تبیان، دستیار زندگی
اگر کسی بخواهد گناهی مرتکب شود، نفس لوّامه یا وجدان اخلاقی، در وحله اوّل با هشدارهای پیاپی او را از انجام آن کار برحذر می‌دارد و نهی می‌کند. پس از آن، اگر مرتکب گناه شد، شروع به ملامت کردن انسان می‌کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

3 پیامبر سعادت آفرین در وجود ما


اگر کسی بخواهد گناهی مرتکب شود، نفس لوّامه یا وجدان اخلاقی، در وحله اوّل با هشدارهای پیاپی او را از انجام آن کار برحذر می‌دارد و نهی می‌کند. پس از آن، اگر مرتکب گناه شد، شروع به ملامت کردن انسان می‌کند.


جهاد با نفس

ارسال پیامبران برون و درون برای سعادت و رستگاری بندگان

پروردگار عالم لطف کرده است و برای سعادت و عاقبت به خیری بندگان و برای اینکه سقوط نکنند و در دنیا و آخرت سعادتمند شوند، در این دنیا، پیامبرانی فرستاده است؛ پیامبران درون و پیامبران برون.

پیامبران برون، همان صد و بیست و چهار هزار پیامبر هستند که در اعصار مختلف، مأمور هدایت آدمیان بوده‌اند که البته ‌اوصیا و مبلّغینی نیز داشته‌اند و در مجموع بسیار بیش از صد و بیست و چهار هزار نفر بوده‌اند.

خداوند تعالی افزون بر پیامبران برون و اوصیا و نایبان ایشان، پیامبرانی هم برای جلوگیری از سقوط انسان در درون او تعبیه کرده است؛ هر انسانی از زمان حضرت آدم تا روز قیامت، سه مأمور یا نگهبان درونی دارد که عبارتند از: فطرت، نفس لوّامه یا وجدان اخلاقی و عقل، که اگر از آنان متابعت کند، رستگار و عاقبت به خیر خواهد شد و در صورت عدم توجه به ندای این سه پیامبر، دچار سوء عاقبت می‌گردد؛ ذلّت معنوی، انحراف و در نتیجه سرافکندگی در محضر امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه»، هنگام مرگ، زائیده عدم پیروی از سه پیامبر درون است.

سه تفاوت پیامبران برون و پیامبران درون

اوّلین تفاوت پیامبران درون و پیامبران برون، آن است که پپیامبران برون، به بیان کلیات و جزئیات امور برای هدایت بندگان می‌پردازند، ولی پیامبران درون صرفاً کلیات را بیان می‌کنند و نمی‌توانند جزئیات را درک کنند و به همین دلیل ورودی در آن ندارند.

مثلاً در خصوص عبودیت، هر دو قسم پیامبر به طور کلّی بندگان را برای نیل به مقام عبودیت تشویق می‌کنند. امّا پیامبران درون به همین اندازه بسنده می‌کنند و در مورد چگونگی رسیدن به مقام عبودیت، نظری ندارند. در مقابل، پیامبران برون، انسان را در نحوه رسیدن به مقام عبودیت نیز یاری می‌کنند؛ نظیر اینکه تعالیم دین اسلام در این زمینه می‌فرماید: «باید نماز بخوانید، باید به همه واجبات اهمیت دهید و از گناه اجتناب نمایید و برای مستحبّات اهمیت قائل شوید و از مکروهات و شبهات دوری گزینید.»

تفاوت دوّم بین این دو قسم پیامبر آن است که پیامبران برون، ‌دانستنی‌ها را آموزش می‌دهند و پیروان ایشان دانستنی‌ها را می‌شنوند، می‌فهمند و نسبت به آن علم پیدا می‌کنند. اما پیامبران درون، نقش بالاتری دارند؛ زیرا موجب درک و یابیدن ایمان درونی می‌شوند. از این جهت اگر کسی از این سه پیامبر متابعت کند، بسیاری از دانستنی‌ها را می‌یابد و مسلّماً عاقبت او ختم به خیر می‌شود.

سوّمین تفاوت پیامبران درون و برون آن است که پیامبران درون، یعنی عقل، فطرت و وجدان اخلاقی، گاه به اشتباه می‌افتند یا ندای آنان اشتباه به انسان می‌رسد، اما پیامبران برون، معصوم هستند و اشتباه ندارند.

اگر فطرت انسان با حجاب‌هایی که مانع بیداری آن است، پوشیده نشده باشد، عاقبت او را ختم به خیر می‌کند، وی را از سقوط و تباهی نجات می‌بخشد، از ذلت می‌رهاند و به عزّت می‌رساند و در راه مستقیم نگاه می‌دارد و در نهایت با به کمال رساندن او، موجب می‌شود هنگام مرگ با سرفرازی و سربلندی از دنیا برود و در یک کلام، مانع سقوط انسان می‌شود

بازنگری نقش پیامبران درون در ممانعت از سقوط انسان

اوّل: فطرت

هنگامی که دست انسان از همه چیز کوتاه می‌شود، در درون خود یک نجات دهنده می‌یابد. در این حالت گفته می‌شود که فطرت او بیدار شده است و در پرتو بیداری فطرت، ‌خداجو و خدایاب می‌شود. به قول قرآن کریم:

«فَإِذا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ...»[1]

در آن موقعیت، خداوند را یک ذات مستجمع جمیع صفات کمالات می‌یابد. در می‌یابد که فریادرسی جز خدا ندارد و خداوند را همه کاره ی عالم می‌یابد. از این‌رو، فریاد خدا خدای او بلند می‌شود و جداً خداوند را می‌یابد. نه اینکه فقط خدا را می‌یابد، بلکه می‌یابد که خدا یکی است و دو  تا نیست و در حقیقت، توحید را هم می‌یابد؛ لذا در آن موقع به هیچ چیزی و به هیچ کسی جز خداوند متمسّک نمی‌شود. حتی اگر مشرک، کافر، بت پرست یا دهری بوده و همیشه به غیر خدا متمسّک می‌شده است، اما الان که در بن بست واقع شده، همه چیز را حقیقتاً پوچ و نابود می‌بیند و عملاً به وجود خدای یگانه پی می‌برد.

این خداوند که فطرت انسان او را می‌جوید و می‌یابد، همان ذات بی‌همتایی است که امام حسین«سلام‌الله‌علیه»، در دعای عرفه می‌فرمایند: «کور باد آن کسی که تو را نبیند».[2]

اگر فطرت انسان زنده شود، نظیر آدم تشنه که آب می‌خورد و سیراب می‌شود، آنگاه سیراب شدن را می‌یابد، ‌خداوند را می‌یابد.

اگر فطرت انسان با حجاب‌هایی که مانع بیداری آن است، پوشیده نشده باشد، عاقبت او را ختم به خیر می‌کند، وی را از سقوط و تباهی نجات می‌بخشد، از ذلت می‌رهاند و به عزّت می‌رساند و در راه مستقیم نگاه می‌دارد و در نهایت با به کمال رساندن او، موجب می‌شود هنگام مرگ با سرفرازی و سربلندی از دنیا برود و در یک کلام، مانع سقوط انسان می‌شود.

نفس

دوّم: نفس لوّامه

پیامبر دوّمی که در درون ما قرار دارد، «وجدان اخلاقی» و به تعبیر قرآن شریف ، «نفس لوّامه» است. قرآن کریم در سوره قیامت به اندازه‌ای به این نیرو اهمیت داده که به آن قسم خورده است:

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ ، لا أُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَةِ ، وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ ، أَ یحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ ، بَلى‏ قادِرینَ عَلى‏ أَنْ نُسَوِّی بَنانَهُ ، بَلْ یریدُ الْإِنْسانُ لِیفْجُرَ أَمامَهُ» [3]

طبیعت انسان به گونه‌ای است که آزادی کامل را می‌طلبد و دوست ندارد عاملی مانع آزادی او شود. انسانی که سر تا پای او را هوس، شهوت و خواهش‌های نفسانی گرفته است، تمایل دارد آزاد و بدون هیچ قید و بندی زندگی کند و از این رو اگر مانعی نظیر نفس لوّامه در درون او وجود نداشته باشد، طغیان خواهد کرد؛ زیرا نفس لوّامه، از موانع مهمّ سقوط است و می‌تواند در درون انسان به عنوان یک نیروی کنترل کننده، از انحراف و سقوط او جلوگیری نماید.

کلمه «لوّامه» در ترکیب نفس لوّامه، صیغه مبالغه است؛ و این بدان معناست که این نیرو، بسیار انسان را ملامت و سرزنش می‌کند. لذا اوّل تقبیح می‌کند و زشتی گناه را نمایان می‌سازد تا انسان گناه نکند. اگر خدای ناکرده آدمی صدای وجدان اخلاقی را نشنید و مرتکب گناه شد، آنگاه این نیرو، شروع به ملامت می‌‌کند تا اینکه انسان اشتباه خود را جبران نماید.

قسم خوردن پروردگار عالم به نفس لوّامه نیز بیانگر نکته دقیقی است؛ قرآن شریف در جاهای مختلفی تعابیر خاصّی در مورد روز قیامت دارد، مثلاً می‌فرماید:

در روز قیامت اشتباه کاری نمی‌شود: «لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیئاً»

در روز قیامت پارتی بازی نیست: «وَ لا یقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ»

در روز قیامت رشوه دادن نیست: «وَ لا یؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ»[4]

در روز قیامت نه تنها اشتباه کاری نیست، بلکه فریب هم نخواهد بود و کسی نمی‌تواند دیگری را گول بزند. یکی از اسماء قیامت، حق می‌باشد؛ لذا در این روز، تنها چیزی که وجود خواهد داشت، فقط حقّ است: «إِنَّ اللَّهَ لا یظْلِمُ النَّاسَ شَیئاً» [5]

نفس لوّامه نیز با خصوصیاتی مانند روز قیامت، درون انسان قرار دارد. به این ترتیب که اگر کسی بخواهد گناهی مرتکب شود، نفس لوّامه یا وجدان اخلاقی، در وهله اوّل با هشدارهای پیاپی او را از انجام آن کار برحذر می‌دارد و نهی می‌کند. پس از آن، اگر مرتکب گناه شد، شروع به ملامت کردن انسان می‌کند و مثلاً می‌گوید: دیدی در محضر خداوند گناه کردی!؟ دیدی به فلانی ظلم شد!؟ دیدی چه بر سر آن مظلوم آمد!؟ و...، این کلمات و توبیخات، ضربات وجدان اخلاقی است که گاهی انسان را وادار می‌کند برای جبران اشتباه خود، کارهای عجیب و غریبی انجام دهد.

اقرار به گناه، بر اساس آموزه‌های دینی جایز نیست و انسان گناهکار باید بین خود و خدای خود توبه کند. توبه، امر لازم و پسندیده‌ای است که وجدان اخلاقی را ساکت می‌کند و به ملامت آن پایان می‌بخشد. زیرا وجدان اخلاقی می‌یابد که: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَه‏» .[6]

اگر کسی مسلمان و شیعه است، عقلش تمیز می‌دهد که برای رسیدن به بهشت، باید از امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» متابعت کند. لذا قرآن شریف در سوره ملک با یک جمله تکان دهنده می‌‌فرماید: وقتی جهنّمیان به جهنّم رفتند، به یکدیگر می‌گویند: ما در دنیا دیوانه بودیم، اگر عقل داشتیم، به جهنم نمی‌آمدیم

اگر کسی از وجدان اخلاقی به عنوان پیامبر درونی متابعت کند، کم کم به مقام‌های والایی در معنویت و اخلاق می‌رسد؛ همان‌گونه که اگر کسی از پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» پیروی کند، صد در صد رستگار می‌شود. متابعت همیشگی و صد در صدی از نفس لوّامه، موجب رستگاری انسان خواهد شد.

سوّم: عقل

پیغمبر سوّمی که درون هر انسانی قرار دارد، «عقل» می‌باشد. مراد از عقل، نیرویی است که بین خوب و بد را تشخیص می‌دهد. در حقیقت اگر بپرسند: عقل چیست؟ باید گفت: تمیز بین خوب و بد. امام صادق‌ (علیه السلام) در جواب اینکه عقل چیست، می‌فرمایند:

«مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان‏» [7]

عقل آن است که می‌تواند بین خوب و بد تمیز قائل شود و از این جهت انسان می‌تواند برای رسیدن به بهشت، در سایه عقلانیت، بد را رها کند و خوب را بگیرد.

اگر کسی مسلمان و شیعه است، عقلش تمیز می‌دهد که برای رسیدن به بهشت، باید از امیرالمؤمنین (علیه السلام)متابعت کند. لذا قرآن شریف در سوره ملک با یک جمله تکان دهنده می‌‌فرماید: وقتی جهنّمیان به جهنّم رفتند، به یکدیگر می‌گویند: ما در دنیا دیوانه بودیم، اگر عقل داشتیم، به جهنم نمی‌آمدیم:

«لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فی‏ أَصْحابِ السَّعیرِ» [8]

اگر ما جهنّمی شدیم، به این علّت بود که عقل را زیر پا گذاشتیم و الاّ عقل به ما می‌گفت که کارهای بد نکنید و کارهای خوب انجام دهید. عقل به ما تذکّر می‌داد که اگر معاد را قبول دارید، باید برای آن تلاش کنید. نتیجه کار خوب، بهشت و نتیجه کار بد جهنّم است. پس ما از عقل غفلت کردیم و این سرنوشت شوم برای ما پدیدار شد.

روزی پیرمردی که از ارادتمندان امام باقر (علیه السلام) بود، خدمت آن حضرت رسید. امام باقر(علیه السلام) با او احوال پرسی کردند و از کار او پرسیدند. پیر مرد گفت: من تجارت را رها کرده‌ام و در مسجد مجاور شده‌ام و مشغول عبادت هستم. حضرت سه مرتبه فرمودند: این از کم عقلی است. سپس حضرت فرمودند: عقل تو می‌گوید هم برای دنیا کار کن و هم برای آخرت. در دنیا کار کن تا زن و فرزندانت در رفاه و آسایش باشند و  خود نیز محتاج کسی نشوی و بتوانی به اندازه وسع خود، به دیگران کمک کنی و در عین حال به فکر آخرت و اعمال عبادی باش تا در آخرت هم سربلند گردی.

پی ‌نوشت‌ها:

1. العنکبوت / 65

2. بحارالانوار، ج 95، ص 226

3. القیامة / 5-1

4. البقره / 48

5. یونس / 44

6. الکافی، ج 2، ص 435

7. الکافی، ج 1، ص 11

8.‌ الملک / 10

فرآوری : بصیرت

بخش قرآن تبیان


منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری