ترازوی سنجش اعمال
قرآن کریم میفرماید: «فَاِذا نُفِخَ فی الصُّورِ فَلا اَنسابَ بَینَهُم یؤمَئِذٍ وَ لا یتَسائَلوُنَ.فَمَن ثَقُلَت مَوازینُهُ فَاولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ؛ پس آنگاه که نفخه صور قیامت دمید دیگر نَسَب خویشی در میانشان نماند و کسی از کسی دیگر حال نپرسد. پس در آن روز هر که اعمالش سنگین وزن است، آنان رستگار هستند».(سوره مؤمنون،آیات 101 و102)
شبی مهتابی بود. هنگامی که اطراف خانه خدا طواف میکردم، صدای زیبا و غم انگیزی به گوشم رسید، به دنبال صاحب صدا میگشتم که چشمم به جوانی زیبا و خوش قامتی افتاد که آثار نیکی در چهرهاش نمایان بود، دست در پرده خانه خدا افکنده بود و چنین مناجات میکرد:
ای مولای من! ای خدای من! چشمهای بندگان در خواب فرو رفته و ستارگان آسمان، یکی بعد از دیگری، سر به افق مغرب گذارده و از دیدهها پنهان میگردند و تو خداوند حی و قیومی که هرگز خواب تو را فرا نمیگیرد. در این دل شب پادشاهان درهای قصرهای خویش را بسته و نگهبانان گماردهاند،خطاکار و مستمندم.از تو امید رحمت دارم، ای رحیم و ای کریم! نظر لطفت را میطلبم، ای کسی که دعای گرفتاران را در تاریکیهای شب اجابت میکنی! و دردها و رنجها و بلاها را برطرف میسازی، گنهکاران به در خانه چه کسی بروند و از که امید بخشش داشته باشند.
«اصمعی» گفت: آن قدر جوان نالید و نالید که بی هوش شد و به زمین افتاد، نزدیک او رفتم و به صورتش خیره شدم، نور ماه در صورتش افتاده بود، خوب دقّت کردم، متوجه شدم که امام سجاد(علیهالسلام) است، سر آن حضرت را به دامن گرفتم و سخت به حالش گریستم، قطرات اشکم بر صورتش افتاد و به هوش آمد، چشمهایش را گشود و گفت: کیست که مرا از یاد مولایم مشغول داشته است؟ من گفتم: اصمعی هستم، ای سید و مولای من! این چه گریه و بی تابی است! تو از خاندان نبوت و وحی و عصمت هستی!
امام(علیهالسلام) برخاست و نشست و فرمود: ای اصمعی! هیهات هیهات! خداوند بهشت را برای مطیعان آفریده هر چند غلام حبشی باشد و دوزخ را برای عاصیان خلق کرده، هر چند بزرگی از قریش باشد، مگر نشنیدهای که قرآن کریم میفرماید:«فَاِذا نُفِخَ فی الصُّورِ فَلا اَنسابَ بَینَهُم یؤمَئِذٍ وَ لا یتَسائَلوُنَ.فَمَن ثَقُلَت مَوازینُهُ فَاولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ؛ پس آنگاه که نفخه صور قیامت دمید دیگر نَسَب خویشی در میانشان نماند و کسی از کسی دیگر حال نپرسد. پس در آن روز هر که اعمالش سنگین وزن است، آنان رستگار هستند».(سوره مؤمنون،آیات 101 و102)
اصمعی میگوید: هنگامی که چنین دیدم، او را به حال خود گذاشتم و رفتم.(تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ذیل آیه شریفه)
پستی جاهلیت
عبدالملک بن مروان زمامدار ستمگری بود و فرمانروایانی ستمگرتر از خود بر بلاد مسلمانان گمارده بود، از جمله آنان قرار دادن حجاج بن یوسف ثقفی در بصره و کوفه بود که به کشتار مردم به ویژه به نابودی شیعیان امام علی(علیهالسلام) همت گماشت.
عبدالملک شدیداً مراقب امام(علیهالسلام) بود و میکوشید تا از رفتار آن حضرت(علیهالسلام) بهانهای جدید آورد تا بر حضرتش سخت بگیرد و یا توهین کند، روزی به او خبر دادند که امام سجاد(علیهالسلام) با کنیز آزاد شده خویش ازدواج کرده است، او طی نامهای آن حضرت(علیهالسلام) را بر این کار شماتت کرد، از طرفی خواسته بود که به این وسیله امام (علیهالسلام) را متوجه سازد که از همه امور حتی امور داخلی و شخصی امام(علیهالسلام) با خبر و مطلع است و همچنین خویشاوندی خود را به یاد او بیاورد.
امام سجاد(علیهالسلام) در نامهای در پاسخ به او نوشت:اسلام و ایمان به خدا، همه امتیازات دیگر را از بین برده و میبرد. همچنین او را به گذشته جاهلی پدرانش(و خودش) سرزنش نمود و فرمود: «فرد مسلمان هیچ پستی و خواری ندارد، بلکه پستی، تنها در جاهلیت است.»(مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 176.)
همچنین امام (علیهالسلام) با استناد به این آیه کریمه قرآن:
«لَقَد کانَ لَکُم فی رَسُولِ اللهِ اُسوَة حَسَنَة؛ به تحقیق که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای شما الگوی نیکویی است».(سوره احزاب، آیه 21)
اشاره به ازدواج پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آ له) با صفیه فرمودند و همچنین یاد آور شدند که چگونه پیامبر (صلی الله علیه وآله) دختر عمّ خود زینب را به عقد زید بن حارث که یک بنده بود، در آورد. (عقد الفرید، ج 7، ص 140، ابن سعد، ج 5، ص 24)
بخش قرآن تبیان
منبع :بشارت ، شماره 47 ، مقاله حسن کریمی سلیمی