تبیان، دستیار زندگی
همگان می دانند که برای رسوخ کردن در میان یک جامعه، باید روح فرهنگی ان جامعه را مورد یورش قرار داد و به طرق مختلف به تخریب آن دست زد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دنیای معاصر،اسیر زندانهای فرهنگی

عنان شعور و تفکر در دست روزمرگی


همگان می دانند که برای رسوخ کردن در میان یک جامعه، باید روح فرهنگی ان جامعه را مورد یورش قرار داد و به طرق مختلف به تخریب آن دست زد.

جرج اورول

در این رابطه افراد زیادی به ارائه نظریات و مباحثی پرداختند. در این میان فردی به نام فردی به نام "جرج اورول"(1) به ترسیم شیوه ای برای زندانی کردن فرهنگ پرداخته است و اینکه چطور می توان از یک فرهنگ برای افراد زندانی را ایجاد کرد. فرد دیگری که مباحث مشهوری را در این زمینه دارد، آلدوس هاکسلی نام دارد.(2)وی فرهنگ را به صورت یک پرده نمایش و یا یک تئاتر معرفی کرده که جنبه ای سرگرم کننده دارد و تماشاگران را به تدریج آلوده خود می سازد و سپس به سمت اضمحلال می کشاند.

همه ما به این نکته واقف هستیم که چهره دنیایی که در ان زندگی می کنیم، توسط زندانهای فرهنگی بسیاری احاطه شده و شکلی کریه و ناپسند به آن بخشیده است. چهره ای که ساختار انرا "اورول" به خوبی تشریح کرده است. در کنار این، انواع رمانها، داستانها و فیلم ها نیز به ارائه نمایی از کنترل عقاید و تفکر افراد توسط ابزار ارتباطاتی، در سرزمینهای مختلف، نشان داده شده است.

بدون تردید میلیونها انسان بر روی کره زمین هستند که تحت تسلط این ابزارها قرار دارند. آنچه مشخص است اینکه افرادی نظیر "ارول" تنها کسانی نبوده اند که به تشریح انهدام روحی و تخریب معنوی انسانها پرداخته اند. چرا که عده زیادی از افراد به قدرت کارگزاران نظام های استبداد عقاید، پی برده اند.

"هاکسلی" در اثر معروف خود نشان داده است که تخریب فرهنگ در عصر تکنولوژی، غالبا در پوشش تلاش و رشد و با نقابی که پوزخندی بر لب دارد، صورت می گیرد. در دنیایی که هاکسلی ترسیم می کند، زندان بان ها و حصارهای زندان و وزارتخانه حقیقت، ضرورتی ندارد. هیچ نیازی نیست که نهادی وجود داشته باشد که مراقب تفکر و اندیشه مردم باشد.

همه ما می دانیم که وضعیت فرهنگی جامعه ما در حال حاضر، تا حد زیادی در دستان شبکه های ماهواره ای و سپس تلویزیون ملی، قرار دارد. وقتی نگاهی گذرا به انچه در میان مردم و عقاید و تفکرات انها می گذرد، می اندازیم، متوجه می شویم که به لحاظ فرهنگی دچار افت محسوسی شده ایم

آنچه مشخص است اینکه وقتی ملتی عنان شعور و تفکر خویش را به دست روزمرگی ها می سپارد، وقتی معنای حیات فرهنگی تغییر می کند و به یکسری از نمایش های شادی آفرین و خیمه شب بازیهای سرگرم کننده محدود می شود، احتمالا وظیفه مراقبت از اندیشه افراد و حفظ ارزش های ناب فرهنگی، به دست نهادهای عریض  وطویلی است که تولید خوشی و بی غمی را بر عهده دارند.

رسانه

وقتی مقوله ای به نام شعور اجتماعی و گفتگوهای عامه و مناظرات و سخنان مردم به اشکالی از بی تفاوتی و یا خودخواهی در می آید، چندان جای تعجب نیست که در برخی از موارد به صورت فریادهای دسته جمعی و شادیهای عجیب و غریب جمعی درآید. وقتی شهروندان فهیم و متعهد به تماشاچیانی بی خیال تبدیل می شوند، و مسائل اجتماعی و امور جمعی انسانها شبیه به پرده های نمایش می شوند، آن زمان است که به نظر می رسد فرهنگ یک ملت در خطر است. به این ترتیب ممکن است بحرانهای مختلفی به وجود بیایند. بحرانهایی که گه گاه به مرگ تدریجی فرهنگ، ارزش ها و عقاید یک جامعه، منتهی می شود.

وقتی اغلب شئونات زندگی ما با از هم گسیختگی و تنها در جهت ارضای خواسته های آنتن ماهواره و تلویزیون، باشد، به گونه ای جدی و مصمم باید به فکر راه چاره ای بود.

همه ما می دانیم که وضعیت فرهنگی جامعه ما در حال حاضر، تا حد زیادی در دستان شبکه های ماهواره ای و سپس تلویزیون ملی، قرار دارد. وقتی نگاهی گذرا به انچه در میان مردم و عقاید و تفکرات انها می گذرد، می اندازیم، متوجه می شویم که به لحاظ فرهنگی دچار افت محسوسی شده ایم.

بدون تردید میلیونها انسان بر روی کره زمین هستند که تحت تسلط این ابزارها قرار دارند. نچه مشخص است اینکه افرادی نظیر "ارول" تنها کسانی نبوده اند که به تشریح انهدام روحی و تخریب معنوی انسانها پرداخته اند. چرا که عده زیادی از افراد به قدرت کارگزاران نظام های استبداد عقاید، پی برده اند

مسلما تماشای انواع خشونت، دزدی، نفرت، عشق، محبت، رفاه و اسایش، از طریق شبکه های ماهواره ای، می تواند در برخی روحیه خشونت طلبی را تحریک کند و در برخی دیگر که اتفاقا عده زیادی هستند، روحیه تجمل گرایی، مصرف زدگی، خوش گذرانی و بی قیدی را تقویت می کند. البته لازم به ذکر است که متاسفانه شبیه به این موارد در تلویزیون ملی هم دیده می شود. انجا که در سریالهای تلویزیونی به نمایش قتل عمد و غیر عمد و یا خودکشی پرداخته می شود و یا نمایش های متعددی از خانه ها و زندگی های اشرافی و تجملی دیده می شود، نیز می تواند به نوبه خود به تخریب فرهنگ و تفکر مردم یک جامعه منجر شود.

رسانه

وقتی در جامعه ای با شرایط اقتصادی و سیاسی نظیر جامعه ما مواجه هستیم، میزان آسیب پذیری مردم در موارد فرهنگی بیشتر می شود. به این ترتیب به همان میزان که ممکن است خشونت زیاد باشد به همان میزان هم شاهد افزایش مصرف گرایی و ارزشمند شدن ارضای تمایلات نفسانی هستیم. تمایلاتی که افراد را به سمت خوردن، پوشیدن، مهمانی و خوشگذرانی و ...ترغیب می کند.

به راستی چه اتفاقی در حال وقوع است؟ مردمی که قدمت فرهنگشان، بیش از دو هزار سال تعریف شده و در طول تاریخ، آفریننده انواع شاهکارها در زمینه های مختلف بود ه اند، چرا به نقطه ای رسید ه اند که حتی به شهروند خود نیز احترام نمی گذارند؟

آنچه مسلم است اینکه تمامی این مشکلات و مسائل را نمی توان به کل جامعه ایرانی تعمیم داد و سخن این نوشتار اشاره به روح عمومی که بر رفتار و فرهنگ مردم حاکم شده است، دارد و در این باره سخن بسیار است. هدف این نوشتار این بود که با اشاره به برخی از موارد مذکور، شاید بتوان این احساس را در مخاطبان ایجاد کرد که نگران زوال فرهنگی خویش باشند و به این موضوع به عنوان دغدغه ای بیندیشند که قطعا در اوج مشکلات یک جامعه، تنها نجات بخش افراد ان جامعه، همان شعور اجتماعی و نحوه اندیشیدن افراد است.

پی نوشت:

1-آلدوس هاکسلی،"دنیای قشنگ نو"ترجمه حشمت ا...صباغی و حسن کاویار،انتشارات کارگاه هنر

2-جرج اورول،ترجمه دکتر صالح حسینی،1984انتشارات نیلوفر

فاطمه ناظم زاده

بخش ارتباطات تبیان