تبیان، دستیار زندگی
موعظه مانند غذایى است که به قلب و روح و جان انسان داده مى شود و به قلب حیات معنوى مى دهد، انسان مشغول زندگى است و غافل مى شود در نتیجه باید هر روز موعظه اى از آیه یا روایت بشنود تا نشاط معنوى داشته باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بهترین غذا برای تقویت روح


امام على(علیه السلام) در وصیتش به امام حسن(علیه السلام) مى فرمایند : اى فرزندم تو را به پرواى از خدا و پایبندى به فرمان او و آباد کردن دلت با یاد او سفارش مى کنم .


هوای نفس

حضرت على(علیه السلام) به فرزندش امام حسن(علیه السلام) فرمودند: «أَحْىِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ، وَأَمِتْهُ بِالزَّهادَةِ وَقَوّهِ بِالْیَقینِ، وَنَوِّرْهُ بِالْحِکْمَةِ، وَذَلِّلْهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ ؛ قلب را با موعظه و اندرز زنده کن و هواى نفست را با زهد و بى اعتنایى بمیران، دل را با یقین نیرومند ساز، و با حکمت و دانش نورانى نما، و با یاد مرگ رام کن».(1)

درباره قلب از جنبه هاى مختلف مى توان سخن گفت که به چند جنبه آن اشاره مى کنیم:

1. آنچه دل را مى میراند    2. آنچه دل را زنده مى کند    3. آنچه باعث قساوت قلب مى شود     4. آنچه قلب را صیقل مى دهد      5. اقسام قلب.

1. آنچه دل را مى میراند در روایات ما عوامل گوناگونى ذکر شده که باعث مى شود دل بمیرد. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرموده است: «أرْبَعٌ یُمِتْنَ القلبَ: الذّنبُ عَلَى الذَّنْبِ، وَکَثْرَةُ مُناقَشَةِ النِّساءِ ـ یَعنی مُحادَثَتَهُنَّ ـ ومُماراةُ الأحْمَقِ، تَقولُ وَیَقولُ وَلا یَرجِعُ إلى خیر، وَمُجالَسَةُ الْموْتى، فقیلَ لَهُ: یا رسولَ الله، وَمَا الْمَوْتى؟ قال: کُلُّ غَنِىٍّ مُتْرَف؛ چهار چیز دل را مى میراند: گناه روى گناه، هم سخن شدن زیاد با زنان، بگو مگو کردن با احمق (تو مى گویى و او مى گوید و هرگز به راه نمى آید) و همنشینى با مردگان عرض شد: اى رسول خدا منظور از مردگان چیست؟ فرمود: هر توانگر خوش گذران».(2)

و همان حضرت به اباذر فرمود: «إیّاکَ وَ کَثْرَةَ الضَّحِکِ، فَإنَّهُ یُمیتُ الْقَلْبَ بپرهیز از خندیدن زیاد، زیرا خنده زیاد قلب را مى میراند».(3)

2. آنچه دل را زنده مى کند باز هم روایات در این زمینه فراوان است:

در همین حدیث مورد بحث امام على(علیه السلام) به امام حسن(علیه السلام) مى فرماید: دل خویش را با موعظه زنده کن.

و همان حضرت فرموده است: «لِقاءُ أهْلِ الْخَیر عِمارَةُ الْقَلْبِ ؛ دیدار اهل خیر، مایه آبادانى دل هاست».(4)

و باز امام على(علیه السلام) در وصیتش به امام حسن(علیه السلام) مى فرمایند: «فَإِنِّی اُوصیکَ بِتَقوَى اللهِ ـ أىْ بُنىّ ـ وَلُزُومِ أَمْرِهِ، وَعِمارَةِ قَلْبِکَ بِذِکْرِهِ ؛ اى فرزندم تو را به پرواى از خدا و پایبندى به فرمان او و آباد کردن دلت با یاد او سفارش مى کنم».(5)

همچنان که اگر آهن آب به آن برسد زنگ مى زند، این دل ها نیز زنگار مى بندد. عرض شد: صیقل دادن آنها به چیست؟ فرمود: بسیار به یاد مرگ بودن و تلاوت قرآن

3. قساوت قلب. عواملى که باعث قساوت قلب مى شود فراوان است. از نجواهاى خداوند با موسى(علیه السلام) این بود: «یا موسى، لا تُطَوِّل فِى الدُّنیا أمَلَکَ فَیَقْسُو قَلْبُکَ، وَالْقاسى الْقَلْبِ مِنّى بَعیدٌ اى موسى در دنیا آرزوى خود را دراز مگردان، که دلت سخت مى شود و انسان سخت دل از من دور است».(6)

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند:«لا تُکثِرِ الکلامَ بِغیرِ ذِکرِ اللهِ، فإنَّ کَثْرَةَ الکلامِ بغیرِ ذِکرِ اللهِ قَسْوَةُ القَلْبِ، إنَّ أَبْعَدَ الناسِ مِنَ اللهِ القَلْبُ القاسىِ ؛ در غیر از یاد خدا زیاده گویى نکنید، زیرا زیاده گویى در غیر یاد خدا، موجب سخت دلى مى شود و دورترین مردم از خدا، انسان سخت دل است».(7)

امام على(علیه السلام) فرموده است: «ما جَفَّتِ الدُّمُوعُ إلاّ لِقَسْوَةِ القُلوبِ، وَما قَسَتِ القُلوبُ إلاّ لِکَثَرَةِ الذُّنُوب ؛  اشک ها نخشکید مگر به سبب سخت شدن دل ها و دل ها سخت نشد مگر به سبب فزونى گناه».(8)

و در روایات دیگر عواملى مثل: شنیدن لهو، بسیارى مال و ثروت، نگاه کردن به شخص بخیل و ترک عبادت را باعث قساوت دانستند.

تلاوت

4. آنچه قلب را صیقل مى دهد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: «إنّ هَذِهِ القلوبَ تَصْدَأُ کما یَصدأ الحدیدُ إذا أصابَه الماءُ. قیلَ: وما جَلاؤُها؟ قال: کَثْرَةُ ذِکْرِ الموتِ وَتِلاوَةِ القرآنِ ؛ همچنان که اگر به آهن آب برسد زنگ مى زند، این دل ها نیز زنگار مى بندد. عرض شد: صیقل دادن آنها به چیست؟ فرمود: بسیار به یاد مرگ بودن و تلاوت قرآن».(9)

امام صادق(علیه السلام) فرموده است: «إنَّ لِلقُلوبِ صَدأً کَصَدأِ النُّحاسِ، فَاجلُوها بِالإستِغْفارِ؛ دل ها نیز همچون مس زنگار مى بندد، پس آنها را با استغفار صیقل دهید».(10)

5. اقسام قلب: تعبیرات در این زمینه گوناگون است. امام صادق(علیه السلام) فرموده است: «القُلُوبُ أرْبَعةٌ: قلبٌ فیهِ نفاقٌ وإیمانٌ، وقَلبٌ مَنْکوسٌ، وقَلْبٌ مَطْبوعٌ، وقَلْبٌ أزْهَرُ أنْوَرُ... وأمّا الأزْهَرُ فَقَلْبُ المُؤمِنِ... ؛ قلبها چهارگونه است: قلبى که در آن نفاق و ایمان است، و قلبى که وارونه است، و قلبى که مُهر بر آن خورده، و قلبى که نورانى است و خالى از غیر خداست. قلب نورانى قلب مؤمن است».(11)

هرگاه خدا نعمتى به مؤمن ببخشد شکر مى گوید و هرگاه مصیبتى به او رسد صبر و شکیبایى مى کند. اما قلب وارونه قلب مشرکان است همانگونه که خداوند فرموده است: «أَفَمَنْ یَمْشِى مُکِبّاً عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن یَمْشِى سَوِیّاً عَلَى صِرَاط مُّسْتَقِیم؛ آیا کسى که به رو افتاده راه مى رود به هدایت نزدیکتر است یا کسى که راست قامت در صراط مستقیم گام برمى دارد»؟!(12)

اما قلبى که در آن ایمان و نفاق است، قلب کسانى است که در برابر حق و باطل بى تفاوتند، اگر در محیط حق قرار گیرند تابع حق مى شوند و اگر در محیط باطل باشند گرایش به باطل پیدا مى کنند، و قلب مهر خورده قلب منافقان است.

موعظه مانند غذایى است که به قلب و روح و جان انسان داده مى شود و به قلب حیات معنوى مى دهد، انسان مشغول زندگى است و غافل مى شود در نتیجه باید هر روز موعظه اى از آیه یا روایت بشنود تا نشاط معنوى داشته باشد

یک نوع قلب هست که روایات روى آن تأکید دارند و آن «قلب سلیم» است که امام صادق(علیه السلام) در این زمینه فرموده است: «القلبُ السّلیمُ الّذى یلقى رَبّهُ ولَیْسَ فیه اَحَدٌ سِواهُ ؛ قلب سلیم قلبى است که خدا را ملاقات کند در حالى که غیر از او در آن نباشد».(13)

و همان حضرت(علیه السلام) فرموده است: «صَاحِبُ النِّیَّةِ الصّادِقَةِ صَاحِبُ القَلْبِ السَّلِیمِ، لأَنَّ سَلامَةَ القَلْبِ مِنْ هَواجِسِ المَذْکُوراتِ تُخْلِصُ النِّیَّةِ للهِ فی الأُمورِ کُلِّها؛ کسى که نیّت صادقى دارد صاحب قلب سلیم است چرا که سلامت قلب از شرک و شک، نیّت را در همه چیز خالص مى کند».(14)

برگردیم به حدیث مورد بحث که در صدر مطالب ذکر کردیم. امام على(علیه السلام) مى فرماید: قلبت را بوسیله موعظه زنده کن، چون موعظه مانند غذایى است که به قلب و روح و جان انسان داده مى شود و به قلب حیات معنوى مى دهد، انسان مشغول زندگى است و غافل مى شود در نتیجه باید هر روز موعظه اى از آیه یا روایت بشنود تا نشاط معنوى داشته باشد.

بعد حضرت مى فرماید: به وسیله زهد قلبت را بمیران و به وسیله یقین آن را تقویت کن، یعنى روح انسان داراى دو جنبه ملکوتى و حیوانى است، جنبه ملکوتى را با موعظه زنده کن و جنبه حیوانى آن را بمیران. توجه داشته باشید که زهد این نیست که انسان از اجتماع بیرون برود و از مال و هستى خود دست بکشد و مثل راهبان زندگى کند، بلکه زهد به این است که انسان اسیر مال و مقام و موقعیت اجتماعى خود نباشد و امیر بر آنها باشد که اگر یک وقت از دستش رفت غصّه نخورد و ناراحتى نکند.

بعد حضرت فرمود: از علم و دانش کمک بگیر و مسیر راهت را روشن کن، و به وسیله یاد مرگ، نفست را رام و تسلیم و روح سرکش را آرام کن.

امیدواریم خداوند توفیق بدهد تا بتوانیم عامل به فرامین ائمّه(علیهم السلام) باشیم.

پی نوشت ها :

1. نهج البلاغه، نامه 31، وصیت امام على(علیه السلام) به امام حسن(علیه السلام).

2. خصال باب الاربعه.

3. معانى الاخبار، ص 335.

4. بحارالانوار، ج 77، ص 208.

5. نهج البلاغه، نامه 31.

6. کافى، ج 3، ص 329.

7. میزان الحکمه، ج 8، ص 239.

8. علل الشرایع، ص 81.

9. کنز العمال، به نقل از میزان الحکمه، ج 8، ص 247.

10. عدة الداعى، ص 249.

11. اصول کافى، ج 2، ص 309، باب فى ظلمة قلب المنافق.

12. سوره ملک، آیه 22.

13. بحارالانوار، ج 70، ص 59.

14. نوادر الرّاوندى، به نقل از میزان الحکمه، ج 8، ص 221.

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع : کتاب گفتار معصومین ج 2، آیت الله مکارم شیرازی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.