روسیه با پوتین چگونه خواهد شد؟
ولادیمیر پوتین مردی که "تزار جدید کرملین" نام گرفته، بار دیگر در انتخابات ریاستجمهوری روسیه با کسب 63.60 درصد کل آراء به پیروزی قاطع رسید.
در غرب فقط شاید چند کارشناس بودند که با نام او آشنایی داشتند و اکثر روسها هم شناختی از او نداشتند. "ولادیمیر اسپیردونویچ پوتین" هفت اکتبر 1952 در لیننگراد (سن پترزبورگ امروزی) به دنیا آمد. پدربزرگش آشپز شخصی لنین و استالین و پدر و مادرش کارگران یک کارخانه بودند و خود او در جوانی شیفته شخصیت افسرهای اطلاعاتی و امنیتی شوروی بود.
در دوران سربازی، به نیروی دریایی شوروی پیوست و به یک زیردریایی فرستاده شد. در لنینگراد به دانشگاه رفت و از رشته حقوق این دانشگاه فارغ التحصیل شد که در همان زمان تحصیل نیز عضو «سازمان کمونیستی جوانان اتحاد جماهیر شوروی»بود تا به خاطر علاقه به مسائل اطلاعاتی و امنیتی، وارد (کا. گ. ب) کمیته امنیت دولتی شوروی شد و به سمت یکی از اعضای ارشد (کا. گ. ب) ارتقای مسئولیت یافت و یک سال بعد، سازمان اطلاعات و امنیت شوروی، وی را به آلمان شرقی فرستاد اما اتحاد دو آلمان در سال 1990، به لنینگراد بازگشت.
در سال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (1991) از نهاد های امنیتی کناره گیری کرد، اما در ساختار قدرت دولت فدراسیون روسیه باقی ماند و در سال 1999 در ادارات مختلف اجرای وظیفه نمود و بعد از مدتی به کاخ ریاست جمهوری راه یافت و توانست اعتماد یلتسین را به خود جلب کند.
پوتین گرایش شدیدی به رویکرد امنیتی راهبردی اوراسیاگرایی که ریشه در فرهنگ و ژئوپولتیک خاص روسیه دارد، را در دستور کار خود قرار داده و همچنان میدهد
روسیه خسته از دوران ناامن پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 26 مارس سال 2000 برای اولین بار به مردی رای داد که به زبان "پرولتاریا" سخن میراند. ولادیمیر پوتین به این دلیل پس از دو دوره ریاست جمهوری اکنون بار دیگر در انتخابات پیروز شد، چون هم مردم روسیه و هم سیاستمداران غربی او را کماکان قدرتمندترین مرد روسیه میبینند.
اکنون با پیروزی مجدد پوتین این سؤال مطرح است که روی کار آمدن دوباره وی دارای چه تأثیرات داخلی و خارجی خواهد بود؟ مطمئناً در عرصه سیاست داخلی پوتین سعی میکند که برنامههای مورد نظر خود مانند افزایش رشد اقتصادی، مبارزه با مفاسد اقتصادی و اجتماعی (به ویژه فساد اداری و معضل استعمال گسترده مواد مخدر در این کشور) تشویق افزایش جمعیت و افزایش سطح رفاه اقتصادی و اجتماعی شهروندان روسی و مبارزه با جدایی طلبی و تروریسم و همچنین افزایش توانمندیهای نظامی و امنیتی روسیه را دنبال کند.
اما آنچه که بیشتر موجب نگرانی غربیها و به ویژه آمریکاییهاست، اقدامات پوتین در عرصه خارجی است. هر چند که محورهای مناقشه بین غرب و روسیه تاکنون بر سر مسائلی مانند گسترش ناتو به سوی شرق و یا استقرار سپر موشکی آمریکا وناتو در اروپا بوده است، اما اکنون مسائل و موضوعات جدیدی مانند اختلاف بر سر قطب شمال و منابع آن و همچنین اعتراض روسیه به حضور نظامی غرب (آمریکا) در دریای سیاه به عنوان محورهای جدید مناقشه روسیه با غرب وارد عرصه شده است. با توجه به اینکه رهبران روسیه اکنون کاملاً از این مسئله آگاهند که با وجود خوشبینی اولیه به غرب، کشورهای غربی به ویژه آمریکا به دنبال تضعیف روسیه هستند، در نتیجه با توجه به رویکرد ملی گرایانه پوتین میتوان پیشبینی کرد که وی در دوره جدید زمامداری خود، رویکرد سختگیرانهتری نسبت به اقدامات توسعه طلبانه غرب اتخاذ کند. این مسأله به معنای تشدید تنشها در برخی حوزهها به ویژه درباره استقرار سپر موشکی آمریکا در اروپا خواهد بود. در عین حال روسیه سعی خواهد کرد کماکان با حمایت از دوستان و متحدین خود مانند سوریه، به خنثی سازی اقدامات غربیها برای کاهش نفوذ منطقهای و بین المللی روسیه بپردازد.
بر این اساس، پوتین گرایش شدیدی به رویکرد امنیتی راهبردی اوراسیاگرایی که ریشه در فرهنگ و ژئوپولتیک خاص روسیه دارد، را در دستور کار خود قرار داده و همچنان میدهد.
گرچه این روند تا حدودی در دوران میدویدیف در روسیه تضعیف شد، اما به نظر میرسد با بازگشت پوتین در دوره ریاست جمهوری باز هم این رویکرد مورد توجه این کشور قرار بگیرد.
حال، این سؤال مطرح است که برحسب پیوندهای استراتژیک بین تهران ـ مسکو، از دیدگاه علایق ژئوپلیتیکی ایران، بازگشت مجدد پوتین چه نوع فرصتها و چالشهای احتمالی را برای ایران میتواند به همراه داشته باشد؟ این موضوع باید در چارچوب نگرش ژئواستراتژیکی و ژئوپلیتیکی به رویکرد اوراسیاگرایی پوتین مورد ارزیابی و تحلیل قرار بگیرد.
هرچند نمیتوان انکار کرد پوتین نیز گاهی بنا به شرایط زمانی و بیشتر برای تمرکز قدرت در کرملین و تقویت ابتکار عمل روسیه در عرصه داخلی و خارجی موضع منفعلی در قبال غرب داشت، اما کاملاً بدیهی است اساس دکترین سیاست خارجی پوتین بر محوریت ملیگرایی و اوراسیاگرایی است. اصولاً در نگرش ژئواستراتژیکی، اوراسیاگرایی در طرف مقابل ائتلاف آتلانتیکی است.
اگر بر اساس آنچه که غرب ادعا دارد، عراق برای اقتصاد و ژئوپلیتیک آن از اهمیت حیاتی برخوردار است، در نگرش ژئواستراتژیکی به اوراسیاگرایی، ایران گرهگاه منافع استراتژیکی مستقیم روسیه ـ اوراسیاست. اتحاد ژئوپلیتیک با ایران قادر است آرزوی بسیاری از نسلهای استراتژیست روسیه، یعنی «ورود به آبهای گرم» از طریق راههای صلحآمیز و دموکراتیک را تحقق بخشد. در دکترین اوراسیاگرایی پوتین، روسیه و ایران بهعنوان هارتلند همگرایی اوراسیایی در مقابل ائتلاف آتلانتیکی مکمل ژئوپلیتیکی یکدیگرند.
هرچند نمیتوان انکار کرد پوتین نیز گاهی بنا به شرایط زمانی و بیشتر برای تمرکز قدرت در کرملین و تقویت ابتکار عمل روسیه در عرصه داخلی و خارجی موضع منفعلی در قبال غرب داشت، اما کاملاً بدیهی است اساس دکترین سیاست خارجی پوتین بر محوریت ملیگرایی و اوراسیاگرایی است
در این رویکرد کاملاً ژئواستراتژیکی که مدیریت توانمند آن حتی میتواند «کیش و مات» را برای ائتلاف آتلانتیکی در نظام ژئوپلیتیکی جهانی به همراه داشته باشد، در یک طرف آن، روسیه تکیهگاه استراتژیکی ایران در مقابل غرب محسوب میشود و در طرف مقابل، ایران بزرگترین نقطه ضعف آمریکا، رقیب سنتی روسها در عرصه رقابت جهانی است.
محور «مسکو ـ تهران» خط اصلی و زیربنای ایدئولوژیکی همگرایی اوراسیایی در برابر ائتلاف آتلانتیکی محسوب میشود، هرچند دکترین اوراسیاگرایی پوتین در درجه نخست مستلزم ائتلاف روسیه ـ اوکراین میباشد، با این حال مشارکت استراتژیک روسیه با ایران شرط کافی آن بهحساب میآید و این مسئله به طور حتم تاثیر خود را بر سیاست خارجی روسیه در مقابل ایران خواهد گذاشت.
قبس زعفرانی
بخش سیاست تبیان