تبیان، دستیار زندگی
حسین بکایی نویسنده و منتقد و مترجم ادبیات کودک است. وی سردبیری مجله گلبانگ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، دبیری تحریریه کتاب ماه کودک و نوجوان و مدرس در مرکز آموزش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در کارنامه خود دارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ارتباط طبیعی مخاطب با کتاب مخدوش است

مصاحبه ی اختصاصی تبیان با حسین بکایی


حسین بکایی نویسنده و منتقد و مترجم ادبیات کودک است. وی سردبیری مجله گلبانگ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، دبیری تحریریه کتاب ماه کودک و نوجوان و مدرس در مرکز آموزش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در کارنامه خود دارد.


حسین بکایی

شما به عنوان نویسنده چقدر به طرح جلد کتابتان اهمیت می‌دهید؟

درمورد کتاب‌های بزرگسالان چنین حساسیتی وجود ندارد چون آنجا بیشتر محتوای کتاب است که اهمیت دارد. اما در مورد کتاب کودک شکل خیلی در جذب مخاطب مهم است. در نتیجه حساسیت در این مورد خیلی بیشتر است.

آیا خود نویسنده طراح جلد کتابش را مشخص می‌کند و یا به عهده ناشر واگذار می‌شود؟

اگر به برگه‌های قرارداد ناشرها با نویسنده نگاه کنید می‌بینید که یک بند وجود دارد که نوشته است تصمیم گیری درمورد گرافیک، چاپ و قطع کتاب به عهده ناشر است هر چند از نظر نویسنده هم کمک می‌گیرند. برای همین طراحی جلد و نوع قطع آن و همچنین نوع جلد مربوط به ناشر می‌شود.

چقدر در مورد طرح جلد و مسائل پیرامون آن با شما مشورت می‌کنند و نظر شما را می‌پرسند؟

بستگی به نوع کتاب دارد. برخی اوقات کتاب را می‌فرستند تا طرح نهایی را ببینیم اما برخی اوقات این اتفاق نمی‌افتد و خودشان درمورد همه چیز آن تصمیم می‌گیرند. البته خیلی از ناشرها این کار را نمی‌کنند. بیشتر بستگی به پیگیری نویسنده دارد و معمولا هم نویسندگان کودک این پی گیری را انجام می‌دهند. چون ارتباط بین متن و گرافیک درکار کودک خیلی زیاد است.

طراحان کتاب را می‌خوانند و در مورد آن با شما مشورت می‌کنند؟

الان دارم یک دایره المعارف تهیه می‌کنم برای کودکان که کار حجیم و زمانبری است که حدود دو سال است درگیر آن هستیم. برای این دایره المعارف چند تیم از طراحان تشکیل شده است. ناشر و طراحان هستند و من هم در این جلسات شرکت می‌کنم  اما من در کار آنها آن طور که باید حرکت نمی‌کنم.

کتاب باید برود در ویترین یک ناشر و خواننده باید رد بشود و جلد کتاب را ببیند و جذبش کند و بعد آن را از نزدیک ببیند و تورق کند تا در نهایت آن را بخرد و به دیگران هم توصیه کند. این روند طبیعی کم اتفاق می‌افتد.

آیا معتقد هستید جلد کتاب درفروش کتاب موثر است؟ 

به خاطر دخالت‌های به جا و نا به جای سازمان‌های دولتی و غیر دولتی خیلی نمی‌شود در مورد فروش کتاب نظر داد. برای مثال شورایی در یک مدرسه تشکیل می‌شود که از یک سری کتاب‌ها خوشش می‌آید و در مورد خرید آنها اقدام می‌کند. حالا صادقانه و صمیمانه و درست کتاب‌ها را بررسی می‌کند و هزار تا از آنها را می‌خرد چه اتفاقی می‌افتد؟ یک کتاب که در دو هزار تیراژ منتشر شده یک باره هزار تا از آن خریداری می‌شود وکتاب دیگر می‌ماند. موسسات خصوصی که مالیاتشان را صرف کارهای فرهنگی و خرید کتاب می‌کنند و یا شهرداری، یک دفعه 60 میلیون یا بیشتر به شوراها می‌دهند تا کتاب خریداری شود و شورا هم تصمیم خودش را می‌گیرد و از ناشرها خرید می‌کند. حالا ممکن است این وسط کتاب‌های با ارزشی هم باشد که دراین ماجرا به فروش نمی‌رسد. یعنی ارتباط بین نویسنده و مخاطب مخدوش می‌شود. این اتفاقات باعث می‌شود که تیراژ‌ها غیر واقعی شود.

کتاب شازده کوچولو

پس ارتباط بین مخاطب و کتاب خیلی هم مستقیم نیست؟

ببینید مخاطب تعیین کننده نیست. کتاب باید برود در ویترین یک ناشر و خواننده باید رد بشود و جلد کتاب را ببیند و جذبش کند و بعد آن را از نزدیک ببیند و تورق کند تا در نهایت آن را بخرد و به دیگران هم توصیه کند. این روند طبیعی کم اتفاق می‌افتد. دخالت‌ها باعث مخدوش شدن ارتباط مخاطب با کتاب شده است.

نظرتان در مورد قطع‌های غیر مرسوم کتاب‌ها مثل کتاب‌های جیبی و پالتویی چیست؟ آیا این قطع کتاب را می‌پسندید و آن را جدی می‌گیرد؟  ‌

قطع کودک و نوجوان خشتی است و از دهه چهل و پنجاه که کانون پرورش فکری این قطع را باب کرد دیگر جا افتاده است. پیش از انقلاب نشر کتاب‌های جیبی اقدام به انتشار کتاب‌های قطع جیبی کرد اما خیلی نگرفت و در دهه شصد و هفتاد هم باز انجام شد. ولی این کتاب‌ها ایراداتی داشت. مثلا در کتابخانه درست جا نمی‌گرفت. نگه داری آنها مشکل بود و کتابخانه هم خیلی قشنگ دیده نمی‌شد. ضمن این که کتاب‌های جدی به این قطع در نمی‌آمدند. این کتاب‌ها برای اتوبوس و مترو بود در اصل. این کتاب‌ها در خارج از کشور کتاب‌های ارزان قیمتی هستند و راحت حمل می‌شوند. می‌توانید در جیب بگذارید و بخوانید و هر کجا هم تمام شد همان جا بگذارید و بروید تا دیگران هم آن را بخوانند. یعنی کتاب صاحب ندارد. این فرهنگ در کشور ما جا نمی‌افتد.

نظرتان را درمورد کتاب‌های پی دی اف بفرمایید.  

در مورد کتاب‌های پی دی اف هم همینطور است. ما کشوری هستیم که طرف می‌رود فلان سی دی را از جایی می‌خرد، قفلش را می‌شکند و تازه وقتی آن را منتشر می‌کند می‌گوید حق کپی رایتش مال من است. کتابی که برای پی دی اف شدنش چهار هزار تومان خرج شده به صد تومان فروخته می‌شود. بلافاصله هم تکثیر می‌شود و دیگر حق مولف و ناشر پایمال می‌شود.

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان