تبیان، دستیار زندگی
وی آب) " خا نه ای روی آب " با گستره ی وسیعی از انواع موضوعات مختلف به جلو حرکت می کند. تنوع و پراکندگی این موضوعات به گونه ای است که ربط و پیوند منطقی و موجهی با یکدیگر پیدا نمی کنند . تا حدی که شاید حذف تمام موضوعا...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانه کاغذی (خانه ای روی آب)

خانه ای روی آب

" خا نه ای روی آب " با گستره ی وسیعی از انواع موضوعات مختلف به جلو حرکت می کند. تنوع و پراکندگی این موضوعات به گونه ای است که ربط و پیوند منطقی و موجهی با یکدیگر پیدا نمی کنند . تا حدی که شاید حذف تمام موضوعات فرعی ، در اصل ماجرا تغییر چندانی ایجاد نکند؛ ولی اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم باید گفت این فیلم عملاً موضوع محوری خاصی ندارد. در ابتدا به نظر می رسد که مشکل دکتر سپید بخت، روابط از هم گسیخته او با زنان مختلف باشد؛ بعد مشکل دکتر و پدرش و بعد هم قضیه ی پسر دکتر پیش می آید و این روند بدون توقف ادامه می یابد، بدون آنکه به نقطه خاصی منتهی شود.

به عبارت دیگر جمیع این حوادث و قصه های فرعی ، برایندی به همراه خود ندارند. به نظر می رسد فرمان آرا قصد داشته در عرض کمتر از دو ساعت تمام حرفها یی را که در دل دارد یک جا بگوید ، در نتیجه مجبور است با توجه به حجم بالای حوادث فرعی از هر قصه ای خیلی سریع بگذرد. لذا ما با فیلمی پر از ماجرا و با انبوه شخصیت های تخت و تیپیک روبرو هستیم که فیلم بدون کوچک ترین تمرکزی از آنها عبور می کند مواجه می شویم.

در بین این شخصیت ها ، پسر حافظ قرآن از بقیه وضعیت عجیب تری دارد. او که به نظر می رسد قرار است نقشی محوری در فیلم بر عهده داشته باشد و مبنای تحول نهایی دکتر باشد به خاطر همان حضور بی پایه و عقیم گونه خود نمی تواند چنین نقشی را  ایفا کند . البته نباید جرح و تعدیل های اعمال شده در فیلم را هم نادیده گرفت. مثلاً نگاه کنید به نوع ارتباط مانی با دکتر و یا با پدر بزرگش. فرمان آرا تاکید فراوانی روی تفاوت فرهنگی و اجتماعی آنها دارد (مثلا پدر بزرگ که فرانسه حرف می زند و نوه انگلیسی و یا موسیقی هنگام صبحانه) ولی در عین حال تنها دستاویزدکتر برای آرامش روحی ، را کمک به فرزندش نشان داده می شود که البته فرمان آرا خیلی زود این دستاویز را هم حذف می کند و مانی یک مرتبه ناپدید می شود. حال این سوال پیش می آید که پس فلسفه ی حضور این شخصیت در فیلم چیست؟ اگر قرار است خانه ای روی آب درباره ی  باختن و شکست خوردن باشد باید گفت کارگردان آن قدر فیلمش را از باختن اشباع کرده که دیگرکوچک ترین حساسیت و عاطفه ای را در تماشاگر بر نمی انگیزد و اگر قرار است این باختن منجر به ایجاد نوعی خودآگاهی و در نهایت ، تغییر و تحول شود  در این زمینه هم فیلم توفیقی نمی یابد. چرا که اصولا خانه ای روی آب الگویی را پی می گیرد که در آن رابط بین حوادث و شخصیت های فرعی فقط یک نفر است که در اینجا شخصیت دکتر می باید چنین نقشی را ایفا کند. ولی مساله اساسی اینجا است که دکتر تلاشی برای رهایی از خود نشان نمی دهد و از سوی دیگر از همان ابتدای فیلم که به تنهایی می گرید نشان می دهد که وضعیت اسف بار خود  را می شناسد. در اینجا حوادث فرعی داستان به او کمکی نمی کنند بلکه  بیشتر او را در هاله ای از ابهام فرو می برند بدون آنکه اتفاق خاصی رخ دهد. به عبارت دیگر فیلم از نقطه ای شروع و دوباره به همان نقطه باز می گردد. اینکه دکتر در پلان نهایی فیلم کشته می شود واقعاً از چه منطقی پیروی می کند؟ اینکه او قبل از مرگ نام خدا را فریاد می زند؛ در ساده انگارانه ترین حالت ممکن می تواند به تحول او اشاره کند. ولی اگر کمی از این دیدگاه فاصله بگیریم آیا واقعاً این پلان می تواند نشانگر تغییر و تحول 180 درجه ای کسی چون دکتر باشد؟ و اگر بخواهیم به حالت  اول استناد کنیم باید گفت بهمن فرمان آرا ضریب هوشی تماشاگرانش را خیلی دست کم گرفته است.

از سوی دیگر یکی از نقاط ضعف فیلم ، وارد کردن مایه های سوررئال به داستان است. نماهایی از بافتنی بافتن، گلوله های کاموا، تصادف با فرشته و ... بدون کوچک ترین تأثیر حسی و روایتی صرفاً به صورت نماهای لایی وجود دارند و واقعاً معلوم نیست کارگردان از نمایش آنها چه هدفی را دنبال می کرده است.

صرف استفاده از مایه های سوررئال در فیلم اصلاً و ابداً اشکالی ندارد ولی مسئله اصلی پرداخت صحیح این مایه و ایجاد حس پر رمز و راز و فرا واقعی برای تحت تأثیر قرار دادن تماشاگر است.

اما خانه ای روی آب هر ایرادی که داشته باشد از لحاظ بازیگردانی (Casting) و بازیگری یکی از اوج های سینمای ایران در چند ساله اخیر است. رضا کیانیان بهترین بازی دوران بازیگری اش را ارائه کرده است و به خوبی حس رنج و استیصال دکتر را انتقال می دهد. انتظامی مثل همیشه عالی است. بهناز جعفری، هدیه تهرانی و بیتا فرهی هم حضوری قوی و مؤثر دارند. ولی بازی چند ثانیه ای و بدون کلام رؤیا نونهالی چیز دیگری است. انتقال تمام حس بازی در یک پلان چند ثانیه ای آن هم در حالی که فقط چشمان بازیگر به وضوح قابل رؤیت است کار هر کس نیست .. کار گروه فنی فیلم هم قابل اعتنا و دیدنی است.

همشهری / شهاب امیری