تبیان، دستیار زندگی
از شهر قم به همراه بعضی دوستان حركت كردیم ، هنگامی كه وارد شهر سامراء شدیم به سوی منزل آن حضرت روانه گشته ؛ و پس از آن به منزل رسیدیم و اجازه ورود گرفتیم ، داخل منزل رفتیم . همین كه وارد شدیم ، دیدم مولایم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است و كودك
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام زمان (عج) و بیان یک رمز قرآنی

امام زمان

سعد بن عبداللّه قمی حكایت نماید:

روزی متجاوز از چهل مسئله از مسائل مشكل را طرح و تنظیم نمودم تا از سرور و مولایم حضرت ابومحمّد امام حسن عسكری صلوات اللّه علیه پاسخ آن ها را دریافت نمایم . از شهر قم به همراه بعضی دوستان حركت كردیم ، هنگامی كه وارد شهر سامراء شدیم به سوی منزل آن حضرت روانه گشته ؛ و پس از آن به منزل رسیدیم و اجازه ورود گرفتیم ، داخل منزل رفتیم . همین كه وارد شدیم ، دیدم مولایم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است و كودكی خردسال را - كه چون ستاره مشتری می درخشید - روی زانوی خود نشانیده بود. امام عسكری علیه السلام به ما اشاره نمود كه جلو بیائید و در نزدیكی ما بنشینید. پس طبق فرمان حضرت ، جلو رفتیم و نشستیم و سپس مسائل خود را به طور كلّی مطرح كردیم . امام حسن عسكری صلوات اللّه علیه پس از شنیدن سخنان و مسائل ما، اشاره به كودك نمود و اظهار داشت : ای فرزندم ! جواب شیعیان خود را بیان كن . پس ناگهان ، آن كودك لب به سخن گشود و تمامی سؤ ال های ما را یكی پس ‍ از دیگری جواب كافی داد. و بعضی سؤال ها را پیش از آن كه مطرح كنیم ، خود كودك مطرح می نمود و جواب آن را می داد، به طوری كه همه ما مبهوت و متحیّر گشتیم كه این كودك خردسال چگونه در همه علوم و فنون شناخت كافی دارد و با بیان شیوا تمامی سؤ ال های ما را پاسخ داده و همه افراد را قانع می نماید؟! پس از آن ، امام حسن عسگری صلوات اللّه علیه متوجّه من شد و فرمود:

ای سعد بن عبداللّه ! برای چه از قم به این جا آمده ای ؟ عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! چون عشق زیارت و دیدار شما را داشتم ، بدین جا آمده ام . حضرت فرمود: پس بقیّه سؤال هائی را كه تهیّه و تنظیم نموده بودی ، چه شد؟ پاسخ دادم : آماده و موجود می باشد. فرمود: از فرزندم و نور چشمم مهدی موعود علیه السلام آنچه می خواهی سؤال كن . و من بعضی از سؤال های باقی مانده را مطرح كردم ، از آن جمله عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! تاءویل و تفسیر كهیعص چیست؟ كودك در حالی كه روی زانوی پدر نشسته بود، فرمود: این حروف ، رموز و اخبار غیبی الهی است كه خداوند متعال در رابطه با حضرت زكریّا پیغمبر علیه السلام بیان نموده است؛ چون زكریّا از خداوند متعال درخواست نمود تا اسامی خمسه طیّبه - پنج تن آل عبا علیهم السلام - را تعلیم او نماید.

از شهر قم به همراه بعضی دوستان حركت كردیم ، هنگامی كه وارد شهر سامراء شدیم به سوی منزل آن حضرت روانه گشته ؛ و پس از آن به منزل رسیدیم و اجازه ورود گرفتیم ، داخل منزل رفتیم . همین كه وارد شدیم ، دیدم مولایم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است و كودكی خردسال را - كه چون ستاره مشتری می درخشید - روی زانوی خود نشانیده بود

لذا جبرئیل علیه السلام نازل شد و آن اسامی مقدّس را به او تعلیم داد؛ و هر زمان حضرت زكریّا علیه السلام یادی از آن اسامی: محمّد، علی، فاطمه ، حسن ، حسین علیهم السلام می كرد، هر نوع مشكل و ناراحتی كه داشت ، حلّ و بر طرف می گردید. امّا هرگاه نام حسین علیه السلام بر زبان جاری می نمود و به یاد آن حضرت می افتاد، غم و اندوه فراوانی بر او عارض می شد؛ و افسرده خاطر می گردید. پس روزی اظهار داشت : خداوندا! علّت چیست كه هر موقع چهار نفر اوّل را یادآور می شوم ، دلم آرام می گیرد؛ و چون پنجمین نفر را یاد می كنم محزون گردیده و در چشمانم اشك حلقه می زند؟! خداوند متعال كهیعص را در جواب حضرت زكریّا علیه السلام برایش ‍ فرستاد؛ و تمامی اخبار و جریاناتی را كه بر امام حسین علیه السلام مقدّر شده بود، به وسیله آن رموز كلّی برایش بیان نمود: كاف یعنی ؛ كربلاء و حوادث آن، هاء اشاره به هلاكت و شهادت اهل بیت سلام اللّه علیهم ، یاء یزید - بن معاویه است - كه بر امام حسین علیه السلام ظلم نمود، عین اشاره به عطش و تشنگی آن حضرت و اصحاب می باشد؛ و صاد صبر و استقامت آن حضرت خواهد بود. سپس آن كودك در ادامه فرمایشات گهربارش فرمود: چون حضرت زكریّا علیه السلام این خبر را - از فرشته الهی یعنی؛ جبرئیل امین علیه السلام - دریافت نمود، وارد مسجد شد و به مدّت چند روز در مسجد ماند و مرتّب گریه و زاری می كرد. و در پایان افزود: حضرت یحیی پیغمبر و امام حسین علیهماالسلام هر دو به مدّت شش ماه در رحم مادر بودند؛ و در شش ماهگی به دنیا آمدند.

بخش مهدویت تبیان


منبع: چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان(عج)/ عبدالله صالحی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.