تبیان، دستیار زندگی
اسلام آمد تا اعلام كند كه اى اهل جهان! بدانید عجمى را بر عرب و عربى را بر عجم، سیاهى را بر سرخ و سرخى را بر سیاه پوست حق تقدم نیست مگر با تقوا و پرهیز از كردار زشت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آزادی روحی بردگان در اسلام

برده

اسلام در زمانی ظهور کرد که محیط بشری در تاریکی و فساد غوطه ور بود .

اسلام آمد تا انسانیت از دست رفته این بشر بى پناه را به خود باز گرداند.

آمد به هر دو گروه مالك و مملوك بگوید همه شما پاره تن یكدیگرید.

آمد كه به آدم فروشان بگوید هر كس بنده خود را بكشد او را مى كشیم، هر كس عضوى از اعضاى برده خود را از تن جدا كند از وى قصاص ‍ مى گیریم .

آمد كه اصل وحدت و منشاء و سرنوشت انسان را براى او بیان كند و با آواز رسا بگوید اى برده فروشان! و اى غارتگران ناموس انسانیت! اى بردگان! و اى غفلت ربودگان وادى بردگى! شما همه فرزندان آدمید و آدم از این خاك تیره به وجود آمده .

اسلام آمد تا بیان كند كه هیچ مالكى را به عنوان مالكیت بر بنده خویش ‍ برترى و فضیلت نیست، بلكه فضیلت و برترى فقط در تقوا و پاكدامنى نهفته است .

اسلام آمد تا اعلام كند كه اى اهل جهان! بدانید عجمى را بر عرب و عربى را بر عجم، سیاهى را بر سرخ و سرخى را بر سیاه پوست حق تقدم نیست مگر با تقوا و پرهیز از كردار زشت .

اسلام آمد تا به گوش برده فروشان برساند كه با زیردستان خود خوش ‍ رفتارى و در حق(1) پدر و مادر نیكویى نمایید. پیوند قرابت را محترم بشمارید و از یتیمان و بیچارگان دستگیرى كنید و حق همسایگان دور و نزدیك را پایمال منمایید، دادرس درماندگان باشید. و بربندگان خود حقوق انسانیت عطا كنید، كبر و غرور نورزید، حیله و تزویر به كار نبندید؛ زیرا خداى توانا حیله گران و فخرفروشان را دوست ندارد.

اسلام آمد تا به جهانیان بگوید كه روابط مالك و مملوك رابطه آقایى و نوكرى نبوده و ارتباط تسخیر و حقارت نیست ، بلكه علاقه پیوندى و برادرى است و بنابراین مالك و مملوك و غلام و كنیز در نظر اسلام اهل یك خانواده اند.

اسلام آمد تا اعلام كند كه اى اهل جهان! بدانید عجمى را بر عرب و عربى را بر عجم، سیاهى را بر سرخ و سرخى را بر سیاه پوست حق تقدم نیست مگر با تقوا و پرهیز از كردار زشت

حتى اجازه ازدواج آنان نیز احتراما باید از مالك گرفته شود كه به جاى پدر محسوب است. قرآن مى گوید كسى كه قدرت مالى ندارد(2) زنان آزاد و پاكدامن ازدواج بكند، نباید بى همسر بماند، از دوشیزگان با ایمان خود كه كنیزان و بردگان شمایند به همسرى خود انتخاب كنید، همه شما چه مالك و چه مملوك، پاره تن یكدیگرید، كنیزان را از اهل و صاحبان آنها خواستگارى كرده و با آنها ازدواج نموده و حقوق آنها را به نحو احسن بپردازید.

پیامبر اسلام مى فرماید: مالك و مملوك، برادرند. و باز مى گوید با بردگان زیر دست خود برادرانه رفتار كنید، هر كس برادر همنوعش به عنوان برده زیر دستش قرار بگیرد، باید از غذاى خود به او بدهد و مانند لباس خود لباسش ‍ بپوشاند. كارهاى خارج از قدرتشان را به آنان واگذار نكنید و در كارهاى سنگین آنان را یارى نمایید. و براى اینكه حال این گروه دلشكسته را بیشتر مراعات كند، پیامبر بزرگ اسلام مى فرماید: مبادا كسى به بنده خود بگوید این غلام و یا كنیز من است بلكه باید بگوید این دختر و پسر جوان من است.

چنانكه این احساسات پاك، وجدان ابوهریره یك فرد معمولى مسلمان را چنان پر كرده بود كه وقتى مى بیند كسى بر مركبش سوار و غلامش در پشت سرپیاده مى رود، فریاد مى زند: او را هم سوار كن مگر برادرت نیست، مگر روحت با روح وى فرق دارد.

این نمونه كه از رفتار اسلام درباره بردگان بیان شد، در برابر دریاى حسن سلوك آن، خیلى اندك و ناچیز است .

ولى شایسته است میزانى كه اسلام براى بردگان معین كرده بیان كنیم. پیش از این گفتیم كه این طایفه در جامعه آن روز هیچ گونه ارزشى نداشتند و در پرتو عنایت اسلام، در صف بشریت قرار گرفتند. و در این نظام، روح مالك و مملوك مساوى اعلام شد، در صورتى كه سایر ملتها هنوز جنس برده را غیر از جنس مالكش مى شناختند و معتقد بودند كه برده موجودى است كه فقط براى بندگى و ذلت آفریده شده و از این جهت بود كه هرگز وجدانشان از شكنجه و آزار و كشتن و سوزاندن و سایر كارهاى ضد انسانى و تحمیل وظیفه هاى توان شكن ، ناراحت نمى شد.

پیامبر بزرگ اسلام با این بیان حكیمانه از تكبر و غرور مالكان برده كاسته و همه را به سوى عاطفه بى پایان انسانیت كه همه را با هم مربوط مى سازد رهبرى نمود. در نتیجه نیروى دوستى و محبت چنان قوى شد كه رابطه برادرى همه جا برآن جامعه مختلط از آقا و برده فرمانروایى كرد

در این محیط پر از فساد بود كه اسلام به دادرسى بردگان شتافت و آنان را از این منجلاب پست وحشیت، به مقام كریمانه برادرى و نوع پرورى ارتقا داد، نه تنها در عالم ظاهر و خیال، بلكه در عالم واقع و حقیقت نیز با شهادت تاریخ كه تاكنون كسى حتى صلیبیون متعصب اروپایى انكارش نكرده اند كه حسن رفتار اسلام با بردگان در صدر اول، به حدى از انسانیت رسید كه آن روز در تمام جهان بى سابقه بود، خوشرفتارى به جایى رسید كه آزادشدگان اغلب راضى نبودند كه از خانواده صاحبان خود جدا شوند و حال آنكه دیگر داراى آزادى اقتصادى بودند و مى توانستند به خوبى مشكلات زندگى را متحمل شوند؛ زیرا مسلمانان در پرتو پرورش اسلام آنان را جزو خاندان خود قرار داده بودند، دیگر روابط آنها مانند روابط خانوادگى شده بود.

در سایه كوشش و عنایت اسلام، بردگان، هستى از دست رفته خود رابازیافته و انسانیت خود را از نو آغاز كردند. و در پرتو قانون اسلام، داراى احترام و سعادت شدند. دیگر قانون اجازه نمى داد كسى زبانا و عملا به حقوقشان تجاوز نماید.

پیامبر ارجمند اسلام اكیدا ممنوع كرد كه دیگر آقا، بنده خود را بنده خطاب نكند و امر فرمود كه با جمله هایى كه ذلت بندگى را از پیشانى آنان پاك كرده و برگرفته از محبت خانوادگى باشد، خطاب كنند و در توجیه این مطلب به برده فروشان چنین فرمود كه خداوند شما را بر آنان مالك و مسلط قرار داده، اگر مى خواست با قدرت خود آنها را بر شما مسلط مى كرد، پس باید بدانید كه بردگى یك علت خارجى است كه بر جامعه بشریت عارض شده و آنان را به ذلت بردگى گرفتار نموده، ممكن است روزى چرخ برگردد و آنان بر مالكان امروز خود مالك شوند.

پیامبر بزرگ اسلام با این بیان حكیمانه از تكبر و غرور مالكان برده كاسته و همه را به سوى عاطفه بى پایان انسانیت كه همه را با هم مربوط مى سازد رهبرى نمود. در نتیجه نیروى دوستى و محبت چنان قوى شد كه رابطه برادرى همه جا برآن جامعه مختلط از آقا و برده فرمانروایى كرد.

(با ما باشید در نوشتارهای بعدی)

پی نوشت ها:

1- وَاعْبُدُوا اللّه ولاَ تُشْرِكُواْ بِهِ شَیئاً وَبالوَالِدَیْنِ إ حسَناً... وَ مَا مَلَكَتْ ایْمنُكُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ مَن كَانَ مُختَالاً فَخُوراً )(نساء/ 36)

2- وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً اَنْ یَنْكِحَ ... (نساء/ 25)

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع : 82 پرسش، شهید آیه الله سید عبدالحسین دستغیب

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.