تبیان، دستیار زندگی
انسان تا در برابر دشمن نیرومندى قرار نگیرد هرگز نیروها و نبوغ خود را بسیج نمى‏كند و بكار نمى‏اندازد، همین وجود دشمن نیرومند سبب تحرك و جنبش هر چه بیشتر انسان و در نتیجه ترقى و تكامل او مى‏شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا خدا شیطان را آفرید؟


آدم با آن مقامى كه خدا در آیات سوره مباركه بقره براى او بیان می‌کند مقام والایى از نظر معرفت و تقوا داشت، او نماینده خدا در زمین بود، معلم فرشتگان بود، او مسجود ملائكه بزرگ خدا گردید، این آدم با این امتیازات مسلماً گناه نمى‏كند، بعلاوه مى‏دانیم او پیامبر بود و هر پیامبرى معصوم است.


حضرت آدم علیه السلام
فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِیهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِینٍ
(بقره 36)

پس شیطان آن دو را به لغزش انداخت و آنان را از باغى كه در آن بودند، خارج ساخت و (در این هنگام به آن‌ها) گفتیم: فرود آیید در حالى كه بعضى شما دشمن برخى دیگر است و براى شما در زمین قرارگاه و تا وقتى معیّن بهره و برخوردارى است.

گناه آدم چه بود؟

روشن است آدم با آن مقامى كه خدا در آیات  قبلی سوره مباركه بقره براى او بیان كرد مقام والایى از نظر معرفت و تقوا داشت، او نماینده خدا در زمین بود، معلم فرشتگان بود، او مسجود ملائكه بزرگ خدا گردید، این آدم با این امتیازات مسلماً گناه نمى‏كند، بعلاوه مى‏دانیم او پیامبر بود و هر پیامبرى معصوم است.

لذا این سؤال مطرح مى‏شود آنچه از آدم سر زد چه بود؟

در اینجا سه تفسیر وجود دارد كه مكمل یكدیگرند:

1- آنچه آدم مرتكب شد" ترك اولى" و یا به عبارت دیگر" گناه نسبى" بود نه" گناه مطلق".

گناه مطلق گناهانى است كه از هر كس سر زند گناه است و درخور مجازات (مانند شرك و كفر و ظلم و تجاوز) و گناه نسبى آن است كه گاه بعضى اعمال مباح و یا حتى مستحبّ درخور مقام افراد بزرگ نیست، آن‌ها باید از این اعمال چشم بپوشند، و به كار مهم‌تر پردازند، در غیر این صورت ترك اولى كرده‏اند، برای مثال نمازى را كه ما مى‏خوانیم قسمتى از آن با حضور قلب و قسمتى بى حضور قلب مى‏گذرد درخورشان ما است، این نماز هرگز درخور مقام شخصى همچون پیامبر و على (علیهماالسلام) نیست، او باید سراسر نمازش غرق در حضور در پیشگاه خدا باشد، و اگر غیر این كند حرامى مرتكب نشده اما ترك اولى كرده است.

آدم نیز سزاوار بود از آن درخت نخورد هر چند براى او ممنوع نبود بلكه" مكروه" بود.

2- نهى خداوند در اینجا نهى ارشادى است، یعنى همانند دستور طبیب كه مى‏گوید: فلان غذا را نخور كه بیمار مى‏شوى، خداوند نیز به آدم فرمود اگر از درخت ممنوع بخورى از بهشت بیرون خواهى رفت، و به درد و رنج خواهى افتاد، بنا بر این آدم مخالفت فرمان خدا نكرد، بلكه مخالفت نهى ارشادى كرد.3- اساساً بهشت جاى تكلیف نبود بلكه دورانى بود براى آزمایش و آمادگى آدم براى آمدن در روى زمین و این نهى تنها جنبه آزمایشى داشت.

بدیهى است منظور این نیست كه: شیطان در همه جا به این معنى باشد، بلكه منظور این است كه: شیطان معانى مختلفى دارد، كه یكى از مصداقهاى روشن آن" ابلیس" و لشكریان و اعوان او است: و مصداق دیگر آن انسانهاى مفسد و منحرف كننده، و احیانا در پاره‏اى از موارد به معنى میكربهاى موذى آمده است

مقصود از شیطان در قرآن چیست؟

كلمه" شیطان" از ماده" شطن" گرفته شده، و" شاطن" به معنى" خبیث و پست" آمده است و شیطان به موجود سركش و متمرد اطلاق مى‏شود، اعم از انسان‏ و یا جن و یا جنبندگان دیگر، و به معنى روح شریر و دور از حق، نیز آمده است، كه در حقیقت همه اینها به یك قدر مشترك بازگشت مى‏كنند.

البته باید ذكر كنیم كه " شیطان" اسم عام (اسم جنس) است، در حالى كه" ابلیس" اسم خاص (علم) مى‏باشد، و به عبارت دیگر" شیطان" به هر موجود موذى و منحرف كننده و طاغى و سركش، خواه انسانى یا غیر انسانى مى‏گویند، و ابلیس نام آن شیطان است كه آدم را فریب داد و اكنون هم با لشكر و جنود خود در كمین آدمیان است.

از موارد استعمال این كلمه در قرآن نیز بر مى‏آید كه شیطان به موجود موذى و مضر گفته مى‏شود، موجودى كه از راه راست بر كنار بوده و در صدد آزار دیگران است، موجودى كه سعى مى‏كند ایجاد دودستگى نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، چنان كه مى‏خوانیم:

" إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ ...،":

" شیطان مى‏خواهد بین شما دشمنى و بغض و كینه ایجاد كند ..." (مائده: 91)

با توجه به اینكه كلمه" یرید" فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد حاكى از این معنى است كه این اراده، اراده همیشگى شیطان است.

و از طرفى مى‏بینیم كه در قرآن نیز شیطان به موجود خاصى اطلاق نشده، بلكه حتى به انسان‌های شرور و مفسد نیز اطلاق گردیده است. آنجا كه مى‏خوانیم:

" وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ" ؛" بدینگونه ما براى هر پیامبرى دشمنى از شیطانهاى انسانى و یا جن قرار دادیم" (انعام: 112)

شیطان

و اینكه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتى است كه در او وجود دارد.

علاوه بر اینها گاهى كلمه شیطان بر" میكربها" نیز اطلاق شده به عنوان نمونه امیر مؤمنان (علیه السلام) مى‏فرمایند: لا تشربوا الماء من ثلمة الاناء و لا من عروته، فان الشیطان یقعد على العروة و الثلمة ":" از قسمت شكسته و طرف دستگیره ظرف، آب نخورید، زیرا شیطان بر روى دستگیره و قسمت شكسته شده ظرف مى‏نشیند" (كافى جلد 6 كتاب الاطعمة و الاشربة، باب الاوانى)

و نیز امام صادق (علیه السلام) مى‏فرماید:" و لا یشرب من اذن الكوز، و لا من كسره ان كان فیه فانه مشرب الشیاطین‏ " (كافى جلد 6 كتاب الاطعمة و الاشربة، باب الاوانى )" از دستگیره و قسمت شكسته كوزه آب مخورید كه جایگاه آشامیدن شیطانها است".

از قول پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مى‏خوانیم:" موهاى شارب (سبیل) خویش را بلند مگذارید، زیرا شیطان آن را محیط امن براى زندگى خویش قرار مى‏دهد، و در آنجا پنهان مى‏گردد" (كافى جلد 6 كتاب الاطعمة و الاشربة، باب الاوانى) به این ترتیب روشن شد كه یكى از معانى شیطان میكربهاى زیانبخش و مضر است.

ولى بدیهى است منظور این نیست كه: شیطان در همه جا به این معنى باشد، بلكه منظور این است كه: شیطان معانى مختلفى دارد، كه یكى از مصداقهاى روشن آن" ابلیس" و لشكریان و اعوان او است: و مصداق دیگر آن انسانهاى مفسد و منحرف كننده، و احیانا در پاره‏اى از موارد به معنى میكربهاى موذى آمده است.

كلمه" شیطان" از ماده" شطن" گرفته شده، و" شاطن" به معنى" خبیث و پست" آمده است و شیطان به موجود سركش و متمرد اطلاق مى‏شود، اعم از انسان‏ و یا جن و یا جنبندگان دیگر، و به معنى روح شریر و دور از حق، نیز آمده است، كه در حقیقت همه اینها به یك قدر مشترك بازگشت مى‏كنند

چرا خدا شیطان را آفرید؟

بسیارى مى‏پرسند شیطان كه موجود اغواگرى است اصلا چرا آفریده شد و فلسفه وجود او چیست؟! در پاسخ مى‏گوئیم:

اولا: خداوند شیطان را، شیطان نیافرید، به این دلیل كه سالها همنشین‏ فرشتگان و بر فطرت پاك بود، ولى بعد از آزادى خود سوء استفاده كرد و بناى طغیان و سركشى گذارد، پس او در آغاز پاك آفریده شد و انحرافش بر اثر خواست خودش بود.

ثانیا: از نظر سازمان آفرینش وجود شیطان براى افراد با ایمان و آنها كه مى‏خواهند راه حق را بپویند زیانبخش نیست، بلكه وسیله پیشرفت و تكامل آنها است، چرا كه پیشرفت و ترقى و تكامل، همواره در میان تضادها صورت مى‏گیرد.

به عبارت روشنتر: انسان تا در برابر دشمن نیرومندى قرار نگیرد هرگز نیروها و نبوغ خود را بسیج نمى‏كند و بكار نمى‏اندازد، همین وجود دشمن نیرومند سبب تحرك و جنبش هر چه بیشتر انسان و در نتیجه ترقى و تكامل او مى‏شود. یكى از فلاسفه بزرگ تاریخ معاصر" تواین‏بى" مى‏گوید: "هیچ تمدن درخشانى در جهان پیدا نشد، مگر این كه، ملتى مورد هجوم یك نیروى خارجى قرار گرفت و بر اثر این تهاجم نبوغ و استعداد خود را بكار انداخت و آن چنان تمدن درخشانى را پى‏ریزى كرد".

پیام‏های آیه:

1 ـ خطر شیطان، براى بزرگان نیز هست. او به سراغ آدم و حوّا آمد. «فَأَزَلَّهُمَا»

2ـ شیطان، دشمن دیرینه‏ى نسل بشر است. زیرا از روز اوّل به سراغ پدر و مادر ما رفت. «فَأَزَلَّهُمَا»

3ـ انسان به خودى خود، جایز الخطا و وسوسه‏پذیر است. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ»

4ـ هر انسانى به خاطر استعدادها و لیاقت‏هایى كه دارد بهشتى است، ولى خلاف‏ها او را سقوط مى‏دهد. «فَأَخْرَجَهُما5

5 ـ از نافرمانى خداوند و عواقب تلخ وسوسه‏هاى ابلیس، عبرت بگیریم. تحت نفوذ شیطان قرار گرفتن، برابر با خروج از مقامات الهى و محرومیّت از آنهاست. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطانُ») ( «فَأَخْرَجَهُما»)

6ـ  زندگى دنیا، موقّتى است. «إِلى‏ حِینٍ»

آمنه اسفندیاری

بخش قرآن تبیان


منابع:

1-  تفسیر نورج1

2-  تفسیر نمونه ج1

3-  كافی ج6