تبیان، دستیار زندگی
است كه در زبانی آهنگین شكل گرفته باشد شعر، پدیده ای است كه با همه افراد جامعه بشری سر و كار دارد و هر یك از این افراد، بنا بر سطح فهم خود و انتظاری كه از شعر دارد، می تواند تعریفی برای آن ارائه دهند. بنابراین نمی توان به طو...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شعر

، گره خوردگی عاطفه و تخیّل است كه در زبانی آهنگین شكل گرفته باشد

شعر، پدیده ای است كه با همه افراد جامعه بشری سر و كار دارد و هر یك از این افراد، بنا بر سطح فهم خود و انتظاری كه از شعر دارد، می تواند تعریفی برای آن ارائه دهند. بنابراین نمی توان به طور مطلق تعریفی ارائه كرد و گفت كه شعر همین است و جز این نیست.

عده ای از منتقدان، به اشتباه پنداشته اند آنچه تعریف آنهاست، اصالت دارد و اگر یك اثر با تعریف آنان همخوانی نداشت، آن اثر، شعر نیست.

باید دانست شعر بودن یا نبودن آثار ادبی، وابسته به دیدگاه ما نیست. آثار درخشان شعری، وجود خود را ثابت و حضور خویش را بر فرهنگ ما تحمیل كرده اند و لجاجت در مرزبندی، فقط ما را از زیبایی هایشان محروم خواهد كرد و بس. كسانی که می كوشند شعر بودن یا نبودن همه ی آثار ادبی را با تعریفِ ساختگی خود مشخص كنند، به آن شخصیت اساطیری یونان قدیم شباهت دارند كه مردمان را می دزدید، روی تخت خوابی كه داشت، می خواباند و می كوشید قد آنان را با تخت خواب تنظیم كند؛ یعنی قد بلندها را سر می برید و قد كوتاه ها را آن قدر می كشید تا به همان اندازه بلند شوند. اینان نیز آثار ادبی را مثله می كنند تا با تعریف دست ساخته ی خودشان برابر شود.

ولی ما در عین حال، نیازمند شناخت شعر هستیم و این ایجاب می كند كه بدانیم برای ارزیابی هایمان به سراغ كدام دسته از آثار ادبی برویم و آنها را با چه معیاری بسنجیم. پس اگر تعریفی مطلق هم نیافتیم، باید حداقل تصویر روشنی از شعر در پیش چشم داشته باشیم. تعریف هایی كه آقای دكتر محمد رضا شفیعی كدكنی عنوان کرده است، جامعتر و دقیقتر به نظر می آید . ایشان در کتاب ادوار شعر فارسی، شعر را چنین تعریف میكند: "شعر گره خوردگی عاطفه و تخیّل است كه در زبانی آهنگین شكل گرفته باشد."

با این تعریف، عناصر سازنده ی شعر، عاطفه، خیال، زبان، آهنگ و شكل هستند وكلام برای شعر بودن، باید از همه اینها برخوردار باشد. این تعریف ایشان، ساده و كاربردی است یعنی با آن، به راحتی می توان عناصر شعر را شناخت و آثار شعری را محك زد.