تبیان، دستیار زندگی
سلمان فارسى براى تهنیت ولادت زینب علیهاالسلام حضور على بن ابى طالب علیه السلام شرفیاب شد و على را اندوه ناك و متفكّر یافت. على علیه السلام از مصیبت هایى كه دخترش در كربلا خواهد دید سخن گفت. آن گاه على علیه السلام شهسوار دلیر، صاحب رایت منصورى، ملقّب به شی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سایه هایى بر گهواره

حضرت زینب

سخن را از شیرخوارگى زینب علیهاالسلام آغاز كرده ام تا سایه هاى پریشانى كه گهواره زینب علیهاالسلام را فرا گرفته بود نشان دهم. زینب علیهاالسلام ، تنها نوزادى بود كه در سال ششم هجرت، مدینه رسول از آن استقبال كرد. و آن سالى بود كه اوضاع و احوال براى پیغمبر اسلام مستقر شده بود. و در همان سال پیغمبر بر شترى كه كمى از گوشش بریده شده بود - و با آن شتر در روزگار فشار و سختى همراه پیرمردى مخلص از مكه بیرون شده بود - با هزاروپانصد تن ازیاران مهاجر و انصارش، در حالى كه جامه هاى سپید احرام را بر تن داشتند، از مدینه به قصد مكه، پایگاه دشمنان محمد و اسلام، بیرون آمدند. سپس همگى به واسطه پیمان صلح حدیبیه كه با ابوسفیان و كفار قریش بستند، پیروزمندانه باز گشتند.

در آغاز، گویا همه چیز به نوزاد، خوشبختى زندگى را نوید مى داد. بنى هاشم و یاران پیغمبر تهنیت گویان مى آمدند و شكفتن این غنچه را در خاندان رسول تبریك مى گفتند. عنبر دودمان پاكش از گهواره اى كه این گل در آن نهاده شده بود، پراكنده مى شد و از طلعت تابان و چهره درخشانش آثار پدران و نیاكانى بزرگوار آشكار بود. ولى ناگهان - اگر خبر راست باشد - حزن و اندوهى بر این گهواره زیبا سایه افكند! سایه هایى كه شاید بیشترش در كتاب هاى تاریخى كه براى تحقیقات علمى نوشته مى شود جاى نداشته باشد، ولى در روح بشرى و وجدان انسانى موقعیتى بسزا دارد. نقل مى كنند كه هنگام آمدن كودك، سروشى پراكنده شد كه به زندگى سوزان و جانگدازش در فاجعه كربلا اشاره مى كرد و از رنج ها و مصیبت هایى كه فردا در انتظار این كودك است خبر مى داد.

سلمان فارسى براى تهنیت ولادت زینب علیهاالسلام حضور على بن ابى طالب علیه السلام شرفیاب شد و على را اندوه ناك و متفكّر یافت. امام على علیه السلام از مصیبت هایى كه دخترش در كربلا خواهد دید سخن گفت. آن گاه على علیه السلام شهسوار دلیر، صاحب رایت منصورى، ملقّب به شیر اسلام به گریه درافتاد و بنالید.

آیا این گفته ها، به تمامى، از اختراعات راویان و مجعولات داستان سرایان شب است؟ آیا از افزوده هاى ستایش گران و تصوّرات ناقلان معجزات و كرامات است؟ آیا این سخنان از بافته هاى پنداریان و خواب هاى خیال بافان است؟

سلمان فارسى براى تهنیت ولادت زینب علیهاالسلام حضور على بن ابى طالب علیه السلام شرفیاب شد و على را اندوه ناك و متفكّر یافت. على علیه السلام از مصیبت هایى كه دخترش در كربلا خواهد دید سخن گفت. آن گاه على علیه السلام شهسوار دلیر، صاحب رایت منصورى، ملقّب به شیر اسلام به گریه درافتاد و بنالید

چیزى است كه مستشرقان به صحّتش اطمینان كرده اند و «رونالدسون» در كتاب عقیده شیعه و «لامنس» در كتاب فاطمه و دختران محمد آن را پابرجا شمرده اند. و اكثر مورّخان اسلام در این كه این گفته ها راست و درست است تردیدى ندارند؛ كمتر فردى از آن ها به یكى از این خبرها به نظر شك و تردید نگریسته است. نه تنها نویسندگان قدیم این مطالب را منزّه از تردید و شك دانسته اند، بلكه در نویسندگان امروز كسانى هستند كه ایمانشان به سایه هاى حزن واندوهى كه گهواره زینب علیهاالسلام را فراگرفته بود، كمتر از پیشینیان نیست.

این نویسنده مسلمان هندى «محمد حاج سالمین» است كه در نخستین فصل از كتابش (سیّدة زینب) ذكر مى كند كه چگونه این نوزاد با اشك و آه استقبال شد، سپس مى گذرد و بعد از آن كه مرویاتى از آن سروش شوم نقل كرده، پیغمبر بزرگ را تصویر مى كند، كه با دلى سوزان و چشمى اشك بار روى نواده اش خم شده و زینب علیهاالسلام نو رسیده را مى بوسد؛ زیرا مى داند چه روزهاى سیاهى در پسِ پرده در انتظار این كودك است!

سالمین سپس مى پرسد: سوزش دل پیغمبر صلّى الله علیه و آله چه اندازه بود وقتى كه از عالم غیب آن كشتارگاه جانگداز را مى دید كه منتظر نور دیده اش است؟ و چقدر قلب نازنین و مهربانش لرزید هنگامى كه در چهره این كودك شیرین، سرانجامِ جگر سوزِ او را بخواند؟

زینب علیهاالسلام دخترى است شیرین؛ در دامان زهرا علیهاالسلام ، نخستین درس هاى زندگى را فرا مى گیرد. و پس از آن كه از آغوش مادر پاى بیرون مى گذارد، بزرگ ترین آموزگارانى را كه جزیرة العرب پرورش داده مى بیند: جدّش رسول خدا، پدرش شهسوار میدان و استاد سخن، و دانشمندان و فقهایى از یارانِ ارجمندِ پیغمبر

ولى، انكار نمى كنم كه در آن روز چیزى از این شایعه پخش شده باشد، و امروز پس از آن كه واقعیتى داشته، سایه هایى شده و بر صورتى كه ما نقاشى اش مى كنیم افتاده باشد، به طورى كه رنگ آمیزى تاریخ به آنها زیبا گردد و تردید نیست كه این ها سایه هایى هستند كه گهواره نوزاد را در غم و اندوه مى پوشانند و براى او بهترین عواطف غم زدگى و دل سوختگى را بر مى انگیزانند. ما مى توانیم بر این بیفزاییم كه حضرت زهرا علیهاالسلام در هنگام باردارى چندان خندان و در آسایش نبود، بارها پریشان حالى و اندوه بر او چیره مى شد.

و اکنون زینب علیهاالسلام را مى بینیم در فضاى آن خانه شریف دوباله راه مى رود و مورد عنایت مخصوصى از ناحیه جدّ بزرگوارش است و افراد خانواده او را بسیار دوست مى دارند و با وى مهر مى ورزند، از دور مى بینیم كه حضرت زینب علیهاالسلام دخترى است شیرین؛ در دامان حضرت زهرا علیهاالسلام، نخستین درس هاى زندگى را فرا مى گیرد. و پس از آن كه از آغوش مادر پاى بیرون مى گذارد، بزرگ ترین آموزگارانى را كه جزیرة العرب پرورش داده مى بیند: جدّش رسول خدا، پدرش شهسوار میدان و استاد سخن، و دانشمندان و فقهایى از یارانِ ارجمندِ پیغمبر.

هیچ دخترى از هم سالان زینب - در آن چه ما مى دانیم - به چنین تربیت عالى كه زینب کبری در آن محیط برجسته و بزرگ دیده، دست نیافته است.

و تمام این ها چیزى بوده كه زینب علیهاالسلام را در كودكى دل شاد مى كرده و آماده اش مى ساخته كه ما او را آسوده و خرّم ببینیم. ولى هنوز به جوانى نرسیده بود كه از آن سروش دردناك آگاه شد.

نقل است كه روزى در جایى كه پدرش مى شنید به تلاوت قرآن كریم مشغول بود. به خاطرش رسید تفسیر بعضى از آیات را از پدر بپرسد، در حالى كه از هوش سرشار دختر به وجد آمده بود، پس از جواب با حالت تأثّر به سخن خود ادامه داد و به روزهاى سیاهى كه در آینده در انتظار این دختر است اشاره كرد. تعجب پدر افزوده گشت، وقتى كه دید زینب با لحنى جدّى و محكم مى گوید: «پدر! من این ها را مى دانم. مادرم مرا آگاه كرد تابراى فردا آماده ام سازد». پدر دیگر چیزى نگفت و در خاموشى فرو رفت و قلبش هم چنان از مهر و محبت مى زد و مى تپید.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع: کتاب «بانوى كربلا؛حضرت زینب علیها السلام»، آیت الله سید رضا صدر.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.