معناشناسی بداء(1)
یكی از باورهای ویژه شیعه با بهرهمندی از رهنمودهای اهل بیت علیهم السلام اعتقاد به بداء است. این باور در بحثهای گوناگونی مورد توجه قرار میگیرد؛ از جمله در بحث ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف موضوعات ظهور، فراوان است؛ ولی بحث بداء در سه بخش مطرح میشود: اصل، زمان و نشانههای ظهور.
در اصل ظهور، هیچ كس به بداء اشاره نكرده است؛ ولی بعضی با استناد به برخی سخنان، آن را در زمان و نشانهها مطرح كردهاند كه به نظر میرسد دلیل آنها بر این ادعا، نیازمند بررسی است و ما در طی چند مقاله ، تلاش میكنیم در حد ممكن به عرصههای سهگانه بحث اشاره و دلیلها بررسی شود.
پیش از ورود به بحث، مناسب است ابتدا به معناشناسی بداء در لغت و اصطلاح و سپس به دیدگاه معصومان علیهم السلام اشاره شود.
1. معناشناسی بداء در لغت و اصطلاح
بداء (به فتح باء) در لغت به معنای ظاهر شدن، هویدا شدن، پدید آمدن رأی دیگر در كاری یا امری است.(ابن منظور، 1997: ج14، ص66؛ طریحی، 1415: ج1، ص167؛ عسكری، 1412: ص19؛ مصطفوی، 1360: ج1، ص235) در قرآن نیز به همین معنا آمده است؛ آنجا كه میفرماید: ( ثُمَّ بَدَا لهَم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الاَیَاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتی حِینٍ )؛ آن گاه پس از دیدن آن نشانهها، به نظرشان آمد كه او را تا چندی به زندان افكنند.(یوسف، 35)
این آشكار شدن پس از پنهان بودن فقط برای انسان پدید میآید و دربارة خداوند، هرگز چنین نخواهد بود؛ چرا كه لازمهاش این است كه خداوند به آن موضوع آگاهی نداشته باشد كه این، امر محالی برای خداوند است.
آری؛ خداوند به همه چیز، در همه زمانها و مكانها ـ چه حاضر باشند و چه غایب، چه موجود باشند و چه فانی و چه در آینده پدید آیند ـ علم حضوری دارد.
قرآن كریم در این باره میفرماید: ( إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفی عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ )؛ در حقیقت، هیچ چیز (نه) در زمین و نه در آسمان بر خدا پوشیده نمیماند.(آل عمران، 5)
پیراسته بودن خداوند متعال از هرگونه نادانی و كاستی از یك سو و روایاتی كه بداء را به خداوند نسبت دادهاند، از سوی دیگر، زمینهای فراهم كرده است تا مسأله بداء ـ برخلاف دیدگاه اهل سنت ـ (1) به طور گسترده در منابع كلامی و تفسیری شیعه مورد توجه و پژوهش قرار گیرد؛ به گونهای كه كتابهای مستقلی در این زمینه به نگارش در آمده است. (2)
بسیار میشود كه ما طبق ظواهر علل و اسباب، احساس میكنیم كه حادثهای به وقوع خواهد پیوست یا وقوع چنین حادثهای به یكی از پیامبران خبر داده شده؛ در حالی كه بعدا میبینیم آن حادثه واقع نشد، در این هنگام میگوییم «بداء» حاصل شد؛ یعنی آنچه را به حسب ظاهر ما واقع شدنی میدیدیم و تحقق در آن را قطعی میپنداشتیم، خلاف آن ظاهر شد
در اینگونه كتابها به طور عام دو بحث همواره مورد دقت بوده است:
نخست مفهومشناسی بداء در لغت و اصطلاح و این كه چگونه باور به آن، مستلزم انتساب نادانی به خداوند نیست.
دیگر این كه باور یادشده، میتواند در تصحیح نگرش انسان به ادارة جهان از سوی خداوند مؤثر باشد. این منابع به طور عموم، بحث را اینگونه مطرح میكنند كه بنا بر آیات قرآن، خداوند متعال دو لوح دارد:
الف. لوح محفوظ
لوحی كه آنچه در آن نوشته میشود، به هیچ صورت پاك نشده و در آن تغییری صورت نمیگیرد؛ چرا كه مطابق علم الهی است:
( بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجیدٌ فی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ )؛ آری؛ آن قرآنی ارجمند است كه در لوحی محفوظ است.(بروج، 21و22)
ب. لوح محو و اثبات
در قرآن كریم میخوانیم: ( یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ )؛ خدا آنچه را بخواهد محو یا اثبات مىكند، و اصل كتاب نزد او است (رعد، 39).
نیز میفرماید: ( ثُمَّ قَضی أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّی عِنْدَهُ )؛ آن گاه مدّت را )برای شما عمر( مقرّر داشت. و اجَل حتمی نزد او است (انعام، 2).
بنا بر شرایط و سنتهای الهی، سرنوشت شخص یا جریانی به شكلی خاص میشود، با از بین رفتن آن سنتها یا مطرح شدن سنتهای نوین، سرنوشت آن شخص یا آن جریان مناسب سنتهای جدید قرار میگیرد.
فضیل بن یسار از امام صادق علیه السلام روایت كرده است كه فرمود:
خداوند كتابی نوشته است كه در آن تمام آنچه بوده و خواهد بود، ثبت شده و آن را پیش روی خود نهاده است؛ هر چه را بخواهد، جلو میاندازد و هر چه را بخواهد، تأخیر میاندازد؛ هر چه را بخواهد، محو و هر چه را بخواهد، اثبات مینماید؛ هر چه را بخواهد، موجود میشود و هر چیز را نخواهد، نمیشود.(عیاشی، 1380: ج2، ص216)
و نیز ابن سنان از آن حضرت علیه السلام روایت كرده است كه فرمود:
خداوند هر چه را بخواهد، پیش میاندازد و هر چه را بخواهد، مؤخر میكند و هر چه را بخواهد، محو و هر چه را بخواهد، اثبات میكند «و ام الكتاب» نزد او است و فرمود: «هر چیزی را كه خدا اراده میكند، پیش از آنكه آن را پدید آورد، در علم او وجود دارد. چیزی بر او آشكار نمیشود، مگر اینكه در علم او بوده است. همانا برای خدا از روی جهل، چیزی آشكار نمیشود.(همان، ص218)
صاحب تفسیر المیزان پس از نقل روایات یاد شده مینویسد:
روایات در باب بداء از امامان علیهم السلام بسیار زیاد وارد شده است و با كثرتی كه دارد، دیگر نباید به گفته آنها كه گفتهاند: «خبر بداء، خبر واحد است»، اعتناء كرد.
این روایات ـ به طوری كه ملاحظه میفرمایید ـ بداء به معنای علم بعد از جهل را نفی میكند. از نظر این روایات، علم خدای متعال كه عین ذات او است، مانند علم ما، به جهل تبدیل نمیشود؛ بلكه بداء، به معنای ظهور امری است از ناحیه خدای متعال، بعد از آن كه ظاهر، مخالف آن بود. پس بداء عبارت است از محو اول و اثبات ثانی و خدای سبحان، عالم به هر دو است.
علم خدای متعال كه عین ذات او است، مانند علم ما، به جهل تبدیل نمیشود؛ بلكه بداء، به معنای ظهور امری است از ناحیه خدای متعال، بعد از آنكه ظاهر، مخالف آن بود. پس بداء عبارت است از محو اول و اثبات ثانی و خدای سبحان، عالم به هر دو است
این، حقیقتی است كه هیچ صاحب عقلی نمیتواند انكارش كند؛ برای این كه برای امور و حوادث، دو وجود پیش بینی و تصور میشود: یك وجود به حسب اقتضای اسباب ناقص از قبیل شرط یا علت یا مانعی است كه قابل تخلف است، و یك وجود دیگر بر حسب اقتضای اسباب و علل تامه، آن كه این وجود بر خلاف وجود اول وجودی است ثابت و غیر مشروط و غیر متخلف.
آن دو كتابی كه آیه مورد بحث معرفی میكند، یعنی كتاب محو و اثبات و ام الكتاب، یا عبارتند از همین دو مرحله از وجود، یا مبدأ آن دو. هر چه باشد، این مسأله كه امری یا ارادهای از ناحیه خدای تعالی ظاهر گردد كه خلاف آن توقع میرفت، مسألهای است واضح كه جای هیچگونه تردید در آن نیست.
و در پایان، دیدگاه خود را اینگونه بیان میكند:
آنچه به نظر ما میرسد، این است كه نزاع در ثبوت بداءـ هم چنان كه از احادیث امامان اهل بیت علیهم السلام برمیآید ـ و نفی آن، هم چنان كه دیگران معتقدند، نزاعی است لفظی كه با كمی دقت، خود به خود از بین میرود.
دلیل ما بر اینكه نزاع در بداء نزاع لفظی است، این است كه آنهایی كه منكر آنند، چنین استدلال میكنند كه قول به بداء مستلزم تغیر علم خدا است؛ حال آن كه این استلزام در بداء ما آدمیان است، و در ما است كه مستلزم تغیر علم است، و اما بداء به آن معنایی كه در روایات آمده است، مستلزم چنین اشكالی نیست.(طباطبایی، 1361: ج11، ص523)
یكی دیگر از تفسیرهای معاصر نیز به اجمال دربارة بداء چنین نوشته است:
بسیار میشود كه ما طبق ظواهر علل و اسباب، احساس میكنیم كه حادثهای به وقوع خواهد پیوست یا وقوع چنین حادثهای به یكی از پیامبران خبر داده شده؛ در حالی كه بعدا میبینیم آن حادثه واقع نشد، در این هنگام میگوییم «بداء» حاصل شد؛ یعنی آنچه را به حسب ظاهر ما واقع شدنی میدیدیم و تحقق در آن را قطعی میپنداشتیم، خلاف آن ظاهر شد. (مكارم شیرازی، 1380: ج1، ص246)
بنابراین بر خلاف پندار مخالفان، دیدگاه شیعه به بداء، هیچگونه نقص و جهلی را متوجه خداوند نمیكند.
در مقاله بعد موضوع بداء در اصل ظهور حضرت مهدی (عج) را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
ادامه دارد...
پی نوشت ها :
1. بیشتر اهل سنت با ارائه تعریفی نادرست برای بداء ـ كه مستلزم جهل، تغییر و تبدل در خداوند میشود ـ و نسبت دادن آن به شیعه، آن را غیر جایز دانستهاند در حالی كه هیچ یك از بزرگان شیعه اینگونه بداء را به خداوند نسبت ندادهاند. (نك: جصاص، 1415: ج1، ص651؛ ابولیث سمرقندی، بیتا: ج1، ص109؛ ابن اثیر، 1364: ج1، ص 109؛ ثعالبی، 1418: ج1، ص 101.
2. تشریح و تفصیل این مطلب در كتابهای كلامی و تفسیری به طور مفصل آمده است و از محلّ بحث این مقال نیز خارج است؛ لذا به طور خلاصه به این مطلب بر اساس استفاده از اخبار و سخنان دانشمندان اشاره میكنیم.
فرآوری: امیر رضا عرب
بخش مهدویت تبیان
منبع: سایت entizar
نویسنده: حجت الاسلام خدامراد سلیمیان