تبیان، دستیار زندگی
فروغی با همراهی علی اصغر حکمت ، نظام آموزشی و برنامه های مدارس را بر مبنای نظام آموزشی مدارس غربی ، بازنگری کردند. ویژگی بنیادین ابن گونه نهادهای آموزشی – چه دانشگاه ها و چه مدارس-وجهه تقلیدی آنهاست . این تقلید همراه با شیفتگی نسبت به غرب آنچنان در شکل گی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چه کسی نهاد آموزشی ما را غربی کرد؟


فروغی با همراهی علی اصغر حکمت ، نظام آموزشی و برنامه های مدارس را بر مبنای نظام آموزشی مدارس غربی ، بازنگری کردند. ویژگی بنیادین ابن گونه نهادهای آموزشی – چه دانشگاه ها و چه مدارس-وجهه تقلیدی آنهاست . این تقلید همراه با شیفتگی نسبت به غرب آنچنان در شکل گیری این نهاد ها ریشه داشت که کاملا در ساختار آموزشی ، نوع متون درسی و حتی اسامی دانشکده ها و چگونگی چینش رشته های دانشگاهی در کنار یکدیگر محسوس بود .

از سوی دیگر ، بنیان شکل گیری این نهادهای آموزشی ، با نیازهای انسان مسلمان ایرانی فاصله ای بسیار زیاد داشت ، و اساسا فلسفه شکل گیری این نهاد ها ، مبتنی بر نیاز سنجی جامعه دینی ایران نبود و در تضاد با ارزشهای دینی و ملی مردم ایران قرار می گرفت .

محمدعلی فروغی -ذکاءالملک

محمد علی فروغی (1321 – 1254 شمسی ) از جمله معدود روشنفکران سکولار ایرانی بود که این فرصت را پیدا کرد که میان نظریه سیاسی  و عمل سیاسی اش پیوندی برقرار کند . او  تبدیل به سیاستمداری شد که  چندین بار در جایگاه نخست وزیری سلسه پهلوی قرار گرفت و در عین حال یکی از مهمترین  مبلغین تفکرات و  ارزشهای تمدن سکولار غربی در ایران بود . این تلاقی  میان سیاست و فرهنگ  در او،  چهره ای  مهم از فروغی  در تاریخ روشنفکری سکولار ایران ساخته است .

فروغی به همراه برخی دیگر از تحصیل کردگان در غرب مانند علی اکبر داور ، تیمورتاش ، سید حسن  تقی زاده و سید محمد تدین ،  در قالب حزب تجدد  در زمینه سازی برای استقرار حکومت مستبد و دین ستیز  رضا خان تاثیر بسیاری داشت. و این متضمن نوعی تعارض فکری بود . روشنفکران لیبرالی که برخلاف آنچه می اندیشیدند  ، آرمانهای خود را در قالب دولت مستبد رضا شاه دیدند و در کنار آن ایستاندند .

همچنین فروغی از روشنفکرانی بود که در آشنایی جامعه نخبگانی ایران با غرب نقش زیادی داشت .روند آشنایی ایرانیان با تمدن غرب که از پیش از عصر ناصری و با جنگهای ایران و روسیه به شکلی بسیار سطحی شکل گرفته بود ، در عصر مشروطه بسیار جدی تر شد .  و در دهه های پس از آن  جنبه های فلسفی و فکری و فرهنگی غرب را در برگرفت .  کتاب سیر حکمت در اروپای وی  (1300 شمسی )  از نخستین منابعی بود که به تاریخ فکر و فلسفه در غرب می پرداخت. این آشنایی  بیش از آنکه عمیق باشد سطحی بود و بیش از آنکه منتقدانه باشد ، دچار نوعی شیفتگی نسبت به غرب بود .  در رفتارهای  جامعه روشنفکران ایرانی  از ابتدای آغاز این روند آشنایی  ، نوعی تحیر و شیفتگی نسبت به دستاوردهای تمدن سکولار را می توان دید .  تحیری  که مترادف با تحقیر سنت و فرهنگ ایرانی – اسلامی بود.  روشنفکران غالبا نسبت به فرهنگ اسلامی و سنت ایرانی ، بی تفاوت و بی اعتنا بودند  و این ویژگی را تا به امروز نیز می توان در آنها سراغ گرفت . این شیفتگی نسبت به غرب بلای جان روشنفکران تا اکنون است   تا بدانجا که آنها را  در مقابل آزادی خواهی دینی مردم در نهضت های اسلامی مردم ایران در مشروطیت و نهضت نفت  قرار داده و  تبدیل به یکی از مهمترین  موانع توسعه انقلاب اسلامی ایران کرد .

فروغی علاوه بر آنچه در مورد آثارش ذکر شد ، نقش مهمی در آشنایی رضا شاه با نهادهای سکولار مدرن داشت

فروغی نیز از این جرگه خارج نیست و ویژگی  شیفتگی روشنفکران نسبت به غرب را در او نیز کاملا می توان مشاهده کرد . حتی زمانی که  آثار او متضمن نوعی ناسیونالیسم است  واز منظر نوعی باستان گرایی بر شاهنامه فردوسی تاکید می کند ، ناسیونالیسمی اساسا  منفعل  در مقابل تمدن سکولار ترویج می گردد . همچنین مقالات فروغی در جوانی در نشریه تربیت که پدرش - محمد حسین فروغی، از اساتید ومدیر  مدرسه علوم سیاسی - آنرا منتشر می کرد ، نشان دهنده غرب گرایی او از همان ابتدای حیات فکری اش است .  کتاب سیر حکمت در اروپای او نیز  که  تا مدتها مرجع اصلی شناخت تفکر غربی بود ، اساسا  با محوریت معرفی  دکارت به عنوان  اسطوره  روشنفکران سکولار ایرانی نوشته می شود  . پیش ازاین کتاب ، فروغی  در آستانه مشروطیت ( حدودا 1323 قمری ) کتابی با نام  "اصول  علم ثروت ملل یعنی اکونومی پلیتیک"   ترجمه و منتشر می کند که عملا به اولین کتاب علم اقتصاد  در ایران تبدیل می شود  و حدود یک سال پس از آن نیز  فروغی کتابی در مورد حقوق اساسی مینویسد که هر دو کتاب با هدف  تدریس در مدرسه علوم سیاسی نوشته می شود .  کتاب حقوق اساسی او کاملا از منظر دولت سکولار غربی نوشته شده است و بی اعتنایی به سنت دینی و نیازهای انسان  مسلمان ایرانی  در آن موج می زند .

محمدعلی فروغی -ذکاءالملک

فروغی علاوه بر آنچه در مورد آثارش ذکر شد ، نقش مهمی در آشنایی رضا شاه با نهادهای سکولار مدرن داشت ، چرا که در مقطعی که سفیر ایران در ترکیه زمینه های سفر رضا شاه به ترکیه  را فراهم نمود ، تا رضا شاه با تقلیدی کورکورانه از پدیده های مدرن در ترکیه ، تصمیم به اجرای آنها در ایران بگیرد .  از اتفاقات دردناکی چون کشف حجاب و واقعه گوهر شاد که در دوره نخست وزیری او پدید آمد که بگذریم   ، مهمترین اتفاق در زندگی فروغی ،  زمینه سازی و بنیاد نهادهای  آموزشی سکولار کشور همچون دانشگاه تهران بود . پیش از تاسیس دانشگاه تهران ، نظام آموزشی در ایران ترکیبی بود از نظام آموزشی سنتی مبتنی بر علوم دینی و برخی نهادهای سکولار آموزشی کوچک همچون مدرسه علوم سیاسی (مدرسه حقوق ) ، مدرسه تجارت و .... . اما با تاسیس دانشگاه تهران نظام تربیتی و علمی سکولار در ایران کامل شد .

دانشگاه  تهران در سال 1313 با همکاری فروغی ، علی اصغر حکمت ( در جایگاه وزیر معارف دولت فروغی ) ، داور و عیسی صدیق  - روشنفکران لیبرالی که همگام با حکومتی مستنبد بودند !  -  در مقطعی که فروغی برای دومین بار در جایگاه نخست وزیری رضا شاه بود ، تاسیس شد. وجهه غالب علمی دانشگاه تهران ، مبتنی بر رشته های علوم انسانی سکولار بود . از این رو تاسیس آن ابزاری در جهت مدیریت سکولاریستی کشور بود . با شکل گیری این نهادها بود که سکولاریزم بیش از پیش در میان روشنفکران ایرانی ریشه دواند .

در کنار دانشگاه تهران،  فروغی با همراهی علی اصغر حکمت ، نظام آموزشی و برنامه های مدارس را نیز کاملا  بر مبنای نظام آموزشی  مدارس غربی ، بازنگری کردند  .ویژگی بنیادین ابن  گونه نهادهای آموزشی – چه دانشگاه ها  و چه مدارس-  ، وجهه  تقلیدی آنهاست . این تقلید همراه با شیفتگی نسبت به غرب که در بالا به آن اشاره شد ، آنچنان در شکل گیری این نهاد ها ریشه داشت که کاملا در ساختار آموزشی ، نوع متون درسی و حتی اسامی دانشکده ها و چگونگی چینش رشته های دانشگاهی در کنار یکدیگر محسوس بود  . از سوی دیگر ، بنیان شکل گیری این نهادهای آموزشی ، با نیازهای انسان مسلمان ایرانی فاصله ای بسیار زیاد داشت ، و  اساسا فلسفه شکل گیری این نهاد ها ، مبتنی بر نیاز سنجی جامعه دینی ایران نبود و در تضاد با ارزشهای دینی و ملی مردم ایران قرار می گرفت .  از این روست که ظهور نهاد های آموزشی مدرن در ایران به مرور بحران های جدی را برای جامعه ایرانی رقم زد.

فروغی نیز از این جرگه خارج نیست و ویژگی  شیفتگی روشنفکران نسبت به غرب را در او نیز کاملا می توان مشاهده کرد

تعارضات محتوای علمی این نهادها ، با فرهنگ و سنت ما آنچنان گسترده بود که تبعات آن در همه عرصه های اجتماعی و حتی  فردی دیده میشد . فاصله های فرهنگی میان فرزندان تربیت شده در این نظام آموزشی  و خانواده های تربیت شده در نظام آموزشی سنتی ، می تواند یکی از ملموس ترین مصداق ها باشد . مهمتر از این بحرانها ، عدم توانایی نظام آموزشی سکولار بنیان گذاشته شده توسط این روشنفکران ، در حل مشکلات کشور بود .  تربیت شدگان این نظام آموزشی که  به مرور در صحنه تصمیم گیری  و مدیریت کشور حضور پیدا می کردند  ، به واسطه عدم شناخت از نیازهای جامعه ایرانی ،  راه حلی برای حل مشکلات اساسی کشور نداشتند  و نظام برنامه ریزی کشور معطوف به حل مشکلات طراحی نشده بود .

این روند -  عدم شناخت نیازها و عدم توانایی برای حل مشکلات -  نتیجه حاکمیت تفکر سکولار  در جامعه ای دینی بود ، که موجب عدم درک جامعه توسط روشنفکران می گردید .  آنچه می توان آنرا توهمی روشنفرانه نامید . فروغی بنیان گذاری سیستمی آموزشی در ایران بود که فلسفه آن ،  اساسا با فلسفه تربیتی که نیاز جامعه ایرانی بود متفاوت بود ، از این رو مهمترین چالش پیش روی جامعه نخبگان مسلمان ایرانی ، بازنگری در این سیستم آموزشی است که اجماع نخبگان در این خصوص را می طلبد

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان


منبع : مر کز اسناد انقلاب اسلامی