كه آیا به نظر شما «آرى» یا «نه» درست است؟ و یا بیاییم چند جور حكومت را مطرح كنیم؟ كه مقصودشان خارج كردن از آن یكپارچگى بود، اگرچه فرقى نمىكرد و تاثیرى هم نداشت، یعنى طبیعى بود كه مردم به شیوههاى دیگر (غیر از جمهورى اسلامى) راى نمىدادند، بخصوص بعد از آنى كه امام آن گونه صریح فرمودند «نه یك كلمه كم، نه یك كلمه زیاد» ، لكن آنها از كار خودشان دستبرنمىداشتند، براى این كه شاید بتوانند شكاف بیندازند و با تقسیم آراء، راى زیاد مردم را كم كنند، و همچنین آن جناح لیبرال و به اصطلاح ملىگراى شوراى انقلاب كه بیشترین خصوصیاتشان مخالفتبا خط اصیل انقلاب بود! !(2)
نماینده شوراى انقلاب در وزارت دفاع
در سال 58، نماینده شوراى انقلاب اسلامى در وزارت دفاع شدند و سپس در 27 مرداد همان سال، مسؤولیت معاونت وزیر دفاع را نیز پذیرفتند و در این سمتها خدماتى كردند.سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
در 10 آذر سال 58، اختلافاتى در سپاه پاسداران - كه بتازگى به وجود آمده بود - پدید آمد و پس از این كه عدهاى از برادران میانجیگرى كردند و نتوانستند كارى انجام دهند، حضرت آقاى خامنهاى در 10 آذر 58 از سوى حضرت امام (ره)، سمتسرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى را به عهده گرفته و توانستند آنجا را سر و سامان دهند.رسیدگى به امور دانشجویان
آیت الله العظمى خامنهاى همیشه مورد توجه نسل جوان و دانشگاهى بوده و لذا بنا به تمایل امام، دانشجویان مسائل خود را با ایشان در میان مىگذاشتند.عضویت در شوراى عالى دفاع
مقام معظم رهبرى از سوى حضرت امام و شوراى انقلاب در «شوراى عالى دفاع» حضور مىیافتند.این شورا ابتدا تحت ریاست مهندس بازرگان، رئیس دولت موقت، تشكیل و اداره مىشد.افرادى كه در این شورا عضویت داشتند، اغلب چهرههایى وابسته به رژیم پهلوى یا عناصر غرب زده و لیبرال بودند و حضور مقام معظم رهبرى، خوشایند آنان نبود، لیكن آن مركز حساس را در اختیار انقلاب قرار مىداد و از تصمیمگیریهاى مغایر با مصالح نظام اسلامى جلوگیرى مىكرد، چنانچه در اوایل، همین شوراى عالى دفاع تلاش كرد تا با تغییر نام «مستشارى امریكا» موجبات حضور مستشاران امریكایى را در ارتش و سیستم نظامى كشور حفظ كند.مقام معظم رهبرى در خاطرات خود، این توطئه را افشا مىنمایند و نقش خود و شهید «چمران» را در جلوگیرى از آن تشریح مىكنند:دولت موقتبه این نتیجه رسیده بود كه هیچ دلیلى ندارد كه با امریكا، دولت ثروتمند و قوى كه با ما كارى هم ندارد، بىخود دربیفتیم و سر بىدرد خود را به درد آوریم.و این فكر در دولت موقت نتایجى داشت.
یكى از نتایجش این بود كه امریكاییها را در داخل ایران بگذارند بمانند - در نیروى هوایى، عدهاى از آمریكاییها بودند كه تا مدتها ما خبر نداشتیم - .
بعد در شوراى عالى دفاع كه آن وقت من عضو شوراى عالى دفاع بودم و آقاى مهندس بازرگان رئیس شوراى عالى دفاع بود، یكى از مسائلى كه عنوان شد، این بود كه آمریكاییهاى مستقر در ستاد نیروى هوایى، پیشنهاد كرده بودند كه چون امروز ما اینجا هستیم، دیگر اسم دفتر ما دفتر كارشناسى نظامى نیست و ما كارشناسى نظامى به آن معنا نیستیم! ! پس نام دیگرى برایش انتخاب كنید تا ما بمانیم...
و در خاطره دیگر مىفرمایند:
در اوایل انقلاب سعى كردند دستگاه مستشارى نظامى آمریكا را در ایران نگهدارند.شاید براى این موضوع خیلى عجیب به نظر آید و حرف تازهاى باشد.واقعا هم عجیب است، اما از آن عجیبهایى است كه اتفاق افتاد.
تا چند ماه بعد از انقلاب، دستگاه مستشارى ارتش آمریكا در یكى از نیروهاى سهگانه ارتش، دم و دستگاه خودشان را داشتند. البته مركز اصلىشان كه در محل ستاد مشترك بود، از بین رفته بود و خودشان فرار كرده بودند، اما عناصر اطلاعاتىشان را اینجا گذاشته بودند تا سنگر را حفظ كنند.
در «شوراى عالى دفاع» آنروز، - كه آنهم یك شوراى عالى دفاع تماشایىاى بود! - افرادى عضو بودند كه اگر اسمهایشان نام برده شود، شما امروز تعجب مىكنید كه چطور در اول انقلاب، اینها در آن مركز حساس عضو بودند.حضور بنده هم در آن شوراى عالى، در واقع یك حضور غیر رسمى بود، یعنى آن عناصر مایل نبودند ما را ببینند، ولى ما به شكل انقلابى و با روشهاى مخصوص آن زمان اول انقلاب، در آن جلسات شركت مىكردیم.

در یكى از جلسات آن زمان متوجه شدیم كه مصوبهاى را مىخواهند از شوراى عالى دفاع بگذرانند كه بر اساس آن، اسم مستشارى سابق آمریكا در ایران عوض شود و یكى از نامهاى پیشنهادى آنان تصویب گردد! یعنى در حقیقت وجود مستشارى را شوراى عالى دفاع امضاء كنند! ! ما آنجا فهمیدیم كه مستشاریها هنوز در ایران هستند.گفتیم این آقایان اینجا چه مىكنند! اول اصل وجودشان را ثابت كنید، بعد به اسمشان برسیم.
خدا رحمت كند مرحوم شهید چمران عزیز را، او هم كمك كرد تا مصوبهاى گذرانده شود هرچه زودتر این افراد از ایران بیرون روند.تا این حد اینها وقاحتبه خرج دادند و جرات مىكردند كه در داخل ارتش جمهورى اسلامى، عناصر مستشارى آمریكایى باقى بمانند. (3)
واگذارى مسؤولیت دولت موقتبه مهندس بازرگان كه موجب روى كار آمدن اكثر اعضاى نهضت آزادى و جبهه ملى در مناصب مهم دولتى گردید، یكى از مسائلى است كه نیاز به بررسى جداگانه دارد.حضرت امام خمینى قدس سره بعدها در مورد این تصمیم اشاره فرمودند كه راضى به روى كار آمدن عناصر لیبرال نهضت آزادى نبودند، بلكه بنابه توصیه دوستان، این مساله را قبول كردند. این كه چه كسانى پیشنهاد فوق را دادند، مشخص نشده است، لیكن هرچه بود، زیانها و خسارتهایى به جریان انقلاب اسلامى وارد كرد كه بنابه فرموده حضرت امام (ره) جبران آنها به این زودیها ممكن نیست.تفكر غربزده نهضت آزادى و ماهیت ضد روحانى این جمعیت، زحمتهاى زیادى براى انقلاب ایجاد كرد كه در مساله طرح اصل «ولایت فقیه» در مجلس خبرگان قانون اساسى، لایحه قصاص و همراهى این جمعیتبا جبهه ملى در مخالفتبا این لایحه، جریان اشغال لانه جاسوسى، مساله هشتسال دفاع مقدس جمهورى اسلامى در برابر تجاوز عراق و حمایتهاى آشكار استكبار جهانى از تجاوز رژیم بعثى عراق و...بخوبى مشهود است.در هرحال، مقام معظم رهبرى و عناصر متعهد، متدین و معتقد به ولایت فقیه در میان چنین دولتى، نقش بازدارنده مهمى داشتند تا مانع از تحقق برنامههاى ضد انقلاب اسلامى و ضد روحانیت این جمعیتشوند و از طرفى، از نزدیك شاهد قضایا بوده و بموقع نسبتبه عملكردهاى ناصحیح آنان واكنش نشان داده و یا حضرت امام را در جریان وقایع قرار دهند.مقام معظم رهبرى در افشاى برخى حقایق درباره دولت موقت و رویه مهندس بازرگان، و سختى روزهایى كه مجبور بودند این دولت و عناصر آن را تحمل كنند، به گوشههایى از كارشكنیهاى آنان اشاره مىنمایند كه براى تاریخ صدر انقلاب اسلامى، ماندگار و سند مهمى است.
مقام معظم رهبرى در بیاناتى در اجتماع عظیم مردم مشهد در سال 59، از صبر و تحمل خود و سایر عناصر انقلابى مخلص شوراى انقلاب در برابر لیبرالهاى دولت موقتسخن مىگویند.از جمله موارد اختلاف، مساله گزینشها بود.معظم له و یارانشان مىگفتند كه وزرا باید صد در صد انقلابى باشند، یعنى هم با ابر قدرتها مخالف باشند و هم عمیقا به اسلام اعتقاد داشته باشند.در حالى كه وزرایى كه بتدریج معرفى مىشدند، اغلب فاقد این خصوصیات بودند.بازرگان، نخست وزیر موقت، اعضاى متعهد و مخلص شوراى انقلاب را تهدید مىكرد كه در صورت عدم تصویب وزراى پیشنهادى، استعفا خواهد داد! ! استعفا پس از بیست روز از تشكیل دولت چه مفهومى داشت؟ مىخواستند بگویند شوراى انقلاب كارشكنى مىكند! بر سر معاونان بازرگان نیز كار به مشاجره كشید، بخصوص در مورد «امیر انتظام»(4)چند بار به بازرگان اعتراض مىكنند. بالاخره با مداخله امام، صلاحیت امیر انتظام رد مىشود. (5)
متن حكم حضرت امام خمینى قدس سره به مقام معظم رهبرى براى عضویت در شوراى عالى دفاع ملى چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
20/2/1359
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سید على خامنهاى دامت افاضاته براى تشكیل شوراى عالى دفاع ملى بر مبناى اصل یكصد و ده قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، جنابعالى به عنوان مشاور از طرف این جانب منصوب مىشوید و در این موقع، چون در وضع استثنایى هستیم، لازم است هر هفته با بررسى كامل و با كمال دقت، رویدادهاى داخلى ادارات مختلف ارتش را براى این جانب ارسال دارید. (6)
روح الله الموسوى الخمینى
امامت جمعه تهران
پس از فوت مرحوم آیت الله طالقانى و انصراف آقاى منتظرى، امام امت طى حكمى در تاریخ 24 دى ماه 58، آیت الله العظمى خامنهاى را به امامت جمعه تهران منصوب فرمودند.سخنان ارزشمند امام جمعه تهران در نمازهاى جمعه، مجموعهاى از معارف اسلامى، تحلیلهاى سیاسى و رهنمودهاى ارزنده است. در كنار این مجموعه بدیع، حماسه عظیم و پرشكوه نماز جمعه تاریخى كه در تاریخ نماز جمعه بىسابقه است (نماز جمعه مورخ 24 اسفند ماه 63) قرار دارد.در این جمعه به یادماندنى، در حالى كه انفجار بمب توسط منافقین در صف نمازگزاران، چندین شهید و دهها مجروح گرفته و موج انفجار جایگاه نماز جمعه را لرزانده بود و پارههاى پیكر پاك نمازگزاران را بر اندام دیگر برپا دارندگان نماز جمعه پاشید، و از آسمان، هواپیماهاى آخرین مدل استكبار، تهدید به بمباران مىكرد، و ضد هواییها با شلیك مداوم، غوغایى به پا كرده بودند، در سایه قدرت روحى و آرامش قلبى امام جمعه و تاییدات الهى، همه استوار و محكم برجاى ماندند و صفها همچنان مرتب باقى ماند، و امام جمعه با نهایت قدرت، به خطبهها ادامه داد، بدون آن كه حتى لرزشى در طنین صداى او پدید آید.و سپس نماز را در نهایت طمانینه و با توجه خاصى اقامه كرد و دوست و دشمن را به شگفتى فرو برد، و امام امت در پیام سال نو به آن اشاره كرده، فرمودند:
من فراموش نمىكنم قصهى روز جمعه را كه آنطور باشكوه، با نورانیتبا استقامت گذشت، آن طور با طمانینه با آن صداهایى كه مىآمد.با آن رگبارهایى كه مىآمد.من ملاحظه مىكردم، نگاه مىكردم.مخصوصا نگاه مىكردم ببینم در بین مردم چه وضعى هست.ندیدم حتى یك نفر را كه تزلزلى در او پیدا بشود و آن وقت امام جمعه آنطور با آن طنین قوى صحبت كرد.مردم آنطور گوش كردند و فریاد زدند كه ما براى شهادت آمدیم. (7)
انتخاب مقام معظم رهبرى توسط حضرت امام قدس سره براى امام جمعه تهران، به رغم حضور و وجود علماى بزرگ، معروف و شناخته شده كه برخى از آنان داعیه علم و انقلابیگرى بسیارى داشتند، نشان مىدهد كه حضرت امام از همان ابتدا نسبتبه آیت الله خامنهاى، علاقه و محبتبسیارى داشتند و این علاقه، ناشى از شناخت ویژگیهاى خاص ایشان از سوى حضرت امام بوده است. مسیر مستقیم حركتحضرت آیت الله العظمى خامنهاى در خط حضرت امام خمینى قدس سره و حوادث سخت انقلاب، چه در حضور بنیانگذار جمهورى اسلامى و چه بعد از رحلت جانگذار امام، حقانیت و صحتشناخت امام را نشانداد.

خنثى كردن طرح توطئه انحلال مجلس خبرگان قانون اساسى
یكى از توطئههاى خطرناك ملىگراها كه با حمایت عناصرى از روشنفكران وابسته و جناح جبهه ملى، طراحى و براى اجرا آماده شد، انحلال مجلس خبرگان بررسى قانون اساسى است.پس از آن كه توطئه عناصر منحرف در ایجاد مجلس مؤسسان براى وقت گرفتن از انقلاب و به ثمر رساندن نقشههاى شوم خود به نتیجه نرسید و خبرگان ملتبراى بررسى و تصویب قانون اساسى جمع شدند، یكى از مهمترین اصول این قانون، یعنى اصل «ولایت فقیه» توسط علماى مبارزى چون شهید بهشتى مطرح شد.با طرح این اصل كه شالوده حكومت اسلامى را بنیان مىنهاد، عناصر ملىگرا در صدد برآمدند تا با انحلال مجلس خبرگان، از تصویب این اصل بنیادى حكومت اسلامى جلوگیرى كنند.تفصیل این توطئه را از نامهاى كه دادستانى انقلاب اسلامى مركز از دفتر كار عباس امیر انتظام - سخنگوى دولت و مسؤول دفتر نخست وزیرى - به دست آورده و منتشر كرده است، پى مىگیریم و سپس نقش مقام معظم رهبرى را در خنثى نمودن این توطئه بیان مىكنیم.دادستانى انقلاب اسلامى مركز، نامهاى را كه از دفتر كار امیر انتظام به دست آمده، در اختیار مطبوعات گذاشت.در این نامه كه با خط امیر انتظام نوشته شده، طرح انحلال مجلس خبرگان، توسط نامبرده به دولت موقت ارائه شده و چند تن از اعضاى دولت موقت نیز با آن موافقت كردهاند.متن نامه بدین شرح است:
«بنا به پیشنهاد من در تاریخ چهار شنبه 18/7/1358 جلسه در منزل تقى انورى با حضور افراد زیر تشكیل گردید:
1- تقى انورى 2- عباس رادنیا 3- ابوالحسن رضا 4- مقدم مراغهاى 5- عباس سمیعى 6- پولادى 7- ابوالفتح بنى صدر 8- عباس امیر انتظام 9- احمد صدر حاج سید جوادى.
منظور از تشكیل این جلسه، یافتن راه حل مقابله با بحران موجود و رسیدگى به پیشنهاد تشكیل جبهه واحدى براى شركت در انتخابات آینده مجلس شورا و ریاست جمهور بود، چون مساله مصوبات مجلس خبرگان قانون اساسى، یكى از مسائل با اهمیت روز بود، ابتدا درباره آن بحثشد و مواردى كه از مورد وكالت مردم در مساله انتخاب نمایندگان این مجلس تجاوز مىكرد، مورد توجه قرار گرفت و آقاى بنى صدر این موارد را كه عبارت بود از طولانىتر كردن زمان بررسى قانون و همچنین به جاى رسیدگى به پیشنویس قانون اساسى تهیه شده، تهیه قانون جدید، تصمیم گرفته شد كه این دو مورد به اطلاع آقاى نخست وزیر رسانیده شود و در صورت موافقت، نسبتبه انحلال مجلس اقدام بشود.
این وظیفه به عهده من گذاشته شد.روز سه شنبه ساعتیازده صبح، ایشان را دیدم و مطالب را به اطلاع ایشان رساندم.ابتدا این مساله براى ایشان سنگین بود، ولى بعد قرار شد كه متنى از طرف ما تهیه شود و ایشان آن را ببینند.متن فوق در همین روز از طرف آقاى بنىصدر تهیه و به اطلاع و صلاحدید آقاى احمد صدر حاج سید جوادى و آیت الله زنجانى تهیه شد.ساعت پنجبعد از ظهر به اطلاع ایشان رساندم.قرار شد آقاى صدر حاج سید جوادى آن را امضاء كند صدر آن را امضا و به مهندس بازرگان داد.ولى قرار شد متن آن، تغییرات كوچكى بنماید و به امضاى كلیه وزرا برسد.متن اصلاح شده، در ظهر روز شنبه 21/7/58 باطلاع نخست وزیر رسید و قرار شد هفت نفر از وزرا را من (دكتر سامى، اردلان، فروهر، دكتر اسلامى، دكتر میناچى، صدر حاج سید جوادى و دكتر یزدى) قبلا ببینیم و بقیه را خود مهندس بازرگان صحبت نماید.تا چهار بعد از ظهر من كلیه آقایان را دیدم و قبل از جلسه هیئت دولت در ساعت 5/6 در دفتر نخست وزیرى بودم متاسفانه خود نخست وزیر و آقاى دكتر سحابى كه مامور مذاكره با دیگر آقایان وزراء بودند، نتوانستند قبل از جلسه با افراد مورد نظر صحبت كنند.معهذا مشكلات ادامه كار و دخالتها در حدى بود كه هفده نفر به شرح زیر، این طرح را قبل از تشكیل جلسه دولت امضا كردند كه اسامى آنها عبارتند از: (1- دكتر ایزدى 2- دكتر اسلامى 3- دكتر سامى 4- دكتر حبیبى 5- رجایى 6- ید الله سحابى 7- مهندس عزت الله سحابى 8- دكتر احمدزاده 9- مهندس كتیرایى 10- اردلان 11- صباغیان 12- فروهر 13- صدر حاج سید جوادى 14- دكتر رضا صدر 15- مهندس اسپهبدى 16- مهندس بنى اسدى 17- ...) و قرار شد خود مهندس بازرگان در جلسه امضا كند.این اولین بارى بود كه یك پیشنهاد با یك چنین اكثریتى به تصویب مىرسید.كسانى كه امضاء نكرده بودند (معینفر، چمران، یزدى و میناچى) بوده، البته میناچى صبح قبول كرد كه امضا كند و شب متاسفانه مانند همیشه، با هزار دلیل و برهان از امضاء این طرح سرباز زد.قرار گذاشته بودیم كه بلافاصله پس از تصویب، آن را از طریق رادیو و تلویزیون و روزنامهها اعلام كنیم و به همین دلیل، نمایندگان كلیه ارگانها را دعوت كردیم و ساعت ده و نیم شب كه جلسه دولت تمام شد، همه حضور داشتند.ما حتى روزنامهها را آماده نگهداشته بودیم كه در همان ساعتشب، بتوانند مصوبه دولت را به صورت فوق العاده چاپ كنند.
جلسه دولت تمام شد.طرح هم تصویب شد، ولى این غلطى را كه بر روى طرح گذاشتند، عبارت از آن بود تا اطلاع امام منتشر نشود، معناى این كار، نفى مطلب بود، چون متاسفانه مهندس بازرگان با همه خصوصیات عالى و قدرت فوق العاده در قبول شرایط سنگین زمان، فاقد جسارت كافى است و از ابتداى حكومت انقلاب، ما دچار همین مشكل بودهایم.آنجا كه احتیاج به جسارت براى یك كار بزرگ هست، او همیشه فرار مىكند.در بهار امسال، دو طرح انقلابى بزرگ از طرف من به دولت دادهشد، یكى به عنوان ایجاد امنیت ملى و دادن احساس امنیتبه معنى اعم كلمه به مردم كه به كار و زندگى و تولید خود ادامه دهند و دیگر، طرح برطرف كردن «بحران بیكارى» كه با وجودى كه هر دو طرح تصویب شد، بازرگان جسارت پیاده كردن آنها را نداشت.و تحت تاثیر (معینفر، احمدزاده، صباغیان، اردلان و كتیرایى) بود كه شعارشان صرفهجویى بود و این صرفهجویى، در چنین برهه از زمان كه مملكت احتیاج به تزریق پول در سیستم اقتصادى تولیدى و عمرانى خود داشت، بزرگترین لطمه را به انقلاب زده و خواهدزد.
فردا بازرگان و عدهاى از افراد هیات دولتبه دیدن امام رفتند و طرح را مطرح كردند.پرواضح بود كه امام آن را رد خواهد كرد.در حالى كه اگر قبلا اعلام شده بود، شانس رد كردن آن 10 درصد بود.ولى در عوض 36 میلیون مردم كه به دلیل وضع خاص زمان فكر مىكنند، به جاى پیاده شدن قانون اسلام، آخوندیسم بر مملكتحكومتخواهد كرد، به پا مىخاستند و تحت رهبرى امام، بازگشتبازرگان را از ایشان مىخواستند.
امام حق داشت در صورتى كه با او مشورت كنند، این طرح را رد كند، زیرا از ابتدا حكومتبازرگان همیشه از ضعف او و عدم قاطعیت او ناراحتبوده و بكرات آن را بیان كرده است و خیلى به او و به طبقه تحصیل كرده و روشنفكر اطمینان ندارد.به هرصورت، طرحى كه مىتوانست انقلاب در انقلاب باشد و ناامیدیها را به امید تبدیل كند، مانند سایر پیشنهادات سازنده دفن شد. »
امیر انتظام
متن اعلامیه دولت كه به خاطر مخالفت جدى امام انتشار نیافت، به شرح زیر است.
اعلامیه دولت
نظر به تبصره ماده 35 لایحه قانون انتخابات مجلس، بررسى نهایى قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران مصوب 14 تیر ماه 1358 شوراى انقلاب اسلامى كه مقرر داشته:«تبصره - مدت زمان بررسى و تنظیم قانون اساسى جمهورى اسلامى، از تاریخ افتتاح حد اكثر یك ماه مىباشد» و نظر به این كه وكالت و نمایندگى اعضاى مجلس مذكور، مقید و محدود به مدت و شرایطى بوده كه در این لایحه قانونى تعیین شده و انتخاب كنندگان نیز به استناد مقررات آن قانون، براى مدت معین (یك ماه) آنان را انتخاب كردهاند و با توجه به این كه طبق اصول و موازین شرعى و حقوقى، اگر وكالت و نمایندگى محدود به زمان معینى باشد، بعد از انقضاى آن، وكالت و نمایندگى زائد مىشود. در ضمن، ماده 19 لایحه قانونى اداره امور مجلس و نظامنامه داخلى مجلس، بررسى نهایى قانون اساسى مصوب 8 شهریور ماه 1358 شوراى انقلاب اسلامى نیز مدت بررسى اصول قانون اساسى را جمعا سى روز تعیین كرده است.بنابر این، ادامه كار مجلس بررسى نهایى قانون اساسى پس از انقضاى مدت و روال وكالت مخالف قانون و مصوبات آن، فاقد اعتبار است و چون وكیل حق ندارد مدت وكالتخود را یكطرفه تمدید كند، تمدید مهلت قانونى از طرف آن مجلس، وجهه شرعى و قانونى نداشته است.با این حال، به استناد اصول و قوانین فوق، انحلال مجلس، بررسى نهایى اصول قانون اساسى اعلام مىشود.
دولت ظرف یك ماه از این تاریخ، براى تصویب پیشنویس قانون اساسى كه از طرف دولت، تنظیم و با تایید مقام رهبرى انقلاب، به تصویب شوراى انقلاب رسیده است. (با اصلاحاتى كه مورد تصویب شوراى انقلاب و تایید مقام رهبرى مىباشد) به آراى عمومى مراجعه خواهد كرد. (8)
نقشى كه آیت الله خامنهاى در خنثى كردن این توطئه شوم داشتند، همان قیدى است كه امیر انتظام از آن به عنوان «غلطى كه روى طرح گذاشتند» یاد مىكند و منظور او، آگاه كردن حضرت امام پیش از انتشار این طرح بود.اگر چه لیبرالها در ارزیابى خود اشتباه مىكردند، اما اگر هم این طرح اعلام مىشد، حضرت امام قدس سره توى دهان آنان مىزد و اجازه نمىداد فرصتبه نفع تفكرات انحرافى از انقلاب گرفته شود، لیكن حضور كسانى چون آیت الله خامنهاى و اندیشه ناب آنان، و حمایت قاطعانه از مواضع حضرت امام و نظام اسلامى، موجب ناكامى منحرفان در مواقع متعدد گردید.امیر انتظام از سوى هیات دولت، نامهاى تهیه كرده بود كه به امضاى پانزده نفر از وزراى كابینه دولت موقت رسیده بود و بنا شد نامه را براى عموم پخش كنند و مجلس خبرگان را غیر قانونى و منحل اعلام كنند.بنابر این گذاشته بودند كه اگر امام با این خواست موافقت فرماید، كه به مراد رسیدهاند و اگر مخالفت فرماید، دسته جمعى استعفا دهند! !
موقعى كه این نامه در هیات وزیران مطرح مىشود، آیت الله خامنهاى كه از طرف شوراى انقلاب در آن جلسه حاضر بودند، بشدت در مقابل این توطئه مىایستند و بالاخره آنها را قانع مىكنند كه پیش از انتشار نامه، مساله را با امام درمیان گذارند. حضرت امام نیز با شنیدن درخواست آنان، به طور قاطع مخالفتخود را اعلام و بر قانونى بودن ادامه كار مجلس خبرگان قانون اساسى، تاكید و حتى استعفاى جمعى آنان را بلامانع اعلام مىكنند و بدین وسیله، توطئه شوم لیبرالها خنثى شد. (9)
سختستیزى با امریكا و ملىگرایان و لیبرالها
توطئه امریكا و عناصرى كه در داخل به دنبال ارتباط و اتصال با امریكا بودند، تنها به این مورد اختصاص نمىیابد.جریانهاى رنگارنگى در صدر انقلاب اتفاق افتاد كه هریك از آنها مىتوانست آغاز انحرافى بزرگ در اهداف و مسیر انقلاب اسلامى باشد.حجم این توطئهها و تنوع آنها به گونهاى است كه جمعآورى و تدوین آنها، بخوبى نشان مىدهد كه از یك سو عمق عناد، كینه و دشمنى استكبار جهانى و در راس آنها، امریكاى جهانخوار، با اسلام و انقلاب اسلامى چقدر است و از سوى دیگر، عنایتحق تعالى و توفیق رهبر انقلاب اسلامى، حضرت امام خمینى قدس سره و ملت مسلمان، متعهد و فداكار ایران در خنثى كردن این توطئهها چه میزان بوده است و حقیقتا تنها از یك نظام الهى و بزرگ، این معجزه ساخته است.مقام معظم رهبرى در نقل خاطرات خود، به بخشهایى از برخى توطئههاى عناصر ملىگرا كه در راستاى طرح مجدد امریكا و بازگشت او به ایران انجام مىگرفت، اشاره فرمودهاند كه نقل آنها، هم شیرین است و هم عبرتآموز، و یادآور سختى روزگارى كه تنها هوشیارى و ایمان شاگردان وفادار امام، باعثشد كه آن تلخیها به شیرینى پیروزى تبدیل شود.عبرت از آنجا كه اعتماد به این عناصر امتحان پس داده، ولو در شعارهاى به ظاهر پسندیده و زیبا، در حكم از یك سوراخ دوبار گزیده شدن است كه شایسته بندگان هوشیار و مؤمن خدا نیست.
باید بگویم كه مبارزه با امریكا در نهضت عظیم اسلامى ما، یكى از خطوط اصلى و لاینفك این نهضت از آغاز تا تسخیر لانهى جاسوسى كه اوج این مبارزه به حساب مىآمد، بود و تا امروز هم هست.در سال 42 امام اعلان كردند، رئیس جمهور امریكا منفورترین مردم در نزد ملت ایران است، یعنى امام آن روز با این جمله، یك حركتسیاسى - تبلیغاتى عظیمى را بر ضد سیاست امریكا در ایران انجام دادند و همچنان كه شما مىدانید، زمامداران جهانى خیلى مایلند در میان ملتها وجهه داشته باشند و این را یك زمینه مناسب براى پیشرفتسیاستهاى خودشان مىدانند، لذا آخرین چیزى كه در یك مملكت از دست مىدهند، همان وجههى سیاسىست، یعنى آنها سعىشان بر این است كه اگر منافع اقتصادىشان را هم از دست مىدهند، لااقل آبرویشان را از دست ندهند و امام از آن روز، این مبارزه صریح علنى با حیثیت امریكا را در ایران و در میان مردم شروع كردند در طول این مدت، ما همیشه احساس مىكردیم طرف مبارزهى ما شاه و امریكا هستند، یعنى واقعا شاه را از امریكا جدا نمىدانستیم، لذا هر حركتى علیه رژیم انجام مىدادیم، احساس مىكردیم داریم بر ضد امریكا انجام مىدهیم و چنین تصورى در انقلاب جا افتاده و قطعى بود تا این كه انقلاب پیروز شد، و بعد از پیروزى انقلاب هم طبعا این روند وجود داشت، لذا با هر گرایش و انگیزهاى كه اندكى جانبدارى آمریكا در آن تصور مىشد بشدت مخالفت مىكردیم.
به خاطر دارم در جلسات هیات دولت، یك روز رئیس هیات دولت موقتبا عصبانیتبه این مضمون و با ناراحتى در كمال تعجب گفت: «چرا این مرگ بر امریكا را مردم ول نمىكنند!؟» ما كه از ناراحتى و تعجب ایشان بشدت متعجب و ناراحتشدیم به ایشان گفتیم این چه حرفىست كه مىگویى؟ ! مگر مىشود شعار مرگ بر امریكاى مردم را كه یك شعار طبیعى است و هیچكس در ذهن مردم نگذاشته بلكه فرهنگ مبارزه و انقلاب این را به آنها یاد داده، از ذهن مردم بگیریم و مگر چنین كارى جایز است؟
اگر به خاطر داشته باشید، در ماههاى اول پیروزى انقلاب، یكى از سناتورهاى امریكایى در مجلس سناى امریكا یك چیزى بر ضد ایران اظهار كردهبود كه در اینجا تظاهرات عظیمى در همین میدان 7 تیر فعلى برپا شد، كه آقاى هاشمى آنجا سخنرانى كرد و فرداى آن روز هم به آقاى هاشمى سوء قصد كردند، یعنى آنقدر حساس بودند روى این قضیه كه بلافاصله بعد از سخنرانى آقاى هاشمى كه سخنرانى خوبى هم بود، به ایشان سوء قصد كردند و در اسنادى كه بعدا به وسیلهى دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از لانهى جاسوسى بیرون آمد، مشخص شد كه سفیر امریكا و نمایندگان سفارت امریكا از آن روز و بعد از آن تظاهرات، منتظر حمله به سفارت بودند و در آن روز، نگران بودند كه ممكن استبه سفارت حمله شود تا این كه در 13 آبان سال 58 حركت تسخیر لانهى جاسوسى به وسیلهى دانشجویان پیرو خط امام انجام گرفت و مورد تایید امام و عموم ملت و نمایندگان مجلس خبرگان و همهى كسانى كه در این میدان حضور داشتند، قرار گرفت.و این اوج مبارزات ایرانى و اسلامى بر ضد امریكا بود.
امریكاییها بعد از انقلاب امیدوار بودند كه شاید بتوانند به یك كیفیتى، دست كم بخشى از منافع از دست رفتهى قبلى خودشان را در ایران تجدید كنند و این امید براى آنها بیجا هم نبود، چون در دولت موقت، آن روز عناصرى بودند كه آشكارا از منافع امریكا در ایران دفاع مىكردند و بعضى هم بودند كه شاید خیلى آشكارا دفاع نمىكردند، اما آنچه كه قطعیت دارد، این است كه دولت موقت هیچگونه حساسیت منفى در مقابل امریكاییها نداشت و از این كه امریكاییها باز هم بساطشان را در ایران پهن كنند، نگران نبود و فقط مىگفت ما آن نوع روابطى را كه با شاه داشتند، قبول نمىكنیم و این طبیعى بود كه وقتى امریكاییها مىخواهند وارد شوند نمىگویند ما نوع روابط شاه را با شما خواهیم داشت و دولت موقت هم، حتى نگران نبود كه این روابط ممكن استیك روزى منتهى به آنگونه روابط شود، و در اثر سهلانگاریها و سادهاندیشیها باز مملكتبعد از یك چنین انقلاب و فداكاریهایى مجددا به دام استكبار اخراج شده از ایران بیفتد.
من یك خاطرهاى از شوراى عالى دفاع دارم كه آن را نقل مىكنم، یعنى به طورى كه یادم مىآید، آن روزها در یكى از جلسات شوراى عالى دفاع یك چیزى مطرح شد كه براى من خیلى تعجبآور بود و شوراى عالى دفاع در آن وقت، تشكیل مىشد از نخست وزیر و وزیر دفاع كه از دوستان قدیمى نخستوزیر بود و رئیس ستاد وقت، دو نفر نظامى به عنوان مشاور رئیس دولت و من.اما چگونه بود كه من در آن جلسه شركت مىكردم.این را درستبه یاد ندارم كه به چه بهانه و به چه صورتى من در آن جلسه شركت مىكردم، چون بنا نبود كه در آن جلسات به ما خیلى میدان بدهند و بعدها مرحوم شهید چمران هم در آن جلسات شركت مىكرد.لكن من قبل از شهید چمران در آن جلسات عضو بودم و آنطور كه یادم مىآید، دو نفر نظامى را آقاى مهندس بازرگان انتخاب كرده بود كه یكى سپهبد «آذربرزین» ، معاون نیروى هوایى زمان شاه بود، یكى هم یك سرلشكرى از نیروى زمینى، به نام سرلشكر «خزاعى» بود كه تصور مىكنم این دو نفر جزو ارتشیهاى وابسته به دستگاه شاه و خیلى نزدیك به آنها بودند، و اینها جزو شوراى عالى دفاع آن روز بودند، با رئیس ستاد و احتمالا فرماندهى نیروى هوایى آن روز - كه بعدا دستگیر و به زندان افتاد - و دیگران هم بودند.

یك روز در جلسهى شوراى عالى دفاع، وقتى منشى جلسه دستور جلسه را مىخواند، اینطور گفت و شرح داد كه دفتر مستشارى امریكا در ایران، چهار اسم براى دفتر نظامى خودشان در ایران پیشنهاد كردهاند و گفتهاند قبلا دفتر نظامى ما كه به نام مستشارى نظامى نامیده مىشد و حالا آن دستگاه مستشارى با آن طول و عرض نیست، یكى از این چهار نام را براى آن دفتر پیشنهاد مىكنیم.و بنده در آن جا ناگهان با كمال تعجب متوجه شدم كه امریكاییها هنوز در ارتش حضور دارند، در حالى كه ما خیال مىكردیم امریكاییها بكلى ازاله شدند و از ارتش بیرون رفتند، در صورتى كه در آن جلسه معلوم شد آمریكاییها حضور دارند.لذا من با تعجب سؤال كردم، چه اسمى و چه دفترى و چه مركزى؟ مگر امریكاییها در نیروى هوایى و در ارتش هنوز دفتر دارند؟ گفتند بله، یك چنین دفترى هست.و لذا من گفتم، چون از وجود چنین مركز و دفترى خبر ندارم، بنابر این، این بحث نباید مطرح شود، لذا اول براى ما این سؤالها را پاسخ دهید كه این دفتر، كى تشكیل شده، اعضایش چند نفرند؟ و چه كسى اجازهى تشكیل آن را داده؟ و چند تا سؤال این چنینى كردم كه حالا جزییات سؤالها را به خاطر ندارم، اما به هرحال، گفتم، اول پاسخ این سؤالات را براى ما بیاورید تا بعد پیرامون آن بحث كنیم.البته در آن جلسه، هیچكس جرات نكرد با این سؤالات من مخالفت كند و چون مساله مربوط به امریكاییها و خطرناك بود، مىترسیدند اگر مخالفت كنند، براى خودشان بد باشد.غرض این است كه براى رئیس دولت آن روز، خیلى راحتبود در شوراى عالى دفاع كه از حساسترین ارگان سیاسى - نظامى مملكت است، راجع به نام دفتر امریكاییها در ایران بحثشود و هیچ حساسیتى هم نسبتبه آن نداشته باشد، و لابد اگر من در آن جلسه نبودم، یك اسمى هم برایش تعیین مىكردند و مىشد مثلا قانونى یا شبه قانونى، كه امریكاییها دفترى هم در نیروى هوایى یا ارتش داشته باشند.و لذا در یك چنین اوضاع و احوالى، طبیعى بود كه امریكاییها امید برگشتن به ایران را داشته باشند و این امید خیلى بیجا و بىمورد هم نبود.ولى خوشبختانه ناگهان حركت تسخیر لانهى جاسوسى به وسیلهى دانشجویان پیرو خط امام واقع شد و این حركت، اگرچه ابتدا یك حركت دانشجویى بود، اما بعدا تبدیل به یك حركت عمومى ملت و همگانى شد كه امام هم تایید كردند و مرحوم شهید آیت الله بهشتى، نایب رئیس مجلس خبرگان هم از پشت تریبون مستقیم مجلس خبرگان، این حركت را تایید كردند، كه همه شنیدند و همهى دست اندركاران نیز تایید كردند، و از روزنامهها هم، آن روزنامهاى كه خیلى تایید كرد و در تاییدش پیگیرى و اصرار داشت، تنها روزنامهى جمهورى اسلامى بود. (10)
یكى از وقایع مهم انقلاب اسلامى كه از سوى حضرت امام قدس سره به انقلاب بزرگتر از انقلاب اول موصوف شد، اشغال لانه جاسوسى توسط دانشجویان پیرو خط امام است.امریكا به رغم تمامى دشمنیهایى كه با ملت ایران در طول سالهاى استقرار رژیم محمد رضا به عمل آورده بود، پس از پیروزى انقلاب اسلامى با خویشتندارى نظام اسلامى و ملت و رهبرى انقلاب مواجه شد. لیكن به جاى جبران مافات، به توطئههاى مختلف علیه نظام نوپاى اسلامى اقدام كرد، از جمله سفارت خویش در تهران را به لانه جاسوسى علیه حكومت اسلامى تبدیل كرد و با عناصر ملىگرا، لیبرال و ناراضى تماس گرفت و تلاش كرد تا آنان را به هم پیوند داده، در راستاى منافع خود به كار گیرد.
تحریك اقوامى مانند كردها در كردستان، اعراب ایران در خوزستان، بلوچها، ...و اغتشاشاتى كه در تركمن صحرا، كردستان و خوزستان ایجاد كرد، در كارنامه سیاه امریكا نقش بست.از این حركات مهمتر، پذیرفتن شاه فرارى و مخلوع به امریكا، دهن كجى مستقیمى بود كه به انقلاب اسلامى نشان داد.امریكا در نظر داشتبا تمركز مخالفان اسلام حول شاه، دسیسه علیه نظام اسلامى را سامان بدهد.افشاگرى حضرت امام قدس سره علیه اقدامهاى خصمانه امریكا، دانشجویان پیرو خط امام را به اشغال لانه جاسوسى امریكا در 13 آبان 1358 واداشت.اسناد به دست آمده از لانه جاسوسى، وسعت مداخله امریكا در ایران اسلامى و توطئههاى خطرناك او را نشان داد.لیبرالها در برابر افشاى ارتباطات خود با عوامل امریكا برآشفته شده و حملههاى شدیدى را علیه این اقدام انقلابى به عمل آوردند.در راس این اقدامها، استعفاى دولت موقتبازرگان بود كه از سوى امام پذیرفته شد و شوراى انقلاب موظف شد امور كشور را تا شكلگیرى مجلس شوراى اسلامى و انتخاب رئیس جمهورى اداره كند.در برابر تهاجم گسترده عوامل لیبرال و منحرف به اشغال لانه جاسوسى، معتقدان و متعهدان به انقلاب اسلامى و خط امام، از این اقدام حمایت جدى و كارساز انجام دادند و نگذاشتند موج تبلیغات آنان، این اقدام انقلابى را مشوه یا از مسیر خود خارج سازد.مقام معظم رهبرى، از جمله كسانى هستند كه بیشترین حمایت را از اشغال لانه جاسوسى به عمل آوردند و بطور جدى در خنثى نمودن تبلیغات لیبرالها اقدام مىكردند.عوامل داخلى مرتبط با امریكا، هماهنگ با دولتمردان امریكایى و دلالان بین المللى آنها، تلاش مىكردند تا گروگانهاى امریكایى را از دست دانشجویان پیرو خط امام خارج كرده، در اختیار شوراى انقلاب قرار بگیرد.حضرت آیت الله خامنهاى، از جمله كسانى بودند كه با این طرح امریكایى بشدت مخالفت كردند و استدلالشان این بود كه با تحویل گرفتن گروگانها از سوى شوراى انقلاب، دولت ایران به عنوان یك دولت در مقابل دیپلماسى سراسر جهان قرار گرفته و حرفى براى گفتن نخواهد داشت و دولت ایران متهم به گروگانگیرى خواهد شد.معظم له همراه با دو تن از یاران، سایر اعضاى شوراى انقلاب را تهدید مىكنند كه اگر گروگانها را تحویل بگیرند، صریحا و علنا مخالفتخود را به مردم خواهند گفت و امام را هم در جریان امر قرار خواهند داد، و به این وسیله، طرح شوم امریكا و ایادى او را خنثى مىكنند. (11)
مساله از توطئه تحویل گروگانها به شوراى انقلاب فراتر بود.در درون شوراى انقلاب، عناصر طرفدار سیاست امریكا یك گرایشى بودند كه در كلیه مسایل موضعى موافق با امریكا، مخالف با مواضع انقلاب اسلامى و حضرت امام (ره) داشتند.در برابر این گرایش، طرفداران و متعهدان به انقلاب اسلامى بودند كه با هوشیارى و اقدامهاى خود، مانع از تحقق خواستهها و آرزوهاى ملى گراها مىگشتند: به طور كلى در شوراى انقلاب، دو گرایش وجود داشت، یكى گرایش مخالف با این جمع (دانشجویان پیرو خط امام) و دیگر گرایش موافق با اینها، كه گرایش موافق با این جمع ماها بودیم، یعنى روحانیون شوراى انقلاب و بعضى از غیر روحانیون، و مخالفین عمده، بنى صدر و بازرگان و قطب زاده بودند كه بنى صدر طبعا با این چیزها خیلى مخالف بود و بازرگان هم، سیاستش سیاست مخالفتبا این جریان و اصلا شكستخوردهى این جریان بود.قطب زاده هم كه وزیر خارجه با آن روحیات بود و با آن دید سیاسى كه قطب زاده داشت، طبیعى بود با این جریان موافقت نمىكرد، لذا دایما سعى مىكردند این بچهها را كمونیست و وابسته به حزب توده معرفى كنند.حتى چندینبار قطب زاده در شوراى انقلاب ادعا كرد كه اینها تحت تاثیر تودهایها هستند و من چون اینها را مىشناختم و تنها كسى بودم كه در آن جمع با رؤوس این بچهها آشنایى داشتم، ...لذا از اینها دفاع شدید مىكردم و مىگفتم اینها بچههاى مسلمانى هستند و به هیچ وجه با تودهایها ارتباطى ندارند.تا این كه قرار شد شوراى انقلاب نمایندهاى بفرستد بین دانشجویان، تا هم مسائل دانشجویان را براى ما مطرح كند و هم مسائل ما را براى دانشجویان بیان دارد، كه قطب زاده داوطلب شد و گفت من مىروم.ولى من مخالف بودم، زیرا مىدانستم بچهها از دیدن قیافهى قطب زاده بدشان مىآید و او هرگز نخواهد توانستحرفهاى آنها را بگیرد و براى شوراى انقلاب بیاورد یا بالعكس در عین حال، چون دیدم آن طرفیها به اتفاق كلمه روى قطب زاده تكیه كردند، نخواستم مخالفتخودم را ابراز كنم و گفتم، حالا برو ببینیم چه مىشود، كه همانطور هم شد و قطب زاده براى اولین بار كه رفت، اصلا نتوانستبا آنها ملاقات كند، زیرا بچهها به او اعتنا نكرده بودند و ظاهرا بار دوم هم این اتفاق افتاد و منجر شد به این كه دیگر قطب زاده نرود.لكن من گاهى مىرفتم با بچهها مىنشستیم، مسائلشان را مىشنیدم و مطالبى با آنها در میان مىگذاشتم، و مطالب آنها را به دوستان خودمان در شوراى انقلاب منتقل مىكردم.حتى یك بار هم كه قرار شد به خبرنگاران اجازه بازدید از گروگانها را بدهند، بنا بود فردى از شوراى انقلاب هم باشد كه خود دانشجویان پیشنهاد كردند آن فرد من باشم، و لذا من رفتم با یكایك اینها از نزدیك همراه با خبرنگاران خارجى ملاقات كردم و یك مصاحبه و فیلمبردارى مفصلى در این رابطه انجام گرفت - كه نمىدانم فیلمش الان موجود استیا نه. - به هر حال، موضع شوراى انقلاب یك چنین موضعى بود، اما روحانیون در همهجا مدافع این جریان بودند، چه در تهران - اعم از روحانیون حزب و شوراى انقلاب - و چه در قم، جامعهى مدرسین و دیگر عناصر برجسته از روحانیون كه در قم بودند و چه در مجلس خبرگان...اینها هم خیلى صریح و روشن به نفع این جریان موضعگیرى داشتند.
بنابراین طرفداریها و موضعگیریهاى مثبت چهرههاى محبوب در بین مردم، تاثیر زیادى گذاشت در این كه این حركتبدرستى جا بیفتد و در راس همه هم تایید امام بود كه امام گفتند: «این انقلاب بزرگتر از انقلاب اول بود.» و این انقلاب بزرگتر، فقط نفس تسخیر لانهى جاسوسى نبود، بلكه به خاطر این بود كه توطئه بازگشت تدریجى و آرام امریكا به ایران را خنثى كرد، چون انقلاب اول ما، در حقیقت انقلابى بود با امریكا، و امریكاییها كه از در رفته بودند و مىخواستند خیلى آهسته و آرام از پنجره بخزند داخل، اما این حركت، مطلقا پنجره را بر روى آنها بست كه تا زمانهاى دور هم بسته خواهد بود، و لذا امام گفتند این انقلاب دومىست و حقیقت هم همین بود. (12)
در قسمت دیگرى از خاطرات خود، مقام معظم رهبرى، به این گروهبندى اشاره كرده و اسامى برخى از آنان را ذكر مىكنند:
در داخل شوراى انقلاب هم در حالى كه بنى صدر و امثال بنى صدر و بازرگان كه آن وقت جزو دولتبود، همه مخالفت مىكردند و این در حالى بود كه ماها حمایت كردیم، یعنى تا آن آخر كه مسالهى لانهى جاسوسى تمام شد، در داخل شوراى انقلاب من و آقاى هاشمى و مرحوم بهشتى و دو، سه نفر دیگر، همیشه طرفدار و پشتیبان دانشجویان و جریان لانهى جاسوسى بودیم.از آن طرف هم بنى صدر و بازرگان و قطب زاده و بعضى دیگر از طیف و گروه لیبرالها مخالف آن جریان بودند و با نق زدن خودشان، در پى علاج آن زخم و جراحتى بودند كه به وسیلهى دانشجویان بر پیكر روابط ایران و امریكا براى درازمدت به وجود آمده بود و دائما در این فكر بودند تا با شكلى این قضیه را از بین ببرند، و این شكافى را كه در سیاست مورد علاقهى آنها و سیاست امریكا در منطقه و كشورمان به وجود آمده، ترمیم كنند و تا آخر هم همینطور بود. (13)
زمانى كه واقعه اشغال لانه جاسوسى اتفاق افتاد، مقام معظم رهبرى در سفر حجبودند و بلافاصله پس از بازگشت از زیارت خانه خدا، فعالیتخود را در دفاع از حركت اشغال لانه جاسوسى و افراد دانشجوى خط امام آغاز كردند و انصافا موفق شدند جو عمومى را به نفع انقلاب دوم مساعد نمایند.
البته هنگامى كه اصل حادثه واقع شد، ما در ایران نبودیم، یعنى ایام حجبود و من با آقاى هاشمى مكه مشرف بودیم، آنطور كه به خاطر دارم، یك شبى مكه در پشتبام بعثه، نشسته بودیم رادیو گوش مىكردیم.ساعت 12 شب رادیو ایران خبر داد دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، سفارت امریكا را تسخیر كردند و این مطلب خیلى براى ما مهم آمد و ضمن این كه یك قدرى هم بیمناك شدیم، در فكر بودیم اینها چه كسانى و از كدام جناح و گروه هستند كه این كار را كردند، چون احتمال داشت جناحهاى چپ براى استفادههاى سیاسى خودشان بخواهند دستبه یك حركاتى بزنند و احیانا شعارهاى براق و جالبى را به خودشان اختصاص بدهند، این بود كه ما بشدت نگران بودیم.تا این كه در اخبار ساعت 12 شنیدیم كه گفت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، و بمجرد این كه اسم مسلمان و پیرو خط امام را شنیدیم، خیالمان راحتشد كه اینها چپها و منافقین و فرصتطلبها نیستند، بلكه دانشجویان خودى و مسلمان هستند كه این كار را انجام دادند.تا این كه مراجعت كردیم كه البته من و آقاى هاشمى خیلى زود برگشتیم و سفر حجمان كلا ده روز طول كشید، یعنى از روزى كه از تهران حركت كردیم، تا روزى كه به تهران برگشتیم، ده روز شد كه فقط حج كردیم و برگشتیم.وقتى هم برگشتیم به ایران، مواجه شدیم با غوغاهاى روزهاى اول و كشمكش عظیمى كه از یك طرف هیات دولت موقتبشدت ناراحتبود و مىگفت، این چه وضعى و چه حادثهاىست، و از طرف دیگر، مردم در شور و حماسه بودند كه بالاخره منجر شد به استعفاى دولت موقت و ما طبعا مساله را از دیدگاه آن كسانى مىدیدیم كه به مبارزه با امریكا به صورت واقعى و حقیقى معتقد هستند، و لذا در داخل شوراى انقلاب، از حركت این بچهها دفاع مىكردیم و من همان وقت، یك سخنرانى هم در لانه جاسوسى كردم و چون ایام محرم شد، دانشجویان روضهخوانى راهانداختند و تمام دستجات سینهزنى تهران، هر شب آنجا جمع مىشدند، سینه مىزدند و مثل یك امامزاده و یك محل مقدسى، اقامتگاه دانشجویان را احاطه مىكردند، و به سینهزنى و روضهخوانى مىپرداختند.هرشب یك سخنران آنجا مىآمد، سخنرانى مىكرد كه یك شب هم من رفتم و یك سخنرانى خیلى گرم و گیرایى داشتم كه الان نمىدانم نوارش در رادیو تلویزیون هستیا نیست، ولى به هرحال، سخنرانى خیلى پرشور و هیجانى بود و این مطلب را آنجا مطرح كردم و گفتم، در این روزها كه این حادثه اتفاق افتاده، ما چه از دست دادهایم و امریكا چه از دست داده! و گفتم كه امریكا همه چیز را از دست داده، ولى ما در این ماجرا به جز سود، چیزى نداشتیم كه این در حقیقت پاسخى بود به سیاستمداران لیبرال داخل شوراى انقلاب، چون دایما مىگفتند با این حركت، انقلاب از بین خواهد رفت و ایران شكستخواهد خورد و امریكا ایران را خواهد بلعید، یعنى آنها از دریچهى ترس و نومیدى با مساله برخورد مىكردند و لذا سخنرانى، در واقع پاسخى بود به آنها و اطمینان خاطرى براى مردم، چون نه فقط ما در این مبارزهى با امریكا چیزى را از دست ندادیم، بلكه یك چیزى هم به دست آوردیم و ملتها را امیدوار كردیم و به انقلاب شكوه بخشیدیم، به نحوى كه ملت ایران را در دنیا با عظمت جلوه دادیم و از اینگونه مطالب كه خیلى سخنرانى امیدبخش و خوبى بود. (14)
محور دیگر اختلاف بین ملىگراها و روحانیون در شوراى انقلاب، انتخاب وزرا و معاونان وزرا و مساله پاكسازى در ادارات بود. مهندس بازرگان، دبیر كل جمعیت نهضت آزادى و نخست وزیر دولت موقت، باید وزراى مورد نظر را به شوراى انقلاب معرفى و پس از تایید شورا، به سمت وزارت بگمارد، لیكن معاونان وزرا این طور نبود، اما به خاطر حساسیتهاى اول انقلاب و نفوذ عناصر مرتبط با امریكا و صهیونیسم در این زمینه هم نقطه نظراتى وجود داشت.حضرت آیت الله خامنهاى در افشاگرى مهم خود كه قبلا به مناسبت، بخشهایى از آن نقل شد، این محور اختلاف را مطرح كرده و به افشاى خط سازش در شوراى انقلاب مىپردازند.این افشاگرى، علاوه بر این كه بخشى از تاریخ انقلاب را به طور صحیح و دقیق در بر دارد، نقش معظم له را چه در مقابله با خط سازش و چه در افشاى آنها و روشنگرى مردم نشان مىدهد.
مخالفتبا وزراى غیر انقلابى در حد ممكن، رد صلاحیت امیر انتظام به عنوان یكى از معاونان بازرگان و مساله پاكسازى و گشایش سفارتخانه لیبى، از جمله محورهاى این روشنگریها و نشان دهنده نقش آیت الله خامنهاى است.
بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت، به مخالفتشوراى انقلاب با معاونت امیر انتظام تن نمىداد و مساله را به سطح عموم كشاند، و در تلویزیون نطقى ایراد كرد و گفت: «معاونان من از بهترین افراد انتخاب شدهاند.» و به این ترتیب، مساله را دشوارتر كرد. بالاخره حضرت امام پیغام دادند كه امیر انتظام باید برود، لذا مساله معاونت او منتفى شد، ولى او را سفیر جمهورى اسلامى ایران در «سوئد» كردند! !
در زمینه پاكسازى نیز اختلاف وجود داشت و دولت موقتبا انتخاب عناصرى غیر انقلابى و بعضا ضد انقلاب در راس ارگانهاى مهم و حساس، پاكسازى را جدى نمىگرفت و پیگیرى نمىكرد.
در زمینه سیاستخارجى هم به رغم این كه دولت جمهورى اسلامى با كشورهاى مختلفى، از جمله كشورهاى ماركسیستى و برخى كشورهاى مرتجع مانند مصر و عربستان رابطه داشت، با كشور لیبى، حاضر به برقرارى رابطه نبود و در برابر اصرار آیت الله طالقانى و آیت الله خامنهاى، بالاخره پذیرفت كه در سطح كاردار ارتباط برقرار كند، اما تا هنگام سقوط دولت موقت پس از اشغال لانه جاسوسى، به این وعده خود عمل نكرد! بعد از سقوط بازرگان بود كه روابط با لیبى برقرار شد. (15)
فراست و زیركى نشات گرفته از تقوا و بندگى خداى متعال و پیروى مخلصانه از حضرت امام خمینى قدس سره به حضرت آیت الله خامنهاى این امكان را داده بود كه در وراى این درگیریها، تبلیغات و جو سازیهاى سنگین عناصر به ظاهر خودى و داخل در انقلاب و دولت! دست متجاوز امریكاى جنایتكار و صهیونیزم را ملاحظه كند و در عین افشاگرى و جلوگیرى از نفوذ بیشتر و گسترش خط سازش و ناكام كردن عناصر مرعوب و مجذوب غرب، یك لحظه از فكر دشمن اصلى غافل نشده و تمام فریاد و قدرت خود را بر سر آن متجاوز حیلهگر و وسوسهكننده فرود آورند.امروز هم ملاحظه مىكنیم، خیلى از خودیها به دعواهاى ساختگى و تشنج و جوآفرینى پیرامون مسائل كوچك مشغول مىشوند و بذر شوم اختلاف را كه بیگانگان به صدها حیله و ترفند مىافشانند، در زمین انقلاب اسلامى بارور مىكنند و این از غفلت، ناآگاهى و كوتاهبینى است و غفلت آنان از دشمن اصلى، نابخشودنى است.در آن غوغاى ابتداى انقلاب، روشنبینى معظم له، بسیار جالب و ارزنده بود و نشانى از نشانههاى لطف خدا بر این مرد بزرگ و شاگرد خلف امام (ره) و امید آینده جهان اسلام است.
در افشاگرى عظیم و مهم ایشان در مشهد مقدس در اواخر سال 59، ضمن برشمارى مواردى از توطئه لیبرالها، اظهار مىكنند كه، همه اینها را ما از سوى امریكا مىدانیم و هیچ وقت این مسائل ما را از هدف اصلى كه به زانو درآوردن استكبار جهانى است، باز نمىدارد.ما هیچ وقت در شناخت دشمن اصلى، اشتباه نمىكنیم و هیچ وقتى را براى ضربه زدن به دشمن بزرگ و جهانى خود امریكا از دست نخواهیم داد.مقصود لیبرالها از این جنجالها و تبلیغات، این است كه توجه ما را از امریكا برگردانند.اینها مىخواهند دژهاى مستحكم ایستادگى در برابر امریكا را ویران كنند. (16)
نمایندگى مجلس شوراى اسلامى
با شروع انتخابات مجلس شوراى اسلامى دوره اول (خرداد 59) آیت الله العظمى خامنه اى از سوى ائتلاف بزرگ كه از روحانیت مبارز تهران، حزب جمهورى اسلامى، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى و برخى دیگر از انجمنها، سازمانها و گروههاى اسلامى متشكل بود، نامزد نمایندگى مجلس از تهران شدند و با اكثریت عظیم، حدود یك میلیون و چهار صد هزار راى در دوره اول، به مجلس راه یافتند.پىنوشتها:
1- مصاحبهها، ص 112.
2- پیشین.
3- روزنامه جمهورى اسلامى 5/2/74.
4- پس از اشغال لانه جاسوسى توسط دانشجویان پیرو خط امام، سوابق ارتباط بسیارى از ملىگراها از جمله امیر انتظام جزو اسناد لانه كشف و افشا گردید و امیر انتظام به خاطر این روابط و جاسوسى براى امریكا بازداشتشد، وى اخیرا از زندان آزاد شده است، اما همچنان در ارتباط با رسانههاى استكبارى و صهیونیستى، به تلاش براى مشوه جلوه دادن چهره انقلاب اسلامى و قلب حقایق تاریخى ادامه مىدهد.
5- روزنامه جمهورى اسلامى 25/12/59.
6- صحیفه نور جدید، ج 7، صفحه 215.
7- صحیفه نور، ج 19، ص 124.
8- دكتر سید حسن آیت، چهره حقیقى مصدق السلطنه، دفتر انتشارات اسلامى (وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم) 1360، صفحههاى 190 تا 194.
9- روزنامه جمهورى اسلامى 25/12/59.
10- مصاحبهها، صفحههاى 114 تا 116، نقل از خاطرات و حكایتها، ج دوم، صفحههاى 48 تا 51.
11- روزنامه جمهورى اسلامى 26/12/59.
12- مصاحبهها، صفحههاى 118 و 119، نقل از خاطرات و حكایتها، ج دوم، صفحههاى 53 تا 56.
13- مصاحبهها، ص 117، نقل از خاطرات و حكایتها، ج دوم، ص 51.
14- مصاحبهها، صفحههاى 117 و 118، نقل از خاطرات و حكایتها، ج دوم، صفحههاى 52 و 53.
15- روزنامه جمهورى اسلامى 25/12/59.
16- روزنامه جمهورى اسلامى 26/12/59.
