تبیان، دستیار زندگی
هرکس خانه خدا را طواف کند، خداوند عزّوجلّ شش هزار حسنه برای او می‌نویسد و شش هزار گناه از او می‌آمرزد و شش هزار درجه به وی عطا می‌فرماید و شش هزار حاجت از او برآورده می‌سازد. سپس فرمودند: «گره‌گشایی از کار یک مؤمن، ده برابر این طواف فضیلت دارد!»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عملی که ثوابش ده برابر حج است


یکی از موانع سقوط انسان که از نظر قرآن کریم، در ردیف نماز است، خدمت به خلق خداست. اساساً آیات نورانی قرآن بر انفاق و نماز به صورت توأمان تأکید می‌ورزد، به گونه‌ای که در آیات متعدّدی، در کنار تأکید بر اقامه نماز، بر رسیدگی به مخلوقات و دستگیری از بندگان خدای تعالی پافشاری کرده است.

کمک کردن-بخشش

جایگاه متعالی خدمت به خلق خدا در تعالیم دینی

خدمت به خلق خدا، در فرهنگ تعالیم قرآن و عترت، ارزش و ثواب فراوانی دارد. حتّی در روایات، دستگیری از دیگران و گره گشودن از مردم، نسبت به برخی اعمال عبادی نظیر حج یا عمره مستحب، از ثواب والاتری برخوردار است.

مرحوم کلینی روایتی در کتاب شریف کافی از امام صادق«سلام‌الله‌علیه» نقل می‌کند که حقیقتاً بهت‌آور است. ابان بن تغلب می‌گوید: از امام صادق«سلام‌الله‌علیه» شنیدم که فرمودند: هرکس خانه خدا را طواف کند، خداوند عزّوجلّ شش هزار حسنه برای او می‌نویسد و شش هزار گناه از او می‌آمرزد و شش هزار درجه به وی عطا می‌فرماید و شش هزار حاجت از او برآورده می‌سازد. سپس فرمودند: «گره‌گشایی از کار یک مؤمن، ده برابر این طواف فضیلت دارد!»

«قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَ طَوَافٍ حَتَّى عَدَّ عَشْراً»[2] ؛ نظیر این روایت، در کتب روایی فراوان یافت می‌شود و حاکی از جایگاه ویژه و بی‌نظیر خدمت به خلق خدا، در تعالیم دینی است .

اهل معرفت و اولیای الهی ارزش و فضیلت خدمت‌رسانی به مخلوقات را درک می‌کنند و از این جهت، اگر یک شبانه روز خدمت به خلق خدا نکنند، گویا گم کرده‌ای دارند. حتی مثلاً اهل دل، هنگام بارش برف و باران، نگران حیوانات در بیابان و مورچه‌ها هستند که گرسنه و بی سرپناه نشوند، چه رسد به فکر انسان‌ها.

امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» در راه، به یک پیرمرد مسیحی برخوردند که گدایی می‌کرد. آن حضرت تعجب کردند و معنای تعجب ایشان این است که به او رسیدگی کردند و او را از گدایی نجات دادند. امّا بعد با یک تشری فرمودند: وقتی جوان بود از جوانی او کار کشیدید و حالا کار رسیده به جایی که گدایی می‌کند؟[3] معصومین«سلام‌الله‌علیهم» تا این اندازه به فکر اهل کتاب بودند، چه رسد به فکر مسلمانان .

رابطه با خداوند و رابطه با بندگان او، دو بال پرواز

آدمی برای صعود و پیشرفت معنوی و در واقع برای پرواز، محتاج دو بال است: بال اوّل: رابطه با خداوند و بال دوّم: رابطه با مردم .

کسی که از رابطه با خداوند، منهای رابطه با مردم، بهره گیرد، مرغ یک بال است و نمی‌تواند حرکت کند. چنانکه اگر با مردم رابطه  داشته باشد و در برقراری رابطه با خداوند کوتاهی کند، قادر به پرواز و حرکت نخواهد بود.

گره‌گشایی می‌تواند با مال یا با زبان یا با قدم و یا با قلم انسان صورت پذیرد و همه صور آن لازم، مفید و مطلوب است. مثلاً انسان ببیند دیگری چک دارد و اگر نتواند مبلغ آن را بپردازد، آبرویش می‌رود؛ زندان می‌رود یا مشکلات دیگری پیدا می‌کند. در این هنگام، باید گره کار این شخص را باز کند

آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارد که بر لزوم برقراری این دو رابطه یا برخورداری از این دو بال پرواز با جملاتی نظیر: «یقِیمُونَ الصَّلاةَ» و «مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینفِقُونَ» پافشاری دارد.[4] یعنی کسانی قصد دارند به سعادت و رستگاری دست یابند و در دنیا و آخرت تعالی و تکامل روحی و معنوی داشته باشند، باید اوّلاً از طریق نماز، روزه، حج، خمس، زکات و سایر واجبات و اعمال عبادی، با معبود خویش رابطه داشته باشند و ثانیاً به واسطه انفاق، با مخلوقات خداوند، رابطه برقرار سازند؛ یعنی هرچه دارند، برای خود و دیگران بخواهند و خدمت‌گزار خلق خدا باشند.

جوانان عزیز باید توجه داشته باشند که احکام و اعمال اسلام عزیز، مثل دانه‌های تسبیح در کنار هم و به هم پیوسته است و در عمل نمی‌توان بعضی از دستورات را از سایر دستورات و موازین شرعی تفکیک کرد. قرآن کریم می‌فرماید:

«أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یوْمَ الْقِیامَةِ یرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»[5] ؛

آیا شما به پاره‏اى از كتاب ایمان مى‏آورید، و به پاره‏اى كفر مى‏ورزید؟ پس جزاى هر كس از شما كه چنین كند، جز خوارى در زندگى دنیا چیزى نخواهد بود، و روز رستاخیز ایشان را به سخت‏ترین عذابها باز برند، و خداوند از آنچه مى‏كنید غافل نیست .

اقامه نماز، اهمیت به نماز شب، روزه، حج، عمره، مشهد و کربلا و به طور کلّی رابطه با خداوند متعال و اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم»، بسیار مطلوب است و ثواب دارد، امّا کافی نیست و دوشادوش این رابطه، باید به اندازه توان به رابطه با مردم و خدمت به خلق خدا اهمیت داده شود. حتی از روایات فهمیده می‌شود که ارزش و ثواب خدمت به خلق خدا، بسیار برتر و والاتر از اعمال عبادی نظیر حج و عمره است:

«قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ أَلْفِ حِجَّةٍ مُتَقَبَّلَةٍ بِمَنَاسِكِهَا» [6] ؛ برآوردن حاجت مؤمن برتر است از هزار حج مقبول با همه آدابش.‏

در خصوص ترک اعمال دینی و عذاب ناشی از آن نیز، پیوستگی مورد اشاره وجود دارد. به بیان روشن‌تر، همان‌طور که ترک رابطه با خداوند و به خصوص ترک نماز، مذموم است و انسان را جهنّمی می‌کند، ترک رابطه با مردم و خودداری از انفاق و خدمت به خلق خدا نیز مورد نکوهش شدید قرآن و عترت واقع شده و سرانجام آن جهنّم و عذاب‌های آن است :

«وَ الَّذینَ یكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا ینْفِقُونَها فی‏ سَبیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ» [7]

یعنی آدم خودخواه و خودگرا که فقط به فکر خود است و در صورت توان به دیگران رسیدگی نمی‌کند، جایگاهی جز جهنّم و چاره‌ای جز چشیدن عذاب دردناک آن نخواهد داشت.

انفاق

اقسام خدمت به خلق خدا

خدمت به خلق خدا، به اقسامی منقسم می‌شود و در ادامه به شرح برخی از آن اقسام می‌پردازیم:

قسم اوّل: بر اساس بیان نورانی قرآن کریم که می‌فرماید: «وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینفِقُونَ»، هر کسی باید به اندازه وسعش، از آنچه دارد، به دیگران هم در خوراک، پوشاک، مسکن و ازدواج، کمک ‌کند. یعنی اگر می‌تواند، باید شام شب به یک فقیر بدهد و یا بالاتر اینکه اگر می‌تواند، باید جهیزیه یک دختر را تأمین کند یا خانه برای ازدواج یک زوج تهیه کند و بالأخره اگر می‌تواند باید یک درمانده را از درماندگی نجات دهد و اگر توان هیچ کمکی ندارد، باز هم به اندازه توان، حتی به اندازه یک دانه خرما باید به دیگران کمک کند:

«لِینْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیهِ رِزْقُهُ فَلْینْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ» [8] ؛

بر اساس این آیه شریفه، هرکس به هر اندازه که می‌تواند باید انفاق کند. متأسفانه در بین مردم مشهور شده است که هنگام افطار، یک سینی خرما دست می‌گیرند و به دیگران تعارف می‌کنند و تصوّر می‌کنند که افطاری داده‌اند که با این کار خودشان را فریب می‌دهند. این کار مطلوب است و ثواب دارد، امّا خرما دادن برای کسی است که هیچ چیزی ندارد و به همین اندازه می‌تواند به دیگران رسیدگی کند. امّا کسی که بیش از این توانایی دارند، باید به اندازه توان خویش انفاق و رسیدگی کند. به قول حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، اگر کسی بداند دیگری شام شب ندارد، باید شام خود را بین خود و او قسمت کند. ایشان می‌فرمود: اگر من بدانم همسایه‌ام گرسنه است، باید عبای خود را بفروشم و او را از درماندگی نجات دهم.

قسم دوم: قسم دوّم، گره گشودن از کار مردم است. این اگر از قسم اوّل مهم‌تر نباشد، کم‌تر نیست. گره‌گشایی می‌تواند با مال یا با زبان یا با قدم و یا با قلم انسان صورت پذیرد و همه صور آن لازم، مفید و مطلوب است. مثلاً انسان ببیند دیگری چک دارد و اگر نتواند مبلغ آن را بپردازد، آبرویش می‌رود؛ زندان می‌رود یا مشکلات دیگری پیدا می‌کند. در این هنگام، باید گره کار این شخص را باز کند.

ابان بن تغلب نقل می‌کند که در خدمت امام ششم حضرت صادق «سلام‌الله‌علیه» در خانه خدا طواف می‌کردم. یک نفر مرا صدا کرد و من جواب او را ندادم، در دور دوّم طواف مجدداً مرا صدا کرد و پاسخ او را ندادم. امام صادق«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: مگر تو را صدا نمی‌زند؟ گفتم آری یابن رسول الله! گفتند: شیعه است؟ گفتم: آری شیعه است و از من درخواستی دارد. فرمودند: چرا درخواست او را اجابت نمی‌کنی؟ عرض کردم یابن رسول الله! درخدمت شما مشغول طواف هستم. فرمودند: طواف را رها کن و به سوی او برو.[9]

دفاع از ناموس مردم، دفاع از جان مردم و مهم‌تر از آن دو، دفاع از آبروی مردم نیز واجب است. آبروی مردم خیلی مهم‌ است و مسلمان باید علاوه بر آنکه خودش باعث آبروریزی دیگران نمی‌شود، از آبروریزی اشخاص دیگر نیز جلوگیری کند

بنابراین همه وظیفه دارند گره گشای مشکلات همدیگر باشند و کوتاهی در این زمینه، کفر عملی و گناه بزرگی است، ولی گناه بزرگ‌تر و مصیبت دردناک‌تر آن است که انسان، گره روی گره دیگران بیندازد. چنین کسی و فرزندان او بعید است عاقبت به خیر شوند و سقوط آنان حتمی است.

قسم سوم: قسم سوّم قانون مواسات که بسیار حائز اهمیت است، احترام به شخصیت انسان‌ها است. همه انسان‌ها شخصیت دارند و ما باید همین‌طور که برای خود شخصیت قائلیم، برای دیگران هم شخصیت قائل باشیم و مواظب باشیم که بی‌احترامی به کسی نکنیم. بی‌احترامی به دیگران، گاهی منجر به مفاسد عجیبی می‌شود که جبران‌ناپذیر است. مثلاً گاه اتّفاق می‌افتد که پدر خانواده در اثر عصبانیت، به فرزندش بی‌احترامی می‌کند و آن فرزند در اثر این بی‌احترامی و تحقیر، عقده‌ای می‌شود و چه بسا دین خود را از دست می‌دهد. جوانی به من می‌گفت: نماز نمی‌خوانم؛ برای اینکه پدرم با توهین مرا وادار به نماز خواندن می‌کرد. برخورد تحقیر آمیز و همراه با اهانت آن پدر موجب کفر فرزند شده است. البته نماز نخواندن نیز توجیه نمی‌پذیرد و بسیار غلط است.

زن و شوهر، باید در خانه احترام همدیگر را حفظ کنند، مخصوصاً در حضور فرزندان باید برای یکدیگر احترام بیشتری قائل باشند. زبان رکیک انسان را به جایگاه پستی می‌رساند و حتی او را از صف مسلمانان جدا می‌سازد.

قسم چهارم: قسم چهارم از قانون مواسات که مهم‌تر از اقسام قبلی است، دفاع از دیگران می‌باشد. مسلمانان وظیفه دارند از جان، ناموس و آبروی یکدیگر دفاع کنند. هنگامی که یک مسلمان در جلسه‌ای حضور دارد و مشاهده می‌کند غیبت کسی شروع می‌شود، واجب است از او دفاع کند و واجب است که مانع ادامه غیبت شود، و الاّ گناه همان غیبت کننده را دارد. از نظر همه فقها، فرقی بین غیبت کننده و آنکه غیبت را می‌شنود و دفاع نمی‌کند نیست. اگر نمی‌خواهد غیبت بشنود، باید فاع کند و اگر نمی‌خواهد یا نمی‌تواند دفاع کند، لاأقل باید ناراحت شود.

دفاع از ناموس مردم، دفاع از جان مردم و مهم‌تر از آن دو، دفاع از آبروی مردم نیز واجب است. آبروی مردم خیلی مهم‌ است و مسلمان باید علاوه بر آنکه خودش باعث آبروریزی دیگران نمی‌شود، از آبروریزی اشخاص دیگر نیز جلوگیری کند.

پی‌نوشت‌ها :

1. البقره / 3-1

2. الكافی، ج 2، ص 194

3. تهذیب‏الأحكام، ج 6، ص 292

4. ر.ک: البقرة / 3 و 83 و 110 و 177 و 277 ؛ النساء / 162 ؛ المائدة / 12 و 55؛ الأعراف / 156؛ الأنفال / 3؛ التوبة / 71؛ النمل / 3؛ لقمان / 4؛ التوبة / 18 و ...

5. البقره / 85

6. امالی الصدوق، ص 237

7. التوبه / 34

8. الطلاق / 7

9. الکافی، ج 2، ص 171

فرآوری: بصیرت 

بخش قرآن تبیان


منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری