جایگاه رجعت در اعتقادات شیعه

اعتقاد به رجعت از باورهاى مسلم و تردیدناپذیر شیعه است؛ تا بدانجا که پیروى مذهب تشیع و اعتقاد به رجعت متلازم یکدیگر بوده و برخى از یاران و پرورش یافتگان مکتب «اهل بیت» با همین صفت معرفى شدهاند، و خردهگیران بر شیعه نیز همین اعتقاد را وسیله نکوهش و مخالفت خویش قرار دادهاند.
اعتقاد به رجعت و بازگشت نخبگان امّت، پیش از قیامت، به دنیا، از ویژگى خاصى برخوردار است و در منابع اسلامى اهمیت آن با بیانات گوناگونى مطرح شده است. در برخى روایات روز رجعت را یکى از روزهاى الهى که عظمت و قدرت الهى در آن متجلى خواهد شد، برشمردهاند. امام باقر (علیه السلام) مىفرماید: «ایام الله عزو جل ثلاثة یوم یقوم القائم و یوم الکرة و یوم القیامة» (1) روزهاى خدا سه روز است؛ روزى که قائم (عج) قیام مىکند و روز رجعت و روز قیامت.
منظور از «ایام الله؛ روزهاى خدا چیست؟»
علامه طباطبائى در اینباره مىفرماید: «این که ایام خاصى به خدا نسبت داده مىشود با این که همه روزها متعلق به خداست، نکتهاش این است که در آن روزهاى خاص، امر خدا چنان ظهورى مىیابد که براى هیچ کس دیگرى این ظهور پیدا نمىشود. مثل مرگ در آن موقعى که تمام اسباب دنیوى از تاثیرگذارى مىافتد و قدرت و عظمت الهى ظهور و بروز مىکند. ایشان در ادامه احتمال دیگرى را در تفسیر «ایامالله» بیان مىکند که ممکن است مقصود این باشد که نعمتهاى الهى در آن روز ظهور خاصى مىیابند، که آن ظهور براى غیر او نخواهد بود، مثل روز نجات حضرت ابراهیم (علیه السلام) از آتش.
پس منظور از «ایامالله» روزهایى است که امر الهى اعم ازنعمت یا نقمت، عزت و ذلت ظهور تامّ مىیابد.»(2)
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام)، عدم ایمان به رجعت، همسنگ و هم وزن انکار ایشان قرار داده شده و کسانى را که به این موضوع اعتقاد ندارند، خارج از دایره «امامت و ولایت» معرفى فرمودهاند: «لیس منا من لم یؤمن بکرتنا و لم یستحل متعتنا؛ از ما نیست کسى که ایمان به رجعت نداشته باشد....»(3)
آن حضرت در حدیث دیگرى، یکى از شرایط ایمان را اعتقاد به رجعت برشمرده و مىفرمایند: «من اقرّ بسبعة اشیاء، فهو مؤمن و ذکر منها الایمان بالرجعة»(4) هر کس به هفت چیز اعتقاد داشته باشد، مؤمن است، و در میان آن هفت چیز ایمان به رجعت را ذکر فرمودند. لازمه چنین سخنى آن است که ایمان کامل زمانى حاصل مىشود که علاوه بر اعتقاد به توحید و...، اعتقاد به رجعت نیز وجود داشته باشد. بر این اساس بر هر شیعهاى این اعتقاد ضرورى است، از سوى دیگر این امید را در دل خویش زنده نگه مىدارد که اگر پیش از ظهور منجى عالم بشریت از دنیا برود خداوند وى را براى نصرت دین خویش و درک لقاى آن حضرت ، به دنیا برمىگرداند.
حال پرسشى که در اینجا مطرح مىشود این است که: آیا اعتقاد به رجعت از منظر تشیّع، از اصول دین است یا اصول مذهب، و یا هیچکدام، بلکه از ضروریات مذهب شیعه به شمار مىرود؟
برخى از محققان و نویسندگان معاصر آن را از اصول مذهب تشیّع(5) و عدهاى از ضروریات آن (اصول دین) مىدانند(6) و عدهاى نیز بر این باورند که اعتقاد به رجعت، نه از اصول مذهب و نه از ضروریات آن، بلکه از امورى است که نزد اکثر شیعیان، پذیرفته شده است.(7)
قبل از پاسخ به این پرسش، ضرورى مىنماید که ابتداء مفهوم و تصویر روشنى از دو واژه «اصول دین» و «اصول مذهب» به دست آوریم تا بهتر بتوانیم به پاسخ سؤال یادشده بپردازیم.

همانطور که مىدانیم، دین در یک تقسیمبندى به اصول دین و فروع دین تقسیم مىشود و منظور از اصول دین، در این تقسیم، هرگونه اعتقاد معتبر دینى است که مربوط به بینش و شناخت خدا و جهان و انسان مىشود، و فروع دین، همان احکام عملى است که وظایف فردى و اجتماعى پیروان آن دین را بیان مىکند. به عبارت دیگر منظور از اصول دین، اساسىترین و زیربنایىترین امور اعتقادى است، در مقابل سایر امور اعتقادى که نسبت به آنها جنبه تبعى و فرعى دارند، آن اصول عبارتند از: توحید ، نبوت و معاد که ادیان الهى در سه اصل فوق مشترکند که این اصول در حقیقت پاسخى به روشنترین سؤالات فکرى انسانند. و طبیعى است که انکار هر یک از این سه اصل، موجب خروج از دین و اثبات کفر است.
امّا اصول مذهب: عبارت از این است که گاهى پیروان یک مکتب که در اصول بنیادى دین با یکدیگر مشترکند، برداشتها و تلقیات مختلفى از دستورات و پیام هاى دینى دارند، که موجب پیدایش روشهاى مختلفى در دین مىشود. این برداشتها و طرز تفکر خاص از مکتب با حفظ اصول و وجوه اشتراک را اصول مذهب مىگویند. عدم اعتقاد به این اصول موجب خروج از دین نمىشود، بلکه موجب خروج از آن طرز تفکر و برداشت خاص مىشود، مثل اعتقاد به عدل و امامت، که عدل از امور اعتقادى تابع توحید و امامت تابع نبوت است. از اینرو، مىبینیم مذاهب مختلفى پدید آمده، همچون شیعه و سنّى که هر کدام طرز تفکر خاصى نسبت به امامت دارند.
اعتقاد به رجعت از اصول دین نیست و معتقد نبودن به آن هم موجب کفر و خروج از دین نیست، بلکه از اصول مذهب امامیه است؛ به طورى که اعتقاد به اصل رجعت گروهى از مؤمنان و کافران، به دنیا پیش از قیامت، ضرورى است. هر چند که باور داشتن جزئیات مسائلى که در رجعت اتفاق مىافتد لازم و ضرورى نیست.
در سخنان بسیارى از اندیشمندان کلامى، رجعت به عنوان یک امر اعتقادى مطرح شده، به طورى که اعتقاد به آن را ضرورى شمردهاند، به عنوان نمونه: مرحوم شبّر مىفرماید: «پس اعتقاد به اصل رجعت به طور اجمالى واجب است... هر چند که تفاصیل آن موکول به ائمه اهل البیت مىشود.»(8)
نکته شایان توجّه این است که مطالب یادشده مبنى بر ضرورت اعتقاد به رجعت، بدان معنى نیست که از دیدگاه عقاید شیعى، اصل رجعت در شمار اصول دین بوده و همپایه اعتقاد به توحید، نبوت و معاد مىباشد؛ بلکه بسان بسیارى از ضروریات دینى یا رویدادهاى تاریخى انکارناپذیر، از مسلمات قطعى محسوب مىگردد. به عنوان مثال: همه مسلمانان باور دارند که جنگ بدر، نخستین غزوهاى بود که بین مسلمانان و مشرکان مکّه در سال دوم هجرت به وقوع پیوست... اما قطعیّت چنین حادثهاى و اعتقاد به وقوع آن در زمره اصول عقاید اسلامى به شمار نمىآید. و با این همه، کسى ازمسلمانان را نیز یاراى انکار آن نیست.
بنابراین، «شیعه در عین اعتقاد به رجعت که آن را از مکتب ائمه اهلبیت(علیهم السلام) گرفته است، منکران رجعت را کافر نمىشمرد، زیرا رجعت از ضروریات مذهب شیعه است، نه از ضروریات اسلام؛ ازاینرو، رشته اخوت اسلامى را با دیگران به خاطر آن نمىگسلد، ولى به دفاع منطقى از عقیده خود ادامه مىدهد.»(9)
آثار اعتقاد به رجعت
درباره نقش اعتقاد به رجعت در زندگى شیعه، مىتوان گفت که بدون تردید همانگونه که انتظار فرج، عبادتى بس بزرگ است و نقش مهم و به سزایى در پویایى و تحرک جامعه ایفا مىکند، اعتقاد به رجعت و بازگشت، هنگام ظهور حضرت مهدى(عج) نیز مىتواند نقش مهم و به سزایى در نشاط دینى و امید در حکومت جهانى آن حضرت داشته باشد.
در روایات آمده است که یک گروه از رجعت کنندگان، کسانى هستند که داراى ایمان محض هستند؛ از این جهت شخص علاقهمند به درک محضر آن امام آخرین و حجت الهى، نهایت تلاش خود را به کار خواهد برد تا به درجات بالاى ایمان برسد تا در زمره رجعت کنندگان باشد. از اینرو، اهمیت اعتقاد به رجعت، کمتر از اعتقاد به مهدویت و انتظار فرج نیست.
پاورقی:
1- شیخ صدوق، الخصایص، مکتبة الصدوق، ص 108؛ بحارالانوار، ج 53، ص 63، از قول امام صادق (ع).
2- علامه طباطبایى، تفسیر المیزان، ج 12،ص 18 ـ 19؛ مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت.
3- بحارالانوار، ج 53،ص 92 و 121.
4- همان، ص 92 و 121.
5- محمدرضا ضمیرى، رجعت یا بازگشت به جهان، ص 18،تهران، نشر موعود، چاپ اول.
6- علامه مجلسى، حق الیقین، ج 2،ص 248، چاپ دوم، انتشارات رشیدى؛ سید عبدالحسین طیّب، کلم الطیب، ص 586، تهران، کتابفروشى اسلامیه.
7- محمدرضا مظفر، عقائد لاامامیه، ص 84، میرزاجواد تبریزی، صراط النجاة، ج 3، ص 421، دفتر نشر برگزیده، چاپ اول؛ جعفر سبحانى، بحوث فى الملل و النحل، ج 6،ص 367، چاپ دوم، مؤسسه النشر الاسلامى، قم،
8- عبدالله شبّر، حق الیقین فى معرفة اصول الدین، ج 2، ص 35،منشورات اعلمى.
9- تفسیر نمونه، ج 15،ص 561.
فرآوری: امیر رضا عرب
بخش مهدویت تبیان
منبع :
پاسدار اسلام ، شماره 315 و 316 / عسکرى اسلامپور کریمى
