تبیان، دستیار زندگی

سنتی برای مقابله با فسادها و گناهان

خدا نتیجه بعضی اعمال را به مردم می‌چشاند و این، بار تربیتی آیه را نشان می‌دهد؛ زیرا بیانگر آن است که مردم در حدی که متنبه شوند و از خطا بازگردند، دچار نتایج اعمال خویش می‌شوند. مربی در مقام انتقام کشی نیست؛ بلکه باید به اصلاح بیندیشد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
سنت استدراج ، مقابله با فساد ، گناه ، فساد ،

نویسنده: زهرا رضاییان

به طور کلی بر جهان، سنت عمل و عکس‌العمل حاکم است؛ یعنی همیشه ارتباط تامی میان اعمال انسانی و حوادث کنونی است. اعمال صالحه موجب فیوضات و خیرات و اعمال زشت مستدعی بلا و محنت‌هاست. اگر انسان‌ها در زندگی خوب باشند، خوب بودن در دنیا آثاری را برایشان در پی دارد و اگر بدکار باشند، حاصل اعمال و خلافکاری‌های خود را تا اندازه ای در دنیا می‌بینند. این یک سنت همیشگی است که نیکی‌ها و بدی‌ها سرانجام به خود انسان باز می‌گردد. هر ضربه ای که می‌زند، بر پیکر خویشتن زده است و هر خدمتی که به دیگری می‌کند، در حقیقت به خود کرده است: « إِنَّما بَغْیُکُمْ عَلی أَنْفُسِکُمْ»؛ «ای مردم، ستم‌های شما، به زیان خود شماست».(1)
بنابر آیات اولیه سوره اسراء، بنی اسرائیل دو بار سخت دست به فساد در زمین زدند و خداوند آن‌ها را گرفتار عذاب نمود؛ زیرا نتیجه عمل انسان عاید خودش می‌شود و عمل زشتش گریبان او را می‌گیرد: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ ِلأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»؛ «اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می‌کنید و اگر بدی کنید، باز هم به خود می‌کنید».(2)

قرآن در مورد توطئه های گروه های کافر و منافق در قتل صالح پیامبر علیه‌السلام و خنثی شدن آن می‌فرماید: «وَ مَکَرُوا مَکْرًا وَ مَکَرْنا مَکْرًا وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ * فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعینَ»؛ «آن‌ها نقشه مهمی کشیدند و ما هم نقشه مهمی؛ در حالی که آن‌ها درک نمی‌کردند، بنگر عاقبت توطئه آن‌ها چه شد که ما آن‌ها و قومشان همگی را نابود کردیم».(3)

چشاندن نتیجه عمل با عامل، یک روش تربیتی است؛ زیرا موجب آن می‌شود که انسان امکان بازگشت از خطا را بیابد: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ به ما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»؛ «فساد، در خشکی و دریا به خاطر کارهایی که مردم انجام داده‌اند، آشکار شده است؛ خدا می‌خواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (به سوی حق) بازگردند».(4)

بنابراین آیه شریفه، خدا نتیجه بعضی اعمال را به مردم می‌چشاند و این، بار تربیتی آیه را نشان می‌دهد؛ زیرا بیانگر آن است که مردم در حدی که متنبه شوند و از خطا بازگردند، دچار نتایج اعمال خویش می‌شوند. مربی در مقام انتقام کشی نیست؛ بلکه باید به اصلاح بیندیشد. (5)

درهای نعمت را پی در پی بر آنان می‌گشاید تا بیشتر در مسیر طغیان و گناه قرار بگیرند و از خدا و آیات او بیشتر غفلت ورزیده، غرور و بی خبریشان زیادتر می‌شود و سرانجام هنگامی که غرق در ناز و نعمتند، خدا تمام آن نعمت‌ها را یک مرتبه گرفته و به نهایت درجه بدبختی و هلاکت گرفتار می‌شوند و طومار زندگی آن‌ها در هم می‌پیچد

 

در سوره عنکبوت نیز خداوند از قوم شعیب، عاد، ثمود، قارون و فرعون نام برده و در پایان یک نتیجه گیری کلی ارائه داده است: «فَکُلاًّ أَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَیْهِ حاصِبًا وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ اْلأَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا وَ ما کانَ اللّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»؛ «ما هر یک از آنان را به گناهانشان گرفتیم، بر بعضی از آن‌ها طوفانی از سنگریزه فرستادیم و بعضی از آنان را صیحه آسمانی فرو گرفت و بعضی دیگر را در زمین فرو بردیم و بعضی را غرق کردیم؛ خداوند هرگز به آن‌ها ستم نکرد، ولی آن‌ها خودشان بر خود ستم می‌کردند». (6)

 

 

سنت استدراج

همواره در برابر فسادها و گناهانی که افراد یا جامعه‌ها مرتکب می‌شوند، سنت هلاکت حکومت نمی‌کند؛ بلکه گاهی سنت استدارج حاکمیت پیدا می‌کند و افراد و جوامع به گونه ای دیگر مجازات می‌شوند؛ یعنی خداوند به جای آنکه نتیجه اعمال سوء آن‌ها را به آنان بچشاند، درهای نعمت را بر روی آن‌ها می‌گشاید تا با کفران نعمت‌های الهی، به فساد و تباهی دست یافته و از عذاب ابدی برخوردار شوند: «ثُمَّ بَدَّلْنا مَکانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتّی عَفَوْا وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرّاءُ وَ السَّرّاءُ فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ»؛ «سپس (هنگامی که این هشدارها در آنان اثر نگذاشت)، نیکی (و فراوانی نعمت و رفاه) را به جای بدی (و ناراحتی و گرفتاری) قرار دادیم؛ آنچنان که فزونی گرفتند، (و همه گونه نعمت و برکت یافتند و مغرور شدند) و گفتند: (تنها ما نبودیم که گرفتار این مشکلات شدیم؛) به پدران ما نیز ناراحتی‌های جسمی و مالی رسید. چون چنین شد، آن‌ها را ناگهان (به سبب اعمالشان) گرفتیم (و مجازات کردیم)، در حالی که نمی‌فهمیدند».(7)

بنابر آیات اولیه سوره اسراء، بنی اسرائیل دو بار سخت دست به فساد در زمین زدند و خداوند آن‌ها را گرفتار عذاب نمود؛ زیرا نتیجه عمل انسان عاید خودش می‌شود و عمل زشتش گریبان او را می‌گیرد: إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ ِلأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها»؛ « اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می‌کنید و اگر بدی کنید، باز هم به خود می‌کنید

 

خداوند درجه و مرتبه برخی از افراد را به تدریج پایین می‌آورد و آن‌ها را فوراً مجازات نمی‌کند؛ بلکه درهای نعمت را پی در پی بر آنان می‌گشاید تا بیشتر در مسیر طغیان و گناه قرار بگیرند و از خدا و آیات او بیشتر غفلت ورزیده، غرور و بی خبریشان زیادتر می‌شود و سرانجام هنگامی که غرق در ناز و نعمتند، خدا تمام آن نعمت‌ها را یک مرتبه گرفته و به نهایت درجه بدبختی و هلاکت گرفتار می‌شوند و طومار زندگی آن‌ها در هم می‌پیچد.

 

این گونه مجازات بسیار سخت‌تر است: «فَذَرْنی وَ مَنْ یُکَذِّبُ بِهذَا الْحَدیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ * وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ»؛ «اکنون مرا با آن‌ها که این سخن را تکذیب می‌کنند، واگذار. ما آنان را از آنجا که نمی‌دانند به تدریج به سوی عذاب پیش می‌بریم و به آن‌ها مهلت (بازگشت) می‌دهم؛ چرا که نقشه های من محکم و دقیق است».(8)
مسیر تدریجی به سوی هلاکت و عذاب اخروی برای طغیانگران و گردنکشانی که در برابر حق، کبر و نخوت نشان می‌دهند، اجباری نیست؛ بلکه به اختیار خود آن‌ها بوده و از روی آزادی اراده انجام می‌گیرد؛ زیرا اولاً این سنت نتیجه اعمال گذشته آن‌هاست و ثانیاً همین نعمتی را که خداوند به آن‌ها اعطا می‌کند، می‌تواند موجب تنبه و بیداری آن‌ها شده و از آن در جهت هدایت الهی استفاده کنند، ولی آن‌ها به خاطر غفلت و طغیانگری خود از این نعمت‌ها که پی در پی نصیب آن‌ها می‌شود، بهره برداری صحیح نکرده و از آن‌ها در جهت هلاکت و بدبختی خود استفاده می‌کنند.


پی نوشت ها:

1. یونس: 23.

2. اسراء: 7.

3. نمل: 50 و 51.

4. روم: 41.

5. نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص 113.

6. عنکبوت: 40.

7. اعراف: 95.

8. ر.ک: مهدوی، نگاهی به قصه و نکات تربیتی آن در قرآن، ص 261 ـ 257.