بانویی همراز جبرئیل
«من راجع به حضرت صدیقه علیهاالسلام خودم را قاصر میدانم ذكری بكنم فقط اكتفا میكنم به یك روایت كه در كافی شریف است و با سند معتبر نقل شده است؛ و آن روایت این است كه حضرت صادق علیهالسلام میفرماید: «فاطمه علیهاالسلام بعد از پدرش هفتاد و پنج روز زنده بودند، در این دنیا بودند و حزن و شدّت بر ایشان غلبه داشت؛ و جبرئیل امین میآمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض میكرد و مسایلی از آینده نقل میكرد.»(1)
ظاهر روایت این است كه در این هفتاد و پنج روز مراودهای بوده است؛ یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است... البته آن وحی به معنای آوردن احكام، تمام شد به رفتن رسول اكرم....
در هر صورت، من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی كه برای حضرت زهرا ذكر كردهاند: ـ با این كه آنها هم فضایل بزرگی است ـ این فضیلت را من بالاتر از همه میدانم كه برای غیر انبیا: آن هم نه همه انبیا، برای طبقه بالای انبیا و بعضی اولیایی كه در رتبه آنهاست، برای كسی دیگر حاصل نشده». (امام خمینی، 11/12/64) (2)
امام خمینی (ره) این جرعه نوش كوثر ولایت، با نقل روایتی معتبر از اصول كافی به عظمت معنوی فاطمه علیهاالسلام ـ كه همان محدّثه بودن است ـ اشاره میكند و آن را مهمترین فضیلت بانوی نمونه اسلام میشمارد. فضیلتی كه جز برای طبقه اول انبیاء برای دیگری حاصل نشده است. گفتگو با جبرئیل به مدّت هفتاد و پنج روز و سخن گفتن با فرشتگان كه به خاطر مكرمت و عظمت فاطمی به حضورش میشتافتند. امام صادق علیه السلام در پاسخ فردی كه میپرسد: محدّث چیست؟ میفرماید: «یأتیه ملك فینكت فی قلبه كیت و كیت» .(محدّث كسی است كه فرشته به سویش میآید و به قلب او لطایف و نكات آسمانی را یادآور میشود. (3)
همچنین امام باقر علیه السلام میفرماید: محدّث كسی است كه فرشته را نمیبیند؛ اما سخن او را در بیداری میشنود.(4)
وجود فردی كه محدَّث و گوش فرادهنده به حدیث فرشتگان باشد، مورد اتفاق تمامی دانشمندان شیعه و سنّی است و از اختصاصات شیعه شمرده نمیشود. مرحوم علاّمه امینی در بحث «المحدّث فی الاسلام» نصوص فراوانی از اهل سنّت ذكر میكند كه وجود محدّث را پذیرفتهاند و بر افرادی تطبیق كردهاند.(5)
محدّثه یا پیامبر؟
درباره حضرت صدّیقه در روایات، دو جهت گفتگو مطرح شده است: یكی گفتگو با فرشتگان و دیگری حضور جبرئیل نزد آن حضرت.
حضرت امام صادق علیه السلام میفرماید: «فاطمةُ بنت رسول اللّه صلی الله علیه وآله كانت محدّثة و لم تكن نبیّة»، فاطمه دختر رسول خدا، محدّثه بود نه پیامبر.
سپس در ادامه توضیح میدهد كه فاطمه علیهاالسلام را از این جهت محدّثه نامیده اند كه فرشتگان از آسمان بر او نازل میشدند و همان گونه كه با مریم دختر عمران گفتگو داشتند، با او چنین سخن میگفتند:
«یا فاطمه، خدای متعال تو را پاك گردانید و از میان تمام زنان عالم برگزید.»
شبی حضرت صدّیقه علیهاالسلام به فرشتگان فرمود: آیا آن زن كه از جمیع زنان عالم برتر است، مریم دختر عمران نیست؟
جواب دادند: نه، مریم فقط سیّده زنان عالم در زمان خویش بود؛ ولی خدای تعالی تو را بزرگ بانوان جهان در تمام زمانها از اوّلین و آخرین قرار داده است.(6)
اما باید توجه داشت که روایتی كه امام خمینی (ره) از آن یاد كرده، به شأن و منزلت نبوّت ارتباط ندارد؛ زیرا در قرآن كریم از حضرت مریم و سخن گفتن جبرئیل با او یاد میكند. با اینكه آن حضرت، پیامبر نبود.
بررسی دو نظریه
آمدن جبرئیل نزد حضرت صدّیقه از عظمت و تعالی روحی و اوج معنوی آن بزرگوار حكایت میكند؛ زیرا درباره كیفیّت ایجاد رابطه جبرئیل و فرشتگان با انسان دو نظریّه است.
نظریه عروج معنوی
نظریهای كه فلاسفه بر آن تأكید دارند، این است كه میگویند: انسان تا در طبیعت و مادهّ است، در حجاب است و نمیتواند به ملأ اعلی دست یابد. همین كه خود را از معاصی و لذّات و تعلّقات نفسانی آزاد ساخت، نور معرفت و ایمان به خدا و ملكوت اعلی در قلبش تجلّی میكند. این نور در بالاترین مرتبه خویش همان جوهر قدسی است كه در اصطلاح فلاسفه عقل فعّال و در زبان شریعت نبوی روح قدسی نامیده میشود. با ظهور این نور، آنچه در آسمانها و زمینهاست برایش روشن میگردد. و حقایق اشیا را میبیند، همان گونه كه نور مادّی را در صورتی كه حجاب نباشد، مشاهده میكند. در این زمینه به آیاتی نیز استشهاد شده است؛ برای نمونه خداوند میفرماید:
«بل ران علی قلوبهم ماكانوا یكسبون» ؛ گناهانی كه انجام دادند بر دلهای آنان غلبه كرده است.( مطفّفین/14)
پس از آنكه فرد از این حجابها دور شد، باطن او معراج معنوی خویش را آغاز میكند؛ سرّ ملكوت بر او آشكار شده، آیات بزرگ خداوند را مشاهده میكند. چنانكه خداوند میفرماید: «لقد رأی من آیات ربّه الكبری» ( نجم/18)
سپس همین روح قدسی در روح بشری و دنیاییاش تأثیر مینهد. و حقایقی كه شهود كرده، در حواس ظاهری مانند بینایی و شنوایی متمثّل و آشكار میسازد. بدین ترتیب، شخص حقایق ملكوتی را، كه در آن عالم حقیقی خارجی و مشخص است، به صورت محسوس مشاهده میكند.
بر اساس این نظریّه، تكامل و عروج معنوی و روحی انسان سبب ارتباط با حقایق ملكوت میشود.
نظریه تناسب روحی
نظریّه دوم این است كه روح ولیّ یا پیامبر سبب نزول فرشتگان نیست، بلكه خداوند فرشته را مأمور میكند در پیشگاه ولیّ خدا قرار بگیرد و مسایل را بازگوید. ظواهر ادّله نیز بر درستی این نظر گواهی میدهد. بر اساس این نظریه، تا ظرفیت معنوی و تناسب روحی كامل بین ولیّ الهی و فرشته نباشد، این نزول ممكن نخواهد شد. قرآن كریم در این زمینه میفرماید:
«اللّه اعلم حیث یجعل رسالته»(انعام/124)؛ خداوند آگاهتر است كه پیامبری و رسالت خویش را در كدامین جایگاه قرار دهد.
در شأن نزول این آیه میخوانیم كه: ولید ابن مغیره میگفت: چون ثروتمند هستم و سنّ بیشتری دارم، باید بر من وحی نازل شود.
خداوند متعال میفرماید: شایستگیها را خداوند میداند. برای این در آیه دیگر صبر و یقین را عامل وصول به مقام امامت معرفی مینماید
و میفرماید:«و جعلنامنهم ائمّةً یهدون بامرنا لمّا صبروا و كانوا بآیاتنایوقنون»
از آنان پیشوایانی قرار دادیم كه به فرمان ما هدایت میكنند؛ و این بدان سبب است كه آنان صبر پیشه كردند و به آیات ما یقین داشتند.(16)
امام خمینی قدسسره در این زمینه میفرماید: مسأله آمدن جبرئیل برای كسی یك مسأله ساده نیست. خیال نشود كه جبرئیل برای هر كسی میآید و امكان دارد بیاید. این یك تناسب لازم است بین روح آن كسی كه جبرئیل میخواهد بیاید و مقام جبرئیل كه روح اعظم است. چه ما قایل بشویم به این كه قضیّه تنزیل، تنزّل جبرئیل، به واسطه روح اعظم خود این ولیّ است یا پیغمبر است، او تنزیل میدهد او را و وارد میكند تا مرتبه پایین یا بگوییم كه خیر، حقّ تعالی او را مأمور میكند كه برو و این مسایل را بگو. چه آن قسم بگوییم كه بعض اهل نظر میگویند. و چه این قسم بگوییم كه بعض اهل ظاهر میگویند تا تناسب ما بین روح این كسی كه جبرئیل میآید پیش او و بین جبرئیل كه روح اعظم است نباشد امكان ندارد این معنا... . این فضیلت را من بالاتر از همه میدانم كه برای غیر انبیا علیهم السلام آن هم نه همه انبیا برای طبقه بالای انبیا علیهمالسلام و بعض از اولیایی كه در رتبه آنها هست، برای كسی دیگر حاصل نشده.(8)
امید آنكه پرتوی از فیض كوثر قرآن صدیقه طاهره، دل و جانمان را روشن سازد و با شناخت هرچه بیشتر آن بانو، گلواژههای تقوا و ایمان را در اجتماع خویش متجلّی سازیم.
پی نوشت:
1) «انّ فاطمة مكثت بعد رسول اللّه خمسةً و سبعین یوماً و قدكان دخلها حزنٌ شدید علی ابیها و كان جبریلُ یأتیها فَیُحْسِنُ عزاها علی أبیها و یُطیّب نفسها و یُخبرها عن ابیها و مَكانِهِ و یُخبرها بما یكون بعدها فی ذُرّیّتها و كان علیٌّ یَكْتُبُ ذالك فهذا مُصحفُ فاطمة»؛ اصول كافی، ج 1، ص 241، (ترجمه: فاطمه بعد از رحلت پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله بیش از هفتاد و پنج روز زنده نماند. داغ پدر اندوهی سخت بر قلبش وارد ساخته بود؛ به این جهت جبرئیل پی در پی به حضورش میآمد و او را در عزای پدر تسلیت میگفت. خاطر غمین زهرا را تسلّی میبخشید و از مقام و منزلت پدرش و حوادثی كه بعد از رحلت او بر فرزندانش وارد میگردید، خبر میداد. امیرمؤمنان علیهالسلام آنچه جبرئیل میگفت به رشته تحریر در میآورد. مجموع این سخنان «مصحف فاطمه» را شكل میدهد)
2) جایگاه زن در اندیشه امام خمینی، ص 42 و 43.
3) بحارالانوار، ج 22، ص 327.
4) اصول كافی، ج 1، ص 176.
5) الغدیر، ج 5، ص 42.
6) جایگاه زندراندیشه امام خمینی، ص 42 ؛ بحارالانوار، ج 43، ص 78 و 79.
7) امام خمینی در این زمینه مینویسد: در قرآن كریم آیاتی هست كه دلالت میكند بر آنكه اشخاصی كه پیغمبر نبودند، ملائكه؛ بلكه جبرئیل را دیدند و با او سخن گفتند. ما نمونهای از آن را اینجا یاد میكنیم: «و اذ قالتِ الملائكة یا مریمُ انّ اللّه اصطفیكِ و طهّركِ وَاصطفیكِ علی نساء العالمین»(آل عمران/ 42)
یعنی چون ملائكه گفتند به مریم كه خدا تو را برگزیده و پاكیزه كرده و فضیلت داد بر زنهای جهان، پس از آن خدای تعالی حكایت مریم را نقل میكند از «آیه 44» بسیاری از حالات عیسی مسیح و معجزات او را ملائكه برای مریم نقل میكنند و از غیب به او اخبار میدهند؛ و در سوره مریم (آیه 17) میگوید: «فارسلناالیها روحنافتمثّل لها بشراً سویّاً»؛ و قضیّه مراوده ملائكه و جبرئیل با مریم در بسیاری از آیات قرآن مذكور است و خبرهایی كه از غیب به او دادند، خداوند نقل میكند.
8) جایگاه زن در اندیشه امام خمینی، ص 42 و 43.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منبع: ماهنامه كوثر، شماره 30.