آدم ها و دیو ها
نگاهی به نمایش ”آدم بلا، دیو ناقلا” نوشته، طراحی و کار مریم کاظمی
مریم کاظمی با این یکی دو کار اخیرش در سالجاری ثابت کرده که در حوزه تئاتر کودک و نوجوان ضمن آنکه حرفی برای گفتن دارد، با دقت و زیباییشناسی خاصی به دنبال ارتباط جذاب مخاطبان این گروههای سنی است.
ما در واقع در حوزه کودک و نوجوان کارگردان و هنرمند متخصص خیلی کم داریم، در حالیکه به دلیل اکثریت بودن این گروه سنی در میان جمعیت کشور، ضرورتن باید بیشترین سرمایهگذاری برای هنر خاص کودکان و نوجوانان صرف شود.
نمایش آدم بلا، دیو ناقلا به گونهای انسان خوب و انسان شر را در مقابل هم قرار میدهد. قصهای دارد که در آن غیر مستقیم درباره دیو درون که مفهومی عرفانی و معرفتشناسانه است، بحث میشود. در ضمن می خواهد به بچهها گوشزد کند که اگر آدمی در اتکای به رفتارهای انسانی خود زندگی کند، خیلی راحت دیو درون را به بیرون خواهد راند. همچنین اگر متکی به رفتارهای پلشت و ضد انسانی باشد، همواره پیرو فرامین و دستورات همین دیو درون باقی خواهد ماند. این مفهوم در نوع خود ثقیل و سنگین است، اما در این نمایش به طریقی راحت و سهل از طریق همان رفتار و روایت کردنها برای بچهها قابل هضم و درک خواهد شد.
مریم کاظمی نمایش خود را روایی کرده است. خود و رضا فیاضی راویان این نمایش هستند که هر دو در یک روز بارانی و آفتابی که بنابر باورهای مردمی روز ازدواج شغالها، از ما بهتران و دیو و غولهاست، داستان زندگی دو دیو به نامها سرکاسه و سرتاسه را روایت میکنند. سرکاسه دختری مهربان است که دوست دارد آدم شود، اما سرکاسه فرمانروای دیوهاست که دوست دارد آدمها را بخورد و آنها را آزار و اذیت کند. اما وقتی سرتاسه عاشق سرکاسه میشود، ماجراها به نحو دیگری بین آن دو حل و فصل میشود. یعنی عشق و محبت زمینهساز پاک شدن بدیها و دیوصفتیها خواهد بود. عشق با پاک کردن دیوها همه را در مسیر انسانی شدن باقی قرار میدهد.
زبان نمایش به نظم و نثر است. البته گاهی نظم درست و گاهی نادرست. نثر یا همان زبان محاوره و شکسته تهرانی بین عروسکهای کوچک یا همان شهروندان رد و بدل میشود. اما دیوها به نظم و حرکات موزون خود را در صحنه به عینیت میآورند. این هم خود شیوهای است که جاذبه شنیداری و بصری در صحنه ایجاد میکند. در ضمن زیباییشناسی والایی را بر لحظات نمایش تزریق خواهد کرد. بنابراین همه-چیز ضمن برخورداری از قواعد دستوری خاص هنر تئاتر، بیانگر احاطه سازنده اثر بر روان¬شناسی کودک و نوجوانان است. یعنی نمایش به فراخور حال و نیاز مخاطب است که رنگ و لعاب درست و موثری به خود میگیرد. در ضمن حضور فعال خود کاظمی و رضا فیاضی نیز در صحنه برای جذب اولیه و نگهداشتن بچهها تا پایان نمایش بسیار موثر است. جنس لباس که رنگی جذاب دارد، کلاه پرزدار رنگی و استفاده از دو چتر بر جاذبه راویان خواهد افزود.
نمایش آدم بلا، دیو ناقلا به گونهای انسان خوب و انسان شر را در مقابل هم قرار میدهد. قصهای دارد که در آن غیر مستقیم درباره دیو درون که مفهومی عرفانی و معرفتشناسانه است، بحث میشود. در ضمن می خواهد به بچهها گوشزد کند که اگر آدمی در اتکای به رفتارهای انسانی خود زندگی کند، خیلی راحت دیو درون را به بیرون خواهد راند
عروسکها هم خیلی بزرگ هستند. هر دو دیو بزرگ ساخته شدهاند. نوع تکنیک آن هم بی شباهت به بونراکو نیست. اما مردم در اشر کوچکتر و در اتاقکهای خرد و سوار بر یک ساختمان که بیانگر زندگی آپارتمان نشینی است، تداعیگر زندگی مدرن امروز هستند. در این دنیا همچنان مردم باورها و خرافههای خود را حفظ کردهاند، اما در اینجا باورها کارکردی رفتاری و روانشناسانه پیدا میکند که این خود بر زیبایی و غنای فرهنگ بومی و ملی میافزاید. چراکه این نکتههای بارز فرهنگی است که همچنان در تدوام حس زندگی تاثیر عالمانه و آگاهانهای را بر رفتار آدمیان تزریق میکند. عروسکهای پارچهای هم ریشه در سنت عروسکسازی بچههای ایرانی دارد که در این نمایش کارکرد موثری پیدا میکند. در ضمن ریز و درشت آدمها و دیوها هم از طریق این نوع عروسکسازی تداعی میشود.
عروسکگردانها بر عروسکگردانی مسلط هستند و در صداسازی مدام ابتکار به خرج میدهند تا جاذبه¬ صدا پیوند بچهها با نمایش را با برد بالاتری مواجه کند. این هم خود به عروسکها به ویژه دو دیو سرکاسه و سرتاسه جلوه زیباتری میبخشد. دو دیو بزرگ توسط دو گروه سه نفره گرداننده میشوند. برای آن هم ترانه و حرکات موزون در نظر گرفته شده که این باعث شیرینی و جذابیت هر دو عروسک میشود. یعنی از همان ابتدا نیز قرار است این دیوها نامهربان و خشن معرفی نشوند. حتا سرتاسه که هنوز به آدم-خوریهایش ادامه میدهد، چندان رفتار خشن و ترسناکی از خود بروز نمیدهد. این هم جلوه درستی برای رسیدن به آن پایان و تحول بنیادین در دنیای دیوهاست؛ چراکه در پایان قرار است عروج آنها را از مرتبه پست و پلشت دیوی، به دنیای زیبا و والای آدمی ملاحظه کنیم. بنابراین مهرههای حرکتی به زیبایی چیده شده است. حتا یک خطا هم در آن دیده نمیشود. حرکات موزون هم مدام در پی آن است که بر لطافت دیداری اثر بیفزاید و بچهها را دل مشغول اتفاقی نابتر کند. یعنی از طریق طراحی حرکات، دوستی و پیوندی بین مخاطبان و دیوها صورت بگیرد. در حالی که اغلب دیوها در نمایشها و فیلمهای خاص کودکان کثیف و زشت و بد معرفی میشوند. البته اینجا هدف بهتری برای این نوع شناساندن دیوها هست و باید آن فکر در ذهن تماشاگر القاء شود که خواهد شد! یعنی دیوها آدم میشوند. این فرصتی طلایی است برای آنکه از دل شر، مسیری را برای پیوستن به خیر و نیکی بزنیم. تحولی که میتواند همه ما را از بد شدن دور کند.
مریم کاظمی در استفاده از موسیقی هم باز گوش کودکان را مد نظر داشته و نمیخواسته یک موسیقی دم دستی و به ظاهر شاد را برای کارش درست کند. هدف همان جاذبه بالاست که موسیقی هم تاثیر عمدهای خواهد داشت. در اینجا یک رکن کلیدی برای بودن در کنار اثر هست؛ چراکه بچهها در صدم ثانیه امکان دارد خسته بشوند و این باعث ویران شذن اثر نمایشی خواهد شد. اما در این نمایش ضرباهنگ با زیبایی و به درستی در قلمرو خاص بچهها حاکم میشود. این نکته موفقیت اثر را تضمین میکند. البته شعرها هنوز جای کر دارد. یعنی میشود شاعرانهتر هم این نظمها را تنظیم کرد. شاید به کمکی برای این منظور نیاز بوده تا ترانهها و منظومات مریم کاظمی را ویرایش کند. این هم نکتهای است که حتمن نیاز به توجه خاصتری دارد! چراکه بچهها علاقه شدیدی به ترانههای زیبا و قوی دارند.
منبع:ایران تئاتر / رضا آشفته