تبیان، دستیار زندگی
سومین سفر موسی همراه با بنی اسرائیل به سوی بیت المقدس بود که به قدرت خداوند، دریا شکافته شد و مو سی و همراهیان از آن گذشتند فرعونیان در کام امواج دریا فرو رفتند و این خود آیت ونشانه ای شد برای عبرت و پندگیری آیندگان.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

الگوی قرآنی برای جهانگردها


قرآن با نقل فصل ها و فرازهایی از داستان گذشتگان، روایتی تصویری و هنری از اندیشه و فرهنگ آنان را به نمایش می گذارد و حس کنجکاوی آدمی را برای ردیابی و شناسایی مکان ها و سرزمین های وقوع این داستان ها برمی انگیزاند و همین به نوبه ی خود گونه ای گردشگری و جهانگردی را می طلبد که قرآن در ضمن بیان قصه ها و داستان های گذشتگان مردمان را به آن سو فرا می خواند:

«نحن نقص علیک أحسن القصص بما أوحینا إلیک هذا القرآن و إن کنت من قبله لمن الغافلین»؛ (1) ما نیکوترین سرگذشت را با این قرآن که به تو وحی کردیم، بر تو حکایت کنیم و تو پیش ازآن از بی خبران بودی.


حضرت موسی

موسی و خضر (دو گردشگر ناهمگون)

موسی در مصر به دنیا آمد و در آن جا مدتی بزیست. در وی، از همان دوران نوجوانی و جوانی روحیه ستم ستیزی و مدد رسانی به ستم دیدگان دیده می شد. بر اثر درگیری که بین دو نفر سبطی و قبطی به وجود آمد و موسی به کمک سبطی شتافت و مرد قطبی را نقش بر زمین ساخت و روز دیگر نیز شبیه همین ماجرا تکرار شد. (2)

فرعونیان فهمیدند موسایی که به دنبال آن می گشتند هموست؛ از این روی به جست و جو پرداختند تا دستگیرش کنند و موسی پس از آگاه شدن از این امر ترسان و نگران از شهر بیرون رفت:

«فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین»(3)؛ ترسان و نگران از شهر بیرون شد. گفت: ای پروردگار من! مرا از ستمکاران رهایی بخش.

این نخستین سفر موسی بود که پیش از نبوت از مصر به سوی مدائن انجام گرفت.

دومین سفر وی از ازدواج با دختر شعیب از مدائن به سوی مصر بود که در طی همین سفر به مقام پیامبری رسید و خداوند برادرش هارون را به کمک موسی فرستاد و تا همراه و همگام با یکدیگر مردم را از ستم فرعونی برهانند و آنان را به عبودیت حق رهنمون گردند.( 4)

سومین سفر موسی همراه با بنی اسرائیل به سوی بیت المقدس بود که به قدرت خداوند، دریا شکافته شد و موسی و همراهیان از آن گذشتند فرعونیان در کام امواج دریا فرو رفتند و این خود آیت ونشانه ای شد برای عبرت و پندگیری آیندگان.

چهارمین سفر سرنوشت ساز موسی، که به گردشگری و جهانگردی شباهت کامل دارد، آن بود که موسی برای دیدار و ملاقات با بنده ی شایسته خداوند، حضرت خضر علیه السلام به سوی «مجمع البحرین» حرکت کرد.

وسایل سفر را فراهم ساخت و همراه یوشع بن نون، که خدمتگزار او بود، به سوی این سرزمین به راه افتادند. هنگامی که پس از چندی راه پیمایی، به نقطه ی موعود رسیدند. موسی مردی را دید که آثار نبوت در چهره اش پیدا و سیمایش از سماحت و و تقوا حکایت می کرد. پس از صلح وسلام و آشنایی با خضر، موسی آمادگی خود را جهت فراگیری علم و دانش از خضر اعلام کرد و خضر نیز با شرایطی آن را پذیرفت و سفر این دو پیامبر، که نوعی جهانگردی نیز به شما می رفت، آغاز شد.(5)

آنچه به عنوان ره توشه ی این سفر و گردشگری، می توان آموخت آن است که برای ایجاد تبادل فرهنگی و آموختن و علم و تجربه، باید عزم را جزم کرد و رنج و سختی آن را نیز به جان خرید؛ زیرا «نابرده رنج گنج میسر نمی شود.»

سومین سفر موسی همراه با بنی اسرائیل به سوی بیت المقدس بود که به قدرت خداوند، دریا شکافته شد و مو سی و همراهیان از آن گذشتند فرعونیان در کام امواج دریا فرو رفتند و این خود آیت ونشانه ای شد برای عبرت و پندگیری آیندگان

ذوالقرنین (یا الگوی جهانگردان)

قرآن در آیات شانزده گانه ی سوره ی کهف از شخصی سخن می گوید که سفرهای گوناگون به اطراف و اکناف و جهان داشته و با جهان پیمایی به سوی شرق و غرب شتافته و آثاری از خود به یادگار گذاشته است. در این که این جهانگرد، با کدامین مرد معروف تاریخ برابر می شود. میان مفسران و مورخان گفت وگو بسیار است.

1. مراد از ذوالقرنین اسکندر مقدونی است.(6)

2. یکی از پادشاهان یمن به نام « تبع » بوده است.(7)

3. بزرگ ترین امپراتور چین است. که در تاریخ آمده است.(8)

4. کورش پادشاه هخامنشی است. (9)

و نیز در این که پیامبر بوده یا پادشاه و یا فردی شایسته و صالح و نیز چرا به او  «ذوالقرنین » گفته اند، سخن بسیار است که به بیان یک روایت از امام علی علیه السلام در این باره بسنده می کنیم:

قام ابن الکواء إلی علی علیه السلام و هو علی المنبر فقال یا أمیرالمؤمنین أخبرنی عن ذی القرنین نبیاً کان أم ملکا؟ و أخبرنی عن قرنه من ذهب أو من فضه؟ فقال له: لم یکن نبیاً و لا ملکاً، و لم یکن قرناه من ذهب و لافضه، و لکنه عبداً أحب الله فأحبه الله، و نصح لله و ونصحه الله، و إنما سمی ذالقرنین، لأنه دعا قومه إلی الله عزوجل، فضربوه علی قرنه فخاب عنهم حیناً، ثم عاد إلیهم، فضرب علی قرنه الآخر و فیکم مثله؛ (10)

ابن کواء از امام علی علیه السلام که بر فراز منبر نشسته بود پرسید: ای امیرمؤمنان به من گزارش ده که ذوالقرنین پیامبر بود یا پادشاه؟ و شاخ او از طلا بود یا نقره؟

امام علی علیه السلام فرمود: نه پیامبر بود ونه پادشاه و شاخ های او هم از طلا و نقره نبود. او بنده ای از بندگان خدا بود که محبت خدای در دل داشت و خدا هم او را دوست می داشت. خالصانه در راه خدا گام برداشت. خداوند هم به او اخلاص و پاکی داد. علت نامیدن اوبه ذوالقرنین، آن بود که قوم خویش به سوی خدا فراخواند، بر سر او ضربت زدند از میان آنان مدتی پنهان شد. دوباره پس از مدتی برگشت باز هم بر او ضربه زدند و در میان شما مردم هم چنین فردی وجود دارد [ اشاره به خود ایشان ].

پی نوشت ها :

1- یوسف ( 12 ) آیه 3

2- قصص ( 28 ) آیه 15 -20

3- همان، آیه 21.

4- طه ( 20 ) آیه های 35-9

5- کهف ( 18 ) آیه های 60- 83

6- فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج 21 - 22؛ ص163؛ ابن اثیر، کامل، ج 1، ص 282 - 296

7- المیزان، ج 13، ص 385

8- ذوالقرنین یاتسن چی هوانک تی، بزرگ ترین پادشاه چین، استاد کامبوزیا، شرکت سهامی انتشار.

9- المیزان، ج 13، ص 396. نظریه منسوب به ابوالکلام آزاد هندی است که در این باره کتابی نگاشته و به فارسی نیز ترجمه شده است.

10-بحارالانوار، ج 39، ص 40.

فرآوری : زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان


منبع :

کتاب جهان گردی در فقه و تمدن اسلامی