
فقط برای تو

مقدمه
می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.
مثلاً اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:

اول:
تمام دانش آموزان طبق استعداد خود در امور و انجام برنامه ها مشارکت می نمایند.

دوم:
طبق ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.

سوم:
مراسم آغازین مدرسه از یکنواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.
یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیت، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.
در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارائه گردد.
در این مقاله، دو آیة 162 تا 163 سورة انعام ( صفحة 150 قرآن به خط عثمان طه ) مورد بررسی قرار می گیرد.
آیات مربوطه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود، شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید.
جهت دریافت فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.
نکات تفسیری مربوط به آیات در ادامه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود.

در هشت آیة پایانی سورة انعام (صفحة ١٥٠) قرآن بعد از اشاره به انتظارات بیجای افراد لجوج و اظهار بیگانگی از نفاقافكنان و نیز اشاره به رحمت و پاداش وسیع خداوند، در دوآیة ١٦٢ و ١٦٣، به بحث توحید در عبادت میپردازد.
این دوآیه میفرمایند: ای پیامبر، «بگو: حقیقت اینکه نماز و تمام عبادات من و زنده بودن و مُردنم، منحصراً ازآنِ خداوندِ پروردگار جهانیان است. شریکی برای او نیست و من به این مأمور شدهام و من نخستین مسلمانم».
در حقیقت، قرآن در این دوآیه میخواهد به ما بفهماند که وظیفه ی اصلی شما در زندگی موقّت دنیویتان، راهیابی به سوی خدا و تقرّب به خداست! ما در عباداتمان، جملة قُربَهً إلَی الله، ورد زبانمان است؛ میگوییم: نماز میخوانم قُربَهً إلَی الله، روزه میگیرم قُربَهً إلَی الله، عمره و حج انجام میدهم قُربَهً إلَی الله. امّا آیا هیچ اندیشیدهایم که اینقُربَتِ إلَی الله و نزدیک شدن به خدا، یعنی چه؟
ما چقدر در قرآن، این جملة فی سَبیلِ الله را مشاهده میکنیم که مکرّراً میگوید: وَ أنفِقوا فی سَبیلِ الله؛ و در راه خدا انفاقکنید؛ وَ جاهِدوا بِأموالِکُم وَ أنفُسِکُم فی سَبیلِ الله؛ در راه خدا با مال و جانتان جِهادکنید؛ وَ قاتِلوا فی سَبیلِ الله؛ و در راه خدا پیکارکنید؛ انفاقاتتان، مجاهداتتان و خلاصه، تمام اعمال و رفتار و گفتارتان باید در راه خدا و برای تقرّب به خدا و نزدیک شدن به خدا انجام شود، وگرنه، باطل و بیارزش خواهد بود و در روز جزا، اثربخش در نجاتتان نخواهد بود!
حال، سؤال اینجاستکه راه خدا و نزدیک شدن به خدا، چه معنایی دارد؟

تردیدی نیست در اینکه منظور، راه مکانی و قرب مکانی نیست! یعنی، چنین نیست که خدا مثلاً در یک نقطهای از نقاط عالم، مثل کعبه یا بیتالمقدس نشسته باشد و ما بار سفر ببندیم و رو به سوی کعبه و بیتالمقدس برویم و آنجا به خدا نزدیک شویم. ما میدانیم که خدا منزّه از داشتن زمان و مکان است! او که خالق زمان و مکان است، در زمان و مکان نمیگنجد. بلکه منظور از سَبیلِ الله و تقرّب إلَی الله، ایناستکه انسان در طول مدّت عمرش، در مسیر اطاعت امر و نهی خدا، طوری عملکندکه متخلّق به اخلاق الهیگردد و صفات خدا را در حدّ ظرفیّت امکانیاش، در وجود خود متجلّی سازد.
صفات خدا کدام است؟
صفت رحمت و رأفت، عَدالت و امانت، وفا و صداقت، ستّاریّت و غفّاریّت. اگر آدمی توانست با جدّ و جهد و کوشش در مسیر بندگی و عبادت، آدمی بشود: عالم و عادل، امین و صادق، دارای وفا و صفا، خیرخواه و مهربان، پردهپوش و راز نگهدار، نسبت به بندگان خدا منشأ خیر باشد و درهای رأفت و رحمت از وجود خود به روی مردم بگشاید و چشمههای خیرات و برکات از خود برای مردم بجوشاند.

اگر کسی توانست اینچنین صفات خدا و اخلاق فاضلة الهیّه را در زندگی فردی و اجتماعی خود تحقّق دهد، به این آدم میتوان گفت: مجاهد فی سبیلِ الله و متقرّب إلَی الله؛ به راه خدا افتاده و در مسیر تقرّب به خدا پیش میرود.
وگرنه، کسی که منظورش در تمام فعّالیّت های فردی و اجتماعیاش این باشد که کسب مال و ثروتی کند و جاه و مقامی بهدست آورد و شهرت و محبوبیّتی در بین مردم پیدا کند تا بتواند از این راه به شهوات نفسش برسد، اینراه، راه خدا نخواهد بود و آدمی را به کمال و سعادت واقعی که جلب رضای خداست، نخواهد رسانید! بلکه چون هدفش تأمین شهوات نفس است، طبعاً وقتی با حقوق دیگران اصطکاک پیدا کرد، ناچار، آن ها را باید بمالد تا به هوای دل برسد. در نتیجه، صفات الهی، از عدالت و امانت و صدق و صفا و وفا را در وجود خود میکشد و متّصف به صفات شیطانی میگردد و میشود: مجاهدِ فی سبیلِ الشّیطان و متقرّب إلَی الشّیطان!
مکتب تربیتی قرآن را بنگرید که آنچنان همّت عالی به انسان میدهد که جز خدا که کُلُّالکَمال است، هیچ موجودی را شایسته ی این نمیبیند که هدف اصلی از زندگیاش قرار دهد و برای رسیدن به آن تلاش کند! این، قرآن است که میگوید: «قُل: إنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ مَماتی لله رَبِّ العالَمین، لا شَریکَ لَه، وَ بِذلِکَ اُمِرت وَ أنَا أوَّلُ المُسلِمین»؛
«بگو: حقیقت اینکه نماز و تمام عبادات من و حتّی مرگ و حیات من،کُلاً برای الله، صاحب اختیار جهانیان است. شریکی برای او نیست و من به این دستور داده شدهام و من پیشقدمترینِ مسلمانانم».

آری؛ دین نمیگوید: دنیا را هیچ و پوچ بدان و اصلاً برای زندگی درآن تلاش نکن! بلکه میگوید: دنیا و زندگی دنیا را هدف ازآفرینش خود قرار نده و تمام نیروهای جسمی و روحیات را به پایآن نریز. بلکه آنرا وسیلهای برای رسیدن به قرب خدا و حیات ابدی آخرتت قرار بده!
تنظیم: نوربخش