تبیان، دستیار زندگی
تقریبا از آغاز مشروطه و به طور مشخص دهه شصت تاکنون بحث جهانی شدن ادبیات فارسی بر سر زبان‌ها افتاده است. خوب یا بد با دنیایی رو در روییم که دیگر مرزها را کنار گذاشته و در هم مخلوط شده است. دیگر چون گذشته ادبیات و تفکر غرب بر همه ذهن و زندگی دیگر ملل تسلط ن
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دنیا ادبیات ما را نمی‌شناسد


تقریبا از آغاز مشروطه و به طور مشخص دهه شصت تاکنون بحث جهانی شدن ادبیات فارسی بر سر زبان‌ها افتاده است. خوب یا بد با دنیایی رو در روییم که دیگر مرزها را کنار گذاشته و در هم مخلوط شده است. دیگر چون گذشته ادبیات و تفکر غرب بر همه ذهن و زندگی دیگر ملل تسلط ندارد.


دنیا ادبیات ما را نمی‌شناسد

دیگر چون گذشته ادبیات و تفکر غرب بر همه ذهن و زندگی دیگر ملل تسلط ندارد .آنچه یک نویسنده کلمبیایی می‌نویسد، می‌تواند کل ادبیات اروپایی را تحت تاثیر خود قرار دهد. از این رو در این سال‌ها نویسندگان و شاعران زیادی در سرتاسر دنیا  تلاش کردند تمرکز را از ادبیات غرب بر دارند و خود را به دنیا معرفی کرده آثارشان به زبان‌های زنده دنیا ترجمه و جوایز معتبر را نیز به دست آورند. اما ادبیات ایران همچنان در تنگنای مرزهای محدود خود باقی مانده و در هر جشنواره و جایزه‌ای جای خالی زبان فارسی و ادبیات فارسی را احساس می‌کند. نویسندگان و شاعران دلایل مختلفی برای جهانی شدن ادبیات فارسی ارائه می‌دهند اما هنوز راهی برای برون رفت از این بن بست اندیشیده نشده است. در ادامه نظر برخی از نویسندگان درباره چرایی جهانی نشدن ادبیات فارسی آورده می‌شود.

یکی از مشکلاتی که ادبیات ما با آن روبرو است، آن است که ادبیات ما نمی‌داند که چه آثاری می‌تواند نظر خوانندگان غیرایرانی را جلب کند، هنوز هم وقتی که یک داستان تخیلی جادوگری مثل هری پاتر می‌تواند صف‌های طولانی را جلوی کتاب فروشی‌‌های کشور‌هایی راه بیندازد که مثل مردم کشور ما هرگز در صف نان نایستاده‌اند، خیلی راحت می‌گوییم که این کتاب‌ها بازاری‌اند، وقتی که یک فیلم ایرانی در جشنواره‌های خارجی برنده می‌شود می‌گوییم این‌ها جشنواره پسند هستند و آن‌وقت در ادبیاتی که خودمان فکر می‌کنیم، نه بازاری است و نه جشنواره‌ای، مخاطبان را چه ایرانی و چه آن ور آبی از دست می‌دهیم.

«حسین بکایی» نویسنده‌ی کودکان و نوجوانان در این مورد می‌گوید: "مۆلفه‌های جهانی شدن هنوز برای ما کاملا روشن نیست، ما هنوز نمی‌دانیم چه کتاب‌هایی مورد استقبال خوانندگان غیر ایرانی است، ما هنوز داده‌‌های لازم برای بررسی این موضوع که آیا کتاب ایرانی قابلیت جهانی شدن را دارد یا خیر؟ به صورت علمی در اختیار نداریم. ما فقط با یک‌سری تجربیات مواجهیم."

او نداشتن بازخورد چاپ آثار ایرانی در خارج را از دیگر مشکلات مهمی می‌داند که در این مسیر وجود دارد.

بررسی ترجمه‌های صورت گرفته، گویای آن است که آن بخش از ادبیات کودک و نوجوان ایرانی که جنبه‌ی بومی دارد، به شدت مستعد جهانی شدن است.

فارسی، زیبا اما مهجور

زبان فارسی اگر چه یک پشتوانه‌ی قوی از ادب و فرهنگ را در پیشینه‌ی خود دارد، اما متاسفانه زبانی است که کاربران آن در سراسر جهان به حدی اندک‌اند که نمی‌توان آن‌ها را در زمینه جهانی شدن به حساب آورد.

فارسی زبانان علاوه بر ایران تنها در دو کشور افغانستان و تاجیکستان زندگی می‌کنند ـ البته در تاجیکستان هم به دلیل نفوذ زبان روسی کسانی که به خواندن رمان‌های فارسی علاقه‌مند باشند اندک‌اند ـ، این مساله سبب می‌شود تا زبان فارسی و به تبع آن ادبیات آن نتواند خیلی سریع وارد جریان جهانی بشود، بلکه باید قرن‌ها بگذرد تا کسی مثل فیتزجرالد یا مستشرقانی دیگر پیدا شوند و بعد بیایند بگویند که ایران هم این اندوخته‌‌ها را داشته است.

مهجور بودن زبان فارسی سبب می‌شود تا نه تنها خوانندگان غربی که حتی بزرگ‌ترین آکادمی‌ها و ادیبان جهانی اصلا نتوانند بفهمند که چه آثاری در ایران منتشر شده است.

البته این‌چنین مشکلی برای سایر زبان‌های غیر رایج جهان مانند ژاپنی، چینی و حتی روسی وترکی هم وجود دارد، اما با این حال «کنزوبواروئه» نویسنده «آوای کوهستان» می‌آید و جایزه‌ی ادبیات نوبل را می‌گیرد، خیلی از جهانیان «ناتسومه سو سه کی»، «آکوتا گاوا ریونوسوکه» ژاپنی را می‌شناسند، نویسندگان روسی الاصل که هیچ نویسندگان جمهوری‌های کوچک شوروی را هم می‌شناسند، کتاب‌های «یاشار کمال» ترک فروش بسیار بالایی در جهان دارند، شاید مهم‌ترین علت آن باشد که در این کشور‌ها در کنار نویسندگان قدرتمند ادبیات، مترجمان ادبی قدرتمند و انتشاراتی‌‌های مهمی دارند فعالیت می‌کنند که می‌توانند با ترجمه و انتشار آثار نویسندگان کشور خودشان، آن‌‌ها را در چرخه ادبیات جهانی وارد کنند.

«علی عبدالرضایی» ـ شاعر سراینده «تنها آدم‌های آهنی در باران زنگ می‌زنند» ـ نیز در این مورد معتقد است: " اگر زبان فارسی قرائتی در انزوا نداشت و یک زبان جهانی بود، شعر معاصر فارسی طلایه‌دار ادبیات جهانی می‌شد." او در این زمینه پیشنهاد می‌کند که دولت، گروه ترجمه ادبی و هنری‌ای ایجاد کند تا ادبیات معاصر ما را به جهان بشناساند.

"متاسفانه سیستم دانشگاهی ما هم که مهم‌ترین مرکز پرورش مترجمان است، بیشتر به تربیت افرادی می‌پردازد که تنها توانایی ترجمه شفاهی مکالمات روزمره یا مکالمات تجاری را دارند یا این‌که در بهترین حالت تنها می‌توانند از یک زبان مبدا خارجی آثاری را به فارسی ترجمه کنند و در زمینه‌ی ترجمه آثار فارسی به زبان‌های دیگر ناتوان هستند.

البته شاید یکی از مهمترین دلایل این مسأله هم آن باشد که تاکنون ضرورتی برای ترجمه آثار ایرانی به سایر زبان‌های دنیا پیش نیامده است."

ناشرانی که هیچ قدرتی ندارند

یکی از عواملی که می‌تواند به معرفی هرچه بیشتر آثار ادبی یک کشور کمک کند، وجود ناشرانی قوی و معروف است که بتوانند علاوه بر آن‌که از اعتبار خود برای مشهور ساختن نویسندگان مایه می‌گذارند بتوانند چهره‌هایی را که توانایی دارند کشف کرده و آن‌ها را به جهانیان معرفی کنند؛ ولی متاسفانه صنعت نشر ایرانی که از بیش از 7 هزار ناشر ضعیف و با پشتوانه مالی اندک به وجود آمده نتوانسته‌ چهره‌های جدیدی را که توانایی جهانی شدن را داشته باشند، چه در رمان و چه در داستان و شعر کشف کند و تنها به دنبال یافتن نویسندگان و شاعرانی مثل شاملو و یا احمد محمود می‌روند که بازده اقتصادی آثارشان تضمین شده است و این می‌شود که کمتر نویسنده مشهوری از نویسندگان جدید ایرانی معرفی می‌شود.

مسئله کپی رایت

یکی دیگر از مشکلاتی که دارد مثل یک سد محکم در مقابل جهانی شدن ادبیات ما مقاومت می‌کند، عدم وجود قانون کپی رایت در ایران است، قانونی که سبب می‌شود تا ما هم ـ هر چند خیلی دیرـ بتوانیم به قافله‌ی ادبی جهان بپیوندیم.

عدم وجود قوانین کپی رایت در ایران علاوه بر آن‌که باعث می‌شود تا به دلیل ترجیح ترجمه‌ی آثار خارجی به دلیل کم هزینه بودن، نویسندگان حرفه‌ای در ایران به وجود نیایند که بعداً بتوانند آثار خودشان را جهانی کنند، باعث می‌شود تا ما نتوانیم با انتشاراتی‌‌های بزرگ جهانی که توزیع عمده‌ی کتاب را در سطح جهانی برعهده دارند به گفت‌وگو بپردازیم.

«داوود موسایی» به‌عنوان نماینده‌ی اتحادیه‌ی ناشران ایران با اشاره به این مطلب که اکنون با توجه به پیدایش سازمان تجارت جهانی و لزوم پیوستن ایران به این سازمان، موضوع کپی رایت به گونه‌ای جدی‌تر مطرح می‌شود، می‌گوید: "یکی از تبعات پیوستن به این سازمان، پذیرش کپی رایت است که در کوتاه مدت برای جامعه‌ی نشر ایران آثاری منفی و در درازمدت آثار مثبتی را به همراه خواهد داشت."

به عقیده وی: " ارتقای سطح کیفی نشر ایران و رسیدن به سطح استانداردهای جهانی، راهیابی آثار پدیدآورندگان، هنرمندان و ناشران ایرانی به بازارهای جهانی، حذف نام ایران از فهرست کشورهای کپی کننده آثار دیگران و کسب اعتماد برای صنعت نشر ایران از جمله آثار مثبت پیوستن به کپی رایت است."

شاید این‌که «چرا ادبیات ما جهانی نشده است؟» تا حدود زیادی به این مسئله برگردد که زبان فارسی یک زبان محجور است، یا این‌که ما در ایران ناشرانی قوی و جهانی نداریم، یا این‌که به این دلیل است که ما کپی رایت را نپذیرفته‌ایم.

چتری برای ادبیات ما

بسیاری از نویسندگان ادبی ایران، معتقدندکه برای آن‌که ادبیات ما به مردم جهان شناسانده شده و جهانی شود، باید از رسانه‌های دیگر و خصوصاً سینما کمک بگیرد، سینما است که می‌تواند به راحتی ادبیات ما را به تمام قشرهای جامعه در تمامی کشورها منتقل کند.

«شهریارمندنی‌پور» در پاسخ به این پرسش که آیا سینمای اقتباس‌شده از ادبیات می‌تواند عامل مناسبی برای معرفی ادبیات ما باشد، می گوید: "یکی از علت‌های مهجور ماندن ادبیات ما، مساله‌ی تنهایی و انزوای زبان فارسی در بین زبان‌های دنیاست و مساله‌ی بعدی، نبود ترجمه‌های خوب از آثار معاصر ماست. بدیهی است که اگر سینما به ادبیات رو بیاورد و بتواند فیلم‌نامه‌های خوبی از این داستان پیدا کند و فیلم‌های خوبی بسازد، به‌طور غیر مستقیم، ادبیات ما را هم مطرح خواهد کرد."

ما ادبیات جهانی را نمی‌شناسیم

اگر ادبیات ایرانی می‌خواهد به عرصه‌ی ادبیات جهانی گام بگذارد، باید قبل از هر چیز بتواند از آخرین نوشته‌ها و جریانات ادبی آن‌ها آگاهی داشته باشد، اما در حال حاضر به دلیل ضعف ترجمه در ایران، آثار خوبی که بتواند نویسندگان ایرانی را با جریانات جدید در عرصه ادبیات و هنر آشنا نماید کمتر وجود دارد «فریده مهدوی‌دامغانی» مترجم، در این زمینه معتقد است که: "ما حدود 40 سال از ادبیات جهانی عقب هستیم و بنابراین به ترجمه‌های جدید، مدرن، واضح و روشن احتیاج داریم، درحالی‌که سطح نگارش مترجمان گذشته‌ی ما قدیمی شده است."

وی درباره‌ی میزان تأثیر ترجمه‌ی ادبی بر ادبیات کشورمان می‌گوید: "کتاب‌هایی وجود دارد که اسامی آن‌ها را در ایران نمی‌شناسیم و ترجمه نشده‌اند؛ در صورتی که در همه جای دنیا ده‌ها مترجم مختلف این کتاب‌ها را ترجمه کرده‌اند. مثلا در آمریکا «کمدی الهی» به کرات ترجمه شده است؛ ولی در مقابل، در ایران فقط دو ترجمه از این کتاب وجود دارد."

ادبیات مهاجرت هم، ناموفق در جهانی شدن

شاید این‌که «چرا ادبیات ما جهانی نشده است؟» تا حدود زیادی به این مسئله برگردد که زبان فارسی یک زبان محجور است، یا این‌که ما در ایران ناشرانی قوی و جهانی نداریم، یا این‌که به این دلیل است که ما کپی رایت را نپذیرفته‌ایم، اما شاید این سئوال پیش بیایید که چرا با وجود این که این مشکلات برای ادبیات مهاجرت ما وجود نداشته است، ادبیات مهاجرت ما مثل ادبیات مهاجرت خیلی از دیگر کشورها نتوانسته است جهانی شود.

متاسفانه مهاجران ایرانی خصوصاً در سال‌های ابتدایی مهاجرتشان با مشکلات آنچنان بزرگی روبه‌رو بوده‌اند که وقت و حوصله‌ای برای پرداختن جدی به ادبیات نداشته‌اند، مشکلات مالی، مشکلات زبانی و حتی مشکلات نوستالوژیک، مشکلاتی بوده است و اگر هم ایرانی مهاجر در آنجا به ادبیات پرداخته تنها طرح نوستالژی‌هایش است وبس و این می‌شود که نمی‌تواند چیز تازه‌ای که بتواند جهانی شود خلق کند که آن هم به مرور زمان با تقلیل یافتن حافظه و فشارهای زندگی و روحی که برای ایرانی در غرب چیزی شده طبیعی، دست خوش تغییرات گشته و دیگر چیزی از آن همه دلتنگی باقی نمی‌ماند که از آن بنویسد.

علاوه بر آن، باید گفت که در میان مهاجران ایرانی، مهاجرت به معنای یافتن فضای برتر برای تفکر و نوشتن نبوده است و حتی شاید در نگاه اولیه بتوان پدیده‌ی مهاجرت را برای یک نویسنده در ایران آسیبی ادبی دانست چرا که بیشتر نویسندگان در اوج شکوفایی خویش دست به مهاجرت می‌زنند که با عوامل موجود ادبیات آن‌ها نزول پیدا کرده است.

دنیا ادبیات ما را نمی‌شناسد

مشکل از ماست، نه جهان

«عباس پژمان» مترجم و منتقد ادبی، می گوید:"جهانی کردن ادبیات نیازمند حرف، نظریه و بحث نیست بلکه نیازمند عمل است. اگر راه حل هایی وجود داشته باشد، باید دنبال راه های عملی گشت. درباره این موضوع تصوراتی در ذهن ما شکل گرفته که منطبق با واقعیت نیست. و ترس این است که این مساله یک سرخوردگی مضاعف در آینده ایجاد کند. در این زمینه ابتدا این سوال پیش می آید که جهانی بودن یا جهانی کردن ادبیات به چه معناست؟ وقتی می گوییم ادبیات جهانی، فکر می کنیم که این آثار ادبیات دنیا، برتر و بهتر هستند. اما جهانی بودن به معنی مشهور بودن هم هست. شماری از آثار ادبی هستند که شهرت دارند ولی این لزوماً به معنی خوب بودن آنها نیست. شمار زیادی از آثار ادبی دنیا به زبان های مختلف ترجمه شده و خوانده می شوند. اما عده زیادی از مردم این شهرت را به معنی ارزش آن اثر می دانند. شهرت کاذب یکی از بلاهای خانمان سوز دنیای ادبیات است. شهرت زیاد باعث می شود که حق بسیاری از آثار ادبی خوب دنیا زایل شود. و نه تنها در کشور ما، که در تمام جهان این گونه است. نباید فکر کنیم که نویسندگان دنیا فقط همین هایی هستند که ما آنها را می شناسیم و آثارشان ترجمه شده است. در همه جای دنیا نویسندگان خوبی وجود دارند که ما آنها را نمی شناسیم. مثلاً کشوری مثل کلمبیا چهل میلیون جمعیت دارد. آنجا نویسندگی پررونق تر و با ارزش تر از این جاست. تعداد نویسندگان آنجا به نسبت جمعیت شان خیلی بیشتر است. اما آیا کلمبیا فقط مارکز را دارد؟ مسلماً این طور نیست و من فکر نمی کنم که هیچ کس از ما به غیر از مارکز نویسنده دیگری را بشناسیم. در ایران اما تعداد نویسندگان مطرح کم است. و حدود سی نفر از نویسندگان ما هستند که آثارشان به زبان های دیگر ترجمه شده و با استقبال زیادی مواجه شده است. مثل هدایت یا بزرگ علوی. من معتقدم اینها که می گویند دنیا با ما بی مهر بوده و با ادبیات ما غرض ورزی دارد، با واقعیت منطبق نیست."

برای جهانی شدن باید حرف تازه داشت

اما «فتح الله بی نیاز»، نویسنده و منتقد ادبی، معتقد است؛ مترجم هم در کشور ما، مثل نویسنده از طبقه متوسط جامعه است. به همین خاطر وقت گذاشتن برای ترجمه اثری که معلوم نیست چاپ بشود یا نه، کار خطرناکی است که خیلی ها آن را انجام نمی دهند. به همین علت باید به این مساله به عنوان یک پروژه بزرگ نگاه کرد که چون از اول در کشور ما بخش خصوصی ضعیف بوده، سرمایه خصوصی یا بخش خصوصی معمولی نمی تواند عهده دار آن شود و متولی آن دولت است. تمام سرمایه و ثروت کلان دست اوست. بنابراین می تواند مثل ترکیه، چین یا کره یک موسسه احداث کند و مترجمان شاخص و خبره را با حق الزحمه بالا دعوت کند، طوری که مترجم به کار دیگری احتیاج نداشته باشد و تمام انرژی اش را برای ترجمه آثار به زبان های دیگر بگذارد.

«محمد جواد جزینی» نویسنده و مدرس ادبیات داستانی  می گوید:" ‌تردیدی نیست که آوازه شهرت برخی چهره های ادبیات کلاسیک ایران از مرزهای میهن ما گذشته و جلوه ای جهانی پیدا کرده است. نویسندگان و شعرایی مانند فردوسی، حاف1 سعدی و خیام... اما این فرصت برای ادبیات داستانی معاصر یا نیفتاده یا آن طورکه متناسبش باشد رخ نداده است. جز چند اثری از نویسندگان معاصر که در دهه های پیشین راهشان را به حوزه گفتمانی ادبی جهان گشودند، باقی درمحدوه همین سرزمین ماندند."

بحث در باره چرایی این موضوع زیاد است اما نویسندگان این روزها  به دلیل رشد روز افزون داستان و شعر معاصر امیدوارند که به زودی با ترجمه و نشر آثاراشان به زبان های دیگر بازارهای جهانی را به دست آورند.

فرآوری: فاطمه شفیعی

بخش ادبیات تبیان


منابع: پرشین پرشیا، شرق، سوره مهر، سخن ما