تبیان، دستیار زندگی
در ادبیات سیاسی روزمره ما بارها کلمه ایدئولوژی را می شنویم و یا از آن استفاده می کنیم. به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در جامعه ما بارها از واژه ی ایدئولوژی استفاده شده و حتی برخی اوقات به شکل مترادف با دین، مذهب، مکتب و اندیشه استفاده شد. ما در
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ایدئولوژی یعنی چه؟


در ادبیات سیاسی روزمره ما بارها کلمه ایدئولوژی را می شنویم و یا از آن استفاده می کنیم. به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در جامعه ما بارها از واژه ی ایدئولوژی استفاده شده و حتی برخی اوقات از آن به شکل مترادف با دین، مذهب، مکتب و اندیشه استفاده شده است. ما در این نوشتار به دنبال تعریف دقیق تر از مفهوم ایدئولوژی هستیم که بتوان تفاوت آن را با سایر موارد ذکر شد به روشنی بیان کرد.

ایدئولوژی

در نگاه اولیه ایدئولوژی ها را می توان به نظامی از اندیشه ها ، که ذهن و عمل مردم را  با توجه به مواردی مانند ملیت، نژاد، دین، نقش و کار کرد حکومت، روابط بین مرد و زن و مسئولیت انسان در برابر محیط زیست شکل می دهد، اطلاق کرد. این سیستم های اندیشه نشان داده اند که دارای قدرت و نفوذ بسیار زیاد و در برخی موارد نیز خطرناک هستند. ایدئولوژی ها در تاریخ قرن بیستم نقش اساسی دارند. رشد ملی گرایی، لیبرالیسم، ایجاد انقلاب های متعدد وایجاد حکومت های تمامیت خواه راست گرا (نازی) و چپ گرا (کمونیست) از نتایج شکل گیری ایدئولوژی های مختلف در سطح جامعه بشری است. تمام انقلاب های مهم برپایه یک ایدئولوژی شکل گرفته است که این ایدئولوژی به مردم نشان می دهد، روابط انسان ها چگونه است، چگونه ممکن است باشد و چگونه باید باشد. این چگونه باید بودن موتور محرک انقلاب ها و تحولات مهم قرن بیستم بوده است. یکی از نکاتی که باید به آن اشاره کرد این است که متأسفانه در چند ساله اخیر، برخی روشنگران تجدید نظر طلب در ایران به تعریف ایدئولوژی به شکل محدود و مضیق  آن اقدام می کنند و آن را منشاء حکومت های توتالیتر و محافظه کار می دانند. نگاه هنجاری این گروه که ایدئولوژی را منشاء بسیار از شرور و مشکلات  جامعه ایرانی معرفی می کند در واقع برای تخطئه ایدئولوژی اسلام سیاسی(تشیع سیاسی) است. در واقع این گروه با فراموش کردن اینکه لیبرابیسمی که آنان ستاینده آن هستند خود نوعی ایدوئولوژی است به نفی کلیت مقوله ایدئولوژی می پردازند. در این مجال نویسنده قصد ورود به مباحث ماهوی مربوط به اسلام سیاسی را ندارد. اما از نگاه علم سیاست، ایدئولوژی نه منفی و نه مثبت است و همان گونه که مارکسیسم با فاشیسم از ایدئولوژی های سیاسی است، لیبرالیسم و سرمایه داری نیز از انواع دیگر ایدئولوژی سیاسی است.

تاریخ ایدئولوژی:

کلمه ایدئولوژی برای اولین بار توسط آنتونی دستوت دوترسی (1836-1754) که امیدوار بود یک مطالعه نظام مند برای بررسی ریشه های اندیشه هایی که به انقلاب های دهه 1790 انجام دهد، ایجاد شد. مانند بسیاری از فیلسوفان قرن 18، دوترسی به ایده اندیشمند بزرگ انگلیسی لاک نزدیک شد که ذهن هنگام تولد مانند لوح سفید است و فرد بدون هیچ دانشی و ایده ای به دنیا می آید. لذا هر چیزی که می دانیم و هر ایده ای که داریم محصول تجربه حسی است. دوترسی از این مقدمه برای تدبین چارچوب نظری خود یعنی ایدئولوژی یا علم ایده ها استفاده کرد بر پایه نظر او می توانند نادرست و گمراه کننده و یا صحیح باشند. او به دنبال حذف ایده های ناصحیح و جایگزینی آنان با ایده های صحیح بود.

در نگاه اولیه ایدئولوژی ها را می توان به نظامی از اندیشه ها ، که ذهن و عمل مردم را  با توجه به مواردی مانند ملیت، نژاد، دین، نقش و کار کرد حکومت، روابط بین مرد و زن و مسئولیت انسان در برابر محیط زیست شکل می دهد، اطلاق کرد

او مذهب را از ایده های نادرست می شمرد و این امر حساسیت کلیسا و نخبگان مذهبی آن دوره را برانگیخت. او اگر چه بر عقلانیت و دانش تکیه می کرد اما دانش ایده ها (ایدئولوژی) به عنوان یک خطر در برابر مقامات محافظه کار سیاسی و سنتی کلیسا معرفی شد. ایدئولوژی به عنوان امری غلط و فاسد معرفی شد و حتی در دوران ناپلئون ایدئولوژی به عنوان متافیزیک گناه آلود خوانده شد.

اما در نزدیک چهل سال بعد کلمه ایدئولوژی معنای دیگری پیدا کرد.کارل مارکس (1883-1818) ایدئولوژی را به عنوان یک مجموعه و یا نظام از ایده ها معرفی کرد که برای مشروعیت بخشی و توجیه سلطه طبقه حاکم از آن استفاده می شود. از نگاه مارکس و انگلس وظیفه فیلسوف انقلابی نمایش دادن  توهمات در هر عصر است که به وسیله آن طبقه حاکم قدرت خود را برای سلطه به دیگران توجیه می کند. ایدئولوژی نزد مارکس یک مفهوم خنثی نیست بلکه دارای ارزش ابزاری به منظور کنش سیاسی طبقه حاکم است. لذا به نظر می رسد نه تنها برای ناپلئون و مقامات مذهبی و سنتی آن عصر واژه ایدئولوژی لفظی تحقیر آمیز بوده است بلکه در قاموس مارکس نیز ایدئولوژی چندان معنای مثبتی نداشته است.در قرن بیستم نیز میان علمای دانش اجتماعی دوگونه تعریف از ا ایدئولوژی مرسوم بود. عده ای هم چنان از منظرهای گوناگون آن را منفی تلقی می کردند. برای مثال دانیل بل در کتاب معروف خود پایان ایدئولوژی نگاهی منفی به مقوله ایدئولوژی داشت. برپایه این گونه برداشت ها ایدئولوژی برخواسته از ایده های ایدئولوگ ها بود. ایدئولوگ ها از شعارهای برانگیزاننده هیجان و احساسات مردم بهره می گیرند و تحلیل های ساده انگارانه دارند. از منظر نگاه منفی به ایدئولوژی، ایدئولوژی به دنبال انحصاری سازی واقعیت است.

ایدئولوژی

در مقابل این نگاه منفی آرام آرام نگاه خنثی و یا بی طرفانه ای به ایدئولوژی و تحلیل آن در قرن بیستم شکل گرفت. براین پایه، در هر انتخاباتی نمی توان کاندیدایی بدون یک ایدئولوژی پیدا کرد. در چنین شکلی، ایدئولوژی به معنای مجموعه ای از ایده ها، اندیشه ها، اعتقادات راسخ درباره این که اجتماع چگونه است و چگونه باید باشد است .

تعریف جامع از ایدئولوژی

نکاتی که در ادامه این بحث خواهد آمد به ما کمک می کند به تعریفی از ایدئولوژی دست یابیم که راه را برای تعریف، شناسایی، مقایسه و تحلیل ایدئولوژی های مختلف فراهم آورد. برپایه این تعریف، ایدئولوژی، یک مجموعه کمابیش منسجم و جامع از ایده ها است که شرایط اجتماعی را توضیح می دهد و ارزیابی می کند، به مردم در تحلیل جایگاهشان در جامعه یاری می رساند و نهایتاً یک برنامه برای کنش سیاسی و اجتماعی فراهم می کند. به نظر می رسد برای درک بهتر ایدئولوژی باید به سراغ ویژگی ها و کارکردهای اصلی آن برویم که عبارتنداز:

1-    توضیح و تبیین: یک ایدئولوژی توضیح می دهد چرا شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کنونی شکل گرفته اند؟چرا جنگ ها شکل می گیرند؟ چرا ظلم و ستم وجود دارد؟ چرا برخی انسان ها فقیر و برخی ثروتمند هستند؟ برای این گونه پرسش ها، ایدئولوژی پاسخ هایی فراهم می آورد. معمولاً این پاسخ ها ساده و سرراست هستند به گونه ای که اکثر مردم معمولی بتوانند آن ها را درک نمایند و به سمت پذیرش ایدئولوژی حرکت کنند.

2-    ارزیابی: کارکرد دوم یک ایدئولوژی به فراهم آوردن استاندارد هایی برای ارزیابی شرایط فعلی یک جامعه می باشد. یک ایدئولوژی با این گونه سوال ها هم سروکار دارد. آیا تمام جنگ ها بد هستند و باید از آن ها اجتناب کرد و یا برخی از آن ها اخلاقاً توجیه پذیر هستند؟ آیا توزیع مساوی ثروت در جامعه امری مطلوب است و یا خیر؟ آیا برای پیروان خود باید پاسخ های حاوی معیارهای لازم برای پاسخ گویی به سؤالات فوق فراهم آورد. یک فرد که علاقه مند به یک ایدئولوژی خاص است ممکن است به یک سؤال بالا منطبق به معیارهای ارائه شده توسط ایدئولوژی خود پاسخ مثبت بدهد اما در مقابل پیرو ایدئولوژی دیگر با معیار دیگر پاسخ منفی به همان پرسش بدهد.

نهایتاً یک ایدئولوژی به بیان یک برنامه کنش سیاسی و اجتماعی خود را برای حضور فعال در آینده آماده می کند. ایدئولوژی ها دارای اهداف روشن سیاسی در تغییر و یا حفظ نظم سیاسی فعلی هستند و از پیروان خود می خواهند که برمبنای تبیین ها، ارزیابی ها و هویت ایدئولوژیک خود طبق برنامه سیاسی ایدئولوژی به کنش بپردازند. این برنامه سیاسی می تواند مسائلی مانند شرکت در انتخابات، انقلاب، جنگ و حتی در تروریسم باشد

3-    جهت دهی و گرایش: ایدئولوژی ها هم چنین برای پیروان خود حس هویت ایجاد کرده و به مسیر زندگی و کنش آن ها جهت می دهند. حس هویت او از طریق ایدئولوژی به نژاد، ملت، دین، طبقه و ... مرتبط می شود و نسبت فرد را با جهان بیرون تعیین می کند. ایدئولوژی مانند یک قطب نما به فرد کمک می کند جایگاه خود را در جهان پیچیده امروز درک کند. برای مثال مارکسیست ها با تعریف طبقاتی خود به کارگر یا بورژوا به تعریف او در اجتماع کمک می کردند.

4-    برنامه سیاسی: نهایتاً یک ایدئولوژی به بیان یک برنامه کنش سیاسی و اجتماعی خود را برای حضور فعال در آینده آماده می کند. ایدئولوژی ها دارای اهداف روشن سیاسی در تغییر و یا حفظ نظم سیاسی فعلی هستند و از پیروان خود می خواهند که برمبنای تبیین ها، ارزیابی ها و هویت ایدئولوژیک خود طبق برنامه سیاسی ایدئولوژی به کنش بپردازند. این برنامه سیاسی می تواند مسائلی مانند شرکت در انتخابات، انقلاب، جنگ و حتی در تروریسم باشد.

جهان معاصر ایدئولوژی های بسیار زیادی را تجربه کرده است. قرن بیستم دراوائل خود رویا رویی ایدئولوژی لیبرالیزم، مارکسیسم، فاشیزم را در جنگ جهانی دوم دید. ناسیونالیزم جغرافیایی سیاسی جهان را تغییر داد و هم اکنون اسلام گرایی در منطقه ما به عنوان ایدئولوژی مسلط در حال رشد و تکامل است ما در نوشتارهای بعدی خود به معرفی و تحلیل ایدئولوژی های مهم جهان سیاست خواهیم پرداخت.

سید حسین زرهانی

بخش سیاست تبیان