تبیان، دستیار زندگی
نگاهی به فیلم "بولینگ برای کلمباین" ساخته مایکل مور برنده جایزه اسکار 2003 هرچند تنها  چهارده  سال از زمان تولید نخستین فیلم مستند مایکل مور (راجر و من - 1989) می گذرد ، اما وی با ساختن فیلم "بولینگ ب...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آرامش درحضور اسلحه

نگاهی به فیلم "بولینگ برای کلمباین" ساخته مایکل مور برنده جایزه اسکار 2003

هرچند تنها  چهارده  سال از زمان تولید نخستین فیلم مستند مایکل مور (راجر و من - 1989) می گذرد ، اما وی با ساختن فیلم "بولینگ برای کلمباین" به خوبی نشان  داد که  در کار خود  حرفه ای عمل می کند.

آخرین کار مایکل مور، بار دیگر از جسارت و پردلی سینماگری حکایت دارد که در قلب «ینگه دنیا» از زشتی های جامعه ی غرب، به عنوان سردمدار تمدن نوین و مدعی دموکراسی، به گونه ای سخن می گوید  که گویی ادعانامه ای سراسر مستند را ، همراه با مدارکی انکار ناپذیری علیه سردمداران آمریکا برای جهانیان قرائت می کند.

مایکل مور، فیلمساز 50 ساله ای که در «فلینت میشیگان» به دنیا آمده است، به خوبی می داند آمریکایی ها برای پنهان کردن ترس تاریخی خود، چگونه سایه ی اسلحه را مأمن خود قرار داده و آرامش خود را در پناه اسلحه می جویند و گمان می کنند درحضور اسلحه می توانند به امنیت دلخواه خود دست یابند.

«مور» از این حقیقت تلخ ، پرده برمی دارد که متأسفانه حتی قانون اساسی - از نوع آمریکایی آن نیز - بر چنین روحیه ای مهر تأیید می زند و از دارندگان اسلحه یا کسانی چون چارلتون هستون (بازیگر صاحب نام سینمای غرب) که از اعضای قدیمی «انجمن ملی اسلحه» در آمریکاست، به روشنی حمایت می کند! در واقع، آنان در جستجوی آرامشی هستند که قانون اساسی کشورشان نیز آن را تأیید کرده است.

مایکل مور، در قالب یک فیلم مستند - داستانی که خود نقش محوری آن را در مقام یک پژوهشگر مستند ساز بازی می کند، در پی کشف علت رواج بی حساب و کتاب استفاده از اسلحه در جامعه ی آمریکایی است.

"مور" وقتی سراغ چهره ای چون چارلتون هستون، بازیگر افسانه ای سینمای هالیوود می رود ، در تصاویری طبیعی و پیش بینی نشده ،  از او موجودی محافظه کار، گوشه گیر و به شدت مشکوک و مردد در برابر بسیاری از جریان های سیاسی جامعه آمریکا نشان می دهد! گذشته از همه ی اینها مایکل مور با ظرافت کم نظیری، از هستون که آشکارا از دست او و فیلمبردارش فرار می کند، در تمام مدت، تصویری تکیده، در هم شکسته و بیمارگونه ارائه می کند که دیگر نه زرق و برق ویلای بزرگ و کاخ مانند او دارای شکوه است و نه در چهره خود هستون، فروغی از عظمت گذشت به چشم می خورد!

"بولینگ برای کلمباین" اثری افشاگرانه است که به مردم جهان یادآوری می کند آمریکایی ها، ملتی بدون تاریخ اند! مهاجران شروری که از اروپا و دیگر اطراف و اکناف جهان به قاره ای تازه کشف شده پای نهادند و به دلیل مهاجر بودن، مسافر بودن و بیگانه بودن با سرزمین تازه کشف شده و به ویژه به دلیل نیاز به مقابله و رویارویی با بومیان این سرزمین ، چاره ی کار را در استفاده از اسلحه دیدند. آنها برای نیروی کار ارزان خود، از آفریقا کسانی را برای کار در مزرعه و شهرها و بعدها برای مراکز صنعتی کوچک به آمریکا آوردند، اما خیلی زود از رشد و زاد و ولد این مهاجران آفریقایی (سیاهپوستان) به وحشت افتادند و شرایط سختی را برای آنها به وجود آوردند. اسلحه، تنها وسیله آرامش بخش آنان شد و با اختراع "کلت" (توسط ساموئل کلت) تقریبا همه ی آدم بزرگ ها با خود اسلحه حمل می کردند. ترس تاریخی آنان، ریشه در ترس از بومیان و سیاهپوستان (آفریقایی های مهاجر) دارد. در فیلم، به ویژه در  بخش بسیار زیبایی  که به صورت «نقاشی متحرک» کار شده است آمریکایی ها از هجوم زنبور های آفریقایی، در وحشت و هراس نشان داده می شوند. زنبورهای بومی که بر اثر اختلاط با زنبورهای آفریقایی، به شدت خطرناک شده اند، روز به روز به میزان ترس و وحشت آمریکایی ها می افزاید و چنان شرایطی پدید می آید که آنها دیگر حتی برای سایه هایشان نیز اسلحه می کشند!

موضوع تیراندازی و قتل هایی که در دبیرستان "کلمباین" در سال 1999 رخ داده است، دستمایه ی اصلی کار "مور" می شود تا بتواند از یک تراژدی دردناک، تصاویری تأثیر گذار ارائه کند، جایی که نوجوانان معلول، تصمیم می گیرند تمامی فشنگ ها و گلوله ها را از فروشگاه بزرگ K.MAR در کلمباین جمع آوری کنند و درباره رنجی که می کشند با مدیر عامل شرکت ، مذاکره نمایند . گویی «مور» یک حرکت عمومی در جامعه آمریکا را علیه اسلحه داری و انجمن ملی اسلحه آغاز می کند و می توان گفت فیلم  او بدون تردید ، طی سال ها تأثیرات شگفتی بر روحیه آمریکاییان و مردم جهان خواهد گذاشت.

او اگر چه یک فیلم ساز آمریکایی است، اما با نگاهی واقع بینانه، وقتی آمار کشته شدگان توسط اسلحه میان کشورهای آمریکا، کانادا، انگلستان و فرانسه را مقایسه می کند، به خوبی نشان می دهد مثلاً در آمریکا، هر ساله 20 برابر کشور کانادا ، کسانی به ضرب اسلحه از پای در می آیند و کشته می شوند! یا در یک مقایسه جالب دیگر، به خوبی نشان می دهد در کانادا، کمتر کسی شب ها درهای خانه اش را به روی خود می بندد، در حالی که در آمریکا برای محافظت از خود و اموال خویش، چندین قفل و بند آهنی بر پشت درهای خانه ها زده می شود!

این نشانه ای از همان ترس تاریخی آمریکایی ها از کسانی است که خودشان به دلیل مجموعه فشارهایی که به ایشان وارد آورده اند، اکنون از سایه شان (سیاهپوستان) نیز به شدت وحشت دارند.

جمهوریخواهان و سایر دولتمردان و سیاستمداران آمریکایی، هر جا که خشونت یا قتل و غارتی می بینند، بی آن که به ریشه یابی این نابهنجاری ها بپردازند، به ساده ترین دلایل توسل می جویند.

در حالی که "مایکل مور" ریشه ی همه این نابهنجاری ها را در وجود کسانی جستجو می کند که به دلیل پیشینه یک خشونت تاریخی، نه تنها خود تهدیدی همیشگی برای دیگران به شمار می آیند، بلکه همواره از سایه دیگران نیز می ترسند.

متن سخنان مایکل مور، کارگردان آمریکایی خطاب به جورج بوش