تبیان، دستیار زندگی
زمانی كه آهن و اشیای آهنی به عنوان ماده اصلی پیكره سازی مدرن به عرصه ی هنر راه یافت، تحولی بزرگ در مجسمه‌سازی و هنرهای تجسمی رخ داد. بدین سبب به بررسی مختصری از تاریخ و دوران شكل‌گیری این هنر می‌پردازیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عصر زرین پیکره های آهنی


زمانی كه آهن و اشیای آهنی به عنوان ماده اصلی پیكره سازی مدرن به عرصه ی هنر راه یافت، تحولی بزرگ در مجسمه‌سازی و هنرهای تجسمی رخ داد. بدین سبب به بررسی مختصری از تاریخ و دوران شكل‌گیری این هنر می‌پردازیم.

عصر زرین پیکره های آهنی

دگرگونی‌های ریشه‌ای در تاریخ هنر، كمتر از آنچه انتظار داریم رخ می‌دهد؛ اما در این زمینه، برخی از تحولات ماندنی و بنیادی بوده است. ظهور آهن به عنون یك ماده اصلی برای پیكره‌سازی از این دست است. این تحول در قرن بیستم، نزدیك به 75 سال پیش رخ داد. پابلو پیكاسو و خولیو گونزالس پیكره‌ساز كاتالونیایی، با آهن، تحولی را در تاریخ هنر شكل دادند كه گرایش به مدرنیسم را افزایش داد. حضور آهن و رواج آن در هنر را می‌توان به سه هنرمند اروپایی، پابلوپیكاسو، خولیو گونزالس و آلبرتو جاكومتی و دو هنرمند آمریكایی، دیوید اسمیت و الكساندر كالدر نسبت داد.

دوران شكل‌گیری این نوع آثار، از سال 1928 آغاز می‌شود. یعنی زمانی كه پیكاسو با میله‌های فلزی، یك قاب باز با دو دست گشوده ساخت و یك سرسوزن به عنوان سر، به روی آن گذاشت و آن را «فیگور» نام نهاد؛ این حركت تا سال های آغازین دهه شصت، با آثار كالدر و اسمیت به پختگی رسید. از نشانه‌های رواج آهن به عنوان ماده‌ای برای پیكره‌سازی، همین بس كه بیش از نیمی از میادین اصلی آمریكا با پیكره‌های آهنی تزئین شده است.

آهن، در مقایسه با مرمر و برنز، یعنی مواد اصلی پیكره‌های سنتی، نجیبانه‌تر می‌نماید و ماده‌ای بومی و وحشی جلوه می‌كند. آهن، ساختی ساده داشته و در هر پیكره‌ای كه با آن خلق شده است، حضوری تجریدی و انتزاعی دارد.

آهن در مفتول‌هایی كه اسكلت یك پیكره سنتی را می‌سازد، پنهان می‌ماند. در بسیاری از آثار میكل آنژه و چلنی، در زیر سنگ‌های باشكوه و مرمری حضوری پنهان دارد و این، شاید یكی از دلایلی بود كه پیكاسو و گونزالس را به این اعتقاد رسانید كه از حضور آهن، بهره‌ای فراتر از پیكره‌سازی سنتی بگیرند.

بهره‌گیری از آهن در صنایع دستی و هنر فولكوریك ریشه‌ای قدیمی دارد. یكی دیگر از هنرمندانی كه بین پیكره با مواد سنتی و آهن پیوند زد، نقاش اسپانیایی سانتیاگو روزینیون بود. او در سال 1893 نوشت: «من به كوره‌های قدیمی بارسلون می‌اندیشم كه در آنها غرایز رها می‌شود. آنجا و در آن تاریكی، از شعله‌های خیزان آتش، بی‌تكیه بر قوانین زیبایی‌شناسانه یا محدودیت‌های پوچ هنری، آثاری زاده شده و در آتش قوام می‌گیرند.»

حضور آهن و رواج آن در هنر را می‌توان به سه هنرمند اروپایی، پابلوپیكاسو، خولیو گونزالس و آلبرتو جاكومتی و دو هنرمند آمریكایی، دیوید اسمیت و الكساندر كالدر نسبت داد.

نخستین نمایش آهن را با سطوح و فضاهای فراستاره‌ای، باید در پیكره ی كوبیستی پیكاسو با نام گیتار (1912) دید. اما این اثر تا سال 1928 یعنی تا زمانی كه گونزالس به پیكاسو یاد داد كه آهن را چگونه خم كند، دیده نشد. این اثر یك پیكرة ابداعی بود. كار پیكاسو به گونزالس جسارت داد تا به ساخت پیكره‌هایی از آهن بپردازد.

پیوند پیكاسو و گونزالس در پیكره‌سازی، به همان اندازه با اهمیت بود كه همكاری و همیاری اولیه پیكاسو و براك در نقاشی؛ آنها دریافتند كه چگونه می‌توان اشیای ساخته شده از آهن را در یك پیكره به كار گرفت. و بدین‌سان زیبایی را در تكه‌های ساخته شده از آهن گسترش دادند.

عصر زرین پیکره های آهنی

دو صافی فلزی آشپزخانه كه در قالب یك جمجمه، پیكره¬ی سر یك زن را می‌سازد (پیكاسو 30-1929)، یا یك جفت تیغه داس كه گونزالس آنها را به عنوان بال¬های یك مخلوق به كار می‌گیرد، نشان از آزادی اندیشه دارد، آزادی كه برای نوگرایی در هنر، عنصری ضروری است.

آلبرتو جاكومتی هرگز با آهن كار نكرد و تمامی آثار او از برنز ساخته شده است و تنها دلیل حضور او در این مقال، وجه اشتراك او با پیكاسو، در خلق پیكره‌های سوررئالیستی است و نیز این امر كه آثار جاكومتی، بعدها بر دیوید اسمیت تأثیر بسیار گذاشت. جاكومتی، پیكره را چون وسیله‌ای می‌دانست كه نقطه‌ها را در فضا به هم پیوند می‌زند. دیوید اسمیت و الكساندر كالدر را می‌توان نخستین وارثین راستین پیكاسو و گونزالس دانست و به گونه‌ای وارث جاكومتی، كه پیكره فضایی «كاخ در ساعت چهار بامداد» او، در آثار بعدی الکساندر كالدر تأثیر زیادی گذاشته و باعث خلق پیكره‌های خارق‌العاده سیمی شده كه با نسیمی به رقص در می‌آمدند. (و حتی با نفس انسان) پیكره¬ی معروف او در پارك سرگرمی (1938) نیز، نشان از توانایی او در خلق تصاویر سوررئالیستی دارد و یادآور پیكره‌های پیكاسو است. دیوید اسمیت نیز با كارهایی چون چشم‌انداز رود هودسون (1951) نشان داد كه در پیكره‌سازی آمریكا پیشتاز است. او در فضا با آهن و فولاد چنان راحت كار می‌كرد كه انگار مدادی روی كاغذ حركت می‌كند. به هر حال، بركت حضور چنین هنرمندانی است كه رواج پیكره‌های آهنی را به عصر زرین پیكره‌سازی تبدیل كرده است.

بخش هنری تبیان


منبع

ایران مجسمه/ قدرت‌الله عاقلی