با تشکر از کلیه عزیزانی که پاسخ صحیح به سوال هفتگی داده بودند، برای اطلاع بینندگان از پاسخهای ارسالی چند نمونه از پاسخها را در سایت قرار داه ایم:
بنام خدا -دجّال نگارنده در مورد دجّال به نتیجه قطعى نرسیده است، زیرا روایاتى كه در مورددجّال نقل شده ، غالباً مورد اعتماد نیستند، و در ضمن آنها مطالبى هست كه یقیناًجعلى هستند و متن آنها گواه است بر اینكه سخن معصوم نیست. در این حدیثها ذوق وقریحه جاعلین اثر گذاشته، طبق سلیقه و ذوق آنها جعل شده است. و آنچه از رسول گرامىاسلام (ص) نقل شده درمیان احادیث جعلى دستگاه خلافت گم شده است و تشخیص آنها بساردشوار مىنماید. به احتمال قوى در احادیث رسول اكرم (ص) مطالب مربوط به دجّال به یك فرد معیّن مربوط مى شود، و به اصطلاح: دجّال شخصى است نه نوعى ، ولى در مورد تطبیقآن به شخص معیّن، به نتیجه مشخّصى نرسیده ام، اگر چه احتمال قوى مى دهم كه به یكىاز سران رژیم اشغالگر قدس مربوط باشد كه سلاح را همه چیز مى پندارند و سرنوشتبشریّت را وابسته به مسابقات تسلیحاتى مى دانند و نمى دانند كه نزدیك است همینسلاحها به دست مرد دیگرى كه با نیروى برتر ( جهان غیب) مربوط است از كار بیفتد و دیگر، طرحهاى شیطانى آنها كارگر نیفتد. و لذا این خدانشناسها همه خواسته هاى خود راتوسّط رژیم اشغالگر قدس و از طریق یهودیان آمریكا، از ایلات متحّده مى خواهند ودیگر كشورهاى منطقه را به هیچ مى انگارند و براى آنها فخر مى فروشند و كوس « اناربّكم الاعلى » مى زنند!!. برخى از صفاتى كه در مورد دجّال در احادیث وارد شده ،مانند كور بودن یك چشم و بیرون آمدن آن چون دانه عنّاب، و مانند مطالبى كه در مورد مركب معروف او ( خر دجّال) گفته شده، مطالبى است كه باید گذشت زمان آنها را معنىكند. دجّال از مادّه « دجل» است و معناى آن: دروغگو، حقّه باز، افسونگر، متقلّب وتزویركار است. (141) مرحوم خزائلى معناى وسیعتر و مشخّصات جامعترى بیان كرده كهمتأسفانه مدرك خود را نگفته است و لذا از آوردن آن خوددارى مى كنیم، علاقمندان بهكتاب « اعلام قرآن» بخش « مسیح دجّال» كراجعه فرمایند. از ظواهر اخبار استفاده مى شود كه دجّال هنگامى خروج مى كند كه حضرت بقیّة الله ( روحى فداه) بر سفیانى پیروزشده، وارد عراق گشته، استانبول را فتح كرده، عازم فلسطین باشد و براى نابود ساختنآن جرثومه فساد از قلب خاورمیانه به سوى عكا عزیمت نمایدن تا از این طریق مصر ودیگر كشورهاى ( 1144 ) آفریقائى را فتح فرماید. باز هم تكرار مى كنم كه به خیال مننود درصد مطالب مربوط به دجّال مجعول است و ده درصد دیگر به یك شخص معیّن با ویژگیهاى شگفت انگیز دلالت مى كند كه انشاء الله با ظهور قریب الوقوع آن مهر تابانمعناى دقیق آن براى همگان روشن مى شود. آنچه از روایات اهلبیت عصمت و طهارت درمنابع و مآخذ نقل شده بسیار فراوانست كه ما تعداد بسیار اندكى را به عنوان نمونه دراینجا مى آوریم و مسئولیّت آنرا به عهده راویان و ناقلان مى گذاریم. و به قدرامكان، مطالب مبهم آنرا بیان مى كنیم. رسول اكرم (ص) مى فرماید: 1809- « من قاتلنىفى الاولى ، و قاتل اهل بیتى فى الثّانیّة حشره الله فى الثّالثة مع الدّجال» «كسیكه در آغاز با من نبرد كند و درثانى با اهلبیت من جنگ كند، در سوّمى خداوند اورا با دجّال محشور مى كند.» رسول اكرم(ص) بر اساس تنزیل مى جنگید و امیرمؤمنان براساس تأویل مى جنگید، ابوسفیان با رسول اكرم جنگید، معاویه با امیر مؤمنان جنگید و سفیانى با حضرت بقیّة الله (عج) مى جنگد. خداوند هر سه را با دجّال محشور مىفرماید. 1810- « یخرج الدّجاّال من سجستان» « دجّال از سجستان خروج مى كند.» (142) منتخب الاثر ص 425، الزام النّاصب ص 64 ، الامام المهدى ص 217، بحار الانوار ج 52 ص 224و بشارة الاسلام ص 5 1811- « انّه یخرج من المشرق من قریة یقال لها یهوداء و هىقریة من قرى اصفهان و بلدة من بلدان الاكاسرة. تحته حمار اقمر، و هو مطموس العینمكسور الظّفر و النّظر، و یخرج منه الحیات و هو محدودب الظّهر، قد صوّر كلّ سلاح فىیدیه حتّى الرّمح و القوس، یخوض البحارالى ( 1145 ) الكعب. و هو قصیر القامة، كهلمكتوب بین عینیه: كافر» « دجّال از یكى از دهكده هاى اصفهان به نام یهودا خروج مى كند، كه آنجا از شهرهاى سلاطین ایرانى است و بر مركبى سوار مى شود كه بسیار زشت وكریه المنظر است، چشمش كور است، ناخن و استخوان پیشانى اش شكستگى دارد، افعى ها ازاو بیرون مى آید، پشتش قوز دارد، هر سلاحى را در دست خود كج مى كند حتى نیزه و كمانرا، تا سینه در دریا فرو مى رود، كوتاه قد و كهنسال است و در میان دو چشمش نوشتهشده : كافر» (143) صحیح مسلم ج 8 ص 193 و الزام الناصب ص 202 و 228 1812- « یمكثابو الدّجّال ثلاثین عاما لا یولد له و لزوجته ولد. ثمّ یولد لهما غلام اعوز اخرس،تنام عیناه و لا ینام قلبه. ابوه طویل كثیر اللّحم، كانّ انفه منقار، و امّه امراةفرضاخیة طویلة الیدین» « پدر دجّال 30 سال زندگى مى كند و صاحب اولاد نمى شود،آنگاه پسرى كور و لنگ براى او عطا مى شود، كه دیدگانش مى خوابد و دلش نمى خوابد،پدرش درازقد و چاق است، دماغش چون منقار است، مادرش زنى با شكم فراخ و دستهاى دراز است.» (144) الزام الناصب ص 73 1813- « بین یدیه ثلاث سنوات: سنة تمسك السّماء فیهاثلث قطرها، و الارض ثلث نباتها، و سنة تمسك فیها السّماء ثلثى قطرها، و الارض ثلثىنباتها. و سنة تمسك فیها السّماء قطرها كلّه، و الارض نباتها كلّه، فلا یبقى ذاتظلف و لا ذات خرس من البهائم الّّّّا هلك. و انّ من اشدّ فتن ان یاتى الاعرابىیقول: ارایت ان لحییت لك ابلك الست تعلم انّى ربّك؟. فیقول: بلى . فیمثّل له نحوابله كاحسن ما یكون ضروعا و اعظمه اسنمة! و یاتى الرّجل قد مات اخوه و مات ابوهفیقول: ارایت ان احییت اباك و اخاك الست تعلم انّى ربّك؟ فیقول: بلى . فیمثّلالشّیاطین نحو ابیه او اخیه!» « در پیشقدم خروج او سه سال خشكى است: در سال اوّل آسمان یك سوّم بارانش را حبس مى كند و زمین یك سوّم گیاهش را، در سال دوّم آسمان دوسوّم بارانش را حبس مى كند و زمین دو سوّم گیاهش را، و در سال سوّم آسمان همهبارانش را حبس مى كند و زمین همه نباتش را. ( 1146 ) هیچ حیوان سم دارى نمى ماند جزاینكه هلاك مى شود، حیوان وزوز كننده اى نمى ماند جز اینكه نابود مى شود، از زشتترین فتنه هاى او اینست كه پیش بادیه نشین مى رود و مى گوید: اگر شتر ترا زنده كنم باور مى كنى كه من پرودگار تو هستم؟! مى گوید: آرى. پس در برابر دیدگان او شترش رابه بهترین شكلى مجسّم مى كند كه با پستانهاى بسیار جالب و كوهان بسیار مرتفع دیدهمى شود!! به كسیكه پدرش یا برادرش مرده است مىگوید : اگر پدرت و برادرت را زندهكنم، باور مى كنى كه من پروردگار تو هستم؟! مىگوید: آرى، پس شیاطین را به صورت پدرو برادر او در مى آورد!!» (145) الزام الناصب ص 181 اگر تعبیرات واقعاً كلام رسولاكرم(ص) باشد، دجّال مرد تزویركار و حقّه باز عجیبى است كه همگانرا فریب مى دهد،مگر اینكه خداوند كسى را از شرّ او درامان نگهدارد. 1814- « الدّجال یبصر باحدىعینیه و لا یبصر بالاخرى ، طویل القامة، ارزق العینین، اعمش، بوجهه اثر الجدرى ،ابخر الفم كبیر الاسنان، مقلّب الاظافر، اجدر الجسم لا شعر فى جسده، متنقّع الرّأس،طویل العنق، شانىء اصابعه تصل حدّ كفّه. كلامه له دوىّ، عالى الاكتاف، طارح الجبهة،فى احدى عینیه عیب، لحیته بشاخین تصل سرّته. عبوس، شروس...» « دجّال با یك چشمش مىبیند ولى با چشم دیگرش نمى بیند، قامتى دراز و چشمانى زاغ دارد كه از آنها آب مى ریزد، صورتش آبله رو است و دهانش بوى بد مى دهد، دندانهایش درشت است و ناخنهایشخمیده، پوست بدنش آبله دار و بى مو، در سرش نشانه شكستگى دارد، گردنش دراز، اخلاقشزشت و انگشتانش بسیار بلند است كه از وسطهاى كف دستش منشعب مى شود، صدایش طنین دار،شانه هایش بلند و پیشانى اش فراخ است، یكى از دیده هایش معیوب است، ریشش به سینه اشفروهشته، مردى زشت خوى و ترش رویست، بر مركبى سوارست كه خودش سرخ و پاهایش سبز استو میان دو گوشش 20 میل است!!، سرش چون كوهى بلند و پشتش متناسب با آنست. گامهایش 20میل است!! ( 1147 ) بر پیشانى اش دو سطر نوشته شده كه هر مؤمنى آنرا مى خواند و هركافرى آنرا تكذیب مى كند، و آن اینكه هر كس از تو پیروى كند شقاوتمند است و هر كساز تو جدا شود خوشبخت است، بیشتر لشكریانش از یهودیان و زنازادگان است. در طرف راستاو كوهى سبز و در طرف چپش كوهى سیاه است كه با او راه مخفى روند و همراه او توقّفمى كنند. مى گوید: این بهشت منست و این یكى از دوزخ من. هر كس از من پیروى كند او را به بهشت مى برم و هر كس نافرمانى كند او را با شمشیر نقمت خود تأدیب مى كنم.» (146)الحاوى للفتاوى ج 2 ص 171، صحیح بخارى ج 9 ص 60، صحیح مسلم ج 8 ص 195، الزامالناصب ص 74 و بشارة الاسلام ص 274 این حدیث شگفتیهاى فراوانى دارد كه برخى ازتأویلهایش را در فرازهاى بعدى خواهیم گفت. 1815- « الا احدّثكم حدیثا عن الدّجّالما حدّث به نبىّ قومه؟ انّه اعور، و انّه یجىء معه بمثل الجنّة و النّار. و انّىانذركم كما انذر به نوح قومه. تعلمون انّه اعور، و انّ الله لیس باعور». « آیا براىشما در مورد دجّال حدیثى بگویم كه هیچ پیامبرى به قوم خود نگفته است؟ او ( یك چشمش) نابیناست، و چیزى همانند بهشت و جهنّم با خود حمل مى كند، من شما را از او بیم مىدهم آنچنانكه حضرت نوح قومش را بیم داد. من شما را از او بیم مى دهم و هیچ پیامبرىنیست جز اینكه ار او برحذر داشته است. ولى من به شما چیزى مى گویم كه هیچ پیامبرىبه قوم خود نگفته است: مى دانید كه او اعور ( نابینا) است و خداوند اعور نیست.دجّال تا نزدیكى مدینه مى آید و آنگاه سه زلزله در مدینه روى مى دهد، پس هر كافر ومنافقى از شهر بیرون مى رود و بدین سان وحشت از دجّال ( مسیح كاذب) وارد مدینه نمىشود. آنروز مدینه هفت دروازه دارد براى هر یكى دو فرشته نگهبان هستند... چشم راست او نابیناست و همانند یك دانه عنّاب است.» (147) صحیح بخارى ج 9 ص 60، صحیح مسلم ج 8ص 195 و الحاوى للفتاوى ج2 ص171 در متن حدیث اضطراب هست و از نظر فصاحت در سطحىنیست كه شایسته فصیحترین انسان روى زمین باشد. و اگر حدیث صحیح باشد منظور از جمله«دجّال اعور است و خدا اعور نیست» شاید این باشد كه چون او كارهاى خارق العاده انجاممى دهد و ادّعاى الوهیّت مى كند، از این رو رسول اكرم (ص) مى فرماید كه او یك چشمشمعیوب است و خداوند باید از هر عیبى پیراسته ( 1148 ) باشد و لذا او هرگز نمى تواند خداى باشد. در روایات دیگرى آمده است كه حضرت رسول (ص) در نماز از فتنه دجّال بهخدا پناه مى برد و به اصحابش مى فرمود: 1816- « انّ معه نارا و نورا. فناره ماءبارد، و ماؤه نار. فمن ادرك ذلك منكم فلیقع فى الّدى انّها نار، فانّه عذب بارد!» «همراه او آتش و نورى هست، آتش او آب خنك است و آب او آتش است. هر كس از شما شیعیانآن زمان را درك كند خود را به آنچه كه آتش به نظر مى رسد بیفكند كه آنچه آتش تصوّرشود آب گوارائى است!!» (148) بشارة الاسلام ص 274، صحیح مسلم ج 8 ص 195 و الحاوىللفتاوى ج 2 ص 171 البتّه این معنى به نظر مى رسد كه دور از واقعیّت باشد و به شوخىشبیه تر باشد و تصوّر نمى رود كه پیامبر اكرم(ص) چنین تعبیرى را فرموده باشد، ولى در منابع اهل سنّت موجود است. 1817- « الدّجّال رجل ضخم عریض، لیس ما بین خلق آدمالى قیام السّاعة خلق اكبر اكبر منه» « دجّال مردى درشت و چاق است و در میانمخلوقات خدا از حضرت آدم تا پایان جهان كسى بزرگتر از او نیست.» (149) الزام الناصبص 74، الحاوى للفتاوى ج 2 ص 171 و صحیح بخارى ج9 ص60 1818- « انّه لم تكن فتنة فىالارض، منذ ذرا الله ذریّة آدم، اعظم من فتنة الدّجّال!.. و انّ الله لم یبعث نبیّا الّا حذّر امّته الدّجّال، و انا آخر الانبیاء و انتم آخر الامم، و هو خارج فیكن لامحالة!» « از روزیكه خداوند اولاد حضرت آدم را آفریده است فتنه اى بالاتر از فتنهدجّال نیست. خداوند پیامبرى نفرستاده جز اینكه امّت خود را از فتنه دجّال بیم دادهاست. من آخرین پیامبر و شما آخرین امّت هستید، او بدون تردید درمیان شما خروج خواهدكرد» (150) المهدى ص 192، الزام الناصب ص 74 و صحیح بخارى ج 9 ص 60 1819- « ما مننبىّ الّا وانذر قومه الدّجّال الاعور الكذّاب» « هیچ پیامبرى نیست جز اینكه امّتشرا از دجّال دروغگوى نابینا برحذر داشته است.» (151) الزام الناصب ص74 و صحیح بخارىج9 ص60 ( 1149 ) 1820- « ایّها النّاس، ما بعث الله نبیّا الّا و قد انذر قومهالدّجّال. و انّ الله قد اخّره الى یومكم هذا. فمها تشابه علیكم فى امره فانّ ربّكم لیس باعور انّه یخرج على حمار عرض ما بین اذنیه میل! یخرج و معه جنّة و نار، و جبلمن خبز و نهر من ماء! اكثر اتباعه الیهود و النّساء و العراب. یدخل آفاق الارضكلّها الّا مكّة بتیها و المدینة و لا بتیها فانّهما محرّمتان علیه». « هان اىمردم! خداوند پیامبرى را نفرستاده جز اینكه قوم خود را از دجّال بیم داده است وخداوند او را براى زمان شما ذخیره كرده است. اگر كارهاى او بر شما مشتبه شود، این هرگز مشتبه نشود كه او كور است و پروردگارتان كور نیست. او بر فراز مركبى مى آید كهبین دو گوشش یك میل است. او خروج مى كند درحالیكه بهشت و جهنّم را با خود یدك مىكشد و كوهى از نان و رودخانه اى از آب را همراه خود حمل مى كند. بیشترین پیروانش ازیهودیان، زنان و بادیه نشینان است، به همه اقطار و اكناف جهان وارد مى شود جز مكّهو حوالى مكّه، و مدینه و حوالى مدینه، كه هر دو ( مكّه و مدینه) بر او حرام است» (152)صحیح بخارى ج 9 ص 61، صحیح مسلم ج4 ص120، ینابیع المودّه ج 3 ص 165، بحار الانوار ج 52 ص 194، منتخب الاثر ص 460، البیان ص 104، كشف الغمّه ج 3 ص 260 والزام الناصب ص 74 در اینجا جاى شكرش باقیست كه فاصله بین دو گوش مركبش از 20 میلبه یك میل تقلیل یافته است. 1821- « من المحرّم على الدّجّال ان یدخل نقاب المدینةلانّها تنفى الخبث كما ینفى الكیر خبث الحدید و لانّها لا یقربها الطّاعون و لاالدّجّال» « از چیزهائى كه بر دجّال حرام است پا نهادن بر راههاى كوهستانى مدینه منوّره است كه آنجا سرزمین مقدّس است و پلیدى را از بین مى برد آنچنانكه كورهآهنگران پلیدى آهن را، و آنجا سرزمینى است كه طاعون و دجّال بر آنجا راه ندارد.» (153)منابع یاد شده در شماره 12 در حدیث 1815 خواندیم كه چون دجّال به مدینه نزدیكشود در مدینه سه بار زلزله مى شود و منافقان و كافران از مدینه بیرون مى روند كهآنهم نوعى دفع پلیدى است. ( 1150 ) 1822- « لا یدخل المدینة رعب المسیح الدّجّّال.و لها یومئذ ثلاثة ابواب، لكلّ باب ملكان» « رعب و وحشت مسیح كاذب ( دجّال) واردمدینه نمى شود. آنروز براى مدینه سه دروازه است و براى هر یكى دو فرشته نگهبانهستند.» (154) الملاحم و الفتن ص 146، بشارة الاسلام ص 15 و 295، منتخب الاثر ص 460، ینابیع المودّه ج 3 ص 165، صحیح مسلم ج 4 ص 120 و كشف الغمّه ج3 ص 260 1823- «على نقاب المدینة ملائكة. لا یدخلها الطّاعون و لا الدّجّال» « بر راههاى كوهستانىمدینه فرشتگانى موكّل هستند كه طاعون و دجّال وارد آنها نشوند.» (155) الزام الناصبص 181 و 261، صحیح بخارى ج 9 ص 61 و البیان ص 104 1824- « یأتى ، و هو محرّم علیهان یدخل نقاب المدینة، فینتهى الى بعض السّباخ الّتى تلیها، فیخرج الیه یومئذ رجلهو من خیر النّاس، فیقول الدّجال: ارایتم ان انا قتلتهذا الرّجل ثمّ احییته، اتشكونفى الامر؟ فیقولون: لا، فیقتله ثمّ یحییه! فیقول الرّجل حین یحییه : و الله ما كنتفیك قطّ اشدّ بصیرة منّى الآن. فیرید الدّجال ان یقتله ثانیا فلا یسلط علیه.» « بر دجّال حرامست كه وارد راههاى كوهستانى مدینه شود، از این رهگذر به وادیهاى نزدیك آنمى آید، در آنجا مردى از بهترین مردم به سوى او خارج مى شود و مى گوید: من گواهى مىدهم كه تو دجّال هستى . دجّال مى گوید: من اگر این مرد را بكشم و سپس زنده سازم،آیا در مورد این امر باز هم شكّ مى كنید؟! مردم مى گویند: نه. پس او را مى كشد وسپس زنده اش مى كند. هنگامى كه او را زنده مى كند، او مى گوید: هرگز عقیده من نسبت به شما تغییر نكرده قبلاً هم در همین سطح ترا مى شناختم كه الان مى شناسم. دجّالتصمیم مى گیرد كه یكبار دیگر او را بكشد ولى خداوند دیگر او را مسلّط نمى سازد.» (156)منتخب الاثر ص 461، صحیح مسلم ج 8 ص 199، الزام الناصب ص 85، نور الابصار ص 169و صحیح بخارى ج 9 ص 60 گفته شده كه آن مرد حضرت خضر علیه السّلام است، چنانكهگفته شده كه سرانجام او را حضرت خضر مى كشد. (157) ولى در احادیث تصریح شده كه اورا حضرت عیسى (ع) در باب لدّ در فلسطین مى كشد. « مترجم» روزیكه جهان بشریّت از فتنه دجّال رهائى یابد « روزهائى» نامیده مى شود. ( 1151 ) 1825- « و لیهبطنّالدّجّال حول كرمان، فى قوم یلبسون الطّیالسة و ینتعلون الشّعر» « دجّال با گروهىكه طیلسان مى پوشند و كفش مویین یه پا مى كنند در حومه كرمان فرود مى آید» (158)الملاحم و الفتن ص 69، الزام الناصب ص 261 و بشارة الاسلام ص 45 « یهبط الدّجّالكلّ قریة عامرة فى الدّنیا اثناء المدّة الّتى یسیحها فى الارض» « در مدّتى كهدجّال در روى زمین گردش مى كند به همه شهرهاى آباد وارد مى شود» (159) بشارةالاسلام ص45، الملاحم و الفتن ص 126 و الزام الناصب ص 261 1827- « یتبعه سبعون الفامن الاتراك و الیهود و اولاد الزّنا. و المدمنون على الخمر و المغنّون و اصحاباللّهو و العراب، و النّساء. و هو یمرّ بالحزبة فیقول لها: اخرجى كنوزك، فتتبعه كنوزها!» « هفتاد هزار ترك، یهود، زنازاده، خواننده، نوازنده، بادیه نشین و زن ازاو پیروى مى كنند. به هر خرابه اى برسد مى گوید: گنجهایت را آشكار كن، پس آنچه گنجدارد آشكار مى شود.» (160) الزام الناصب ص 202 و 261، بحار الانوار ج52 ص194 والملاحم و الفتن ص66 1828- « الدّجّال رجل عریض، عینه الیمنى مطموسة، و الیسرىكانّها كوكب، بین عینیه مكتوب: كافر بالله و برسول الله. یخرج و یدّعى انّه الرّبّو لا یسمعه احد الّا تبعه الّامن عصمه الله عزّوجل. تكون له جنّة و نار، فیقول: هذهجنّتى لمن سجدلى ، و من ابى ادخلته النّار» « دجّال مرد چاقى هست، چشم راستش معیوباست، چشم چپش چون ستاره مى درخشد. كسى او را نمى شنود جز اینكه از او پیروى مى كندجز كسانیكه خداوند آنها را نگهدارد. بهشت و دوزخى خواهد داشت كه خواهد گفت: اینبهشت منست براى كسانیكه مرا سجده كنند و این جهنّم منست براى كسانیكه از سجده به من ابا كنند.» (161) صحیح بخارى ج 9 ص 60، ینابیع المودّه ج3 ص66، بشارة الاسلام ص274و الزام الناصب ص 228 1829- « عند خروج الدّجال تهبّ ریح عاد، و تسمع صیحة قومصالح، و یكون مسخ كمسخ اصحاب الرّسّ. و هو یخرج من ناحیة المشرق من قریة یقال لها:دراس. یخرج على حمار، مطموس العین، مكسور الظّفر، ( 1152 ) یخوض البحار الى كعبه. یدخل بلد الّا اربع مدن: مكّة و المدینة و القدس و طرسوس. و ینزل عیسى (ع) و یكونقتله على یده بحربة ینزلها معه، و یكون تجوّله فى الدّنیا اربعین یوما : یوم كسنة،و یوم كشهر، و یوم كجمعة، و یائر ایّامه كایّام النّاس و یقتله عیسى بن مریم ببابلدّ» « چون دجّال خروج كند طوفان قوم عاد، و بانگى چون بانگ قوم صالح، و مسخى چونمسخ اصحاب رسّ واقع مى شود. وى از مشرق از دهكده اى به نام « دارس» خروج مى كند، برمركبى نابینا و سم شكسته سوار مى شود كه تا سینه اش در آب فرو مى رود. به هر شهرى وارد شود جز چهار شهر: مكّه مدینه و قدس و طرسوس. آنگاه حضرت عیسى (ع) نازل مى شودو دجّال به دست او كشته مى شود با وسیله اى كه با خودش موقع نزول مى آورد. دجّالمدّت چهل روز در زمین مى گردد كه یك روز آن چون یكماه و دیگر روزهایش چون روزهاىمعمولى . حضرت عیسى (ع) او را در باب لدّ مى كشد.» (162) ینابیع المودّه ج3 ص136،بشارة الاسلام ص274، الزام الناصب ص 228، صحیح مسلم ج 8 ص198 و كشف الغمّه ج3 ص274و گفته شده كه او را حضرت بقیّة الله روحى فداه به قتل مى رساند و حضرت عیسى (ع)نیز یك ضربه مى زند تا كارش را یكسره كند. 1830- « یخرج و لست فیكم، فامرو حجیجنفسه! و الله خلیفتى على كلّ مسلم. انّه شاب قطط عینه قائمة، یخرج ما بین الشّام والعراق فیبعث یمینا و شمالا، لبثه فى الارض اربعون یوما: یوم كسنة، و یوم كشهر، و یوم كجمعة، و سائر ایّامه كایّامكم...» « او هنگامى خروج مى كند كه من در میان شمانیستم و هر كسى براى خودش حجّت است و خداوند ولىّ منست بر هر مسلمانى . او ( دجّال)جوانى است با موهاى پر پشت، چشمش برآمدگى دارد، از میان شام و عراق خروج مى كند، بهچپ و راست گردش مى كند، مدّت چهل روز در روى زمین جولان مى كند، روزى چون یكماه ودیگر روزهایش چون روزهاى شما، سرعتش در روى زمین چون باران است، باد به دنبالش حركت مى كند، به نزد قومى مى آید و به طرف خود دعوت مى كند. او را تكذیب مى كنند و دستردّ به سینه اش مى زنند، بر مى گردد، در حالیكه همه اموال آنها را ( از طریق سحر وشعبده) با خودش مى برد. آنها صبح مى كنند و مى بینند كه چیزى در دست ندارند. ( 1153 )آنگاه به سوى آنها باز مى گردد و آنها را به سوى خود فرا مى خواند و همگى او راتصدیق مى كنند و دعوتش را مى پذیرند. به آسمان میگوید: ببار، آسمان مى بارد. بهزمین مى گوید: برویان، و زمین مى رویاند. پس دامهاى آنها بهتر از هر زمانى میخورندو به تناسب آن شیر مى دهند، آنگاه به ویرانه آمده مى گوید: گنجهایت را درآور. پس برمى گردد و گنجها همانند زنبوران عسل به دنبالش حركت مى كنند. جوان چهار شانه اى رامى خواند و با شمشیر دو نیمش مى كند و سپس یكبار دیگر فرا مىخواند و خنده كنان بهاو روى مى كند.» (163) كشف الغمّه ج 3 ص 274 ، الزام الناصب ص228، صحیح مسلم ج8ص197، ینابیع المودّه ج3 ص66 و بشارة الاسلام ص 192 امیر مؤمنان (ع) مى فرماید: 1831- «یخرج الدّجّال الاكبر، الاعور الممسوح العین الیمنى ، و الاخرى كانّهاممزوجة بالدّم، لكانّها فى الحمرة علقة، تأتى الحدقة كهیئة حبّة العنب الطّافیة علىالماء» « دجّال بزرگ خروج مى كند، چشم راستش معیوب است و چشم چپش خون آلود است،گوئى خون بسته است، حدقه چشمش چون یك دانه عنّاب روى آب شناور است» (164) الزامالناصب ص 202، صحیح مسلم ج1 ص107 و بشارة الاسلام ص44 1832- « یخرج من بلدة باصفهانیقال لها: الیهودیّة، عینه الیمنى ممسوحة، و الاخرى فى جبهته تضىء كانّها كوكبالصّبح، فیها علقة كانّها ممزوجة بالدّم، بین عینیه مكتوب: كافر.یقراه كلّ كاتب و امّى. یخوض البحار، و یسیر بین یدیه جبلان من دخان، و خلفه جبل ابیض یرى النّاسانّه طعام. یخرج فى قحط شدید، تحته حمار احمر طوله سبعون ذراعا، خطوته میل، تطوى لهالارض منهلا منهلا. لا یمرّ بماء الّا غار الى یوم القیامة: ینادى بصوت عال یسمعبین الخائفین و یبلغ ما شاء الله و یقول: الىّ الىّ یا اولیائى . انا الّذى خلقفسوّى ، و قدّر فهدى ، انا ربّكم الاعلى ! هذه جنّة لمن سجدلى ، و من ابى ادخلته النّار! كذب عدوّ الله، انّه اعور، و ربّكم لیس باعور.» ( 1154 ) « از شهر اصفهان،از دهكده اى به نام « یهودیّه» خروج مى كند، چشم راستش معیوب و چشم دیگرش چون ستارهصبح بر پیشانى اش مى درخشد. در چشم چپش چون زالوئى آمیخته با خون است. درمیان دوچشمش نوشته شده :« كافر». هر درس خوانده و ناخوانده آنرا مى خواند. وارد دریاها مىشود و بر روى دریا حركت مىكند و دو كوه از دود در برابرش حركت مى كند و كوه سفیدى در پشت سرش كه مردم آنرا خوراك تصوّر مى كنند. در سال قحطى خروج مى كند و بر مركبىسرخ به طول هفتاد زراع سوار مى شود. گامهایش یك میل است، زمین رد زیر پاهایشدرنوردیده مىشود. بر آبى عبور نمى كند جز اینكه براى همیشه در زمین فرو مى رود (خشك مىشود )، با صداى بلند بانگ مى زند كه همه شرق و غرب مى شنود: اى دوستان و علاقمندان، به سوى من بشتابید كه من همان آفریدگارى هستم كه جهان را آفرید و كاملگردانید و هدایت نمود. من ربّ اعلاى شما هستم، این بهشت منست براى كسیكه مرا سجدهكند و هر كس نافرمانى كند به دوزخ فرو مى برم!!! دشمن خدا دروغ مى گوید، او كور استو خداوند كور نیست» (165) الصّواعق المحرقه ص165، بحار الانوار ج52 ص193، الزامالناصب ص180، بشارة الاسلام ص 44 و الملاحم و الفتن ص 77 از امام صادق (ع) آمده استكه او در دهه اوّل ماه رجب خروج مى كند. خداى تبارك و تعالى از هر عیب و نقصى منزّهاست، او بیناست ولى بدون نیاز به چشم، او شنواست بدون نیاز به گوش. او از هر گونه نقص و عیب منزّه است، به مكان و زمان نیاز ندارد، او جسم نیست و از همه لوازم مادّهبه دور است، دیدگان او را درك نمى كند واو دیدگان را درك مى كند، كه او لطیف و خبیراست و از آنچه ستمگران و بى خبران مى گویند پاك و منزّه است. 1833- « انّى یكون ذلكو لم یعضّ الزّمان، انّى یكون ذلك و لم یجف الاخوان، انّى یكون ذلك و لم یظلمالسّلطان، انّى یكون ذلك و لم یقم الزندیق فى قزوین، فیهتك ستورها، و یكفّر صدورهاو یغیّر سورها، و یذهب بهجتها؟! من فرّ منه ادركه، و من اعتزله افتخر، و من تابعهكفر، حتّى یقوم باكیان: باك یبكى على دینه، و باك یبكى على دنیاه». « چگونه ممكناست مهدى ظهور كند در حالیكه هنوز روزگار ( 1155 ) سخت نشده است، چگونه ممكن است درحالیكه هنوز دوستان و برادران ستم پیشه نكرده اند، چگونه ممكن است در حالیكه هنوزپادشاه ستم نكرده است. چگونه ممكن است در حالیكه هنوز زندیق از قزوین خروج نكرده است، كه پرده ها را بدرد و بزرگان را تكفیر نماید و حدود را تغییر دهد و طراوت آنرااز بین ببرد. هر كس از او فرار كند او را در مى یابد، هر كس با او درگیر شود او رامى كشد، هر كس از او دورى گزیند افتخارى كسب مى كند و هر كس از او پیروى كند كافرمى شود. آنگاه مردم به دو دسته گریان تقسیم مى شوند، دسته اى براى دینش گریه مى كندو دسته اى براى دنیایش.» (166) غیبت شیخ طوسى ص269، منتخب الاثر ص441، بحار الانوار ج52 ص212، بشارة الاسلام ص 65، الامام المهدى ص231 و ینابیع المودّه ج3 ص66 در برخىاز احادیث شهر خروج او دقیقاً مشخّص شده، در برخى فقط اسم منطقه اش آمده و در برخىعنوان كلّى مطرح شده است و شاید برخى از اختلافات مربوط به ناقلان حدیث پیش ازتدوین كتب حدیثى باشد. 1834- « الا و انّ اكثر اشیاعه اولاد الزّنى و اصحابالطّیاسة الخضر یقتله الله عزّوجلّ على عقبه افبق لثلاث ساعات مضت من یوم الجمعة،على یدى من یصلى عیسى بن مریم (ع) خلفه» « آگاه باشید كه بیشتر پیروانش فرزنداننامشروع و اصحاب طیلسان سبز( یهودیان) مى باشند. خداوند او را در گردنه « افیق» بهدست كسى كه عیسى مسیح پشت سرش نماز مى خواند، سه ساعت گذشته از روز جمعه به هلاكت مى رساند.» (167) الزام الناصب ص180، بشار الاسلام ص45، منتخب الاثر ص 428 و بحارالانوار ج 52 ص 194 « افیق» دهكده اى در فلسطین بین حوران و غوربیسان در نزدیكى شهر «لدّ» مى باشد. 1835- « یبرز الدّجّال و معه سبعون الف یهودى كلّهم ذو سلاح محلاة. فاذا الدّجّال الى عیسى ذاب كما یذوب الرّصّاص فى النّار ثمّ یولّى هاربا، فیقولعیسى : انّ لى فیك ضربة لن تفوتنى بها، فیدركه فیقتله، فلا یبقى شىء ممّا خلقه اللهیتوارى به یهودى الّا انطقه الله عزّوجلّ و لا حجر و لا دابّة الّا قال: یا عبداللهالمسلم، هذا یهودى فاقتله، الّا الغرقد فانّها من شجرهم فلا تنطق» ( 1156 ) « دجّالبا هفتاد هزار یهودى خروج مى كند كه همگى تا به دندان مسلّح هستند. چون دجّال بهحضرت عیسى نگاه كند ذوب مى شود آنچنانكه سرب در آتش ذوب مىشود. سپس پشت كرده پا به فرار مى نهد. حضرت عیسى (ع) مى فرماید: من ضربتى براى تو دارم كه هرگز از من فوتنخواهد شد. پس به او مى رسد و او را طعمه شمشیر مىسازد. دیگر چیزى از آفریده هاىخدا پیدا نمى شود كه یهودیان در زیر آن مخفى شوند جز اینكه به اذن خدا به حرفدرآمده مى گوید: اى مسلمان! اینجا یك نفر یهودى هست او را بكش. هر سنگى و هر جنبندهاى مخفیگاه آنها را بیان مى كند، جز « غرقد» (168) كه از درختان آنهاست و لذا به حرف نمى آید» (169) غرقد، نوعى عوسج است و آن درختى است كه برگ و بار آنرا بجوشانندو در خضابها به كار برند.« مترجم» كشف الغمّه ج 3 ص 273، بشارة الاسلام ص 275،الزام الناصب ص 202، صحیح مسلم ج 8 ص 296 و الملاحم و الفتن ص 66 این معنى بااحادیث فراوانى تأیید مى شود كه در حكومت حقّه یك نفر هم یهودى در روى زمین نمىماند و اگر در دل سنگى مخفى شوند آن سنگ به سخن مى آید و مىگوید: اى بنده خدا، دردل من یهودى هست مرا بشكاف و آنرا در آور. نگارنده هنوز به عقیده خود باقى است كهدجّال رمز یك آشوبگر و ستمگر از رهبران گروههاى گمراه و خونخوار است كه با لشكریانتا به دندان مسلّح طغیان مى كند و ادّعاى الوهیّت مى نماید تا روزیكه وعده الهى فرارسد و همه نیروهایش را درهم شكند و خود با یك ضربت از پاى درآید. كه حق پابرجا و باطل نابود شدنى است. امام باقر (ع) مى فرماید: 1836- « الدّجّال یخرج من قبلالمشرق من مدینة خراسان (؟) ثمّ یهبط حدر كرمان فى ثمانین الفا، و اتباعه كانّوجوههم المجانّ المطرّقّة» « دجّال از طرف مشرق از شهر خراسان خروج مى كند، سپس با هشتاد هزار نفر به جلگه كرمان فرود آید، صورت لشكریانش چون سپاهى است كه پوست برروى آن كشیده باشند.» (170) الملاحم و الفتن ص126 از این حدیث استفاده مى شود كهقسمتى از پیروان او از چین و خاور ( 1157 ) دور خواهد بود. روزى یك نفر خراسانىخدمت امام باقر علیه السلام رسید امام فرمود: 1837- « یا خراسانى ، تعرف وادى كذا؟:قال: نعم . قال: تعرف صدعا فى الوادى من صفته كذا و كذا ؟ قال: نعم قال: من ذلكیخرج الدّجّال» « اى خراسانى ! آیا چنین منطقه اى را مى شناسى ؟ گفت : آرى ، فرمود:آیا در آنجا تیره اى را به این خصوصیّات مى شناسى ؟گفت : آرى فرمود: دجّال از آنهاخروج مى كند.» (171) بحار الانوار ج52 ص190 1838- « یخرج بعد جفاف ماء بحیرة طبریّة» « دجّال پس از خشك شدن دریاچه طبریّه خروج مى كند.» (172) الزام الناصب ص 261اگر دریاچه طبریّه خشك شود، یكى از بهترین نشانه هاى حقّانیّت اسلام و صدقگفتار پیامبر اسلام خواهد بود كه از یك حادثه غیر مترقّبه در بیش از هزار سال بعدخبر داده است. زیرا هنوز آب دریاچه طبریّه فراوان است و آثار كم شدن و خشك شدن در آن نیست و هنوز هم یهود از آب آن پتاسیم و سولفور استخراج مى كنند. ولى بر اساس اینروایت روزى خواهد خشكید و به دنبال آن دجّال خروج خواهد كرد. امام صادق (ع) مىفرماید: 1839- « یصرح بصوت یسمعه الانس و الجن: هذه جنّتى لمن سجدلى ، و من ابىادخلته النّار!» « دجّال بانگ مى زند كه این بهشت منست براى كسیكه مرا سجده كند وهر كس امتناع ورزد او را به آتش مى برم. این فریاد را همه انس و جنّ مى شنوند.» (173)الزام الناصب ص261 معناى این حدیث امروز بسیار معقول است، زیرا كافیست كه درپشت تریبون قرار بگیرد و فریاد بكشد و از همه رسانه هاى گروهى فریادش بلند شود و ( 1158 )بگوش همگان برسد. 1840- « ... و هو یعطى من یقرّ له بالرّبوبیّة، من اصفهانسبعون الفا، و یتبعه اسوا النّاس!» « هر كس از او پیروى كند او را انفاق مى كند ولذا هفتاد هزار نفر از بیچاره ترین مردمان از اصفهان از او پیروى مى كنند.» (174)ینابیع المودّه ج3 ص66 و منتخب الاثر ص480 1841- « القائم یقتل الدّجّال، و یصلبهعلى كناسة الكوفة» « حضرت قائم (عج) دجّال را مى كشد و او را در كناسه كوفه به دارمى زند.» از این حدیث استفاده مى شود كه دجّال در عراق كشته مى شود. 1842- « یوم النّیروز هو الیوم الّذى یظهر فیه قائمنا اهل البیت و ولاة الامر، و یظفره اللهتعالى بالدّجّال فیصلبه على كناسة الكوفة!» « روز نوروز روزیست كه خداوند در آن روزقائم اهلبیت (عج) و واپسین ولىّ امر را بر دجّال پیروز مى گرداند و او را در كناسهكوفه به دار مى زند.» (175) بحار الانوار ج52 ص308 و بشارة الاسلام ص193 1843- «یقتله صاحب الامر لثلاث ساعات مضت من یوم الجمعة» « صاحب الامر علیه السّلام او راسه ساعت از صبح جمعه گذشته به هلالكت مى رساند» خدا مى داند كه از این احادیث كه درمورد دجّال گذشت چقدرش صحیح است و چقدرش توسّط بازرگانان حدیث ( نعوذ بالله) جعل شده و به زبان معصومان پاك بسته شده است! جابر بن عبدالله انصارى گوید: 1844- « منكذّب بالدّجّال فقد كفر، و من كذّب بالمهدىّ فقد كفر» ( 1159 ) « هر كس دجّال راانكار كند، كافر مى شود و هر كس مهدى را انكار كند كافر مى شود» (176) الحاوىللفتاوى ج2 ص161 مترجم گوید: انكار دجّال از آن جهت كفرآور است كه تكذیب رسولاكرم(ص) و ائمّه اطهار مى باشد. و حدیث فوق عیناً از رسول اكرم (ص) نقل شده است:ابوبكر اسكافى در « فوائد الاخبار» و ابو القاسم سهیلى در « شرح السّیره» این حدیثرا به سندهاى خود نقل مى كند از جابر بن عبدالله انصارى ، كه رسول اكرم(ص) فرمود: 1845- «من كذّب بالدّجّال فقد كفر، من كذّب بالمهدىّ فقد كفر» « هر كس دجّال راانكار كند كافر مى شود و هر كس مهدى را انكار كند كافر مى شود» (177) الرّوض الانفص431 و عقد الدّرر ص157 و در انجیل آمده است: 1846- « زیرا كه این اصناف است نزد خدا كه عذاب كنندگان شما را عذاب دهد. و شما را كه عذاب مى كشید با ما راحت بخشد،در هنگامى كه عیسى خداوند از آسمان با فرشتگان قوّت خود ظهور خواهد نمود» (178) انجیل، رساله دوّم پولس به تسالونیكیان، باب اوّل بندهاى 6 و 7 1847- « و آن اژدهارا كه قدرت به وحش داده بود پرستش كردند و وحش را سجده كرده گفتند كه كیست مثل وحشو كیست كه با وى مى تواند جنگ كند» (179) انجیل، مكاشفه یوحنّاى رسول، باب سیزدهم،بند 4 [ مترجم گوید: مسترهاكس آمریكائى در شرح این فراز گوید: مقصود از وحش قوهایست كه در مقام خداوند مىایستد و از براى خود حقوق نابرجا ( بى مورد) ادّعا نمایدو مؤمنین و خادمین حضرت اقدس الهى را زحمت رسانیده، متابعین خود را به اسم خود بنامد و این مطلب در سایر جاهاىمكاشفات نیز مذكور است( مكاشفه یوحنّا 9:14، 2:15، 2:16)، امّا وحش قرمز آنهم در ( 1160 ) مكاشفات مذكور است( مكاشفه یوحنّا 19:19 و 4 :20) «مترجم»] (180) قاموس كتاب مقدّس، ص905 1848- « و معجزات عظیمه به عمل مىآورد تا آتش را نیز از آسمان در حضور مردم به زمین فرود آورد. و ساكنان زمین راگمراه كند.» (181) انجیل، مكاشفه یوحنّا ، باب سیزدهم، بندهاى 13 و 14 1849- « و آنده شاخ كه دیدى ، ده پادشاه هستند كه هنوز سلطنت نیافته اند. بلكه یكساعت با وحشپادشاهان قدرت مى یابند. اینها یك رأى دارند و قوّت و قدرت خود را به وحش مى دهند.» (182) انجیل، مكاسفه یوحنّا، باب هفدهم، بندهاى 12 و 13 1850- « و دیدم فرشته را كهدر آفتاب ایستاده كه به آواز بلند تمامى مرغانى را كه در آسمان پرواز مى كنند نداكرده مى گوید: بیائید و به جهت ضیافت عظیم خدا فراهم شوید. تا بخورید گوشت پادشاهانو گوشت سپهسالاران و گوشت جبّاران و گوشت اسبها و سواران آنها و گوشت همگنانرا، چهآزاد و چه غلام، چه صغیر و چه كبیر. و دیدم وحش و پادشاهان زمین و لشكرهاى ایشان راكه جمع شده بودند تا با اسب سوار و لشكر او جنگ كنند. و وحش گرفتار شد و نبىّ كاذببا وى كه پیش او معجزات ظاهر مى كرد تا به آنها آنانى را كه نشان وحش دارند و صورت او رامى پرستند گمراه كند. این دو زنده به دریاچه آتش افروخته شده به كبریت انداختهشدند. و باقیان به شمشیرى كه از دهان اسب سوار بیرون مى آمد كشته شدند و تمامىمرغان از گوشت ایشان سیر گردیدند.» (183) انجیل، مكاشفه یوحنّاى رسول، باب نوزدهم،بندهاى 17-21 از این فراز استفاده مى شود كه ممكن است دجّال همان سفیانى باشد كهلشكریانش در كنار دریاچه طبریّه كشته مى شوند و خودش نیز در كنار دریاچه طبریّه ذبح مى شود و نبرد حق و باطل پایان مى پذیرد و دیگر نشانى از باطل باقى نمى ماند. وشاید دجّال یك حقیقت باشد جدا از سفیانى كه داراى قدرت فوق العاده افسونگرى و حقّهبازى باشد و انسانهاى زیادى را گول بزند. و شاید منظور از مركب عجیب و غریب او كهمیان دو گوشش 20 میل باشد و كوههائى را با خود حمل كند ناوهاى جنگى امروز باشد كهدهها فرزند هواپیما مى تواند روى آنها فرود آیند و كوههائى از اسلحه و امتعه را باخود حمل كند و شاید واقعاً تپّه اى از وسائل رفاه و آسایش در یك طرف ناو، و تپّه اىاز موادّ آتش زا را در طرف دیگر آن حمل كند كه یكى را بهشت و دیگرى را جهنّم ( 1161 )بنامد. چنانكه در احادیث گذشت.
دجال یعنی ضدخدا دجال صایدبن صید است وشقى كسى است كه او را تصدیق كند و سعید كسى است كه او را تكذیب كند...و از دهى كهمعروف به یهودیهاست ، خروج مىكند. چشم راستشاز اصل خلقت ندارد به طورى كهگودى حدقهاش نیست و دیگرى كهدر پیشانیش است، مانند ستارهصبح مىدرخشد و در چشمشمانندپارچه گوشت چیزى است گویا كه باخون ممزوج است و در میانچشمش لفظ «كافر» نوشتهشده بهطورى كه همه كس آن را مىخواند خواه نویسنده باشد و خواه نه . بهدریاها داخل مىشود و آفتاب با وىسیر مىكند و در پیش رویش كوهىاست از دود و در پشتسرشكوهسفیدى است كه خلایق چنینمىدانند كه آن طعام است و در ایامقحط شدیدى خروجمىكند وبهدرازگوش سبز یا خاكسترى رنگسوار شود و زمین در زیر پایشپیچیده مىگرددو به هیچ آبنمىگذرد مگر اینكه خشكیدهمىشود به طورى كه جایش تا روزقیامتخشكمىماند وبه آواز بلندندا مىكند، به نوعى كه همه جن وانس و شیاطین ، كه در ما بینمشرقو مغرباند صداى او را مىشنوند.
باسمه تعالی با سلام و عرض ادب پاسخ سوالبه شرح زیر می باشد: در فرهنگ جدید عربى - فارسىمنجدالطلاب و فرهنگ لاروسمعانىلغت دجال چنین آمده است: «آب طلا، گروه بزرگ انبوه ، دروغگو ، فریبندهلقبمسیح كذاب كه در آخرالزمانظهور كند.» مرحوم علامه علىاكبر دهخدااین لغت را درلغتنامه خود، هم باتشدید «جیم » و هم بدون تشدید«جیم» ضبط نموده است. مهدى پرتوىآملى درباره اینلغت مىنویسد: «دجال صیغه مبالغهاز لغت دجل و به معنى خدعه ،نیرنگ، حیله و باطل است.» شادروان دكتر محمد خزائلىتعبیرى زیبا و ظریف از لغت دجالكردهاست: «دجال كلمهاى مركباست و الف و لام آن همان الف ولامى است كه در نامهاىدانیال وخرقیال هم وجود دارد و به معنى«خدا» ست. جزء اول آن هر چه باشدبه معنى «ضد» و «دشمن» است ودور نیست كه با «دژ»، «دشمن» و«دشوار» همریشه باشد. (1) بنابراینتعبیر، دجال یعنى : ضدخدا، دشمنخدا. شكل ظاهرى «دجال» دجال را با سیمایىعجیب مجسمكردهاند. صورتى آبله رو كه یكچشم او كور شده - چشم راست - وچشم دیگرشدر وسط پیشانى ،مانند ستاره صبح درخشان است.این بیت مولانا جلالالدین بلخىبهیكچشم بودن دجال گواهى دارد : او به سر، دجال یك چشم لعین اى خدا فریادرس نعمالمعین نام اصلى، كنیه، محل اقامت و محل ظهور دجال نام اصلى دجال، «صائد بن صید»و كنیهاش «ابویوسف» است. ازمادرى یهودى به نام «میمونه» بهدنیا آمده و در جزیرهاى بهیكصخره بسته شده است. چون سالاز چهارصد هجرت بگذرد، بایدمنتظر بود تا ظاهر شود واین ازعلامات آخرالزمان است. خراسان و كوفه از نقاطى هستندكه به عنوان محل خروج وظهوردجال ذكر شدهاند. خاقانى شاعرنامى قرن ششم هجرى قمرى محلظهور دجال را چنینذكر مىكند: نه عیسى راست از یاران كمینه سوزنى دربر؟ نه سوزن شبه دجال استیك چشم و صفاهانى (2) ؟ كیفیتخروج دجال كیفیتخروج دجال به این ترتیباست كه سه سال قبلاز خروجش دردنیا قحط و خشكسالى مىشود. بهاین صورت كه سال اول، ثلثباران وسال دومدو ثلثباران معمولىنمىبارد و سال سوم حتى یك قطرهباران از آسمان به زمیننمىبارد ویك برگ سبز از زمین روییدهنمىشود. در این موقع كه گرسنگى وتشنگى برعالمیان سایه افكندهاست، دجال خروج مىكند. هنگامهعجیبى بر پا مىشود و دجال به كمكپیروانش بر تمام شهرها مسلطمىشود و «بیتالمقدس» را كهساكنانشحاضربهتسلیمنمىشوند،محاصره مىكند. در چنین زمانى بههنگام نماز صبح و یا عصر،حضرتمهدى صاحبالزمان علیه السلام ظهورمىكند و با جماعت محصورین بهنماز مىایستد. حضرت عیسى بنمریم علیه السلام نیز از آسمان فرود مىآیدو بهصاحبالامرعلیه السلام اقتدا مىكند.آنگاه حضرت صاحبالزمان علیه السلام ازحصارخارج شده، دجال و پیروانشرا از میان برمىدارد. دجال در اعتقادات مسیحیتمسیحیان دجال را «مسیح كذابو دروغین» مىدانند كه دشمن وضدمسیح (3) است. قاموس كتابمقدس (صفحه 460) دجال را اسمعام و دجال و دجالان را كسانىمىداند كه تجسممسیح را تكذیبمىكنند. در همین كتاب آمده است كهكلمه دجال در جایى دیگر جزدررساله «یوحنا» یافت نمىشود ومقصود از دجال كسى است كه بامسیح مقاومت و ضدیتمىنماید ومدعى آن باشد كه خود او در جاىمسیح است و در رساله اول یوحنا، مىگوید: «و هر روحى كه عیساىمجسم شده را انكار كند از خدانیست. این است روح دجال،كهشنیدهاید، مىآید و الان هم در جهاناست» و نیز مىگوید: «دروغگوكیست؟ جز آنكهمسیح بودن عیسىرا انكار كند و آن دجال است.» نشانىهاى دقیق دجال ازكلامامیرمؤمنان على علیه السلام «اسبغ بن نباته» از امیرالمؤمنینعلیه السلام پرسید: «یا امیرالمؤمنین دجالكیست؟ فرمودند كه: آگاه باشید، دجال «صائدبنصید» است و شقىكسى است كه او را تصدیق كند و سعید كسى است كه او را تكذیب كند...و از دهى كه معروف به یهودیهاست ، خروج مىكند. چشم راستشاز اصل خلقت ندارد به طورى كهگودى حدقهاشنیست و دیگرى كهدر پیشانیش است، مانند ستارهصبح مىدرخشد و در چشمش مانندپارچهگوشت چیزى است گویا كه باخون ممزوج است و در میانچشمش لفظ «كافر» نوشته شدهبهطورى كه همه كس آن را مىخواند خواه نویسنده باشد و خواه نه . بهدریاها داخلمىشود و آفتاب با وىسیر مىكند و در پیش رویش كوهىاست از دود و در پشتسرش كوهسفیدى است كه خلایق چنینمىدانند كه آن طعام است و در ایامقحط شدیدى خروجمىكند وبهدرازگوش سبز یا خاكسترى رنگسوار شود و زمین در زیر پایشپیچیده مىگرددو به هیچ آبنمىگذرد مگر اینكه خشكیدهمىشود به طورى كه جایش تا روزقیامتخشكمىماند وبه آواز بلندندا مىكند، به نوعى كه همه جن وانس و شیاطین ، كه در ما بینمشرقو مغرباند صداى او را مىشنوند.چنین مىگوید: «اى دوستان من! به زودى بهسوىمن آیید. منم آن كسى كهمخلوقات را خلق نمود و ایشان را درمحكم نمودن تركیبشان باهممساوى گردانید و اندازه صورتها وهیاتهاى ایشان راتعیین نمود و منمآن پروردگارشما كه بر همه اشیاقادر است.» و این دشمن خدا، اینها را دروغمىگوید، زیرا كه اومردى است كهطعام مىخورد و در بازارها راهمىرود و پروردگار شما كور نیستو طعامنمىخورد و راه نمىرود و ازمكانى به مكان دیگر منتقل نمىشود.آگاه شوید بدرستى كهبسیارى ازتابعان او در آن روز اولاد زنا وصاحبان طیلسان سبز هستند و آنپارچهاىاست مانند ردا كه بر سر ودوش انداخته مىشود. خداوند عزوجل او را در شهر«شام» دربالاى تلى كه معروف استبه تل «افیق» سه ساعت از روز«جمعه» گذشته به دست كسى كهمسیح بن مریم علیه السلام در پشتسرشنماز مىگزارد، به قتل مىرساند.آگاه شویدبدرستى كه بعد از اینطامه كبرى واقع خواهد شد و آنخروج دابه (4) از زمین است. بعداز آنامام على علیه السلام فرمودند كه : از منمپرسید كه بعد از خروج دابه چهواقعخواهد شد. درآن حال «ترال بنسبره» به صعصعه گفت كه:امیرالمؤمنین از این كلاماعجازنظام، چه چیز اراده نموده؟صعصعه گفت: یابن سبره! كسى كهعیسىبنمریم علیهالسلام در پشتسرشنماز مىگزارد ، امام دوازدهماست!» (5) سیماى دجال در ادب فارسىاز راه احادیث اسلامى، دجال بهصورت شخصى مقابل و ضدعیسى بن مریم (6) ، در ادبیات فارسىمجسم شده است. قدیمىترین دیوانشعر كه در آن كلمه دجال و مفاهیممرتبط با اودر آن دیده مىشود«دیوان حكیم ناصرخسرو قبادیانى»است (تولد 394 ق وفات 481 ق)حكیمناصرخسرو 7 بار كلمه دجالرا در دیوان اشعار خود آورده و دردو مورد «جهان» را به «دجال» شبیهو مانند كرده است: دجال چیست؟ عالم و، شب چشم كوراوست وین روز چشمروشن او كیست، بىریب عالم دجال تست و تو به دروغش بستهاى و ماندهاى و گشته یگانهاز دیگر شاعرانى كه مضامینزیبایى از كلمه دجال ساخته،«افضلالدین بدیل بن علىخاقانى»شاعر قرن ششم هجرى است. دربین شاعران ، خاقانى بیشتر از همه ،این كلمه رادر شعرخود آورده است.دجال 22 بار در شعر خاقانى دیدهمىشود. در شعر برخىشاعراندیگر كمابیش این كلمه دیده مىشود.بعضى تركیبات و مضامین كهشاعرانبااستفاده از كلمه دجالساختهاند، چنین است: - دجال بند، آن كه دجال را بهبندمىكشد. قلزم دجله عطا، مهدى دجال بند كسرى جمشید جام خسرو خورشیدفر مجیدبیلقانى - دجال جفا، كنایه از دغلكار وستمگر لب بگشا ، هیكل عیسىبخوان كز دم دجالجفا مردهاند مولوى - دجال چشم ، كنایه از یك چشم چرا سوزن چنیندجالچشماست كهاندرجیب عیسى یافت ماوا خاقانى - دجال خلقت ، كنایه از بدنهاد گر او هست دجالخلقتبهرغمش تو را كم ز عیسى مریم ندارم خاقانى - دجال راى ، كنایه ازبداندیش چه مىخواهى از این دجال رایان چه مىجویى ازاین مهدى نمایان عطار نیشابورى - دجال شكل ، كنایه از فریبكار كید این دجال شكلانآخراندرچهفتاد چون لواى مهدىآخرزمان آمد پدید مجید بیلقانى - دجال طبع، كنایه از بدنهاد وستمپیشه از این دجالطبعان وارهد دور نماند كار و بار عالم این طور وحشى بافقى - دجال فعل، كنایه ازفریبنده نه روحالله بر این دیر است چون شد چنین دجال فعل این دیر مینا خاقانى -دجال كیش، كنایه از دروغگو وبدكردار پى دجال كیشان برگرفته به تو نیرنگ ایشان درگرفته تو را دجال شد چون هادى راه به جز دوزخ كجا یابى وطنگاه وحشى بافقى - دجالعالم سوز، اشاره بهفریب دادن دجال جهانیان را.( فراگیرشدن ظلم و ستم در عالم) اىدریغا مهدیى، كامروز از هر گوشهاى یك جهان دجال عالم سوز سر بركردهاند سنایى دجالدر ادبیات عرفانى نیز،گذشته از تعبیرات و معانى دینى وكلامى ، كنایه از اهل نیرنگ وحیلهاست. كلام آخر درباره «دجال» به نظر مىرسد كه خروج دجال وفتنه او در جهان وكشته شدنش بهدستحضرت مهدى علیه السلام، نمودار ورمزى ازجنگ «نور» و «ظلمت»باشد.بیان دیگرى از مبارزه نیكى و بدى وپیروزى نهایى روشنى و خیر برتاریكى و شر كهدر فرهنگ ایران بهصورتهاى گوناگون مطرح است ودر اقوام و ملل دیگر هم سابقه دارد.دراوستا كتاب مقدس زرتشتیان هماز جنگ اهریمن و اهورامزدا ،گفتگوهاست و آیینمانویانهم براساس درگیرى دائمى نور و ظلمتپىریزى شده است. به هر حال، روزى كه دجالظهوركند و جهان ، پر از ظلم و ستم باشد،حضرت مهدى صاحبالزمان علیه السلاممىآید و ریشه ظلم و بیداد رابرمىكند و طومار دجال و دجالصفتان را در هم مىپیچد وآنهنگامىاست كه این آیه شریفه براىچندمین بار مصداق پیدا مىكند: «و قل جاءالحقو زهقالباطل انالباطل كان زهوقا» (7) و به امتتبگو كه رسول حق آمد وباطل را نابود ساخت كه باطل خود لایقمحو و نابودى ابدى است. و آن روزى است كه وعدهالهىتحقق پیدا كند: «ونرید ان نمن علىالذیناستضعفوا فىالارض و نجعلهمائمة ونجعلهمالوارثین» (8) و ما اراده كردیم كه بر آن طایفه ذلیل وضعیف در آن سرزمین منت گذارده و آنهارا پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث ملك وجاه فرعونیان گردانیم.پىنوشتها: 1. اعلام قرآن، ص 479; پرتوى آملى، مهدى،به نقلازریشههاىتاریخىامثالوحكم ، ج 1،ص 436. 2.دیوانخاقانى،پیراستهدكترمیرجلالالدینكزازى، ج 1،ص 616. 3. Antichriste 4. دابة: دابةالارض: 1. موریانه ، 2. جانورى عظیمالجثه كه در آخر الزمان پدید آید و آن نشانه نزدیكى قیامت است. 5.مجلسى ، محمدباقر، بحارالانوار، ج 13،ص 482. 6. سوره اسرا (17)، آیه 81. 7. سورهقصص (28)، آیه 5.
دجال از ماده (( دجل )) است و معنای آن :دروغگو . حقه باز . افسونگر . متقلب و تزویركار است . از ظواهر اخبار استفاده میشودكه دجال هنگامی خروج میكند كه حضرت بقیه الله بر سفیانی پیروز شده و وارد عراق گشتهاستانبول را فتح كرده عازم فلسطین باشد وبرای نابود ساختن آن جرثومه فساد از قلبخاورمیانه به سوی عكا عزیمت نماید تا از این طریق مصر و دیگر كشورهای آفریقایی رافتح نماید . برخی از صفاتی كه در مورد دجال در احادیث وارد شده مانند: كور بودن یكچشم و بیرون آمدن آن چون دانه عناب و مركب معروف او (خر دجال ) میباشد. برگرفته ازكتاب روزگار رهایی تالیف كامل سلیمان صفحه ۱۱۴۳ ***************** منبع پایگاه حوزه
در آستانه قیام حضرت مهدی عجل الله تعالیفرجه الشریف افرادی كذّاب و دروغگو پرچم مخالفت با آن حضرت را، بلند می كنند، دونفر از آنها كه از سرزمین شام و فلسطین بر می خیزند، دجال و سفیانی می باشند، ایندو نفر در حقیقت دو طاغوت سركشی هستند كه با دار و دسته بسیار خود به عنوان ضدانقلاب، شورش می نمایند. دجال یك نفر طاغوت فریبكار و حیله گری است، با ترفندهایخود، جمعیتی را به دور خود جمع می كند و به مخالفت برمی خیزد، بعید نیست كه او یكی از طاغوتهای صهیونیست باشد امیرمؤمنان علی علیه السلام در ضمن خطبه ای فرمود: حضرتمهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با یارانش از مكه به بیت المقدس می آیند و با دجالو ارتش او می جنگند، و آنها را تار و مار می كنند و خود دجال نیز به هلاكت میرسد.امیرمؤمنان علی علیه السلام در ضمن خطبه ای فرمود: حضرت مهدی عجل الله تعالیفرجه الشریف با یارانش از مكه به بیت المقدس می آیند و با دجال و ارتش او می جنگند،و آنها را تار و مار می كنند و خود دجال نیز به هلاكت می رسد و مطابق روایتی، دجالرا دستگیر كرده و در محل كناسه كوفه به دار می زند.از روایات استفاده می شود، دجالمردی لوچ است، و ادعای پیامبری و خدایی می كند و با جادو و شعبده و تصرف در چشمها،مردم را به سوی خود جذب می نماید. پیروان او بیشتر اراذل و اوباش و طبقات آلوده ازیهود و زنهای ناپاك و فرزندان آنها میباشند. حضرت عیسی علیه السلام به كمك حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می آید، و در كشتن دجال شركت می كند، و مردم وشهرها را از فتنه و آشوب او نجات می دهد. ودیگر اینكه از علائم ظهور امام زمان(عج )سه مورد می باشدكه اول ظلم كه بین جوامع و انسانها زیاد میشود.دوم فتنه های بسیاریاست كه در عالم برپا می شود و از جمله فتنه ای كه باعث می گردد تا بسیاری ازانسانها اغفال شده و پیروی باطل را پیشه سازند و برپا كنندة این فتنه در روایات ،موسوم به دجال است و فتنه او را فتنه كبری خوانده اند، چنان فتنه ای كه بسیاری ازمردم تا آن حد در باطل پیش می روند كه نعوذ بالله دجال را خدا بدانند . خداوندمتعال چنین خواسته و مقدر فرموده تا این فتنه نیز بر پا گردد و دجال بیاید و فتنهاش را برپا سازد تا ظهور از پس آن صورت پذیرد . سوم لشكری حق خواه و مهدی جو كه قبلاز زمان ظهور از ایران بر می خیزد و به طلب مهدی به سوی غرب حركت می كند و كفر وظلم و فتنه را درو می كند و در هم می پیچد ، لشكری كه سربازانش ، یاوران مهدی هستندو زمینه سازان ظهورپربركت.لشكری كه افرادش بعضا از واجدان قوای الهی و نعمتهای خاصههستند و هنگامی كه به طلب مهدی از ایران به سوی غرب حركت می كنند ، احدی توان و طاقت ایستادن در مقابل ایشان و جلو گیری از حركت ایشان را نخواهند داشت .
پاسخ جناب آقای کاظم فدوی اردکانی
«آب طلا، گروه بزرگ انبوه ، دروغگو ،فریبندهلقب مسیح كذاب كه در آخرالزمانظهور كند.» «دجال صیغه مبالغهاز لغت دجل وبه معنى خدعه ،نیرنگ ، حیله و باطل است.» «دجال كلمهاى مركباست و الف و لام آنهمان الف ولامى است كه در نامهاى دانیال وخرقیال هم وجود دارد و به معنى«خدا» ست.جزء اول آن هر چه باشدبه معنى «ضد» و «دشمن» است ودور نیست كه با «دژ»، «دشمن»و«دشوار» همریشه باشد. (1) بنابراینتعبیر، دجال یعنى : ضدخدا، دشمنخدا. دجال رابا سیمایى عجیب مجسمكردهاند. صورتى آبله رو كه یكچشم او كور شده - چشم راست -وچشم دیگرش در وسط پیشانى ،مانند ستاره صبح درخشان است.این بیت مولانا جلالالدینبلخىبهیك چشم بودن دجال گواهى دارد : او به سر، دجال یك چشم لعین اى خدا فریادرسنعمالمعین نام اصلى، كنیه، محل اقامت و محل ظهور دجال «مسیح كذابو دروغین» دجالكسى است كه بامسیح مقاومت و ضدیت مىنماید ومدعى آن باشد كه خود او در جاىمسیح استو در رساله اول یوحنا، مىگوید: «و هر روحى كه عیساىمجسم شده را انكار كند ازخدانیست. این است روح دجال، كهشنیدهاید، مىآید و الان هم در جهاناست» و نیزمىگوید: «دروغگوكیست؟ جز آنكه مسیح بودن عیسىرا انكار كند و آن دجال است.» آگاهباشید، دجال «صائدبنصید» است و شقى كسى است كه او را تصدیق كند و سعید كسى است كهاو را تكذیب كند...و از دهى كه معروف به یهودیهاست ، خروج مىكند. چشم راستشازاصل خلقت ندارد به طورى كهگودى حدقهاش نیست و دیگرى كهدر پیشانیش است، مانندستارهصبح مىدرخشد و در چشمش مانندپارچه گوشت چیزى است گویا كه باخون ممزوج است ودر میانچشمش لفظ «كافر» نوشته شده بهطورى كه همه كس آن را مىخواند خواه نویسندهباشد و خواه نه . بهدریاها داخل مىشود و آفتاب با وىسیر مىكند و در پیش رویشكوهىاست از دود و در پشتسرش كوهسفیدى است كه خلایق چنینمىدانند كه آن طعام استو در ایامقحط شدیدى خروج مىكند وبهدرازگوش سبز یا خاكسترى رنگسوار شود و زمیندر زیر پایشپیچیده مىگردد و به هیچ آبنمىگذرد مگر اینكه خشكیدهمىشود به طورىكه جایش تا روزقیامتخشك مىماند وبه آواز بلندندا مىكند، به نوعى كه همه جن وانسو شیاطین ، كه در ما بین مشرقو مغرباند صداى او را مىشنوند.
عالم و، شب چشمكوراوست وین روز چشم روشن او كیست، بىریب عالم دجال تست و تو به دروغش بستهاى و ماندهاى و گشته یگانه
از نشانه های ظهور امام زمان است. دركتاب منتهی الآمال آمده است كه آن ملعون به هنگام خروج ادعای الوهیت نماید و بهوجود نحس او خونریزی و فتنه در عالم واقع خواهد شد.یك چشم او مالیده و ممسوح است و چشم چپ او در میان پیشانی او واقع شده و مانند ستاره می درخشد و پارچه خونی در میانچشم او واقع است و بسیار بزرگ و تنومند و شكل عجیب و غریب و بسیار ماهر در سحر استو در پیش او كوهی سیاه است كه به نظر مردم می آورد كه كوه نان است ودر پشت سر اوكوه سفیدی است كه كه از سحر به نظر مردم می آورد كه آبهای صاف جاری است و فریاد میكند : اولیایی انا ربكم الاعلی شیاطین اطراف او را می گیرند و به لهو و لعب مشغولمی شوند.همه خلق از عقب او می روند كه نغمه های او را بشنوند. رسول خدا می فرمایند :هر مومنی كه دجال را ببیند آب دهان به او بیندازد و سوره حمد بخواند.چون آن ملعونظاهر شود همه عالم پر از آشوب و فتنه شود.میان او و لشگر حضرت حجت جنگ شود و به دستحضرت حجت و یا عیسی كشته شود.
الف ) دجال از ریشه دجل به معنایدروغگواست و بر اساس آنچه از ظاهر اخبار استفاده می شود دجال فردی است كه درآخرالزمان و پیش از قیام مهدی ( ع ) خروج می كند و انسان غیر عادی است و با انجامكارهای شگفت انگیز جمع زیای از مردم را می فریبد وسرانجام به دست حضرت عیسی ( ع )در منطقه شام به هلاكت می رسد .واینكه آیا دجال شخص واحد با آن ویژگیها می باشد یایك تفكر و جریان الحادی است در این مورد احتمالات مختلف و متعدد وجود دارد .1-دجالنام شخص معینی نیست بلكه هر كسی كه با ادعای پوچ و بی اساس وحیله گری سعی در فریب مردم داشته باشد دجال است و از احادیث نیز این نكته قابل استفاده است . پیامبر اكرم (ص ) می فرماید : ( ( لاتقوم الساعه حتی یخرج المهدی من ولدی و لا یخرج المهدی حتییخرج ستون كذابا" كلهم یقول انا نبی ؛ یعنی قیامت بر پا نمی شود تا وقتی كه مهدی (ع ) از فرزندانم ظهور كند و مهدی ( ع ) قیام نمی كند تا وقتی كه شصت دروغگو خروجكند ) ) ( بحارالانوار، جلد 52، ص 209 ) و در روایتی دیگر از پیامبر نقل شده است كه : (پیش از خروج دجال بیش از هفتاد دجال خروج خواهد كرد ) ( كنزل العمال ، جلد 14،ص 200، نقل از كتاب چشم به راه مهدی ، ص 291 ) باتوجه به روایات می توان گفت كهدجال ها متعدد و متنوع است و دجال واقعی همان كه در روایت از آن شخص معینی قصد شده است و دجال های دیگر كه افراد شیاد و حیله گری كه در پدیده های اجتماعی با ظاهر شدنسعی در فریب مردم دارند .2- دجال كنایه از كفر جهانی و فرهنگ مادی است كه بر همهجهان سیطره دارد ؛ كشورهای مبتكری كه از لحاظ قدرت مادی و صنعتی قوی هستند ومسلمانان را به نوع می فریبند و مرعوب خویش می سازند تا آن جا كه مسلمانان خود رادر برابر آنها خود باخته تلقی می كنند كشورهای مبتكر خصوصا" استكبار جهانی با سیطرهصنعتی وپیشرفت خود همه جای عالم سر می كشد و سعی در فریب مردم دارند
شادروان دكتر محمد خزائلىتعبیرى زیبا وظریف از لغت دجالكرده است: «دجال كلمهاى مركباست و الف و لام آن همان الف ولامىاست كه در نامهاى دانیال وخرقیال هم وجود دارد و به معنى«خدا» ست. جزء اول آن هرچه باشدبه معنى «ضد» و «دشمن» است ودور نیست كه با «دژ»، «دشمن» و«دشوار» همریشهباشد. (1) بنابراینتعبیر، دجال یعنى : ضدخدا، دشمنخدا. دجال را با سیمایى عجیب مجسمكردهاند. صورتى آبله رو كه یكچشم او كور شده - چشم راست - وچشم دیگرش در وسطپیشانى ،مانند ستاره صبح درخشان است.این بیت مولانا جلالالدین بلخىبهیك چشم بودندجال گواهى دارد : او به سر، دجال یك چشم لعین اى خدا فریادرس نعمالمعین نام اصلىدجال، «صائد بن صید»و كنیهاش «ابویوسف» است. ازمادرى یهودى به نام «میمونه»بهدنیا آمده و در جزیرهاى به یكصخره بسته شده است. چون سالاز چهارصد هجرت بگذرد، بایدمنتظر بود تا ظاهر شود و این ازعلامات آخرالزمان است. خراسان و كوفه ازنقاطى هستندكه به عنوان محل خروج و ظهوردجال ذكر شدهاند. خاقانى شاعرنامى قرن ششمهجرى قمرى محلظهور دجال را چنین ذكر مىكند: نه عیسى راست از یاران كمینه سوزنىدربر؟ نه سوزن شبه دجال استیك چشم و صفاهانى كیفیتخروج دجال به این ترتیباست كهسه سال قبل از خروجش دردنیا قحط و خشكسالى مىشود. بهاین صورت كه سال اول، ثلثباران وسال دوم دو ثلثباران معمولىنمىبارد و سال سوم حتى یك قطرهباران ازآسمان به زمین نمىبارد ویك برگ سبز از زمین روییدهنمىشود. در این موقع كه گرسنگىوتشنگى بر عالمیان سایه افكندهاست، دجال خروج مىكند. هنگامهعجیبى بر پا مىشود ودجال به كمكپیروانش بر تمام شهرها مسلطمىشود و «بیتالمقدس» را كهساكنانش حاضربهتسلیمنمىشوند،محاصره مىكند. در چنین زمانى بههنگام نماز صبح و یا عصر،حضرتمهدى صاحبالزمان علیه السلام ظهورمىكند و با جماعت محصورین بهنمازمىایستد. حضرت عیسى بنمریم علیه السلام نیز از آسمان فرود مىآیدو به صاحبالامرعلیه السلام اقتدا مىكند.آنگاه حضرت صاحبالزمان علیه السلام ازحصارخارج شده، دجال و پیروانشرا از میان برمىدارداسبغ بن نباته» ازامیرالمؤمنینعلیه السلام پرسید: «یا امیرالمؤمنین دجالكیست؟ فرمودند كه: آگاهباشید، دجال «صائدبنصید» است و شقى كسى است كه او را تصدیق كند و سعید كسى است كهاو را تكذیب كند...و از دهى كه معروف به یهودیهاست ، خروج مىكند. چشم راستشازاصل خلقت ندارد به طورى كهگودى حدقهاش نیست و دیگرى كهدر پیشانیش است، مانندستارهصبح مىدرخشد و در چشمش مانندپارچه گوشت چیزى است گویا كه باخون ممزوج است ودر میانچشمش لفظ «كافر» نوشته شده بهطورى كه همه كس آن را مىخواند خواه نویسنده باشد و خواه نه . بهدریاها داخل مىشود و آفتاب با وىسیر مىكند و در پیش رویشكوهىاست از دود و در پشتسرش كوهسفیدى است كه خلایق چنینمىدانند كه آن طعام استو در ایامقحط شدیدى خروج مىكند وبهدرازگوش سبز یا خاكسترى رنگسوار شود و زمیندر زیر پایشپیچیده مىگردد و به هیچ آبنمىگذرد مگر اینكه خشكیدهمىشود به طورىكه جایش تا روزقیامتخشك مىماند وبه آواز بلندندا مىكند، به نوعى كه همه جن وانسو شیاطین ، كه در ما بین مشرقو مغرباند صداى او را مىشنوند.چنین مىگوید: «اىدوستان من! به زودى بهسوى من آیید. منم آن كسى كهمخلوقات را خلق نمود و ایشان رادرمحكم نمودن تركیبشان با هممساوى گردانید و اندازه صورتها وهیاتهاى ایشان راتعییننمود و منمآن پروردگار شما كه بر همه اشیاقادر است.» و این دشمن خدا، اینها را دروغمىگوید، زیرا كه او مردى است كهطعام مىخورد و در بازارها راهمىرود وپروردگار شما كور نیستو طعام نمىخورد و راه نمىرود و ازمكانى به مكان دیگر منتقلنمىشود.آگاه شوید بدرستى كه بسیارى ازتابعان او در آن روز اولاد زنا وصاحبانطیلسان سبز هستند و آنپارچهاى است مانند ردا كه بر سر ودوش انداخته مىشود.خداوند عزوجل او را در شهر«شام» در بالاى تلى كه معروف استبه تل «افیق» سه ساعتاز روز«جمعه» گذشته به دست كسى كهمسیح بن مریم علیه السلام در پشتسرشنمازمىگزارد، به قتل مىرساند.آگاه شوید بدرستى كه بعد از اینطامه كبرى واقع خواهد شدو آنخروج دابه از زمین است. بعد از آنامام على علیه السلام فرمودند كه : ازمنمپرسید كه بعد از خروج دابه چهواقع خواهد شد. درآن حال «ترال بنسبره» بهصعصعه گفت كه:امیرالمؤمنین از این كلام اعجازنظام، چه چیز اراده نموده؟صعصعه گفت:یابن سبره! كسى كهعیسىبنمریم علیه السلام در پشتسرشنماز مىگزارد ، امام دوازدهماست!»