تبیان، دستیار زندگی
اصولا در اخلاق ما به دو چیز نیاز داریم. واعظ درونی و واعظ بیرونی. شاید بدون واعظ بیرونی بتوان به جایی رسید ولی بدون واعظ درونی این مساله امکان پذیر نیست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

استاد اخلاق چرا و چگونه؟

آیت الله مکارم شیرازی

اصولا در اخلاق ما به دو چیز نیاز داریم. واعظ درونی و واعظ بیرونی. شاید بدون واعظ بیرونی بتوان به جایی رسید ولی بدون واعظ درونی این مساله امکان پذیر نیست.

در زمان ما که عصر ارتباطات و تکنولوژی به شمار می رود، اگر چه وسایل ارتباطی زیاد شده ولی از جهتی هم ارتباطات چهره به چهره افراد کم شده است.

 این مساله و یا به تعبیر دیگر «معضل» وقتی خودش را نشان می دهد که بخواهید از یک شخصیت، الگوی ملموس بسازید.

خصوصا اگر این الگوبرداری یک الگوی اخلاقی باشد. کسی که نفس و حرکات و سکناتش برای شما درس است. اینجاست که دیگر چت و تلفن و پیامک و شبکه اجتماعی و از این قبیل ابزار، تا حدی کاریی خود را از دست داده و نمی توانند بدرستی نقش ایفا کنند.

در زمان ما یکی از مشکلات مهم این است که دسترسی به استاد اخلاق تقریبا غیر ممکن شده است. کسانی که صاحب نفس اند تعدادشان اندک است و به راحتی شاگرد قبول نمی کنند و در مقابل چون خواهان زیاد است از طرفی برخی افراد سودجو نیز دام هایی تعبیه شده که برخی را به خود گرفتار می کند.

اصولا در اخلاق ما به دو چیز نیاز داریم. واعظ درونی و واعظ بیرونی. شاید بدون واعظ بیرونی بتوان به جایی رسید ولی بدون واعظ درونی این مساله امکان پذیر نیست.

در این نوشتار بخشی از نظرات آیه الله مکارم شیرازی در این زمینه را دنبال می کنیم.

بسیارى از علماى سِیر و سلوك عقیده دارند كه رهروان راه كمال و فضیلت و تقوا و اخلاق و قرب الى اللّه باید زیر نظر استادى كار كنند؛ همان گونه كه در بحث گذشته از رساله سِیر و سلوك منسوب به محقّق بحرالعلوم و رساله لبّاللّباب تقریرات مرحوم علّامه طباطبایى نقل كردیم كه فصل بیست و یكم وظائف سالك الى اللّه را كاركردن زیر نظر مربّى و استاد شمرده اند، اعم از استادان خاصّ الهى كه پیشوایان معصومند واستادان عام كه بزرگان پوینده این راهند.

ولى آگاهان ذى فن هشدار مى دهند كه رهروان راه تقوا و تهذیب نفس نباید به آسانى خود را به این و آن بسپارند، و تا كسى را به قدر كافى آزمایش ‍ نكنند و از صلاحیّت علمى و دینى آگاه نگردند، خود را در اختیار آنها قرار ندهند، و حتّى به ظاهر شدن كارهاى خارق العاده و خبر از اسرار پنهانى یا مربوط به آینده و حتّى عبور از روى آب و آتش قناعت نكنند، چرا كه صدور این گونه اعمال از مرتاضان غیر مهذّب نیز امكان پذیر است .

بعضى از آنان لزوم رجوع به استاد را فقط در ابتداى لازم دانسته اند، امّا پس ‍ از پیمودن مراحل قابل ملاحضه اى دیگر همراهى آنها را لازم نمى دانند؛ ولى بهره گیرى از استاد خاص یعنى پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه وآله و سلّم و پیشوایان معصوم علیه السّلام در تمام مراحل لازم است .

به هر حال ، گاه براى لزوم انتخاب استاد و ارشاد كننده طریق ، به آیه ((فاسئلوا اءهل الذّكر اءن كنتم لاتعلمون ؛ از آگاهان بپرسید اگر نمى دانید!)) (سوره انبیاء آیه 7) استدلال كرده اند كه سخن از تعلیم مى گوید نه از تربیت ؛ ولى از آنجا كه تربیت در بسیارى از موارد متّكى برتعلیم است ، بى شك باید در این گونه موارد از آگاهان كمك گرفت ، و این معنى با انتخاب یك فرد خاص براى نظارت بر اعمال و اخلاق او، تفاوت روشن دارد.

و گاه در اینجا از داستان موسى و خضر كه در قرآن بطور مشروح آمده كمك گرفته مى شود، چرا كه موسى با آن كه پیامبر اولوالعزم بود، بى نیاز از خضر نبود، و بخشى از راه را به كمك او پیمود؛ آنها مى گویند:

طىّ این مرحله بى همرهى خضر مكن                    ظلمات است بترس از خطر گمراهى

ولى با دقّت در داستان خضر و موسى علیه السّلام مى توان دریافت كه شاگردى موسى علیه السّلام نزد خضر، به فرمان الهى صورت گرفت و براى فراگیرى علوم خاصّى از اسرار حكمت خداوند در مورد حوادث مختلف این جهان بود، و در واقع علم موسى علیه السّلام علم ظاهر بود (و مربوط به دائره تكالیف ) و علم خضر، علم باطن بود (و مربوط به دائره فوق تكلیف )(1)

و این مساءله با انتخاب یك استاد خصوصى در تمام مراحل تهذیب نفس و پیمودن راه تقوا، تفاوت دارد، هر چند اجمالا به اهمّیّت كسب فضیلت از محضر استاد اشاره دارد.

و گاه در اینجا به مساءله لقمان و فرزندش اشاره مى شود كه این استاد الهى ، اخلاقِ فرزندش را زیر نظر گرفت و در پیمودن راه كمال به او كمك كرد.(2)

علّامه مجلسى در بحارالانوار در حدیثى از امام علىّ بن الحسین علیه السّلام نقل مى كند كه فرمود: ((هلك من لیس له حكیم یرشده ؛ كسى كه دانشمند و حكیمى او را ارشاد نكند، هلاك مى شود!))(3)

ولى از مجموع آنچه گفته شد این اءمر استفاده نمى شود كه در مباحث اخلاقى همیشه استاد خصوصى لازم است بطورى كه اگر نباشد برنامه تربیت و پرورش اخلاق و تقوا و ادامه سیر و سلوك مختل گردد، چه بسیارند كسانى كه با استفاده از آیات قرآن و روایات اسلامى و كلمات بزرگان در كتب اخلاقى و التزام عملى به آنها، این راه را پیموده و به مقامات والایى رسیده اند، هر چند نمى توان انكار كرد كه وجود استاد خصوصى و مدد گرفتن از انفاس قدسیّه نیكان و پاكان وسیله خوبى براى نیل كمال وطىّ طریق در كوتاهترین مدّت و حلّ مشكلات اخلاقى مى باشد.

در نهج البلاغه نیز آمده است : ((اءیّها النّاس استصبحوا من شعلة مصباح واعظ متّعظ؛ اى مردم چراغ دل را از شعله گفتار واعظى با عمل ، روشن سازید!))(4)

ولى متاءسّفانه در بسیارى از این موارد نتیجه معكوس حاصل شده است ، و افرادى به عناوین مختلف ، خود را به عنوان مربّى اخلاق و استاد مقام ارشاد قلمداد كرده ، در حالى كه از رهزنان این راه بوده اند و افراد پاكدل و حق طلب را به راه تصوّف یا طریق انحرافى دیگر، و یا خداى نكرده به مفاسد اخلاقى ننگین كشانیده اند، به همین دلیل ، ما به تمام پویندگان این راه هشدار مى دهیم كه اگر مى خواهند استادى براى مسائل اخلاقى انتخاب كنندبسیار با احتیاط گام بردارند و در این انتخاب سختگیر و دقیق باشند و هرگز به ظواهر عمل نكنند و به سوابق اشخاص ، خوب بنگرند و با مشورت با آگاهان دست به چنین انتخابى بزنند تا به مقصود خود نائل گردند.

نقش واعظ درون

درباره واعظ برون به اندازه كافى صحبت شد، اكنون سخن از واعظ درون است ؛ از بعضى از روایات اسلامى استفاده مى شود كه وجدان بیدار كه از آن به واعظ درون تعبیر مى شود، نقش مهمّى در پیمودن راه تكامل اخلاقى و تقوا دارد، بلكه بدون آن پیمودن این راه مشكل است .

در حدیثى از امام علىّ بن الحسین علیه السّلام آمده است كه فرمود: ((ابن آدم انّك لاتزال بخیر ماكان لك واعظ من نفسك ، و ما كانت المحاسبة من همّك ؛ اى فرزند آدم ! تو همواره در مسیر خیر و خوبى قرار دارى مادام كه واعظى از درون داشته باشى ، و مادام كه حسابرسى خویشتن از كارهاى اصلى تو باشد.))(5)

شبیه همین معنى با كمى تفاوت نیز از آن حضرت نقل شده است .(6)

در یكى از خطب نهج البلاغه نیز چنین آمده است : ((واءعلموا اءنّه من لم یعن على نفسه حتّى یكون له منها واعظ وزاجر، لم یكن له من غیرها لازاجر و لاواعظ؛ آگاه باشید آن كس كه به خویش كمك نكند تا واعظ و مانعى از درون جانش براى او فراهم گردد، موعظه و اندرز دیگران در او اثر نخواهد داشت !))(7)

بدیهى است در این راه انسان بیش از هر چیز نیاز به واعظى دارد كه در همه حال با او باشد و از اسرار درونش باخبر گردد، و همواره او راتحت مراقبت خود قرار دهد؛ و چه عاملى جز واعظ درون یعنى وجدان بیدار مى تواند این نقش را عملى كند، و در لغزشها و خطاها در اوّلین فرصت به انسان هشدار دهد و او را از سقوط در پَرتگاه انحرافات اخلاقى باز دارد.

در حدیثى از امام امیرمؤ منان علیه السّلام چنین مى خوانیم : ((اجعل من نفسك على نفسك رقیبا؛ از خودت مراقبى بر خویشتن قرار ده !))(8)

در حدیث دیگرى از همان امام علیه السّلام آمده است : ((ینبغى اءن یكون الرّجل مهیمنا على نفسه مراقبا قلبه ، حافظا لسانه ؛ شایسته است كه انسان بر نفس خویش مسلّط باشد، و قلب خود را مراقب كند، و زبان خویش را حفظ نماید!))(9)


منابع:

1- شرح بیشتر در این باره را در تفسیر نمونه ، جلد 12، ذیل آیات 60 تا 82 سوره كهف مطالعه فرمایید.

2- براى توضیح بیشتر به تفسیر سوره لقمان جلد 17 تفسیر نمونه مراجعه شود.

3- بحارالانوار، جلد 75، صفحه 159.

4- نهج البلاغه ، خطبه 105.

5- بحارالانوار، جلد 75، صفحه 137.

6- همان مدرك ، صفحه 147.

7- نهج البلاغه ، خطبه 90.

8- غررالحَكم .

9- همان مدرك

اخلاق در قرآن آیه الله مکارم

تهیه و فرآوری: محمد حسین امین گروه حوزه علمیه تبیان