تبیان، دستیار زندگی
تلویزیون، مذهب رسمی جدیدی است که وزارت فرهنگی وابسته به بخش خصوصی آنرا هدایت می کند.(از جمله سه سازمان بزرگ تلویزیونی آمریکا) و یک برنامه آموزشی کلی و عام برای هر کس، عرضه می دارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تلویزیون رنگی، بلای جان یا مونس جان؟


به نظر می رسد تلویزیون صنعت سرگرم کننده ای است که در مواقع بسیاری به یک معضل تبدیل شده است...


جرج گربنر، مدیر مدرسه عالی روابط اجتماعی آنن برگ در جایی اینطور نوشته است:

تلویزیون

" تلویزیون، مذهب رسمی جدیدی است که وزارت فرهنگی وابسته به بخش خصوصی آنرا هدایت می کند.(از جمله سه سازمان بزرگ تلویزیونی آمریکا) و یک برنامه آموزشی کلی و عام برای هر کس، عرضه می دارد. هزینه اجرایی چنین سازمانی از طریق اخذ نامرئی مالیاتهایی صورت می گیرد که فاقد نظارت پارلمانی است. هر کس به طریقی این پول را می پردازد، خواه تلویزیون تماشا کند، خواه نه."(1)

به نظر می رسد تلویزیون صنعت سرگرم کننده ای است که در مواقع بسیاری به یک معضل تبدیل شده است. معضلی که برای رهایی از ان نمی توان تنها به خاموش کردن تلویزیون اکتفا کرد. چرا که احساس اغلب افراد نسبت به تلویزیون این است که در برابر مونسی قرار گرفته اند که در تمامی ساعات شب و روز، در کنار آنها قرار دارد. این دنیایی است که اکنون در آن زندگی می کنیم. دنیایی که اکثر افراد نمی خواهند از تلویزیون چشم پوشی کنند. حتی اگر هر یک از افراد دوست نداشته باشند تا پیامی را از طریق تلویزیون دریافت کنند، ممکن است همان پیام را از دهان انسانهای دیگر بشنوند. این جریان به نوعی به روندی اجتناب ناپذیر تبدیل شده است.

به نظر می رسد که جهان اطلاعاتی ما در عصر تلویزیون متفاوت از جهانی است که نیاکان ما در آن زندگی می کردند. همه ما از وفور پیام های تلویزیونی به نوعی واهمه داریم. از اینکه هیچ وسیله ای برای حمایت از خود در برابر امواج اطلاعاتی که به سمت ما سرایز می شوند، نداریم.

تلویزیون به یاری انواع شگردها ما را تشویق می کند که همواره سراغی از آن بگیریم. تلویزیون به ارائه اطلاعاتی می پردازد که بسیار ساده شده اند و اغلب فاقد محتوایی مفید که بتواند برانگیزاننده فهم و شعور و تفکر باشند

نکته قابل توجه این است که هیچ ابزاری از قدرت و توانمندی تلویزیون برخوردار نیست. تلویزیون قادر است تاثیر مهلکی بر جای گذارد و این اقدام به گونه ای صورت می گیرد که گویا چهره ای معصومانه با دستهایی نا آلوده به گناه، انرا انجام می دهد. عملکرد تلویزیون و خاصیت ان همین است که خواندن یک کتاب را ممنوع اعلام نمی کند اما در عمل، آن کتاب را به راحتی کنار می گذارد و به تدریج آنرا نامرئی می کند...و اما مشکل بزرگ و مهمی که امروز با آن روبرو هستیم، مشکلی است که از ساختار تجاری، اقتصادی و نمادین تلویزیون نشات می گیرد. اغلب افرادی که دست اندرکاران عرصه فعالیت تلویزیون محسوب می شوند، هرگز راه ورود ما به جریان اطلاعات را مسدود نمی کنند و بلکه به دنبال وسعت دادن به این مسیر هستند. شاید بتوان اینطور گفت که روح مسلط بر این "وزارت فرهنگ" ما، همان روحی است که هاکسلی در کتاب "دنیای شگفت انگیز نو" انرا توصیف می کند.

رسانه -تلویزیون

تلویزیون به یاری انواع شگردها ما را تشویق می کند که همواره سراغی از آن بگیریم. تلویزیون به ارائه اطلاعاتی می پردازد که بسیار ساده شده اند و اغلب فاقد محتوایی مفید که بتواند برانگیزاننده فهم و شعور و تفکر باشند. محتوایی که فاقد از چارچوبی هدفمند و منظم است. این موضوع را با ارجاع به سریالهای تلویزیون داخلی می توان توجیه کرد. همانطور که اغلب ما شاهد پخش محتویاتی غیر مفید و مخرب از متن سریالهای تلویزیونی هستیم. سریالهایی که نه تنها نمی توانند مفید باشند بلکه عملکردی مخرب دارند و باعث ایجاد ذهنیت منفی و اختلال در تفکر و عقل انسان می شوند. به این ترتیب است که گه گاه در مواجهه با چنین برنامه هایی می توان اینطور تصور کرد که تلویزیون تمامی نیرویش را در قالب سرگرمی و تفریح و وقت گذرانی می گذارد. این حالت باز هم در سریالهای تلویزیونی وضوح بیشتری دارد. در اغلب موارد تماشای موضوعات تکراری، حوادث و گفتگوهای کلیشه ای و بی اساس، نمایش مصیبت و بدبختی و تلخی و شکست، به گونه ای برای مخاطب عادی سازی شده که انگار غصه خوردن هم نوعی سرگرمی است و به این ترتیب دائما در تلویزیون تکرار و مشاهده می شود. به نظر می رسد تلویزیون ما نیز با کمال تاسف، در بسیاری از موارد، تاثیراتی را از جانب ابررسانه ها و قدرتمندان عرصه صنعت سرگرمی، پذیرفته است. همین که دائما شاهد پخش برنامه هایی هستیم که رد پایی از تفکر و شعور در آن دیده نمی شوند، دال بر این موضوع است که ما نیز به گونه ای بر جای پای قدرتمندان عرصه رسانه، پا گذاشته ایم و به اهداف و خواسته های آنان، دامن زده ایم.

ای کاش به راه حلی تازه برای مبارزه با سلطه رسانه ای فکر می کردیم. راه حلی مبنی بر اینکه به دنبال نمودار ساختن نکته ای مثبت در میان افراد جامعه باشیم

آنچه مشخص است اینکه در همه اعصار کسانی بوده اند که همیشه می دانستند که تنها راه ارضای تمایلات درونی انسانها و تسکین ناملایمات روانی آنها، فراهم کردن وسایل تفریح و وقت گذرانی است. به این ترتیب می توان ظاهرا افراد را آرام کرد و انها را برای مدتی در سکوت فرو برد.

رسانه-رادیو و تلویزیون

ای کاش به راه حلی تازه برای مبارزه با سلطه رسانه ای فکر می کردیم. راه حلی مبنی بر اینکه به دنبال نمودار ساختن نکته ای مثبت در میان افراد جامعه باشیم. رسانه ملی همچون تلویزیون را در حالتی تفکیک گونه قرار دهیم. به این صورت که از سردمداران عرصه رسانه در جامعه بخواهیم که تلویزیونی داشته باشیم که در آن دو نوع برنامه وجود داشته باشد. یک دسته از برنامه هایش به گونه ای باشند که به شعور اجتماعی یک جامعه احترام گذارند و به ارتقاء افکار سازنده و جدی افراد بپردازند. دسته دیگر را به نمایش برنامه هایی اختصاص دهد که مطابق امیال، خواسته های سرگرم کننده و صرفا برای وقت گذرانی و در نهایت لافکری، باشد. همانطور که افراد در نحوه تفکر، تعقل و سلایق متفاوتند، طبیعتا هر فردی از تماشای برنامه ای خاص لذت می برد. نه می توان اصرار داشت که همگان فرصت خود را بیهوده گذرانند و نه می توان اتنظار داشت که همه به تعقل و اندیشیدن، ارزش گذارند.

به راستی بهتر نیست که برنامه های تلویزیون برای همه افراد قابل استفاده و بهره گیری باشند؟

پی نوشت:

(1)  "زندگی در عیش؛مردن در خوشی.نوشته نیل پستمن

فاطمه ناظم زاده

بخش ارتباطات تبیان