در جستجوی زمان از دست رفته
هارولد پینتر ساختار در جستجوی زمان از دست رفته را در تلخیص خودش حفظ کرده است و با ایجاز اعجاب انگیزی، که از مشخصه های بارز هنر او در دنیای تئاتر و نمایش است، بسیاری از صحنههای مشهور و حوادث مهم اثر پروست را هم در این تلخیص خودش آورده است.
در جستجوی زمان از دست رفته. هارولد پینتر- دای ترویس. مترجم، عباس پژمان. تهران: نشر هرمس. چاپ دوم: 1389. 1000نسخه. 101صفحه. 1800 تومان. در جستجوی زمان از دست رفته یکی از شاهکارهای مسلم ادبیات جهان است. مارسل پروست این رمان عظیم و هفت جلدی را بین سالهای (1908-1909 میلادی) تا (1922 میلادی) نوشته، و بین سالهای (1913میلادی) تا (1927میلادی) منتشر کردهاست (سه جلدِ آخرِ کتاب پس از مرگ وی چاپ شد). این رمان روایت خطی و کلاسیک یک داستان نیست بلکه از ورای داستان اصلی تحلیلِ عمیقِ ادبی، هنری، فلسفی و اجتماعیِ جامعه فرانسه در اواخرِ قرن 19 و اوایلِ قرن بیست میلادی (آنچه در تاریخِ فرانسه جمهوری سوم نامیده میشود) به دست میدهد. پروست در جایی میگوید:"متاسفانه کتابم را با ضمیرِ "من" شروع کردم و فورا همه فکر کردند، که به جای جستجوی قوانین کلی، من در حال تجزیه و تحلیل خود، به معنای انزجارآمیز کلمه، بودم" همچنین نحوه استفاده مارسل پروست از زبان فرانسه و جمله سازی او که شکلی بدیع و نو در ادبیات فرانسه بود آن را به کلی از سایر آثارِ ادبی هم زمانش متمایز میکند. بافت و ساخت مدرن رمان نشان از آن چیزی است که اصطلاحا روح زمان و اکنونیت زمانی گفته میشود. هر یک از جلدهای این رمان نام به خاص و متفاوتی دارد که عبارتند از طرف خانه سوان، در سایه دوشیزگان شکوفا، طرف گرمانت، سدوم و عموره، اسیر، آلبرتین و زمان باز یافته. در هر جلدی از این رمان قطور نویسنده رویکرد خاصی به مسئله زمان، روابط، عواطف و عوالم درونی و مسائل اجتماعی پیرامونش دارد. برای مثال در طرف خانه سوان شرح شناخت دنیای مادی پیرامون فرد و آدمیان نزدیک و دور با او است اما کتاب دوم آغازگر سفر پر ماجرا و شور انگیز فرد در درون خویشتن و شناخت دنیای بیکرانه ذهن و اندیشه است. در جستجوی زمان از دست رفته شکوفایی استعدادی خدا دادی است. مارسل، قهرمان داستان، از ایام کودکی ذوق و قریحه نویسندگی را در وجودش احساس میکند و این امید را در دل میپروراند که روزی به نگارش رمانی شامل مفاهیم ژرف فلسفی توفیق یابد. اما یاس و تردید، دلسردی و نا امیدی و نیز وسوسههای گوناگون جوانی او را از مسیر اصلی زندگیاش منحرف میکنند و تشویق و دلگرمی دوستان و آشنایان هنرمند و هنر پرورش، راه را به جایی نمیبرند. با این همه آخرین بخش رمان بیانگر آن است که آرزوی دیرین او به تحقق خواهد رسید. مارسل سرانجام به این اطمینان دست مییابد که نگارش اثر میسر است و رخدادها و فراز ونشیبهای زندگیاش میتوانند دستمایه اصلی رمان او قرار گیرند.
« نورپوا:چه نوشتهاید؟
مارسل: متاسفانه هیچ چیز ننوشتهام که... عملا کامل باشد.
(پدر یک برگ کاغذ از روی میز بر میدارد)
پدر: این چطور؟
مارسل: کدام؟
پدر: قطعه ادبیات. یا شعر منثورت به قول خودت. قطعهای که راجع به برجهای کلیسا در مارتین ویل است.
مارسل:(یکه خورده) اوه نه! نه... آن...»[1]
هارولد پینتر در سال 1972 و به کمک جوزف لوزی و باربارا بری فیلمنامهای از روی رمان پروست نوشت. این فیلم هرگز ساخته نشد اما فیلمنامه منتشر و در رادیو اجرا شد. پینتر سال 2000 باز نمایشنامهای از روی آن فیلمنامه، با کمک دای ترویس نوشت. مترجم نمایشنامه در جستجوی زمان از دست رفته در مقدمهای به نام رستاخیز خاطرات مینویسد:« با آنکه در جستجوی زمان از دست رفته از شاهکارهای مسلم دنیای رمان و از قلههای رفیع آن است، کمتر کسی میتواند خواندن آن را تا آخر ادامه دهد. اما چیزی که هست زیبایی اصلی این اثر هم فقط در صورتی بر خواننده مکشوف خواهد شد که کلیت آن را بخواند و عده کسانی که این زیبایی را در هر سال کشف میکنند خیلی خیلی کم است.»[2] نمایشنامه در جستجوی زمان از دست رفته با وجود این که بسیار کوتاه و خلاصه است اما در حد بضاعت خود توانسته است فضای رمان را القا کند و گذر کردن از زمانی به زمان دیگر را با نشان دادن رویای راوی بازگو نماید.پژمان مینویسد: «هارولد پینتر ساختار در جستجوی زمان از دست رفته را در تلخیص خودش حفظ کرده است و با ایجاز اعجاب انگیزی، که از مشخصه های بارز هنر او در دنیای تئاتر و نمایش است، بسیاری از صحنههای مشهور و حوادث مهم اثر پروست را هم در این تلخیص خودش آورده است. هر چند که پینتر در جستجوی زمان از دست رفته را برای نمایش بازنویسی کرد و فی الواقع آن را در سال 2000 و در تئاتر سلطنتی لندن بر روی صحنه برد، اما آن کتاب در این اقتباس هم ماهیت رمان بودن خود را از دست نمی دهد»[3]
پینتر بسیاری از صحنههای رمان را با خیال باز آفرینی میکند. ژانر تئاتر این امکان را فراهم میکند تا صحنههایی که از لحاظ زمانی با هم تقابل دارند حتی به صورت هم زمان نشان داده شوند و همین امتیاز کمک میکند تا به زمانهای مختلف سیر کرد.
«(نور شمع پدر از اتاقش بیرون میآید)
پدر:چه خبر است؟
مادر: میخواهد تو اتاقش بهش شب به خیر بگویم و ببوسمش. خیلی بد عادت شده است.
پدر: برو خب.
مادر: آخر نباد اینقدر لوسش بکنیم.
پدر: این حرفا چیه. چه لزومی دارد باعث بشویم مریض بشود. حالا این دفعه را هم در اتاق او بخواب ( خمیازه میکشد) در هرحال من رفتم بخوابم شب به خیر. ( پدر خارج میشود)
(هق هق گریه مارسل )
مادر: (با مهربانی) گریه نکن دیگر. اگر گریه کنی من هم الان گریهام می گیرد. تمامش کن! تماش کن.
( خیال: مارسل بزگ سال با حالت دلسوزانهای مارسل کودک را نگاه میکند)[4]
نمایشنامه در جستجوی زمان از دست رفته از ترجمه روان و شیوایی بر خوردار است که لذت خواندن این کتاب را دو چندان میکند. همچنین مترجم در پایان کتاب درباره تک تک لغات دور از ذهن، اسنهای خاص و اسم مکان ها توضیحات کافی میدهد تا خواننده دچار سردرگمی نشود.
«مارسل: وقتی که داشتم به مهمانی گرمانتها میرفتم پایم به دو تا سنگ ناهموار سنگفرش گیر کرد و افتادم. و یک لحظه ونیز بود و یک ترعه و یک گوندولا، که خیلی تار در جلوی چشمم ظاهر شدند. باز همان احساس به من دست داد که یکبار در تعمیدگاه سن مارکو و بر روی دو تا سنگ ناهموار دست داده بود و باز آن نقاشی نیلی رنگ دیواری را دیدم و یادم آمد و قتی که پیشخدمت قاشق را از روی حواسپرتی به بشقاب زد صف آن درختها یادم آمد که از قطار دیدمشان و مثل این بود که باز در آن قطار نشستهام، چون صدای برخورد قاشق با بشقاب یاد آن صدای مشابهش را، که از چکشی بر میخاست که کارگر راه آهن چیزی را با آن تعمیر میکرد، شدیدا در ذهنم زنده کرده بود. آن وقت یک مسافرت با کالسکه یادم آمد که با مادرم میرفتم. یک جا بود که جاده میپیچید و من آنجا ناگهان آن لذت خاص را احساس کردم که شبیه هیچ کدام از لذتهای دیگر نبود و موقعی آن را احساس کردم که برجهای دو قلوی مارتین ویل را دیدم که نور خورشید که در حال غروب بود بر پیشانیشان بازی میکرد و بعد هم یک برج سوم یا برج ویوکسیک را دیدم که هر چند که یک تپه و یک دره آن را از دو تای دیگر جدا میکرد و بر روی زمین مرتفع در دور دست بنا شده بود با این حال مثل این بود که در کنار آنها ایستاده است»[5]
پی نوشت:
[1] صفحه 25
[2] صفحه 5
[3] صفحه 5 و 6
[4] صفحه 8
[5] صفحه نود
فاطمه شفیعی بخش کتاب و کتابخوانی تبیان