بهشت را نقاشی کنید!
استاد مرتضی مطهری رحمه الله در تعریف شادی می نویسد:
سرور، حالت خوش و لذت بخشی است که از علم و اطلاع به اینکه یکی از اهداف و آرزوها انجام یافته یا انجام خواهد یافت، به انسان دست می دهد و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناکی است که از اطلاع بر انجام نشدن یکی از هدف ها و آرزوها به انسان دست می دهد.
در دنیای پراضطراب و پرتلاطم امروز، آرامش و داشتن خیالی آسوده، نعمتی است که همگان آرزوی آن را دارند. در واقع، یکی از نیازهای اساسی انسان، شادزیستن است که در پرتو آن، با رسیدن به تعادل روحی، خود و جامعه اش را به سلامت و پویایی رهنمون می شود.
انسان به طور فطری از غم گریزان و به سوی شادی در حرکت است.
شادی و نشاط نه تنها بر روح و روان انسان، بلکه بر جسم او نیز تأثیر می گذارد.
از نگاه اجتماعی، نیز شادمانی، قلب ها را به یکدیگر نزدیک و ترس، نگرانی، ناکامی و بدگمانی را بی اثر می کند.
ارسطو می گوید: «شادی، بهترین چیزهاست و آن قدر اهمیت دارد که دیگر چیزها وسیله به دست آوردن آن هستند.» دین مقدس اسلام نیز که تأمین کننده صلاح دنیا و آخرت آدمی است، شادی های مناسب و حلال را تأیید می کند و پیروانش را از افسردگی و بی حالی برحذر می دارد.
نسل مغموم ، محکوم به شکست است ؛ اما ذکر این نکته ضروری است که شادی و نشاط هرگز به معنی هرزگی و لودگی نیست . از این رو برخردمندان جامعه و دلسوزان علاقه مند ، فرض است که نسبت به تزریق روح شادی و ترویج نشاط که از حیاتی ترین مسائل جامعه امروزی ما است درنگ ننمایند .
با احساس لذت و نگاه مثبت به هر چیزی ، شما این امکان را فراهم می کنید که از آن موضوع احساس رضایت کامل کنید و شادی تان را نمایان سازید.
خوشبختی با شادی شروع می شود ؛ آیا هیچ رابطه ای بین احساس شادی و خوشبخت بودن وجود دارد ؟
وقتی که شادید، باهوش تر و سلامت تر هستید و بهتر با سایر افراد ارتباط برقرار می کنید.
روان شناسی به نام مارتین سلیگمن می گوید : تمام این چیزهایی که به هم اضافه می شوند ، آن چه را که ما خوشبختی می نامیم ، می سازند .
هرروز زمانی را برای دریافت و جذب جزئیات محیط اطراف خودتان اختصاص دهید . به رنگ ها، طرح ها ، الگوها و ساختارهای طبیعت توجه کنید این امر حس زیبایی شناسی را در شما افزایش می دهد و باعث می شود احساس خوبی داشته باشد.
تا درون سنگ و آهن تابش شادی رسید گرتورا باور نیاید سنگ برآهن بزن
در واقع در قلب های مهربان ، یأس وناامیدی راهی ندارد و دل گرفتگی در میدان دوستی ها راه نمی یابد ؛ حتی آن ها گرفتاری را تعبیربه گرفته یار می کنند و آن را رخدادی فرخنده قلمداد می نمایند.
پس برای کسب شادمانی در زندگی باید راهی یافت و ما این راه رابه شما نشان خواهیم داد ؛ برای دست یابی به شادمانی باید :
** هرگز از پرسش کردن باز نمانیم ؛ هرگاه ازانجام کاری دلزده و خسته شدیم از خودمان بپرسیم ، چگونه می توانیم کارهایمان را بهتر، سریع تر، ساده تر، آسان تر و سرگرم کننده تر انجام دهیم تا به هدف نهایی برسیم .
** احساس ناامیدی را از خودمان دور کنیم ؛ اگر در مسیر زندگی امید خود را از دست دادیم مأیوس نشویم و هرگز فکر نکنیم راهی را که در پیش گرفته ایم ، آخرین راه است . پیوسته به دنبال راه های دیگر باشیم چرا که عاقبت جوینده یابنده است .
** ضعف های خودمان را بپذیریم ؛ واقعیت این است که هر کس ضعف هایی دارد ، به جای فرو ماندن در ضعف های خود و گرفتار شدن در دام یأس و ناامیدی ، بکوشیم انتقادپذیر بوده و بر ضعف هایمان غلبه کنیم و دنبال راهکار باشیم .
** نقاط قوت خود را تقویت کنیم ؛ انسان مجموعه ای از استعدادهای گوناگون است که می تواند با شناسایی و رشد و پرورش آن به کمال برسد . با کشف توانایی های خودمان و پرداختن به کارهای مثبتی که علاقه داریم ، بیشترین لذت را از زندگی مان ببریم .
** از مطلق گرایی دوری کنیم ؛ ما در گستره ای از نسبیت ها زندگی می کنیم . تلاش کنیم از هر چیزی به نسبتی که می توانیم بهره گیریم . هیچ کس برای همیشه نمی تواند قهرمان باشد . پس ما بیشترین تلاش را انجام دهیم و از نتیجه به دست آمده خرسند باشیم . خواه پیروز شویم یا نشویم خرسند باشیم .
** باخودمان صادق و رور است باشیم ؛ صادق نبودن با خود ، آسیب زا تر از احترام نگذاشتن به خود است . مواردی را که با خودمان رور است نبوده ایم ، بنویسیم و راه صادق بودن را با بررسی خطاهای خود بیابیم . نمونه ای از صداقت باشیم و درس صادق بودن را به فرزندانمان نیز بیاموزیم .
** بیشتربه زندگی برسیم ؛ گلی را در باغچه یا گلدان بکاریم و آن رابه زندگی مان تشبیه کنیم ،همان طور که شاداب ماندن گل به رسیدگی و پرورش نیاز دارد ، زندگی خود و خانواده مان هم به مراقبت ، تقویت ، پرورش و... نیاز دارد .
**
در گذشته زندگی نکنیم ؛ اجازه بدهیم غبار گذشته از شانه هایمان فرو ریزد ، هر اندازه در تیرگی گذشته گام برداریم از روشنایی آینده دورتر خواهیم شد . فروماندن در گذشته ، فرو ماندن در سیاهی است . باید گذشته را به پرسش کشید ، ناپاکی هایش را گرفت و زنگارهایش را زدود و از آن به مثابه عنصری برای پی ریختن آینده و شادمانه زیستن در حال بهره گرفت .** در حال زندگی کنیم ؛ در گذشته زندگی کردن و افسوس خوردن ، دردی را دوا نمی کند ، بلکه باید از گذشته و ناکامی های آن درس گرفت و بنای موفقیت را در زمان حال پی ریزی کرد ، تا آینده ای روشن پیش روی داشته باشیم . در آینده نیز زندگی نکنیم ، زیرا ممکن است ما را به رویاهایی که شاید به وقوع نپیوندد ، دلخوش کند و از واقعیت دور سازد . زندگی در زمان حال باعث می شود که علاوه بر واقع بینی از موفقیت هایی که داریم بیشترین و بهترین استفاده و لذت را ببریم .
هرگاه در زمان حال زندگی کنیم ترس را از ذهن خود دور می سازیم . چون ترس مقوله ای است مربوط به حوادث آینده . تجربه ثابت کرده است ، کسانی که در زمان حال زندگی می کنند ، مشکلات گذشته آنها را خموده و منفعل نمی سازد .
** روی مواردی که برآن تسلط داریم آن را متمرکز شویم ؛ وقتمان را روی مسائلی که در حد توانایی ما نیست سپری نکنیم . برآنچه می تواند ما را یاری کند توجه کنیم مانند کمک کردن ، سپاسگزاری کردن ، کار کردن ، خواندن ، خندیدن و مانند این ها متمرکز شویم .
** همچون کوه استوار باشیم ؛ به حقوق فردی و اجتماعی خود آگاهی پیدا کنیم و برای دستیابی به آن ها کوشا باشیم . تلاش ما میزان دستیابی به حقوقمان را مشخص می کند . در ناملایمات زندگی ، خود را نبازیم ، از آن ها درس بگیریم ، بدانیم که شکست مقدمه پیروزی است ، مشروط بر آنکه علت یابی نماییم . نخست موج تشویش را دور کنیم تا به ساحل آرامش رسیم .
** یادگیری را فراموش نکنیم ؛ مغز عضوی مانند سایر عضوها است . اگر مغزمان را با یادگیری و اندیشیدن ورز ندهیم ، ورزیده نمی شود . برای پرورش مغز بهتر است آن را با یاد گیری ، فعال کنیم .
** در کمک کردن به دیگران پیش قدم باشیم ؛ کمک به هم نوع از وظیفه های مهم هر انسانی است. کمک کردن به دیگران این احساس را در فرد به وجود می آورد که اوفرد باارزشی است و می تواند به زندگی دیگران معنی ببخشد. همچنین وقتی می بینیم که توانسته ایم گرهی از کار دیگران بگشاییم ، در درون خود احساس شادمانی و شعف می کنیم .
** گذشت داشته باشیم ؛ همان گونه که لطف و مهربانی خداوند شامل حال بندگانش می شود چه خوب است ما نیز از خطاها و اشتباهات دیگران چشم پوشی کنیم و راه آشتی را هموار سازیم ، تا ضمن خوش حال کردن آن ها ، خودمان نیز با دور ریختن کینه ها به آرامش درونی دست یابیم .
هر ساله در حدود یک و نیم میلیون جوان مشتاق ، داوطلب ورود به دانشگاه های دولتی می شوند و برابر اعلام نظر مسئولان ، حداکثر دوازده درصد از این خیل عظیم به دانشگاه های دولتی راه می یابند و این قصه پر غصه هر سال به نحو فزاینده ای تکرار می شود . سوال این است که برای این جمعیت جوان جویای نام و نان چه تدبیری اندیشیده شده است که دچار حرمان و سرخوردگی نشوند و به دامان اعتیاد و تباهی نیفتند ؟
اگر مدیریت جامعه ، پاسخی صحیح به خواسته های اصولی و منطقی این نیروی پرشتاب و بی سکون ندهد و آنان نظاره گر بی عدالتی باشند عواقب اجتماعی ناشی از آن ، یا بروز تبهکاری و جنایت است یا افسردگی و دل مردگی و بی هدفی ، که همه این راه ها می تواند به راه مرگ آفرین جرم جنایت ختم شود . آری ، امروز دیر است و فردا آفت زا اگر جوانان را در نیابیم .
ساده ترین طریق راهنمایی و رهگشایی این نسل جوان و ارزشمند ، هدفمند کردن و سوق دادن آنان به خود باوری است ؛ بی گمان اعتماد به نفس و خودباوری در جامعه ای بروز می کند که از کسالت رها شده باشد و جوان احساس کند او را به رسمیت می شناسند و به اندیشه ، به کار و احساسات و تعلقات خاطرش احترام می گذارند ؛ واین همه میسر نخواهد شد مگر در فضایی شاداب و پرنشاط که " گفت و گو" امکان پذیر باشد.
سرور حاجی سعید بخش خانواده ایرانی تبیان
منابع :
تاریخ و فرهنگ ایران ، جلد پنجم ، دکتر محمد محمدی ملایری
نوروز و فلسفه هفت سین ، سید محمد علی دادخواه
تاریخ نوروز و گاه شماری ایرانی ، عبدالعظیم رضایی
مجموعه مقالات دکتر حسین الهی قمشه ای
مطالب مرتبط :