تبیان، دستیار زندگی
مرحوم میرزا علی آقای قاضی می گوید: اهم آنچه در این راه لازم است، استاد خبیر و بصیر و از هوا بیرون آمده و به معرفت الهیه رسیده و انسان کامل است، که علاوه بر سیر الی الله، سه سفر دیگر را طی کرده و گردش و تماشای او در عالم خلق بالحق بوده باشد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ویژگی های استاد اخلاق

استاد اخلاق

مرحوم میرزا علی آقای قاضی می گوید: اهم آنچه در این راه لازم است، استاد خبیر و بصیر و از هوا بیرون آمده و به معرفت الهیه رسیده و انسان کامل است، که علاوه بر سیر الی الله، سه سفر دیگر را طی کرده و گردش و تماشای او در عالم خلق بالحق بوده باشد.
استاد اخلاق (قسمت دوم)

ویژگی های استاد اخلاق

در قسمت قبل به ضرورت داشتن استاد و راهنمای اخلاق برای یک طلبه و برای هر کس که خواهان رسیدن به کمال است اشاره شد. اما آنچه هم اکنون نیاز است دانستن ویژگی های استاد خوب برای پیمودن این مسیر مشکل است.

1- تقوا

استاد اخلاق، باید خود آیینه ای شفاف از اوصاف گرانقدر اخلاق باشد.  نمونه ای در تقوی و معنویت، که هر گاه درس می گوید، گویا تفسیر درون می کند و گنجینه روحش را بر الفاظ روان می سازد.

مرحوم میرزا علی آقای قاضی می گوید:

"اهم آنچه در این راه لازم است، استاد خبیر و بصیر و از هوا بیرون آمده و به معرفت الهیه رسیده و انسان کامل است، که علاوه بر سیر الی الله، سه سفر دیگر را طی کرده و گردش و تماشای او در عالم خلق بالحق بوده باشد. " [1]

این روحیه و شخصیت گوینده است که تأثیر اساسی را در جذب دلها می گذارد. دل صادق و قلب نورانی، که آراسته به طهارت درونی است، منشأ اثر می گردد.

مرحوم شهید مطهری، درباره استاد اخلاقش که دگرگون کننده روحش بوده چنین می نویسد:

"استاد خودم عالم جلیل القدر، مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای شیرازی، اعلی الله مقامه، که از بزرگترین مردانی بود که من در عمر خود دیده ام و به راستی نمونه ای از زهّاد و عبّاد و اهل یقین و یادگاری از سلف صالح بود که در تاریخ خوانده ایم... .

دیدم با مردی از اهل تقوا و معنویت روبرو هستم که بقول ما طلاب: «ینبغی ان یشد الیه الرحال» از کسانی است که شایسته است از راههای دور، بار سفر ببندیم و فیض محضرش را دریابیم.

 او خودش ( که درس نهج البلاغه می گفت) یک نهج البلاغه «مجسم» بود؛ مواعظ در اعماق جانش فرو رفته بود. برای من محسوس بود که روح این مرد با روح امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ پیوند خورده و متصل شده است.... منبر می رفت و موعظه می کرد و ذکر مصیبت می فرمود، کمتر کسی بود که در پای منبر این مرد عالم ، مخلص، متقی بنشیند و منقلب نشود؛

خودش هنگام وعظ و ارشاد که از خدا و آخرت یاد می کرد، در حال یک انقلاب روحی و معنوی بود و محبت خدا و پیامبرش، خاندان پیامبر در حد اشباع او را به سوی خود می کشید، با ذکر خدا دگرگون می شد" .[2]

استاد اخلاق، کردارش، باید بیش از گفتار، پند دهنده و آموزنده باشد. دیدن رفتار و حالاتش بیش از تدریس، راهنما گردد.

پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: "قالت الحواریون لعیسی: یا روح الله من نجالس؟ قال: من یذکرکم رویته و یزید فی عملکم منطقه و یرغبکم فی الاخره عمله"

حواریون، از عیسی ـ علیه السلام ـ پرسیدند: با که نشست و برخاست کنیم؟ فرمود: با کسی که دیدنش شما را به یاد خدا می اندازد، گفتارش بر کردارتان افزاید و رفتار و عملش به آخرت ترغیبتان سازد"[3]

هر گاه سخن استاد، با نیت درونی وی برابری کند، شاگرد، آن کلام را می پذیرد و به دل می گیرد. و اگر با درون وی هماهنگی پیدا نکرد، شاگرد نیز، جایگاه متزلزل و رفتنی را در قلب خود، بدان می دهد.

امام علی ـ علیه السلام ـ می فرمایند: "من نصب نفسه للناس اماماً فعلیه ان یبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه، و معلم نفسه و مؤدبها احق بالأجلال من معلم الناس و مؤدبهم. "

"آن که خود را استاد و راهنمای اخلاقی مردم قرار دهد پیش از پرداختن به آموزش دیگران، به تعلیم خود بپردازد و پیش از تأدیب دیگران با زبان، با درون و کردار خود آنان را مؤدب سازد؛ بزرگداشت آن کسی که بخویشتن تعلیم داده و در اصلاح خود کوشیده است سزاوارتر از بزرگداشت آن کسی که به آموزش و پرورش مردم اشتغال دارد".[4]

2-تخصص

تربیت و رشد معنوی آدمی، از دشوارترین و پیچیده ترین کارهاست. از این رو، کسی که رسالت استادی و آموزگاری انسان را بدوش می گیرد، باید از مهارت و توانایی شایسته علمی برخوردار باشد تا بتواند به آسانی و شایستگی از عهده حل هر گونه مشکل اخلاقی و خودسازی، برآید.

همان گونه که در فقه جوارحی، تواناترین و داناترین دانشوران این فن، عهده دار رسالت فتوا می شوند، در احکام نفسی واخلاق نیز، که بسا دشوارتر از فقه جوارحی است، باید استادی زبر دست و دانای به هر آنچه در تربیت انسان ضروری می نماید این رسالت را بر دوش کشد.

خاتم الانبیاء ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در توصیه به این که جانتان را به دست مدعی ناشی و فاقد ویژگی های بایسته استادی نسپارید، می فرماید:

"لا تجلسوا عند کل داع مدع یدعوکم من الیقین الی الشک، و من الاخلاص الی الریا و من التواضع الی الکبر و من النصیحه الی العداوه و من الزهد الی الرغبه و تقربوا الی عالم یدعوکم من الکبر الی التواضع و من الریاء الی الاخلاص و من الشک الی الیقین و من الرغبه الی الزهد و من العداوه الی النصیحه و لایصلح لموعظه الخلق الا من خاف هذه الآفات بصدقه و اشرف علی عیوب الکلام و عرف الصحیح من السقیم و علل الخواطر و فتن النفس و الهوی"[5]

نزد هر گونه مدعی که شما را از یقین به شک و از اخلاص به ریا و از فروتنی به گردن افرازی و از نیکخواهی به دشمنی و از پارسایی به دنیا جویی می خواند، ننشینید.

به عالمی نزدیک شوید که شما را از گردنفرازی به فروتنی و از ریا به اخلاص و از شک به یقین و از دنیا جویی به پارسایی و از دشمنی به نیکخواهی، دعوت کند،

کسی شایسته راه نمودن و موعظه کردن نیست مگر آن که از سر صدق، از این آفتها در هراس باشد؛ و عیبهای سخن را بازشناسد و درست را از نادرست تمیز دهد واز موجبات وسوسه ها و گرفتاریهای نفس و هوای آن (راه معالجه آنها) آگاه باشد.

3-بلاغت و سخنرانی

برخی را باور بر این است که ضرورت ندارد دست اندکار تربیت و پنددهی، از زیبایی های ظاهری و مهارت های هنری برخوردار باشد؛ بلکه هرچه ظاهری ژولیده، سری افکنده، زبانی گران گفتار و قلمی دشوار داشته باشد، به اخلاقی بودن بهتر می ماند.

راهنمای اخلاق، باید از زبانی گویا و بیانی توانا برخوردار باشد؛ بگونه ای که در نهایت وضوح و روشنی، موضوع بحث را بیان داشته و در کار انتقال فکر خود، شنونده را دچار ابهام و نیازمند به تأویل و توجیه نگرداند. آنچنان چیره زبان باشد که توان تفهیم معانی گوناگون و پدید آوردن حالات متفاوت را داشته باشد.

رمز جاودانگی و تأثیرگذاری سخنان امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ نیز، در همین شیوایی و زیبایی آن است؛ چنانکه نهج البلاغه، از استوارترین و دلپذیرترین نثر بشری برخوردار است. هنگامی که 130 صفت را در 40 جمله خطبه متقین، بر شیوایی بیان می دارد؛ هر چه پیش می رود، التهاب شنونده را بیشتر می کند.

امام باقر ـ علیه السلام ـ می فرماید:... و البیان عماد العلم؛استوانه دانش، سخنوری است.[6]

اگر دانش، زبان توانائی برای گفتار در اختیار نداشته باشد، چونان نیروگاه برقی می باشد که از کانالهای نوررسانی برخوردار نباشد.

در جایی دیگر، امام باقرـ علیه السلام ـ می فرمایند: "... انا لا نعد الرجل فقیها عالما، حتی یعرف لحن القول، و هو قول الله ـ عزوجل ـ : لتعرفنهم فی لحن القول. [7]

ما تا زمانی که کسی از روش مقاصد گفتار آگاه نباشد، او را فقیه و عالم نمی دانیم و این، بنابر گفته خدای عزوجل است که گفت: «آنان را در روش و مقاصد گفتار خواهی شناخت. "

4- واقعیت گرایی وزمان شناسی

از دیگر ویژگی های استاد اخلاق، واقعیت گرایی و زمان شناسی است؛ یعنی، باید به نیکی، حال شاگرد را بداند؛ شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را که بر خلقیات وی مؤثر است، بشناسد، تا مطابق توانایی و نیاز شاگرد، سخن، راست کند.

آن که زمان خود را به شایستگی نشناسد، از حصار شبهه ها و عوامل گوناگون انحرافی، راه به بیرون نمی گشاید، امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرمایند: "العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس؛ آن کس که به زمان خود آگاه باشد، از هجوم شبهه ها در امان است". [8]

استادی که از واقعیات جامعه بیگانه بوده و از آنچه در اطرافش می گذرد بی خبر باشد، ناگزیر، مبحثهای بیگانه و صرفاً شخصی را مطرح خواهد کرد، که چندان راه گشا نخواهد بود و راه روشنی را در جلوی پای شاگرد نخواهد گذاشت.

5-پرهیز از القای ناامیدی

آموزش های اخلاقی از حساسیت و ظرافت ویژه ای برخوردار است؛

در باورهای اخلاقی نیز همانگونه که بر ناسپاسی و پلیدی نفس «اماره»، ناپایداری و مکر دنیا و مسائل دنیایی، وجود موانع و عوامل فراوان انحرافی بر سر راه خودسازی سخن می رود؛ بر تربیت پذیری نفس، امکان کامیابی شایسته از زندگی و توانایی اراده انسان در بر طرف کردن موانع خودسازی نیز تبلیغ شود.

درس اخلاق، نباید روحیه های بی نشاط، مأیوس، منفی باف و ناتوان بسازد؛ بلکه با بکارگیری شایسته شیوه ابلاغ، انسانی پر تحرک، امیدوار و کوشا تربیت کند.

روحیه افسرده و باور به ضعف و ناتوانی، آدمی را در همه صحنه های عبادی، اعتقادی و عملی، ناکام می گرداند، و بر عکس داشتن روحی شاداب و امیدوار، هر گونه دشواری روحی و عملی را نابود می کند.

امام علی ـ علیه السلام ـ به حارث همدانی درباره مدارای با نفس و حفظ خرمی آن، حتی در عبادات، چنین می فرمایند:

"... و خادع نفسک فی العباده، و ارفق بها ولا تقهرها و خذ عفو ها و نشاطها الا ما کان مکتوباً علیک من الفریضه فانه لابد من قضائها و تعاهدها عند محلها...؛

در عبادت، نفس خود را بفریب ( او را با ترساندن از کیفر و خوشنود ساختن به پاداش، از شهوات جلوگیری نما و بطاعات وادار) و با او مدارا کن و با تکالیف دشوار مغلوبش نساز، فراغت و خرمیش را نگهدار، مگر در انجام واجبات، که وقت معینی برای بجا آوردن آنهاست" [9]


پی نوشت ها :

[1] رساله سیر و سلوک، 176.

[2] عدل الهی، 250.

[3] اصول کافی، ج 1، 39، باب مجالسه العلماء.

[4] نهج البلاغه، فیض، حکمت70.

[5] الحیاه ج 2، 289.

[6] بحار، ج 1، 181.

[7] الحیاه، ج2، ص241.

[8] الحیاه، ج2، ص248.

[9] نهج البلاغه، فیض، نامه 69.

منابع:

اقتباس از مجله حوزه، ش 27

بحار الانوار

کافی

نهج البلاغه

تهیه و تولید : احمد اولیایی ، گروه حوزه علمیه تبیان